twitter share facebook share ۱۴۰۴ آذر ۲۷ 34
به نظر می‌رسد کشورهای عربی گرفتار بازیگران مسلح غیردولتی، آرام‌آرام به سوی آینده‌ای حرکت می‌کنند که بیشتر به‌دست دولت‌ها شکل می‌گیرد تا شبه‌نظامیان

هیچ تردیدی وجود ندارد که قرار گرفتن ناگهانی حزب‌الله لبنان و حوثی‌های یمن در فهرست گروه‌های تروریستی عراق در اوایل این ماه، یک «اشتباه فنی» نبوده است.

هیچ‌کس به‌طور تصادفی دوتا از ارزشمندترین گروه‌های نیابتی ایران را در لیست گروه‌های تروریستی قرار نمی دهد؛ به‌ویژه در بغداد، جایی که هر اقدام مرتبط با گروه‌های مسلح بار سیاسی سنگینی دارد. به گفته یکی از دیپلمات‌ها، هیچ اتفاق بزرگی در این سطح بدون انگیزه سیاسی رخ نمی‌دهد.

بلافاصله گمانه‌زنی‌ها آغاز شد. برخی گفتند این اقدام نوعی اقدام آزمایشی بوده تا ببینند چه کسانی دچار هراس می‌شوند یا برای دفاع از حزب‌الله و حوثی‌ها به تکاپو می‌افتند. عده‌ای دیگر معتقد بودند این حرکتی پیش‌دستانه برای جلوگیری از تمدید نخست‌وزیری محمد شیاع السودانی بوده است. نظریه جسورانه‌تری هم مطرح شد: اینکه عناصری در دستگاه اطلاعاتی عراق می‌خواستند پیامی دوستانه به واشنگتن بفرستند.

اما فراتر از این سناریوها، یک پیام روشن به چشم می‌آمد: تحمل منطقه نسبت به شبه‌نظامیان در حال فروپاشی است و عراق شاید سرانجام خود را با یک چرخش گسترده‌تر در خاورمیانه همسو می‌کند. دری که سال‌ها به‌دلیل ترس یا فلج سیاسی به روی مقابله با بازیگران مسلح غیردولتی قفل شده بود، حالا کمی باز شده است.

این اتفاق یادآوری صریحی از وضعیت شبکه نیابتی منطقه بود و نشان داد روند افول گروه‌های مورد حمایت ایران شتاب گرفته است. این تغییر یک رویداد منفرد نیست؛ بلکه به خواست فزاینده منطقه برای مهار یا حذف بازیگران مسلح غیردولتی گره خورده است؛ خواه از طریق ادغام تدریجی، خلع سلاح اجباری یا به حاشیه راندن سیاسی.

در سراسر منطقه، دولت‌ها خسته شده‌اند. پس از دهه‌ها که شبه‌نظامیان سیاست‌های ملی را دیکته می‌کردند، کشورها را به جنگ می‌کشاندند و با مصونیت کامل عمل می‌کردند، هم رهبران و هم شهروندان به نقطه انفجار رسیده‌اند. با تغییر بادهای ژئوپولیتیک و ناآرام‌تر شدن جامعه‌ها، دولت‌ها می‌خواهند کنترل را دوباره به دست بگیرند.

لبنان روشن‌ترین نمونه است. حزب‌الله که زمانی قهرمان دست‌نیافتنی «مقاومت» بود، اکنون از نظر نظامی تضعیف و از نظر سیاسی آسیب‌پذیر شده است. حتی متحدان قدیمی‌اش هم آهسته می‌گویند «دیگر کافی است». فشارها برای آنکه این گروه وارد مذاکره شود و مسیری را بپذیرد که در نهایت به تحویل سلاح‌ها یا پذیرش یک ترتیبات ملی جدید ختم شود، رو به افزایش است. این روند آسان نخواهد بود و حزب‌الله نه بی‌سروصدا و نه بدون دریافت بهای سیاسی و تضمین آینده‌اش سلاح را کنار می‌گذارد، اما این مسیر عملاً آغاز شده است.

در غزه، حماس نیز با فشار مشابهی روبه‌روست. برای حفظ آتش‌بس با اسرائیل و دستیابی به هرگونه آینده سیاسی، این گروه ناچار است وضعیت نظامی خود را بازنگری کند. رهبران حماس با احتیاط پذیرفته‌اند که استراتژی تسلیحاتی‌شان روی میز بحث قرار دارد.

حوثی‌های یمن هم مدت‌هاست به‌طور ضمنی تمایل خود را برای تبدیل شدن به یک نیروی سیاسی مشروع نشان داده‌اند. حملات آن‌ها در دریای سرخ کمتر از سر ایدئولوژی و بیشتر برای کسب اهرم فشار در هر توافق آینده بود. اما اگر منطقه به سمت مهار شبه‌نظامیان حرکت کند، حوثی‌ها ممکن است خیلی زود مجبور شوند میان باقی ماندن به‌عنوان یک شورش مسلحانه یا پیوستن به یک توافق ملی یکی را انتخاب کنند.

حتی ایران هم ظاهراً متوجه تغییر زمین بازی شده است. تهران به‌طور آرام پیام می‌دهد که دوران رویارویی با اسرائیل و غرب صرفاً از طریق نیروهای نیابتی شاید رو به پایان باشد و دولت‌های قدرتمند، نه شبه‌نظامیان، ممکن است حالا متحدان مفیدتری باشند. یکی از دیپلمات‌های ایرانی به‌سادگی گفت: «مقاومت شکل‌های مختلفی دارد.» به بیان دیگر، ایران در حال به‌روزرسانی رویکرد خود است، نه کنار گذاشتن بازی.

دو سال پیش، خاورمیانه شبیه زمین بازی جنگ‌های نیابتی بود: حملات هماهنگ علیه اسرائیل، اردوگاه‌های شبه‌نظامی از یمن تا لبنان و عراق، و ردپای پررنگ ایران در سراسر منطقه. امروز اما تصویر کاملاً متفاوت است.

سوریه در این میان درسی غیرمنتظره می‌دهد. اگر یک گروه شورشی مسلح مانند «هیئت تحریر الشام» می‌تواند یک روز صبح از خواب بیدار شود، خود را در کاخ ریاست‌جمهوری دمشق ببیند و تصمیم بگیرد که می‌خواهد به یک قدرت سیاسی تبدیل شود، پس دیگر گروه‌ها هم شاید بتوانند آینده‌ای مشابه را تصور کنند. این گروه به‌تدریج از انزوای بین‌المللی به سمت تعامل گسترده حرکت کرده و درها از شرق تا غرب به رویش باز شده است. رهبر آن، احمد الشرع، اخیراً با وجود دفاع از دو دهه جنگ در قالب شورش‌های مسلحانه، اعلام کرد که زمان دیپلماسی و کار سیاسی فرا رسیده است.

اینکه حاکمان جدید سوریه موفق خواهند شد یا نه، روشن نیست. نقض حقوق بشر و ناکامی‌های حکمرانی همچنان ادامه دارد. اما همین ایده که یک گروه مسلح می‌تواند به‌سرعت به سمت مشروعیت سیاسی بچرخد، روند کلی را تقویت می‌کند؛ و شبه‌نظامیان هم احساس می‌کنند دوران حاکمیت با اسلحه در حال افول است.

بازگردیم به عراق. ماجرای فهرست تروریستی در خلأ رخ نداد. این اتفاق نشان داد که برخی مقام‌های عراقی، فرماندهان امنیتی و بخش رو به رشدی از افکار عمومی معتقدند کشور تا زمانی که شبه‌نظامیان مانند یک دولت موازی عمل می‌کنند، نمی‌تواند به جلو حرکت کند. با فشار مستمر آمریکا، بغداد شاید به آستانه یک تسویه‌حساب سرنوشت‌ساز نزدیک شده باشد. فرصت برای برچیدن یا مهار شبه‌نظامیان هرگز تا این حد آشکار نبوده است.

برخی می‌گویند این مسیر با ترور قاسم سلیمانی، معمار امپراتوری نیابتی ایران، آغاز شد. برخی دیگر معتقدند نقطه آغاز، کشته شدن حسن نصرالله، رهبر کاریزماتیک حزب‌الله، در سال گذشته بود؛ کسی که زمانی ستون اصلی شبکه نیابتی به شمار می‌رفت.

امروز شاید ما در خاورمیانه شاهد چیزی باشیم که مدت‌ها غیرممکن به نظر می‌رسید: آغاز پایان دوران شبه‌نظامیان. این روند نه آسان و بدون خشونت خواهد بود، نه سریع. اما جهت آن تردیدبردار نیست. دولت‌ها به‌تدریج در حال بازپس‌گیری اقتدارند، نیروهای نیابتی در حال بازتنظیم خود هستند و ایران در حال بازنویسی مسیرش است.

به نظر می‌رسد کشورهای عربی گرفتار بازیگران مسلح غیردولتی، آرام‌آرام به سوی آینده‌ای حرکت می‌کنند که بیشتر به‌دست دولت‌ها شکل می‌گیرد تا شبه‌نظامیان. و عراق—خواسته یا ناخواسته—شاید همین حالا پرده افتتاحیه این تحول بزرگ را بالا زده باشد.

منبع: نشنال نیوز


نظر شما