twitter share facebook share ۱۳۹۶ فروردین ۲۱ 1391

نام امیرمؤمنان علی(ع) و یاد او و حکومت وی یادآور زیبایی‌ها و کمالات انسانی و اخلاقی و توفیق‌های بی‌مانند در عرصه حکومتداری است. از جمله شاخصه‌هاى برجسته در زندگی و حکومت على(ع) اعتدال و میانه‌روى در همه‌ امور و پرهیز از افراط و تفریط است و از این‌رو زندگی و حکومت آن حضرت، زندگی و حکومتى نمونه و معیار است. امیرمؤمنان على(ع) هرگونه افراط و تفریط و انحراف به راست و چپ را گمراهى مى‌دانست و در زندگی و حکومت خود جز بر اعتدال و میانه‌روى راه نپیمود که باور او این بود که جاده‌ حق و مسیر الهى و سنت نبوى از افراط و تفریط به دور است و نمى‌توان جز براساس اعتدال و میانه‌روى به عاقبتى نیکو دست یافت.

آن حضرت پس از بیعت مردم با وى در مدینه، در نخستین خطبه‌ حکومتى خود این امر را اعلام کرد و در عمل نیز پایبندى خویش را بدان نشان داد. سخن والاى امام(ع) در این‌باره چنین بود:«انحراف به راست و چپ گمراهى است و راه مستقیم و میانه، جاده‌ وسیع حق است، کتاب باقى ابدى و آثار نبوت بر این راه پرتوافکن است و از همین راه است پیشرفت سنت و به سوى همین مقصد است گردیدن عاقبت.» (نهج‌البلاغه، خطبه 16)

على(ع) حکومت را در همان مسیرى مى‌خواست که سیره و راه و رسم پیامبر اکرم(ص) بر آن بود، یعنى اعتدال و میانه‌روى، چنانکه آن حضرت در توصیف سیره و راه و رسم رسول خدا(ص) فرموده است: «سیره و راه و رسم پیامبر میانه‌روى و سنت او رشد بود.» (همان، خطبه 94)

على(ع) در سیاست و حکومت نیز پا جاى پاى پیام‌آور حق گذاشت و همان راهى را رفت که پیامبر(ص) ترسیم کرده بود؛ و اعتدال و میانه‌روى را به جد پاس داشت. رسول خدا(ص) مردمان را براساس اعتدال و میانه‌روى راه برد و رشد داد و به همین فرمان داد. على(ع) در این‌باره فرموده است:«و شهادت مى‌دهم که محمد(ص) بنده و فرستاده‌ او است... مردمان را به رشد هدایت نمود و به اعتدال و میانه‌روى فرمان داد که درود خدا بر او و خاندانش باد.» (همان، خطبه 195)

اعتدال و میانه‌روى شاخص رفتار پیشوایان دین است، چنانکه على(ع) فرموده است:«راه و روش ما میانه‌روى است.» (آمدی، غررالحکم، ج 1، ص 198)

امیرمؤمنان على(ع) خود را تکیه‌گاه میانه‌اى معرفى کرده است که همه بدو توجه کنند و از افراط و تفریط دورى نمایند و در مسیر اعتدال و میانه‌روى قرار گیرند، چنان‌که فرمود:«ما همان تکیه‌گاه میانه‌ایم، کندرو [باید] به آن بپیوندد و تندرو به سوى آن برگردد.» (نهج‌البلاغه، حکمت 109)

نمونه‌ اعلاء اعتدال، على(ع)، تأکید داشت که پیروانش آن بلنداى اعتدال را در نظر گیرند و بدو تأسى نمایند. شیخ مفید از قول اصبغ بن نباته نقل کرده است که حارث همدانى با گروهى از شیعیان که من نیز در زمره آنان بودم بر امیرمؤمنان على(ع) وارد شد. در آن زمان حارث بیمار بود و خمیده گام برمى‌داشت و عصا بر زمین مى‌کوفت. امیرمؤمنان(ع) به سوى او آمد، که حارث نزد حضرت منزلتى داشت. پس حضرت احوال او را پرسید و فرمود: «چگونه‌اى حارث؟» حارث گفت: «روزگار بر من چیره شده و سلامتى را از من گرفته است و علاوه بر این درگیرى یارانت در آستان تو مرا بیشتر ناراحت ساخته و آتشى در درونم افروخته و بى‌تابم نموده است.» حضرت فرمود: «درگیرى آنان بر سر چیست؟» گفت: «درباره تو و سه خلیفه‌ پیشین. گروهى افراطى و غلو کننده‌اند، گروهى میانه‌رو و همراه شما هستند و گروهى در حیرت و تردید مانده‌اند و نمى‌دانند به پیش روند یا باز گردند.» حضرت فرمود:«بدان که بهترین پیرو من گروه میانه‌اند که اهل غلو به آنان برمى‌گردند و عقب ماندگان به ایشان مى‌رسند» (المفید، الامالی، ص 4 – 5)

آن حضرت بهترین مردمان را نیز اهل اعتدال و میانه‌روى معرفى کرده و فرموده است:«بهترین مردمان، گروه میانه‌اند که کندروان و عقب‌ماندگان [باید] به آنان بپیوندند و تندروان و غلوکنندگان [باید] به سوى ایشان برگردند.» (ابن أبی شیبه، المصنف فی الاحادیث و الآثار، ج 8، ص 155)

سلوک سیاسى على(ع) در همه‌ وجوه مبتنى بر اعتدال و میانه‌روى بود و آن حضرت در رفتار خود نسبت به دوست و دشمن، خویش و بیگانه، موافق و مخالف کاملاً معتدل عمل مى‌کرد. در ماجراى شورش بر عثمان، اوضاع به گونه‌اى پیش رفت که شورشیان به افراط و تندروى کشیده شدند، ولى در تمام آن احوال على(ع) کاملاً معتدل رفتار کرد و نه گام در افراط نهاد و نه به تفریط میل نمود. آن حضرت در تحلیل خود درباره‌ سبب شورش و علت کشته شدن عثمان و رفتـــــــــــــــــار شورشیان فرمود: «من پیشـــــــامد عثمان را با بیانى جامع براى شمــــــا مى‌گویم: عثمان خودکامگى و تمامت‌خواهى و خودسرى پیش گرفت و از حد تجاوز کرد و شما نیز به هراس آمدید و بی‌تابى کردید و کارتان از حد گذشت.» (نهج‌البلاغه، کلام 30)

در تحلیل امام(ع) چنین است که عثمان از حد تجاوز کرد و بی‌تابى مردم نیز از حد گذشت و کار بدانجا رسید که در حرکتى تند عثمان کشته شد. او به تمام معنا با آن تندروی‌ها مخالف بود. بَلاذُرى از قول عُبَید انصارى نقل کرده که گفته است من در روز قتل عثمان به نزد على(ع) در خانه‌اش رفتم. از من پرسید: «بیرون چه خبر بود؟» گفتم: «شر بود و امیرمؤمنان (عثمان) کشته شد». پس استرجاع کرد (إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ)، آنگاه فرمود:«دوستت را دوست بدار از سر اعتدال، شاید که روزى دشمنت گردد و دشمنت را دشمن دار از سر اعتدال، شاید که روزى دوستت شود.» (البَلاذُری، أنساب الاشراف، ج 6، ص 216 – 217)

و چون زمام امور در اختیار امیرمؤمنان على(ع) قرار گرفت، آن حضرت بناى مدیریت و سیاست خود را بر اعتدال و میانه‌روى قرار داد و از آغاز تا انجام بر همین راه و روش حرکت کرد و در شرایط مختلف از اعتدال و میانه‌روى دور نشد. آن حضرت نه تنها در راه و رسم حکومتى خود هرگز به سوى افراط و تفریط میل نکرد، بلکه تلاش نمود تا تندروان و کندروان را به مرز اعتدال کشاند، چنانکه خطاب به یاران و پیروان خود که به سمت افراط میل داشتند و در اقدام نمودن در برابر دشمنان از خود شتابزدگى نشان مى‌دادند، فرمود: «بر جاى خود بایستید و در برابر بلاها و مشکلات پایدارى ورزید و دست‌ها و شمشیرهایتان را در هواى زبان‌هاى خویش به کار مدارید و در آنچه خدا شما را بدان نیانگیخته شتاب مورزید.» (نهج‌البلاغه، خطبه 190)

تمام رفتارهاى حکومتى و مدیریتى على(ع) بر مدار اعتدال بود و آن حضرت در مقابل هرگونه عبور از مدار اعتدال مى‌ایستاد و به راه و رسمى معتدل و به دور از افراط و تفریط هدایت مى‌نمود. از جمله در روزهایى که امیرمؤمنان على(ع) به بسیج سپاه براى مقابله با فتنه‌ قاسطین مشغول بود و چاره‌اى جز جنگ در برابر سرکشى‌ها و آتش‌افروزى‌هاى معاویه باقى نمانده بود و یاران نزدیک امام گرم بسیج نیرو بودند، آن حضرت شنید که حُجر بن عَدى و عمرو بن حَمِق به دشنام‌گویى درباره باطل‌گرایان و ستیزه‌جویان شام به سردمدارى معاویه پرداخته‌اند. على(ع) به آن دو پیغام فرستاد و گفت که از آنچه از شما دو نفر به اطلاع من رسیده است، دست بردارید. آن دو به نزد امام(ع) رفتند و گفتند: «آیا ما بر حق نیستیم؟» فرمود: «چرا». گفتند: «آیا آنان بر باطل نیستند؟» فرمود: «چرا». گفتند: «پس چرا ما را از دشنام دادن به آنان باز مى‌دارى؟» فرمود: «خوش نداشتم و روا ندانستم که شما نفرین‌کننده و دشنام‌دهنده باشید و فحش دهید و بیزارى جویید. لیکن اگر کارهاى بد و زشت آنان را توصیف کنید و بگویید روش زندگى‌شان چنین و چنان و از جمله کارشان چنین و چنان است، در گفتار درست‌تر و در عذرخواهى رساتر است. به جاى لعنت کردن و بیزارى جستن از ایشان بگویید: خدایا خون‌هاى ما و خون‌هاى ایشان را از ریخته شدن نگاه‌دار و میان ما و آنان را اصلاح فرما و ایشان را از گمراهى که در آن فرو رفته‌اند به هدایت باز آر تا آن جمله از ایشان که حق را نمى‌شناسند بشناسندش و آنان که به گردن‌کشى و ستمگرى دست یازیده‌اند از پافشارى در آن دست کشند و این امر نزد من محبوب‌تر و براى شما نیکوتر است» (نصربن مزاحم المنقری، ص 103)

محبوب‌ترین کار نزد امیرمؤمنان على(ع) در عرصه‌ سیاست و حکومت مواضع و اقداماتى معتدل بود، چنانکه در عهدنامه مالک اشتر بر این امر تأکید کرده و فرموده است:«و باید از کارها آن را بیشتر دوست بدارى که نه از حق بگذرد و نه فرو ماند.» (نهج‌البلاغه، نامه 53)

آن حضرت رفتار و سلوک و مواضع مسئولان و کارگزاران خود را با معیار اعتدال مى‌سنجید و هرگاه درمى‌یافت که از این معیار دور شده‌اند بلافاصله به آنان گوشزد مى‌کرد و اجازه نمى‌داد به افراط و تفریط میل کنند. (نک: همان، نامه 19)

در منطق علوى، انسان فهیم و زیرک در سیاست و مدیریت و هدایت جز بر اعتدال و میانه‌روى گام بر نمى‌دارد و از هرگونه افراط و تفریط به دور مى‌ماند، چنانکه امیر بیان، على(ع) فرمود:«داناى فهمیده و زیرک کسى است که مردم را از آمرزش خدا مأیوس نسازد و از مهربانى او نومیدشان نکند و از عذاب ناگهانى وى ایمن‌شان ندارد.» (همان، حکمت 90)

على(ع) در تمام مراحل زندگی و حکومت خود، در فراز و فرودها، در گشایش‌ها و تنگى‌ها، در عرصه‌هاى مختلف اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و اقتصادى، اعتدال و میانه‌روى را پاسدارى کرد و نمونه نمونه‌ها را ارائه نمود.

دکتر مصطفی دلشاد تهرانی/ ایران

نظر شما