twitter share facebook share ۱۴۰۱ تیر ۲۷ 480

در پایان ماه ژوئن دوحه میزبان آخرین دور مذاکرات احیای برجام بود. طرفین در پایان این رویداد ارزیابی‌های متفاوتی داشتند؛ درحالیکه پس از دو روز گفتگو جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا درباره خطر به نتیجه نرسیدن مذاکرات هشدار داد و رابرت مالی فرستاده ویژه آمریکا از بیهوده بودن این تلاش‌ها گفت، ایران نگاه مثبت‌تری داشت و حسین امیرعبداللهیان تأکید کرد که ایران مصمم است به مذاکره تا دستیابی به توافقی واقع‌بینانه ادامه دهد.

این ارزیابی‌های متفاوت ناشی از محدودیت‌های داخلی طرفین و نگاه متفاوتی است که به شرایط ژئوپلیتیکی که مذاکرات در آن در جریان است، دارند.

با بررسی دقیق استدلال‌ها و اظهارات طرفین در چند هفته گذشته، می‌توان به این نتیجه رسید که رهبران ایران خود را در این مذاکرات دست بالا می‌بینند و معتقدند که غرب بیش از تهران به توافق نیاز دارد؛ از این رو احساس می‌کنند که می‌توانند امتیازاتی فراتر از برجام بگیرند.

این دیدگاه مبتنی بر دو استدلال است: نخست اینکه گسترده شدن جنگ اکراین و عواقبی که داشته، باعث شده است که آمریکا و اتحادیه اروپا بکوشند از وارد شدن به درگیری دیگری –از جمله جنگ با ایران که براحتی می‌تواند به جنگی منطقه‌ای بدل شود و به شکل گیری یک رقابت هسته‌ای در خاورمیانه بیانجامد- پرهیز کنند. همچنین از نگاه تهران اروپا ایران را جایگزین مناسبی برای نفت و گاز روسیه می‌بیند. به عبارت دیگر اتحادیه اروپا خواهان دسترسی هرچه سریع‌تر به منابع نفت و گاز ایران است. محمد مرندی مشاور تیم مذاکره کننده ایران با تکرار این استدلال‌ها می‌گوید: «آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به دلیل کرونا و بحرانی که در اکراین ایجاد کردند، به شدت تحت فشار هستند و می‌خواهند با ایران به توافق برسند. اگر تصمیم‌گیری تنها در اختیار اروپا بود، قطعا تا به حال به توافق رسیده بودیم»

با این استدلال است که تهران بر دو شرط تضمین عدم خروج آمریکا از توافق و حذف نام سپاه از فهرست سازمان‌های تروریستی خارجی، پافشاری دارد.

ایران بر این باور است که با توجه به فشاری که در عرصه انرژی بر اروپا قرار دارد، اگر صبر کند، در نهایت می‌تواند امتیازاتی را که می‌خواهد بگیرد. به همین دلیل است که در پایان مذاکرات دوحه، تهران بر خلاف طرف مقابل، ارزیابی مثبتی داشت؛ چراکه فکر می‌کند به توافقی بهتر از برجام خواهد رسید. در همین حال تهران همچنان به پیشبرد برنامه هسته‌ای خود تا رسیدن به موقعیت آستانه ادامه می‌دهد.

ولی به چند دلیل به نظر می‌رسد که ارزیابی ایران درست نیست: نخست اینکه تهران سال‌ها اتحادیه اروپا را به دلیل منفعل بودن سرزنش می‌کرد و آن را دنباله‌رو آمریکا می‌دانست، حالا چه شد که فکر می‌کند اروپا از نفوذ دیپلماتیک کافی برای راضی کردن آمریکا به پذیرش خواسته‌های ایران برخوردار است. دوم اینکه بروز جنگ و درگیری در خاورمیانه، برای تهران خطرناک‌تر از اتحادیه اروپا است. اگر ایران به تهدیدی علیه اسرائیل بدل شود، اروپا خود را کنار می‌کشد اما آمریکا به کمک اسرائیل خواهد رفت و این درحالی است که ایران در سوریه و در داخل خاک خود آسیب‌پذیر است. از این گذشته با بررسی رفتار واشنگتن می‌شود فهمید که دولت بایدن حاضر نیست هزینه سیاسی زیادی بابت احیای توافق بپردازد. قراردادن نام سپاه در لیست سازمان‌های تروریستی در ابتدا کاری غیر منطقی به نظر می‌رسید و گمان می‌رفت که بایدن با یک دستور اجرایی آن را لغو کند؛ ولی می‌بینیم که واشنگتن آن را به ابزار چانه‌زنی تبدیل کرده و همزمان شروع به طرح اتحاد نظامی بین اسرائیل و کشورهای خلیج فارس علیه ایران نموده است.

بنابراین می‌بینیم که طرف‌های توافق از صلح سخن می‌گویند اما برای جنگ آماده می‌شوند. اما آنچه به ما امید می‌دهد که شاهد درگیری نباشیم، این است که بروز جنگی گسترده در خاورمیانه به نفع هیچکس به جز اسرائیل نیست و اسرائیل هم بدون حمایت آشکار آمریکا نمی‌تواند قاطعانه در مقابل ایران عمل کند. آمریکا هم از انجام این حمایت خودداری می‌ورزد زیرا نتایج این جنگ نامشخص بوده و موجب تسریع برنامه هسته‌ای ایران می‌شود.

در چنین شرایطی تنها سناریوی باقی مانده، شکست غیررسمیِ توافق است مگر اینکه معجزه‌ای اتفاق افتاده و یکی از طرف‌ها حاضر به دادن امتیاز بزرگی شود. منظور از شکست غیررسمی این است که ناکامی و پایان مذاکرات، به دلیل ترس از عواقب آن به شکل رسمی اعلام نمی‌شود و طرفین ترجیح می‌دهند که گفتگوها را حداقل تا بعد از انتخابات میان دوره‌ای آمریکا ادامه دهند تا گمان رسیدن به توافق را زنده نگه دارند. هدف واشنگتن از اتخاذ چنین سیاستی این است که از شکست بزرگ بایدن قبل از انتخابات جلوگیری کند و مجبور نشود روی گزینه حمایت از اقدام نظامی مستقیم اسرائیل فکر کند. ادامه این سیاست به ایران هم اجازه می‌دهد تا به کار روی برنامه هسته‌ای خود ادامه دهد.

در آینده ایران به یک کشور آستانه هسته‌ای تبدیل می‌شود و این امر توان اسرائیل را برای انجام اقدام نظامی مستقیم علیه ایران محدود می‌کند. هر دو کشور به جنگ در سایه ادامه خواهند داد تا زمانی که فرصتی فراهم شود و باب نزدیکی و گفتگو بین آنها باز گردد.

در همین حال اقتصاد ایران مسیر خود را به سوی شرق ادامه می‌دهد و از آنجا که کشورهای غیر غربی در پی جنگ اکراین تمایل بیشتری به اجرای تحریم‌های امریکا علیه ایران ندارند، دست ایران در اجرای سیاست‌های اقتصادی‌اش بازتر می‌‌گردد. کریدورهای تجاری جدیدی بین روسیه، قفقاز، ایران و هند در حال ظهور هستند و حمایت روسیه و چین از عضویت ایران در گروه بریکس و سازمان همکاری شانگهای، باعث می‌شود که ایران علیرغم عدم دسترسی به بازارها، سرمایه و فناوری غرب، با اقتصاد مقاومتی به حیات خود ادامه دهد.

*منبع: نشنال اینترست

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما