twitter share facebook share ۱۳۹۶ خرداد ۲۲ 1154

تفکر، فرایندی ذهنی است و زمانی مطرح می‌گردد که انسان با مسئله‌ای مواجه‌ بوده یا در زندگی با مشکلات و گره هایی روبرو باشد؛ در این هنگام در ذهن، تلاشی برای حل مسئله آغاز می‌گردد که این تلاش ذهنی را، تفکر یا اندیشه می‌نامند. تفکر در گام نخست مجموعه‌ای از کلمات و عبارات است که در ذهن انسان نقش می‌بندد و در گام بعد این کلمات بر روی صفحات کاغذ یا مانیتور کامپیوتر تجلی می‌یابد. در این مرحله است که حاصل اندیشه و دستاوردهای ذهنی انسان در سخنرانی‌ها و گفتگوها مورد استفاده قرار می گیرد و دیگر اندیشمندان، با  ثبت این اطلاعات در دفترچه یادداشت خود، در زمان مناسب به آن استناد می کنند.

اندیشه کلید تحول و دگرگونی در زندگی یکنواخت و تکراری بشر است؛ از این رو آنکه از تفکر و بینشی پویا و مترقی بی بهره باشد، اسیر زندگی و جامعه ای راکد و پژمرده خواهد شد؛ بنابراین ضرورت پاسداشت اندیشه ورزی در زندگی آدمی، حقیقتی است غیر قابل انکار.

برخلاف نظر آندسته از افراد که تفکر را کاری سهل و ساده می انگارند، اندیشیدن یکی از سخت‌ترین کارهاست که می‌تواند به شغل و پیشه یک فرد تبدیل شود. از‌این‌رو در کشورهای پیشرفته می بینیم که به عنوان مثال قانون حمایت از فکر و دستاوردهای فکری به تصویب می رسد؛ چراکه آنها به این باور رسیده‌اند که اگر در زندگی فردی یا اجتماعی بشر، اندیشه و تفکر راه نداشته باشد، امکان ندارد در این حوزه ها به اندازه بند انگشتی پیشرفت حاصل شود.

بنابه گفته «هنری فورد نویسنده و نظریه‌پرداز آمریکایی» تفکر سخت‌ترین کار است و از این روست که تنها تعداد کمی آن را به عنوان شغل و پیشه انتخاب می‌کنند. تمام کارها و رفتارهای انسانی، بزرگ باشد یا کوچک، خُرد باشد یا کلان باید که از دروازه عقل و اندیشه بگذرد و خردورزی بر هر اقدام و برخورد او مقدم شود. حال اگر عکس این معادله اتفاق افتد، آن رفتار و کردار ارزشی نخواهد داشت چراکه بیهوده و بی‌هدف انجام گرفته و در نهایت با شکست روبرو خواهد شد. ازاین‌رو «رالف والدو امرسون» فیلسوف آمریکایی معتقد است که «اندیشه نقطه شروع رفتارهاست.»

انسان به‌طور مستمر نیازمند آن است که اندیشه و تفکر خود را به روز کند و در آن نوآوری داشته باشد. به همین دلیل کارشناسان و متخصصان، ابزارها و راهکارهای نوآوری و پویایی اندیشه را مورد بررسی قرار داده‌اند و گروهی این سؤال را مطرح کرده اند که چگونه تفکر می‌تواند مسیر پیچیده تغییر را طی نموده و سبب تحول و پیشرفت انسان در زندگی شود؟

از طرف دیگر بعضی معتقدند که بنیان فکری یک ملت از محیط، اصول، عادات و آداب و رسوم‌ حاکم بر آن جامعه نشأت می گیرد، از این رو ترک یک اندیشه و جایگزین ساختن آن با تفکری روزآمد و پیشرو کاری است بسیار دشوار. در صدق این نظر که اندیشه از شرایط پیرامون انسان تأثیر می پذیرد شکی نیست، ولی نکته اینجاست که می‌توان آن را تغییر داد و نقاط ضعفش را بر طرف کرده، اشتباهاتش را تصحیح نمود؛ به شرط اینکه میل و رغبت‌ به تغییر و تحولی همیشگی و پایدار در انسان وجود داشته باشد؛ به‌خصوص اینکه پیشرفت در زندگی بدون وجود اندیشه و تفکر متغیر و به روز شده امکان‌پذیر نیست.

«اورت دلرکسن» سناتور پیشین آمریکایی می‌گوید: «زندگی مدام در حال تغییر و دگرگونی است و کسانی که نتوانند نوع تفکر و اندیشه خود را تغییر دهند همچون مردگان و دیوانگان هستند.» اگر عقل انسان دست از تفکر و اندیشه بردارد در حقیقت مرده است چراکه نه می‌تواند تأثیرپذیر باشد و نه تأثیر گذار. چنین انسانی نمی‌تواند نوع نگاه و اندیشه و ارتباط و ابتکار و تعامل با دیگران را به خوبی هدایت کرده و برای خود قوانین و ضوابطی ترسیم نماید که نه متزلزل و ناپایدار باشد و نه سخت و افراطی. تفکر و اندیشه باید از نوعی انعطاف پذیری و نرمی برخوردار باشد تا بتواند افکار مخالف را در خود جای داده و از آنها برای رشد و تغییر خود به خوبی استفاده کند.

یکی از مهم‌ترین گام‌ها برای رشد فکر و اندیشه آن است که انسان به آزادی ایمان داشته باشد. بینشی که به آزادی احترام نگذارد ارزش ندارد. تفکر و اندیشه‌ای که توسط قید و بندهای جهل و استبداد در بند کشیده شد، نمی‌تواند جامعه را از سکون و رکود و عقب افتادگی نجات دهد. این کار نیازمند تبادل افکار و آرا با دیگران از جمله آنانی است که در ظاهر با افکار ما در تضاد و تناقض هستند. شرط گفتگو و تعامل با دیگران جهت رشد فکری، سبب شده است که اندیشمندان همواره نسبت به خطر پناه بردن به انزوا و عزلت گرایی هشدار دهند؛ البته ایجاد تغییر و تحول در اندیشه، گاه نیازمند خلوت و تنهایی است، اما این بدان معنا نیست که از آشنایی با افکار و دیدگاه‌های دیگران اجتناب ورزیم؛ چراکه ترمیم فکر و رشد و تحول در اندیشه بدون مشورت گرفتن و گفتگو کردن با دیگران، تبادل تجربه‌های مختلف و انتخاب خوب از بد آنها امکان‌پذیر نمی باشد.

بنابراین پایبندی سفت و سخت به دیدگاه‌ها و افکار خویش به تغییرات مثبت نخواهد انجامید و به پیشرفت انسان کمک نخواهد کرد؛ بلکه این تضارب آرا و بحث و گفت و گو و تبادل اندیشه هاست که باعث می‌شود از شکست و ناکارآمدی فکر و بینش پیشگیری شود. تعامل همچنین باعث می‌شود که ترس از ارتباط با مخالفان از بین رفته و تصورات نادرستی که بعضا در مورد آنان داریم تصحیح شود؛ به خصوص اگر از جمله افرادی هستیم که نسنجیده افکار دیگران را زیر سؤال برده و حذف می‌کنیم.

واتسون وایت‌کینگ می‌گوید: «اگر کسی بیش از اندازه به افکار و اندیشه‌های خود پایبند باشد، کسی با او هم نظر نخواهد شد.»

پس ارتباط بین افکار و اندیشه‌های مختلف امری است مورد نیاز، زیرا از این طریق می توان از آرا و اندیشه های دیگران برای حل مشکلات بهره برد و به حرکت رو به جلو و پیشرفت های پی در پی در زندگی ادامه داد. اندیشمندان، عقل و محیط اجتماعی سه رکن اساسی هستند که تضمین کننده ترمیم فکر و نوآوری اندیشه می باشند و انسان را به ساحل آزادی می‌رسانند؛ به خصوص اگر تلاش برای تغییر با آمادگی قبلی و برنامه‌ریزی از پیش تعیین شده انجام پذیرد. آری! این اندیشه‌ای که به اختراعات و ابداعات معجزه‌آسا و شگفت‌آور می انجامد، انسان را از دیگر مخلوقات متمایز می‌سازد، سبب ایجاد تغییرات مثبت در زندگی او می شود و راه رشد و پیشرفت را پیش روی وی باز می کند. این چیزی است که جان مولتون در سخن معروف خود به آن اشاره می کند: «عقل قادر است که از دوزخ، بهشت و از بهشت، دوزخ سازد.»

از آنچه گفته شد به نقش تفکر و اندیشه، اندیشمندان و محیطی که ملت را در بر می‌گیرد پی می‌بریم. در این میان وظیفه اندیشمندان این است که با تمام توان خویش به ترمیم فکر و اندیشه جامعه پرداخته و آن را در مسیری قرار دهند که آمادگی تغییرات لازم را داشته باشد و بر ما لازم است به هر روشی از آزادی و آزاداندیشی دفاع کنیم و در این راه از بزرگترین فداکاری‌ها و از خودگذشتگی‌ها ابایی نداشته باشیم.

نویسنده: عبد الرزاق عبد الحسین

مترجم: محمد منوری

نظر شما