twitter share facebook share ۱۴۰۴ خرداد ۰۵ 274
بسیاری از جمهوری‌خواهان با ادامه غنی‌سازی در ایران مخالف‌اند؛ اما مقامات ایرانی امید دارند که تیم مذاکره‌کننده ترامپ، به‌دلیل بی‌تجربگی، به دنبال یک توافق بزرگ رسانه‌ای برود و جزئیات را نادیده بگیرد.

ماه گذشته در جریان مذاکرات ایران و آمریکا، ایده‌ای جسورانه و غیرمنتظره مطرح شد: اینکه ایالات متحده تنها بدنبال مهار برنامه هسته‌ای ایران نباشد، بلکه در توسعه آن مشارکت کند.

این پیشنهاد بر اساس سبک خاص دونالد ترامپ در دیپلماسی مطرح شد؛ سبکی که بر معامله‌محوری، ریسک‌پذیری بالا و جلب توجه رسانه‌ها استوار است. عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، در فروردین‌ماه در مقاله‌ای در واشنگتن‌پست نوشت که یک توافق جدید هسته‌ای می‌تواند راه را برای ورود شرکت‌های آمریکایی به آنچه او یک «فرصت اقتصادی هزار میلیارد دلاری» در کشوری با یکی از بزرگ‌ترین ذخایر نفت و گاز جهان خواند، هموار کند.

عراقچی در متن سخنرانی‌ای که برای اندیشکده «بنیاد کارنگی برای صلح بین‌المللی» آماده کرده بود (اما این مراسم لغو شد)، اعلام کرد ایران قصد دارد دست‌کم ۱۹ نیروگاه هسته‌ای جدید بسازد و حتی امکان سرمایه‌گذاری آمریکا را نیز مطرح نمود. او گفت بازار داخلی ایران می‌تواند به «احیای صنعت هسته‌ای بحران‌زده آمریکا» کمک کند.

این سخنان نه به‌معنای پیشنهاد صلح، بلکه تلاشی حساب‌شده برای جذب ترامپ از طریق زبان مورد علاقه‌اش بود: منافع اقتصادی، ایجاد شغل، و توافق‌های پرسروصدا. ایران در ازای لغو تحریم‌ها و دسترسی به فناوری، پیشنهاد اشتغال‌زایی در آمریکا و نظارت‌های سخت‌گیرانه را مطرح کرد. این تلاش ایران برای تبدیل یک رویارویی چند دهه‌ای به یک فرصت تجاری متقابل بود.

پیام زیرکانه عراقچی برای ترامپ این بود: برنامه هسته‌ای ایران را نه تهدید امنیتی، بلکه یک دارایی اقتصادی ببین. ترامپ به اعداد بزرگ و معاملات کلان واکنش نشان می‌دهد. اگر به او وعده اشتغال و توافقی در حد ثبت در تاریخ داده شود، ممکن است پیش برود.

این پیشنهاد کاملاً بی‌سابقه نبود. در جریان مذاکرات منتهی به توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام) هم بحث‌هایی مشابه مطرح شده بود؛ توافقی که ترامپ در سال ۲۰۱۸ از آن خارج شد.

حالا بار دیگر تهران با مطرح‌کردن امکان سرمایه‌گذاری اقتصادی در صنعت هسته‌ای‌اش، در حال سنجش میزان تحمل ریسک سیاسی آمریکا است. ایران امیدوار است ترامپ، برخلاف رؤسای جمهور پیشین، برنامه هسته‌ای را از زاویه منافع تجاری ببیند.

از منظر تاریخی، این ایده چندان هم عجیب نیست. صنعت هسته‌ای ایران با حمایت آمریکا متولد شد. در سال ۱۹۵۷، در چارچوب برنامه «اتم برای صلحِ» دوایت آیزنهاور، آمریکا به ایران برای راه‌اندازی نخستین برنامه هسته‌ای خود کمک کرد. یک دهه بعد، واشنگتن یک راکتور تحقیقاتی ۵ مگاواتی در دانشگاه تهران ساخت—راکتوری که هنوز هم فعال است—و حتی اورانیوم غنی‌شده با درجه تسلیحاتی برای سوخت آن فراهم کرد.

در دهه ۷۰ میلادی و دوران رونق نفتی، ایران برنامه‌اش را به سمت توسعه کامل غیرنظامی گسترش داد. بسیاری از دانشمندانی که امروز این برنامه را هدایت می‌کنند، در دانشگاه‌هایی چون MIT آموزش‌ دیده‌اند.

در حال حاضر، تمایل دوباره ایران به همکاری اقتصادی با غرب، تا حد زیادی ناشی از ناکامی در سیاست «چرخش به شرق» است. تهران امید داشت که با تعمیق روابط با چین و روسیه، بتواند اثر تحریم‌های آمریکا را کم‌رنگ کند و اقتصادی مقاومتی و خوداتکا بسازد. اما آن چشم‌انداز محقق نشد. تحریم‌های آمریکا همچنان تجارت را فلج کرده، سرمایه‌گذاری را متوقف نموده و پروژه‌های مشترک را از بین برده‌است.

روسیه تاکنون قابل‌اتکاترین شریک هسته‌ای ایران بوده است. شرکت دولتی روس‌اتم سوخت و پشتیبانی فنی نیروگاه بوشهر را تأمین کرده و هم‌اکنون دو واحد دیگر را با نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در دست ساخت دارد. اما حتی روس‌اتم هم مجبور است در تعامل با ایران محتاطانه عمل کند، چرا که ممکن است با تحریم‌های ثانویه آمریکا مواجه شود و پروژه‌هایش در سایر کشورها به خطر بیفتد.

به گفته اسفندیار باتمانقلیچ، مدیر بنیاد بورس و بازار، «روسیه هم باید با دقت عمل کند تا تحت تحریم‌های ثانویه قرار نگیرد.»

چین نیز که زمانی در توسعه هسته‌ای ایران فعال بود، تحت فشار آمریکا همکاری خود را به شدت کاهش داده است؛ به‌ویژه در حوزه‌های حساس مانند غنی‌سازی و بازفرآوری. شرکت‌هایی مانند شرکت ملی هسته‌ای چین، امروز به دلیل ترس از تحریم‌های آمریکا، تمایلی به مشارکت بیشتر در صنعت هسته‌ای ایران ندارند.

حتی رسانه‌های وابسته به سپاه پاسداران، مانند روزنامه جوان، به این ناکامی‌ها اذعان کرده‌اند و روابط اقتصادی ایران با شرکای شرقی‌اش را بیشتر نمایشی توصیف کرده‌اند. این روزنامه نوشته: «در سال‌های اخیر، ایران شعارهایی چون "نگاه به شرق"، "چرخش به آسیا" و "رهایی از وابستگی به غرب" را سر داده، اما دیپلماسی اقتصادی آن فاصله زیادی با این شعارها دارد.» در ادامه آمده: «نقشه راه مشخصی برای تعامل پایدار با چین، روسیه یا هند وجود ندارد؛ سازوکارهای عملی برای حل مشکلات بانکی، تجاری یا لجستیکی نداریم؛ و سابقه‌ای از تعامل معنادار با بخش خصوصی یا ذی‌نفعان اقتصادی منطقه‌ای هم در کار نیست.»

در واقع، روابط هسته‌ای ایران با روسیه و چین بیشتر تاکتیکی است تا راهبردی (از سر ناچاری برای جبران غیبت غرب، اما محدود شده از سوی تحریم‌ها). رسانه‌های اصلاح‌طلب در ایران هم این روابط را بیشتر «راه‌حل موقت برای بقا» می‌دانند تا شراکت‌های بلندمدت واقعی.

این فقدان همکاری پایدار، ضربه سنگینی به برنامه هسته‌ای ایران زده است. زیرساخت‌ها فرسوده‌اند، و ایران در ساخت نیروگاه‌های جدید برای پاسخ به نیاز رو‌به‌رشد برق ناتوان بوده است تا جایی که قطعی برق مکرر در کشور رخ می‌دهد. ظرفیت پالایش ایران هم پاسخگوی نیاز داخلی نیست. با وجود دارابودن ذخایر عظیم نفت و گاز، ایران در بحران انرژی گرفتار است که ناشی از سال‌ها تحریم، مدیریت ضعیف، زیرساخت فرسوده و مصرف بی‌رویه است. همزمان، درآمدهای نفتی کاهش یافته، ریال سقوط کرده و سرمایه‌گذاری خارجی از بین رفته است. در این شرایط، مقام‌های ایرانی سرمایه‌گذاری غربی—به‌ویژه آمریکایی—را نه فقط از نظر سرمایه بلکه به‌عنوان دروازه‌ای به فناوری پیشرفته و بازگشت به اقتصاد جهانی می‌بینند.

به گفته عراقچی هدف این نیست که یکباره سرمایه‌گذاری کلان انجام شود، بلکه بیشتر بر لغو تحریم‌ها، انتقال فناوری، و بازگشت به اقتصاد جهانی، تمرکز شده است. تصور این است که اگر شرکت‌های آمریکایی وارد بازار هسته‌ای ایران شوند، شرکت‌های اروپایی و آسیایی نیز دنباله‌رو خواهند شد.

البته این دیدگاه در ایران مخالفانی هم دارد. پیشنهادهای تعامل اقتصادی مجدد با غرب—که معمولاً از سوی اصلاح‌طلبان، تکنوکرات‌ها و میانه‌روها مطرح می‌شود—از سوی تندروها ساده‌لوحانه خوانده می‌شود. حتی برخی میانه‌روها نیز به‌دلیل موانع ساختاری و قانونی عمیق مانند تحریم‌ها، فساد، و نبود نهادهای نظارتی مؤثر، به تعامل با غرب با دیده تردید می‌نگرند. اما در دوره ترامپ، گروهی از سیاست‌گذاران ایرانی این وضعیت را یک فرصت نادر تلقی می‌کنند.

پیشنهاد عراقچی ممکن است برای تیم ترامپ، به‌ویژه استیو ویتکاف، مذاکره‌کننده جدید و کم‌تجربه، جذاب به نظر برسد. عراقچی گفته ده‌ها میلیارد دلار قرارداد احتمالی در انتظار است.

اما آیا چنین توافقی واقعاً ممکن است؟ برای ایران، حفظ توانمندی‌های هسته‌ای اکنون بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. پس از ضربه‌خوردن محور مقاومت، تهران برنامه هسته‌ای خود را تنها مسیر برای ایجاد بازدارندگی مؤثر می‌بیند.

بسیاری از جمهوری‌خواهان آمریکا با هرگونه ادامه غنی‌سازی در ایران مخالف‌اند؛ ترامپ و ویتکاف هم گاه‌به‌گاه چنین موضعی گرفته‌اند. اما شاید مقامات ایرانی به این امید چنین ایده‌هایی را مطرح کرده‌اند که تیم مذاکره‌کننده ترامپ، به‌دلیل بی‌تجربگی، به دنبال یک توافق بزرگ رسانه‌ای برود و جزئیات را نادیده بگیرد.

ریچارد نفیو، پژوهشگر ارشد دانشگاه کلمبیا و عضو پیشین تیم مذاکره‌کننده آمریکا در برجام می‌گوید: «ایرانی‌ها دانش هسته‌ای بیشتری نسبت به آمریکا دارند. آنها دارند علامت دلار را جلوی قلابشان می‌گذارند و آن را پرتاب می‌کنند.»

او افزود: «بخشی از فکر ایرانی‌ها این است که ترامپ ممکن است فقط بخواهد یک توافق درخشان ببندد، حتی اگر پر از ریسک‌های پنهان باشد.»

اما عراقچی هرگز روشن نکرده است که ایران در ازای چنین توافقی حاضر است از چه چیزهایی، مثلاً سانتریفیوژها، صرف‌نظر کند. حتی اگر توافق انجام شود، بعید است ایران -به‌دلیل ترس عمیق از جاسوسی آمریکا و اسرائیل- اجازه دسترسی آمریکایی‌ها به تأسیسات حساس هسته‌ای مانند نطنز را بدهد. همچنین احتمال کمی وجود دارد که ایران زیرساخت غنی‌سازی خود را از بین ببرد. بنابراین، مشکل اصلی همچنان باقی است: ایران سانتریفیوژهای کافی برای تولید مواد با درجه تسلیحاتی را حفظ کرده است.

در واقع، این پیشنهاد، معامله‌ای برای نظارت در برابر سرمایه‌گذاری نیست؛ بلکه تلاشی است برای ایجاد نوعی وابستگی اقتصادی که بتواند مانع از خروج دوباره آمریکا از توافق شود.

نفیو می‌گوید: «ایرانی‌ها حاضرند سرمایه‌گذاری مالی مشترک داشته باشند، اما حاضر نیستند همکاری فنی با دسترسی نامحدود آمریکایی‌ها به نطنز داشته باشند.»

از نگاه آمریکا هم، حتی اگر ترامپ علاقه‌مند شود، موانع زیادی برای همکاری اقتصادی وجود دارد. نظام بانکی ایران همچنان در لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی (FATF) است و به سیستم مالی جهانی دسترسی ندارد. سال‌ها تحریم، فساد و سوءمدیریت، زیرساخت مالی ایران را دچار بحران کرده است. برای شرکت‌های خارجی، ورود به بازار ایران مساوی با پیچیدگی‌های حقوقی، ریسک اعتباری، و احتمال مجازات‌های قانونی است.

از همه مهم‌تر، کاخ سفید با مخالفت کنگره مواجه خواهد شد. مجلسی با اکثریت جمهوری‌خواه، توافقی که به‌نظر برسد غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران را مشروعیت می‌بخشد، رد خواهد کرد. اینکه پول آمریکا به‌طور غیرمستقیم به نطنز برسد، از نظر سیاسی فاجعه‌بار است. جناح‌های تندرو در واشنگتن قطعاً این پیشنهاد را در نطفه خفه خواهند کرد، حتی اگر منافع اقتصادی زیادی داشته باشد.

پیشنهاد معتدل‌تری که هم‌اکنون از سوی دیپلمات‌های ایرانی مطرح شده، ایجاد یک کنسرسیوم منطقه‌ای برای غنی‌سازی اورانیوم است که عربستان و دیگر کشورها نیز در آن مشارکت داشته باشند. اما ریاض همچنان محتاط است و ترجیح می‌دهد با حمایت آمریکا، برنامه هسته‌ای مستقل خود را توسعه دهد. از آنجا که ایران زیرساخت غنی‌سازی دارد، می‌تواند در آینده به تأمین سوخت نیروگاه‌های منطقه، از جمله عربستان، کمک کند. اما تحقق این چشم‌انداز به اراده سیاسی زیادی از هر دو طرف نیاز دارد.

در نهایت، تهران می‌داند که احتمال ورود شرکت‌های آمریکایی به صنعت هسته‌ای ایران اندک است. اما با مطرح‌کردن این ایده، امیدوار است گفت‌وگوها را در مسیر جدیدی بیندازد و به منافع اصلی ترامپ نزدیک شود.

منبع: فارین پالیسی

نظر شما