twitter share facebook share ۱۳۹۶ شهریور ۲۷ 1047

سازمان روحانیت شیعه یکی از کهن ترین نهادهای خود بنیان در جامعه ایرانی است. پارادایم اخباری گری به کوشش اعاظمی هم چون وحید بهبهانی و شیخ اعظم به حاشیه رانده شد و بحث اجتهاد و تقلید در تمام ساختارهای اجتماعی و دینی ریشه دوانید. به طور طبیعی عالمان هر دیار بعد از شاگردی در مراکزی هم چون نجف در هنگامه بازگشت زمامداری امور دینی واجتماعی شیعیان را عهده دار می شدند اما بعد از تحولاتی هم چون حمل و نقل و تلگراف که دسترسی به مرجع واحد را امکان پذیر نمود، نهاد مرجعیت و سازمان روحانیت با پشتوانه مرکزیت در نجف و یا دیگر اقطاب علمی شیعه هر روز از گذشته منسجم تر گردید. به نظر می رسد که نهادینه شدن پاردایم اصولی در کنار تحولات جهان مدرن سبب تعین یافتن مرجعیت واحده و سپس سامان یافتن کلی این نهاد کهن شده است. یکی از ویژگی های این سازمان، اتکا به مردم در ادامه حیات خویش است. روحانیت شیعه با توجه به وجود سازوکار وجوهات شرعی و نیز اپوزیسیون نشینی های تقریبا دائمی، سیر تحول متفاوتی را از سازمانهای مشابه خود در جهان اهل سنت و یا حتی مسیحیت طی نموده است. عدم اتکا به قدرت های حاکم و زیست در بستر جامعه و با مردم سبب شده بود روحانیت و ساختارهای وابسته به آن در تماس مستقیم با جامعه بوده و لذا همیشه در غم و شادی و سایر تحولات در وجدان عمومی جامعه حضور داشته باشند. تحولات چند دهه اخیر در ایران و تصدی گری بخشی از روحانیت و حضور در هرم قدرت، حوزه علمیه و نهاد مرجعیت را در شرایط خاصی قرار داده است. به طور طبیعی تا پیش از آن تریبون هایی مانند امامت جمعه و نیز منبرهای حسینی که به عنوان رسانه در اختیار این نهاد قرار داشت، همیشه بلندگویی برای بیان مسائل اصلی جامعه در کنار وعظ و بیان معارف و شکل دادن به هویت شیعی بوده است.

هر ساله در آغاز ماه محرم دلسوزان و اهل نظر به فراخور حال و توان، برخی نکات را پیرامون شعایر حسینی گوش زد می کنند. به عنوان نمونه امسال حضرت آیت الله سیستانی خطبا را به بیان معارف و مطالب مستند تشویق نموده و آنان را از بیان خواب و رویا و برخی مطالب بی اساس برحذر داشته است. این انذار می تواند ناظر به مساله ای عینی باشد که اکنون جامعه شیعی با آن مواجه است. اما در کنار این دلسوزی ها و رصد های واقع بینانه برخی مواقع مطالبی بیان می شود که نه تنها در قامت یک آسیب شناسی نیست بلکه به معنای تمام کلمه خودش یک آسیب است.

طی روزهای گذشته سخنانی پیرامون واژه عبد و غلام بیان شده است که واکنش های بسیاری را برانگیخته است. اما به راستی  چرا این دست مطالب از تریبون های مهمی باید شنیده شود؟

اولا: این دست مطالب نشان می دهد که گوینده و یا گویندگان آن در جامعه فعلی شیعه حضور واقعی ندارند. به این معنا که اغلب این افراد در محیطی ایزوله حضور دارند و توان فهم مشکلات و مسائل واقعی جهان تشیع و ایران را ندارند. در واقع تبدیل کردن یک شبه مساله به مساله اصلی و بیان آن از تریبونی به این میزان از توجه و اهمیت، به خودی خود حاکی از بیگانگی با جامعه است. هر کسی که آشنایی اندکی با جامعه و رسانه ها داشته باشد می داند که این دست سخنان کاملا مشابه آن چیزی است که از برخی سایت ها و شبکه های وهابی و هویت ستیز شنیده می شود.

ثانیا: این گونه سخن گفتن به روشنی نشان می دهد که گویندگان محترم به دلیل اشتغالات اجرایی و به ویژه سیاسی با متون و معارف حوزوی بیگانه شده اند. استخدام اسامی ناظر به فرهنگ و هویت جمعی در یک جامعه است و وجود این اسامی به ویژه در طیف متدین جامعه حکایت از رسمیت آن دارد. ادعیه و نصوص بسیاری وجود دارد که استخدام این گونه الفاظ را نه تنها بی اشکال بلکه مرجوح می سازد.

ثالثا: از همه مهتر بیان این دست اشکالات نشان می دهد که هیچ شناخت دقیق و عمیقی از لایه های مختلف فرهنگی و اجتماعی و نیز اولویت های آن نزد گوینده وجود ندارد. به عنوان نمونه پیرامون استقبال از محرم برخی از گویندگان مطالبی بیان کرده بودند و آن را فاقد دلیل شرعی در دین دانستند. بسیاری از رسوم مانند استقبال از محرم ریشه در جامعه و فرهنگ و اداب و رسوم آن دارد. این که در جایی قبل از محرم مراسم خاصی مانند چاوش خوانی و یا تزیین خاص تکیه و مسجد وجود دارد بحثی درون دینی نیست، این مراسم ریشه در عرف ها و فرهنگ مردم دارد. مساله عاشورا بخشی از هویت جمعی و حافظه تاریخی ما شده است. اضافه بر خود واقعه تمامی آنچه مربوط به عاشورا از مراسم و شعایر نیز بخشی از حیات اجتماعی و هویت ما شده است. نگاه به مسائل هویتی و اجتماعی نباید از زاویه تنگ وجود و یا عدم وجود نص نگاه کرد بلکه باید به آن به عنوان یک پدیده اجتماعی مبارک نگریست که با جهت دهی و مفهوم سازی بر غنای آن افزود. استقبال از محرم یک عمل سمبلیک است و نشانه اهمیت آن نزد مردم دارد و دلیل آن هم عرف ها و فرم های اجتماعی است.

متاسفانه بخشی از روحانیت که اکنون تریبون های رسمی را در اختیار دارند به دلیل جدایی مفرط از جامعه و زیست در محیطی ایزوله شده دیگر توان فهم تحولات اجتماعی را ندارند. هم چنین این بخش از روحانیت به دلیل جدایی از مردم و بستر جامعه دیگر مسائلشان و حتی اولویت های ذهنی شان با اولویت ها و مسائل جامعه متقاوت است. در شهری که هزاران مساله و آسیب اجتماعی وجود دارد مهمترین تریبون شهر به جای سخنان مردم و گلایه های مردم از آن شبیه این مساله شنیده می شود که این لفظ را بگویید و آن را نگویید! روحانیت شیعه همیشه در طول تاریخ در بستر جامعه در بطن مردم زندگی کرده است و از نزدیک با مسائل دردها و اولیت های آنان آشنا بوده لذا تریبونی که در اختیار داشته را همواره برای بیان سخنان مردم و مسائل آنان اختصاص داده است.   

نظر شما