twitter share facebook share ۱۳۹۶ تیر ۲۰ 2917

می دانیم که پس از پذیرش مقام خلافت مسلمانان به وسیله علی بن ابی طالب(ع) در سال ۳۶ هجری، نخستین حادثه مهم رخداد جمل بود که در حوالی بصره در عراق روی داد و منتهی به پیکاری خونین شد و در فرجام کار با شکست قاطع اصحاب جمل و پیروزی امیرمؤمنان خاتمه یافت. از پیامدهای مهم این جنگ، این بود که حضرت شهر کوفه را مرکز خلافت اسلامی قرار داد و دیگر به مدینه، که تا آن زمان قلب جهان اسلام بود و از قداست معنوی و نفوذ دینی یگانه ای برخوردار بود، بازنگشت.  

در این نوشتار، در آغاز گزارشی از چرایی این انتقال و آرای مختلف در این باب خواهد آمد و بعد اشارتی کوتاه خواهد شد درباره اهمیت این جابجایی در تاریخ ایران پس از اسلام و لاجرم برای ما ایرانیان.

چرایی انتقال مرکز خلافت اسلامی از مدینه به کوفه

پس پایان پیکار جمل، کوفه مقر فرمانروایی خلافت شد. کوفه از شهرهای نوبنیاد مسلمانان، به گفته ای نخستین شهر بنیاد یافته به دست مسلمانان بود که در آستانه حمله به ایران به فرمان عمر ساخته شد و پس از آن از مراکز همفکری و فرهنگی و تمدنی جهان اسلام به شمار آمد.

اما دلایل و انگیزه های این انتخاب مهم یعنی انتقال ناگهانی پایتخت طبیعی و تا حدودی جا افتاده امپراتوری عربی-اسلامی دقیقا روشن نیست؛ از این رو نظریات مختلفی در این باب ارائه و اظهار شده است. آنچه قطعی می نماید این است که امام علی(ع) خود پیش از آن که به عراق بیاید کوفه را می پسندیده چرا که به تعبیر او در آنجا بزرگان عرب می زیسته اند. شاید سابقه مخالفت عراقیان و بیشتر کوفیان با دستگاه خلافت عثمان و گرایش آنان به حضرت در جریان منازعه با خلیفه مقتول در این تصمیم نقش داشته است. وفق منابع، کوفه از مراکزی بود که پیش از آن عملا پایتخت منتقدان و مخالفان خلافت (عثمان) شده بود و در شورش بر ضد عثمان و بیعت با علی(ع)، کوفه و بزرگان کوفه (از جمله مالک اشتر) نقش برجسته ای داشتند و از این رو به روایت مسعودی کوفیان زودتر از نواحی دیگر جهان اسلام با علی(ع) بیعت کردند.

عبدالفتاح عبدالمقصود از کوفه با عنوان «مرکز جهان اسلام» و «وجدان بیدار جنبشهای ملی و ضد طبقاتی» یاد می کند که از این ظرفیت برخوردار بود تا مرکزی برای تحقق آرمانهای برابری طلبانه و عدالت خواهانه علی(ع) باشد. به گمان او مدینه در آن زمان از این ظرفیت بهره ای نداشت. البته عبدالفتاح نزدیکی کوفه به مرکز دسیسه نخستین حاکم اموی [معاویه] را نیز از انگیزه های تغییر محل خلافت مؤثر می داند.

اما طه حسین به دلیل دیگری در انتخاب پایتخت جدید برای خلافت اشاره می کند. او می نویسد: گمان بیشتر آن است که علی(ع) مرکز خلافت را به کوفه منتقل کرد تا مدینه را از این که میدان جنگ باشد برکنار دارد، چه او خود روایت می کند که پیغمبر مدینه را حرم قرار داد چنان که ابراهیم مکه را، و آشکارا گفت: هرکس در مدینه فتنه ای پدید آرد، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر اوست، و خدا در روز قیامت هیچ صدقه و کار نیکی را از او نخواهد پذیرفت.

یک محقق شیعی بر این گمان است: امام می دید که مدینه مرکز امتیاز طلبی ها و ممتازانی شده است که هر یک از برای خود داعیه ها دارند و اینان یا (مانند طلحه و زبیر) مدعی خلافت اند و یا (مانند سعدبن ابی وقاص و عبدالله بن عمر) کناره گیری کرده و در هرحال مردم را از امام بیزار و از همراهی با وی بر کنار می کردند. در واقع امیرمومنان با این هجرت، تمدنی دیگر بنیاد نهاد، و هجرت پیامبر را، که در مدینه به آخر رسیده بود، استمرار بخشید.

از طرف دیگر در آن زمان کوفه به صورت یک شهر بین المللی در آمده بود. ایشان در ادامه می نویسد: «بسیاری از ساکنان کوفه یا سربازان مسلمانی بودند که پس از پیروزی بر رومیان و ایرانیان، در کوفه ساکن شده بودند، یا خاندانها و تیره هایی از ایرانیان بودند که پس از گشوده شدن ایران به دست مسلمانان بدان جا کوچ داده شده بودند. امیرمؤمنان می دید که تبعیض نژادی در میان سران مسلمان مجددا رواج یافته و آموزشهای انسانی و برابری اسلام کمرنگ شده است، لذا آن شهر را دارالهجره نویی ساخت تا عملا به تصحیح این انحراف بپردازد. از طرفی، کوفه به نسبت متصرفات جدید مسلمانان از خراسان تا آفریقا، و از شام تا یمن، مرکزیتی نسبی داشت و زمامدار جای گزیده در آن شهر، بهتر می توانست کشور را زیر نظارت داشته باشد تا مدینه».

نظر کاملا متفاوت دیگر این است که کمیِ محصول حجاز و نیاز به محصولات بیشتر، سبب هجرت حضرت به کوفه و عراق شده است. آل یاسین می نویسد: «یکی از موجبات این هجرت، کمی محصول حجاز و احتیاج آن به دیگر مناطق بود و برای یک دولت هیچ چیز زیان بخش تر از این نیست که در محصول و ارزاق، محتاج و متکی باشد. اما کوفه و شهرهای سواد (عراق) به اندازه ی خود و زیادتر داشت. به علاوه آن که عراق در آن اوقات مرکز امنی برای شورش های مسلحانه ای شده بود که سرزمین دجله و فرات را میدان عملیات عدوانی خود قرار داده بودند و این وضع، در پیش گرفتن سیاست نظامی خاصی را ایجاب می کرد».

چنان که ملاحظه می شود، این دیدگاهها و تحلیل ها، عموما گمانه زنی هایی است که دقیقا دانسته نیست متکی و مستند به کدام داده های معتبر تاریخی است و همین طور نمی دانیم این نگرش ها واقعا موجب اتخاذ چنان تصمیم مهمی شده است یا نه.

اهمیت انتقال خلافت از مدینه به مکه

به هر تقدیر تغییر محل استقرار خلافت اسلامی اقدام مهمی بود که بعدها موجب تحولات بزرگی شد و از جمله به جدال کهن عراقیان و شامیان (و به یک معنا ایرانیان و رومیان) دامن زد.

کوفه و پس از آن بصره، پس از بازسازی در دوران خلیفه دوم و پس از فتح ایران، همواره دو مرکز مهم در عراق بوده و نقش مهمی در تمدن و فرهنگ عربی – اسلامی داشته است. تا آنجا که از «مکتب کوفه» و یا بصره یاد شده است. بینش دینی و گرایش اعتقادی و سیاسی عراقیان و به طور خاص کوفه با دیگر طوایف عربی – اسلامی در دیگر اقطار جهان اسلام (به ویژه در شمال و در شامات) غالبا متفاوت و متمایز و در پاره ای موارد متضاد بوده است. یکی از عوامل این تمایز، انتقال خلافت از مدینه به عراق و کوفه بود که به دست علی(ع) انجام شد.

نکته مهم (به ویژه برای ما ایرانیان) آن است که کوفه و بصره (و به طور کلی عراق)، ضمن این که از دیرباز عرب نشین بودند، اما ایرانیان نیز از دوران کهن در این نواحی فراوان بودند و در بیشتر شهرها و آبادی ها اکثریت داشتند. همچنین در دوران طولانی عیلامی و به طور خاص پس از سقوط بابل به دست کوروش به سال ۵۳۹ پیش از میلاد و تشکیل امپراتوری پارسی، فرهنگ و تمدن غالب ایرانی بود و زبان پارسی کهن و بعدها میانه در این حوالی بر فرهنگهای رنگارنگ و زبانهای متنوع غلبه داشت و چیره بود. کوفه و بصره، در جریان فتح ایران بازسازی شد و با کوچ ارادی و عامدانه (سیاسی) و یا طبیعی عربان حجاز به این دو شهر، به سرعت توسعه یافت. در این دوران ایرانیان بومی به لحظ فرهنگی و تمدنی و حتی به لحاظ عددی، مغلوب فرمانروایی عربی و اسلامی شده و برای همیشه تحت سیطره قوم غالب قرار گرفتند.

اما آنچه در ارتباط با انتقال مرکز خلافت عربی – اسلامی به عراق و به طور خاص شهر کوفه به دست علی بن ابی طالب، مهم است آن است که این انتقال، عملا و در بستر تحولات و تعاملات تمدنی، نقش مهمی در پیوند ایرانیان مغلوب با عربان غالب و فاتح بازی کرد. چنان که گفته شد، نمی دانیم این تصمیم علی، ارادی و سنجیده بود و هدف خاصی داشت و یا تصادفی بود، اما به هر تقدیر یک چیز، مسلم و قطعی می نماید و آن این است که عراق و کوفه و بصره ایرانی – عربی قرن نخست و تداوم آن در سده های بعد، در چند و چون تمدن عربی – اسلامی – ایرانی بسیار اثرگذار بود.

با انتقال مرکز خلافت به کوفه، پیروان علی در این شهر فراوان شدند و در ادوار بعد این گرایش در جنبش های ایرانی موسوم به «شعوبیه» برجسته شد و در جهت احیا و بازساری هویت ملی ایرانی نقش ایفا کرد. در جریان های دینی – سیاسی علویان و عباسیان (در عصر اموی و عباسی در قالب زیدی و اسماعیلی و فاطمی)، اسلام ایرانی کم و بیش صبغه شیعی عراقی و کوفی یافت، که نقطه آغازین آن به انتقال مرکز خلافت و دوران کوتاه خلافت علی در کوفه باز می گردد. ذهنیت و فرهنگ کوفی ترکیبی است از ذهنیت و زبان ایرانی – عربی – اسلامی با گرایش شیعی.

البته نباید از یاد برد که گرایش متقابل ایرانیان به علی(ع) و بعدها خاندان ایشان و بر عکس، به سالیانی قبل باز می گردد که شاید بتوان گفت مخالفت امیرمومنان با متهم شدن هرمزان (سردار ایرانی که در مدینه می زیست) به همدستی با پیروز، قاتل عمر و سرانجام مخالفت با قتل ناحق هرمزان به دست پسر عمر، نقطه عطف چنین پیوندی بوده است.

می دانیم که پس از قتل عمر به دست یک صنعتگر ایرانی به نام پیروز (ابولؤلؤ)، عبیدالله فرزند کهتر عمر، در کوچه های مدینه می گشت و در جستجوی همدستان قاتل پدرش بود و در این تلاش هرمزان را یافت و او را بدون اثبات جرمی گردن زد و این رخداد مهم با مخالفت برخی صحابه و بزرگان مواجه شد و در این میان علی بن ابی طالب(ع) به شدت اعتراض کرد و بیش از دیگران به مخالفت برخاست. او از عثمان قول گرفت که عبیدالله را قصاص کند ولی عثمان چنین نکرد. در جریان جنگ صفین، علی عبیدالله را یافت (عبیدالله از بیم قصاص حضرت به اردوی معاویه پیوسته بود) و بی درنگ او را به خونخواهی سردار و اشراف زاده ایرانی بکشت.

چنان که منابع نشان می دهند، این رخداد (که البته برای علی(ع) جز اجرای عدالت معنایی نداشت)، در ذهنیت ایرانیان اثر مثبتی گذاشت و بعدها در دوران خلافت ایشان در کوفه، ارتباط عاطفی و انسانی حضرت با ایرانیان پر شمار عراق و کوفه، جدی تر و عمیق تر شد. این پیوند پس از ایشان نیز در کوفه و عراق ادامه یافت و (چنان که گفته شد) منشاء تحولات فکری و سیاسی مهمی در حوزه تمدنی ایرانی – اسلامی – شیعی گشت.

*حسن یوسفی اشکوری/ زیتون

نظر شما