اصل کرامت بشر نمیتواند برای یک مسلمان مورد تردید واقع شود. این اصل تصریح متون دینی است و روشنترین نمونه آن، آیه پیش روست: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلً؛ و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا سیر دادیم و از نعمتهاى پاکیزه روزى بخشیدیم و آنها را بر بسیارى از مخلوقات خود برترى دادیم، برترى کامل».
این آیه هیچ قیدی ندارد و برای مثال نگفته است: ولقد کرمنا المؤمنین یا ولقد کرمنا المسلمین. فرموده است «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» ظهور این آیه این است که انسان بما هو انسان دارای کرامت و ارزش است، گرامی است و دارای حرمت. آخر آیه میفرماید:« وَفَضَّلْنَاهُمْ» تکریم با تفضیل متفاوت است. تکریم آن ارزشی است که ذاتا خدا برای انسان در نظر گرفته و اعطا فرموده است. تفضیل ارزشهایی است که خود انسان کسب میکند.
اما سؤال این است: ولقد کرمنا بنی آدم. اما چرا:«أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ؛ آنها چون چهارپایانند بلکه گمراهترند». چرا: «إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ؛ بدترین جنبندگان»؟ اینها چطور قابل جمعند؟
پاسخ سنتی به این سؤال در میان علما این است: ما یک کرامت ذاتی داریم و یک کرامت اکتسابی. قبول داریم که خداوند انسان را مکرم آفریده است. اما به او دستور داد از این کرامت ذاتی خودش استفاده کند و برود کرامتهایی را هم کسب کند که عبارت باشد از ایمان و تقوا. اما اگر کسی ایمان و تقوا کسب نکرد یعنی سراغ کرامت اکتسابی نرفت، کرامت ذاتی خود را هم از دست خواهد داد. «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» و موارد مشابه اشاره به این انسان دارد. پس اگر ایمان نیاورد از هر جنبندهای پستتر میشود.
آثار این نگاه معلوم است، مثلا در رسمیترین میز خطابه دینی جمهوری اسلامی و در خطبههای نماز جمعه گاهی این جمله را میگویند: اینهایی که مسلمان نیستند حیواناتی هستند که باید بگذاریم بچرند و روزگار بگذرانند.
مرحوم شهید مطهری به مناسبتی در کتاب علل گرایش به مادیگری میگوید:« این طرز تفکر خطرناکتر از انحرافی است که کلیسا در دین به وجود آورد. ضررش برای اسلام از ضرری که رفتار و اندیشههای نادرست حاکمان کلیسا در آن موقع برای مسیحیت به بار آورد بیشتر خواهد بود. بله، کسی که از استعداد ذاتی خداداد خویش بهره نبرده بد حالتر است از کسی که اصلا چنین استعدادی نداشته است. خدا توانی به او داده است که برود به «قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى؛ به اندازهى دو کمان یا نزدیکتر» برسد ولی استفاده نمیکند. او خیلی گمراه است. حتی از حیوانات گمراهتر است. «أَضَلُّ» که میگوید این است. من نمیدانم چرا در این ترجمهها مینویسند پستتر است؟ «أَضَلُّ» یعنی گمراهتر است چون حیوان چنین استعدادی نداشته است که استفاده کند. اما آیا این باعث میشود دیگر از انسانیت ساقط گردد؟ آیا باعث میشود حقی نداشته باشد؟ هر گونه میتوانیم با او تعامل کنیم؟ این دیگر فاقد ارزش است؟ نه. به نظر نمیرسد این طور باشد».
در جای جای قرآن و احادیث نیز به کرامت ذاتی انسان اشاره شده است، از این روست که قرآن میفرماید:«وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا؛ دشمنی شما با دیگران باعث نشود که مرز بشکنید حق آنها را نادیده بگیرید. » چرا قرآن وقتی اجازه جهاد و قتال میدهد میگوید: «وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا» مرزشکنی نکنید، حدود را زیر پا نگذارید. «إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ » خدا تجاوزگر را دوست ندارد. حال تجاوز به حقوق مسلمانهای دیگر یا تجاوز به حقوق نا مسلمانها فرقی نمی کند. چرا پیامبر اکرم تهدید کرده، میفرماید:«ألا من ظلم معاهدا أو نقصه، أو کلفه فوق طاقته، أو أخذ منه شیئا بغیر طیب نفسه...» بدانید، یادتان نرود اگر به کافری که دارد در پناه حکومت اسلامی زندگی میکند ظلم کنید، تکلیفی فراتر از تکلیف یک شهروند روی دوشش بگذارید، حقش را کمتر از شهروندان دیگر بدهید، لازم نیست که در قیامت آن کافر شاکی شما شود، نه، «فأنا حجیجه یوم القیامه.» روز قیامت من طرفحساب شما هستیم. چقدر زیباست این جملات. یا خطبهی ۲۷ نهج البلاغه که میگوید: اگر انسان بشنود که در اقصی نقاط کشور پهناور اسلامی حق یک بانوی نامسلمان نادیده گرفته شده و به او بیاحترامی شده است اگر انسان از غصه بمیرد «ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیرا» این که میگویم سرزنش نباید کرد از نگاه شما میگویم و الا از نگاه من که دق کردن از تجاوز به حق یک نامسلمان، کسی که ولو ایمان ندارد، قابل ستایش است. پیامبر اکرم با دوستانشان نشسته بودند. جنازهای را عبور میدادند. پیامبر به احترام این جنازه بلند شد. راوی میگوید:«فقمنا بقیامه» ناچار شدیم دیگر، پیامبر ایستاد. ما هم مجبور شدیم بایستیم. جنازه را که بردند من به پیامبر عرض کردم:«إنما جنازه یهودی» پیامبر برآشفت. گفت:«ألیست نفسا؟» یعنی چه یهودی بوده است؟ انسان نبود؟ هر موقع جنازهای عبور دادند، مال هر کس هست، به احترامش بایستید. پیامبر دستور داد.
امام موسی صدر چنین نگاهی به انسان دارد. ایشان این طور مینویسد: «انسانها همه خوب و بر فطرت پاک خلق شدهاند چه بسا منافع شخصی و فساد محیط از بروز آثار این فطرت جلوگیری میکند و انسان مرتکب ظلم یا فساد میشود ولی حتی در همان حالت، فطرت وی او را به صلاح دعوت میکند.»
حتی آیه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» و دلیل تحویل این امانت به انسان از دیدگاه امام موسی صدر اشارهایست به مقام بزرگ بشر و به کرامت بینظیر وی در پهنهی جهان هستی». لذا ایشان کرامت ذاتی را مختص مسلمانان و مؤمنان نمیداند، بلکه آن را متعلق به بشر میداند.
وی در ادامه مقام خلیفه اللهی را راز کرامت انسان می داند و میگوید:« فرشتهها محرم اسرار بودند و گناه نمی کردند اما این کرامت را نداشتند.» و در جای دیگری می گوید:«جانشین، کسی است که مسئولیت میپذیرد و آگاهانه رفتار میکند. بنابراین معنای خلیفه الله بودن این است که او میان خیر و شر مخیر است و مجبور نیست»؛ «مفهوم خلیفه با وضوح هر چه تمامتر استقلال بشر و آزادی او را در دخل و تصرف بر روی زمین آشکار میسازد... تعلیم اسماء به آدم آن هم اسمای مرجع ضمیر که ویژه ذوی العقول است تأکید ویژه بر این امر است. پروردگار پس از این که فرشتگان به عجز خویش اعتراف کردند تأکید میفرماید که ذات مقدسش پنهانیهای آسمان و زمین را میداند و این را به انسان عطا فرموده است»
این نوع نگاه به انسان و معنای خلیفه اللهی باعث شده است که امام موسی صدر از بن دندان به آزادی عقیده و آزادگی انسان معتقد باشد و اجبار را خلاف کرامت بشر بداند: «رأی و عقیده ثمره وجودی انسان و نتیجه بعد وجودی شریف و برتر وی است» عقیده ناشی از کرامت است. اسلام رأی و اظهار نظر و عقیده را بزرگ و گرامی میدارد و کوشش میکند تا حریت و آزادی رأی و عقیده همواره حفظ شود. نیز برای شناخت و وصول به عقیده راستین، انسان را به اندیشه و کوشش امر و اعلام کرده است عقیدهای که مبتنی بر مبادی تفکر نباشد اعتبار ندارد و عذر انسان پذیرفته نیست:«لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ » البته این را هم میگوید که از این لطفی که خدا به تو کرده است و حق انتخاب داده استفاده کن و خوب هم انتخاب کن. و می افزاید:«تنها اختیار و آزادی اراده نمیتواند برای انسان فضیلت ایجاد کند بلکه همه فضیلت انسان در این است که راه خیر و سعادت را اختیار کند و پیمودن این راه فقط به وسیله علم ممکن خواهد بود. همان علم و دانشی که عنصر اصلی و پایه اساسی مقام خلیفه اللهی انسان در روی زمین است» اما اگر انتخاب نکرد کرامتش ساقط نمیشود و از انسانیت نمیافتد.
ایشان دعوت به توحید را هم ناشی از توجه خدا به کرامت انسان میداند و میگوید خداوند انسان را آن قدر کریم و بزرگ میداند که میگوید غیر من را نپرست. بتپرستی معارض با کرامت توست: «اسلام مقام انسان را بسیار منزه میداند لذا پرستش بتها و عبادت بشر و هر شخص و شیئی را حرام کرده است. و مقام انسان را در آفرینش بالاتر از آن دانسته که غیر خدا را بپرستد و بخواهد در برابر موجودی غیر از خودش سر خم کند».
ایشان فقه را هم ناشی از کرامت انسانی میداند. میگوید حلال و حرام به خاطر کرامت انسان است: «تکیه بر حلال و حرام که دین در پیش میگیرد تنها برای حفظ و صیانت انسان است تا در جهان مادی پیرامون خود ذوب و گمراه نشود. مضاف بر این که میتوان منافع بسیاری را بر امور حلال و مفاسد فراوانی را در محرمات پیدا کرد» لذا ما ادیان نداریم در واقع یک دین داریم. رسالت همه انبیاء یکی است و آن دعوت انسان به کرامت خودش است و همه ادیان در خدمت انسان هستند. «ادیان در خدمت انسان» عنوان آن مقاله زیبایی که در کلیسا به عنوان خطبه آغاز روزه خوانده است و آن جملات زیبا که دیدهاید: «خدایا ما تو را سپاسگزاریم که مسیحی، مسلمان و همه را دور هم جمع کردهای تا در کنار یکدیگر در خدمت به خلق گام برداریم و بر کلمهی سواء که ارزش انسان است گرد هم بیاییم. برای انسان گرد هم آمدهایم. انسانی که ادیان هم برای او آمدهاند. ادیانی که یکی بودند».
میگوید: «دیانت با انسانیت کاملا هماهنگ و یکی است و لذا دیانتی که به درد انسانیت نخورد الهی نیست.» و گله میکند از «علمایی که عبادت را به جای عدالت» نشاندهاند. میگوید: «شاید برخی از علمای دین با دعوت و تبلیغ یا با سکوتشان در نشاندن عبادت به جای عدالت سهیم بوده باشند. روشن است که نتیجه این روش تربیتی بینهایت خطرناک بوده است. چرا که نبود عدالت در جوامع از مرحله خطرهای سیاسی و اجتماعی گذشته و به مرحله انحرافات ایدئولوژیک رسیده است و موجب ناامیدی بزرگی از دین و مؤسسههای دینی و علمای دین مخصوصا از آن دسته از علمای دین که در برابر بیدادگریها سکوت میکنند و برای احقاق حقوق مردم زیر ستم مبارزه نمیکنند شده است»
ایشان در آن کلیسا که صحبت میکند از میان جملات حضرت مسیح چه گزینش زیبایی کرده است. میگوید: «این حضرت مسیح است که فریاد میزند: «هرگز، هرگز، محبت خدا با دوست نداشتن انسان جمع نمیشود.» و ندایی دیگر از پیامبر رحمت اوج میگیرد که: «به من ایمان نیاورده است کسی که سیر به بستر خواب رود اما همسایهاش گرسنه بخوابد». نگاه کنید میان ادیان چه پیوندی را از طریق انسانیت برقرار میکند. لذا شیوه تبلیغ ایشان این است: میگوید: احترام به فطرت و کرامت انسان گرایش به دین را ایجاد می کند حال انکه خشونت و تصلب ممکن نیست دین را حاکم کند: «آقایان عزیز، اگر با خشونت و تصلب بخواهیم مردم را به حفظ حدود خود مجبور سازیم تا در برابر ما آزادی رفتار و آزادی گفتار و آزادی سؤال و مناقشه و مباحثه نداشته باشند، خود را از حقیقت دور و معالجات فردی و خیالی و پیشنهادات تخیلی کردهایم. مصلح قبل از هر چیز باید واقعیتها را هر چه هم تلخ باشد درک کند» یک جای دیگر میگوید ما علمای دین نباید از خودمان طاغوت بسازیم. از موضع بالا مردم را به دین دعوت کنیم:«بشر کسی را میخواهد که به او مهر بورزد، دست بر قلبش بکشد، عرقش را خشک کند و با او زندگی کند. اگر برای خود یعنی علمای دین اوضاع و احوالی چون اوضاع و احوال اهل دنیا پدید آوریم آخرین امید آینده را نابود کردهایم. باید دست مردم را در سختیها بگیریم و هدایت کنیم. باید نظر خود را در هر زمینهای اظهار کنیم و به هر سؤالی پاسخ دهیم. حال که دین از زندگی عادی بشر به دور است، علمای دین باید خود الگو باشند» و تصریح میکند: «اهل کتاب هم از نظر ما مسلمانان مستحق چیزی جز جدال احسن نیستند. نه ضرب، نه طعن، نه جنگ، نه قطع رابطه و نه حتی درشتی و خشونت در بحث بلکه وظیفه ما این است که به آنها بگوییم: «آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْنَا وَأُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ»
پس آن «بل هم اضل» چه شد؟! ایشان میفرماید: اتفاقا تعبیری مثل این تأکیدی دوباره بر کرامت انسان است. چگونه؟ چون این نگرانی وجود دارد که انسان به کرامت خود غره شود. برای این که کسی مغرور نشود گاهی باید تلنگرهایی به او زد. خدا انسان را آفریده است. با او صحبت میکند و میگوید اگر نکنی اینطور است. اما نه این که اگر خلاف این عمل کردی دیگر تو بیارزشی و حقی نداری و از انسانیت ساقط میشوی. این نگاه نگاه درست و البته مورد نیاز امروز جامعه ماست. در این دوران که گریز از دین، تولید اسلامهراسی و... در دنیا هدف اصلی است باید این نوع نگاهها را نشر بدهیم همانگونه که ایشان فرمودند:«ما امروز برای عزت دوبارهمان و برای از میان بردن آثار دشمن و برای به دست آوردن مجد و کرامتمان به هیچ چیز به اندازه آزادی ذاتی و اخلاقی و سربلندی و ایستادگی و به تسلیم نشدن در برابر بیگانگان چه شرقی و غربی نیاز نداریم. ما امروز نیازمند انسان هستیم»
*وبسایت دکتر محسن اسماعیلی
نظر شما