twitter share facebook share ۱۳۹۶ فروردین ۱۴ 1601

یک دانشجوی افغان می‌گفت زمان تحصیلم در سوئیس با یکی از استادان دانشگاهمان رفتیم کافه نزدیک دانشگاه تا قهوه بخوریم. حرف از حکومت و اوضاع بد افغانستان شد و علت‌های عقب‌افتادگی مردم، که استادم حرف جالبی زد و همواره توی ذهنم نقش بست. 

استادم گفت: فکر نکن برای کشورها قرعه‌کشی کرده‌اند و مردم سوئیس به خاطر شانس خوب، این حکومت گیرشان آمده و مردم افغانستان بد شانس بودند و به این روز افتادند، بلکه به قول افلاطون هر ملتی لیاقت همان حکومتی را دارد که بر او حاکم است، زیرا مردم به‌طور معمول حکومتی که سزاوارش هستند را خودشان با افکار و اعتقادشان می‌سازند. مردم سرزمین‌های مختلف برای به‌دست آوردن آنچه که می‌خواهند زحمت می‌کشند و انقلاب به ر‌اه می‌اندازند، مردم سوئیس به‌طور حتم حق‌شان داشتن حکومتی اینچنین هست و افغان‌ها هم لیاقت‌شان بیشتر از اینکه دارند، نیست.

دانشجوی افغان می‌گفت: کمی احساس تحقیر کردم، به همین خاطر پرسیدم: افغان‌ها چه کاری باید انجام دهند تا تغییر کنند؟

استاد فنجان قهوه را از کنار دهانش پایین آورد و لبخندی زد و گفت: هر سوئیسی در سال 10 کتاب می‌خواند. تو اگر یک افغانی را دیدی از طرف من به او بگو چنانچه مردم کشورت سالی یک کتاب بخوانند کشورت تغییر خواهد کرد. این راه‌حل به کشورهای مشابه نیز قابل تعمیم است.

قانونی داریم که همیشه صادق است: «ما به محیط‌مان عادت می‌کنیم». اگر با آدم‌های بدبخت نشست و برخاست کنیم، کم‌کم به بدبختی عادت می‌کنیم و اگر با آدم‌های خوشبخت رفت و آمد داشته باشیم، برای به‌دست آوردن خوشبختی تلاش می‌کنیم. تلاش کردن و خوب زندگی کردن وظیفه هر انسانی است که خداوند خلق و متولد می‌کند. بخشی از مردم جهان این را با همه وجود خود می‌فهمند و برای خوب زندگی کردن تلاش می‌کنند، کتاب می‌خوانند، سفر می‌روند‌ و هر روز برای خود برنامه‌ریزی می‌کنند تا بهتر زندگی کنند و گروهی هم دل به تقدیر می‌سپارند و گذر عمر را نظاره‌گر هستند و به‌طور معمول به نق زدن دل خوش می‌کنند.

از آنجا که مطالعه در دوران کودکی یکی از عناصر اصلی و تاثیرگذار در شکل گیری شخصیت کودک است؛ آشنا کردن کودکان با کتاب و کتابخوانی تاثیر بسزایی در رشد و تکامل هرچه بیشتر آنان در تمامی ابعاد شخصیت دارد، بنابراین توجه به این مهم موجب تربیت افرادی سالم و در نهایت شکل گیری جامعه سالم خواهد شد. مطالعه کردن و کتاب خواندن راه‌حل اساسی و بنیادی در تغییرات اجتماعی است، ابزار مهم حاکمیتی جوامعی است که تصمیم گرفته‌اند از مرحله‌ای به مرحله بالاتری دست پیدا کنند.

تلاش در به ثمر رساندن اهداف بزرگ با دانستن امکانپذیر می‌شود‌ و برای رسیدن به این اهداف هیچ وسیله و ابزاری جز کتاب و رشد سرانه مطالعه در جوامع وجود ندارد؛ از کتاب کاغذی تا مطالعه کتاب الکترونیکی، جهان امروز این امکان را به همه مردم داده است که در همه حال و در هر شرایط مکان و زمان بتوانند روزنامه، مجله، کتاب و مقاله بخوانند، تا خواندن جزئی از فرهنگ فردی و اجتماعی شود.

علی رغم اهمیت و فواید پرشمار کتاب و کتابخوانی، در ایران وضعیت مطالعه با توجه به تیراژ کتاب‌ها و... بحرانی است. با اینکه رشد علمی در کشور در وضعیت مناسبی قرار دارد، اما همه افراد جامعه مطالعه نمی‌کنند و سطح آگاهی‌های افراد فاصله عمیقی با یکدیگر دارد. مطالعه فقط در بین شمار اندکی از ایرانیان جریان دارد و حتی بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان نیز جز کتاب درسی، مطالعه دیگری ندارند. متاسفانه نظام آموزشی نیز دانش آموزان را به مطالعه تشویق نمی‌کند و از سوی دیگر محصولات فرهنگی و کتاب جزو کالاهای لوکس به شمار رفته و در سبد خانوارها قرار ندارد.

براساس تحقیقات به عمل آمده، کشورهای جهان سوم کمترین سرانه مطالعه را به خود اختصاص می‌دهند. در این کشورها بیشتر افراد مطالعه نمی‌کنند و استفاده و ترویج محصولات فرهنگی نهادینه نشده است. این درحالی است که مردم غرب با همه پیشرفت‌های خود و دستیابی به فناوری اینترنت و موبایل و ده‌ها برنامه نرم‌افزاری، لحظه‌ای از خواندن کتاب غفلت نمی‌کنند، اتوبوس و مترو و قطار و هواپیما بهترین زمان‌هایی است که کتاب‌های‌شان را به‌دست گیرند تا به جهان نشان دهند که لحظه‌ای از مطالعه کردن دور نشده‌اند.

درباره این‌که چرا امروز وضعیت مطالعه در جامعه ما مطلوب نیست، کارشناسان و صاحب‌نظران دلایلی را بر می شمارند که عبارتند از: قرار نگرفتن کتاب‌خوانی به عنوان یکی از اهداف تربیتی در برنامه‌های آموزشی؛ توضیح اینکه اگر هدف از آموزش، پرورش باشد، در فرایند آموزش یاد دهنده و یادگیرنده هردو فعال خواهند بود. این فعالیت مستلزم تغییر رویکرد آموزش و تقویت روحیه جستجوگری برای کشف حقیقت در یادگیرنده خواهد شد و لاجرم کتاب به عنوان یکی از منابع کسب معرفت محل مراجعه بیشتر یادگیرنده خواهد شد. بنابراین نداشتن کنجکاوی و عطش علمی و حساسیت‌های فکری و دغدغه‌های علمی مهم‌ترین مانع رشد کتاب و کتاب خوانی در کشور است. به عقیده این دسته از کارشناسان، رواج فرهنگ شفاهی و راحت طلبی در بین مردم از جمله دانش آموزان موجب می‌شود خوانندگان به جای مطالعه و جست و جوی مآخذ و منابع و مستندات سخنان و نظرات مختلف، گرایش بیشتری به شنیدن مطالب داشته باشند و بخواهند تنها با گفت و شنود مشکلات علمی و فکری خود را رفع کنند و از مراجعه به کتب و منابع علمی گریزان باشند. این در حالی است که فرهنگ شفاهی، غیردقیق، غیرمستند، عامیانه و سطحی نگر است و ما را به راحت‌طلبی بیشتر سوق می‌دهد.

آری، خانواده‌ها و نهادهای آموزشی و فرهنگی نتوانسته‌اند انس و عادت به کتاب خوانی و مطالعه را به عنوان بخشی از یک زندگی سالم و موفق و اسلامی در میان کودکان، نوجوانان و جوانان جا بیندازند. آنان گاهاً قیمت بالای کتاب را مانعی در برابر فرهنگ کتابخوانی می دانند حال آنکه از پرداخت هزینه‌های بالا برای تفریحات و خورد و خوراک خود ابایی ندارند. یکی دیگر از موانع پیش روی مطالعه این است که حساسیت و دغدغه علمی و فکری و اشتغالات ذهنی و فرهنگی جوانان بسیار پایین آمده است و سرگرمی‌های کاذب زندگی و جاذبه‌های دنیای مجازی و موبایل بیشترین قسمت ذهن و فکر مردم را اشغال کرده است.

افزون بر مطالب فوق، می توان از مسائلی چون ضعف اطلاع‌رسانی، فقدان شبکه توزیع قدرتمند و کم بودن مراکز دسترسی به کتاب به عنوان عوامل مؤثر برای بی‌اقبالی به کتاب نام برد.

نظر شما