دولت ترامپ در حال ارائهی طرحی است که به ایران اجازه میدهد بهصورت محدود به غنیسازی اورانیوم ادامه دهد؛ طرحی که در عین جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، امکان دسترسی این کشور به سوخت مورد نیاز برای نیروگاههای جدید هستهای را فراهم میسازد.
این پیشنهاد، برای عبور از شرایط کنونی که در آن ایران با سرعت در حال تولید اورانیوم نزدیک به درجهی تسلیحاتی است، و حرکت به سوی هدف نهایی آمریکا یعنی توقف کامل غنیسازی اورانیوم در خاک ایران، نوعی پل دیپلماتیک به شمار میرود. اما مشخص نیست که آیا ایران با آن موافقت خواهد کرد یا نه.
بر اساس این طرح، ایالات متحده تسهیلکنندهی ساخت نیروگاههای هستهای در ایران خواهد بود و همچنین مذاکراتی برای ایجاد تأسیسات غنیسازی با مدیریت کنسرسیومی از کشورهای منطقه انجام خواهد شد. از لحظهای که ایران شروع به دریافت منافع حاصل از این وعدهها کند، باید همهی غنیسازی در خاک خود را متوقف کند.
بر اساس گفتهی مقاماتی از ایران و اروپا که نخواستند نامشان فاش شود، چارچوب این طرح آخر هفته گذشته به ایران ارائه شده است. مقامات تهران روز دوشنبه اعلام کردند که ظرف چند روز آینده پاسخ خود را اعلام خواهند کرد.
این اولین نشانهی ملموس از زمان روی کار آمدن ترامپ است که احتمال دستیابی به سازشی میان ایران و آمریکا وجود دارد؛ سازشی که میتواند از وقوع جنگی منطقهای بر سر جاهطلبیهای هستهای تهران جلوگیری کند.
با این حال، جزئیات این طرح همچنان مبهم است، فاصلهی دیدگاهها میان دو طرف زیاد است و سیاست داخلی در هر دو کشور نیز پیچیده. ترامپ در دورهی اول ریاستجمهوری خود توافقی را که در دوران باراک اوباما برای مهار برنامهی هستهای ایران منعقد شده بود، بهطور یکجانبه لغو کرد.
در سالهای ابتدایی اجرای این طرح پیشنهادی، در حالی که تأسیسات جدید برای تولید سوخت نیروگاهی در همکاری با کشورهای عربی در حال احداثاند، ایران مجاز خواهد بود تا سطح پایینی از غنیسازی را ادامه دهد. این برخلاف ادعای اخیر ترامپ است که در شبکههای اجتماعی گفته بود آمریکا اجازهی هیچگونه غنیسازی را نخواهد داد. (ممکن است او به مرحلهی نهایی این توافق اشاره کرده باشد، نه فاز موقت آن.)
ایدهی تشکیل کنسرسیوم منطقهای، در اصل تلاشی برای مهار ایران از طریق مشارکت کشورهای مختلفی چون آمریکا، عربستان سعودی و امارات متحده عربی است. هدف آن است که فرآیند تولید سوخت هستهای برای نیروگاهها تحت نظارت و شفافیت کامل انجام گیرد تا از انحراف احتمالی ایران بهسوی تولید سلاح هستهای جلوگیری شود.
اما یک سؤال کلیدی بیپاسخ مانده: آیا رهبری ایران حاضر است با توافقی نهایی همراه شود که در آن هیچ سوخت هستهای در خاک ایران تولید نشود؟ وزیر خارجهی ایران، عباس عراقچی، روز سهشنبه اعلام کرد: «ما برای غنیسازی اورانیوم نیازی به اجازهی کسی نداریم.»
اسرائیل نیز نسبت به هرگونه توافقی که ایران را با قابلیت هستهای باقی بگذارد، عمیقاً بدبین است و بارها تأکید کرده که اکنون زمان مناسب برای حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران است، بهویژه با توجه به تضعیف سیستم دفاع هوایی ایران و کاهش قدرت متحدان منطقهایاش مانند حماس و حزبالله.
با این حال، ایران همچنان دارای زرادخانهای قوی از سلاحهای متعارف، از جمله موشکهای بالستیک است که میتوانند تهدیدی جدی برای اسرائیل، کشورهای خلیج فارس و پایگاههای آمریکا در منطقه باشند.
مقامات ایرانی هشدار دادهاند که در صورت حملهی نظامی به تأسیسات هستهایشان، پاسخ سختی خواهند داد، از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خارج خواهند شد و دسترسی بازرسان بینالمللی به سایتهای هستهای را لغو خواهند کرد.
متن این طرح جدید که توسط استیو ویتکاف، فرستادهی ویژه ترامپ به خاورمیانه تدوین شده، در بسیاری از مسائل حیاتی، کلی و مبهم است و نشان میدهد که مذاکرات زیادی در پیش خواهد بود.
عراقچی روز دوشنبه در حاشیهی نشستهایی در مصر اعلام کرد که ایران "بهزودی پاسخی مناسب به آمریکا خواهد داد. بدون احترام به حق ما در غنیسازی، توافقی در کار نخواهد بود." او همچنین ابراز امیدواری کرد که دستیابی به موفقیت دیپلماتیک ممکن است و از وقوع بحرانهای بیشتر جلوگیری خواهد شد.
اگر این مذاکرات به نتیجه برسد، برای ترامپ یک پیروزی دیپلماتیک خواهد بود؛ چراکه تلاشهای او برای آتشبس در جنگ اوکراین به بنبست خورده است.
بر اساس گفتهی دو مقام ایرانی، این طرح مشخص نمیکند که چه اقداماتی برای برچیدن برنامهی هستهای ایران لازم خواهد بود.
ایران میلیاردها دلار برای ساخت دو مرکز اصلی غنیسازی اورانیوم خود، نطنز و فردو، سرمایهگذاری کرده است و برنامهی هستهای خود را مایه غرور ملی میداند. تعطیلی این تأسیسات برای مقامات ایرانی سخت و غیرقابل توجیه خواهد بود. همچنین این مراکز صدها دانشمند برجسته را به کار گرفتهاند و دولت نگران است که در صورت بیکاری و انتظار برای راهاندازی کنسرسیوم جدید، آنها از کشور مهاجرت کنند. در طول سالها، اسرائیل چندین دانشمند هستهای ایرانی از جمله محسن فخریزاده را ترور کرده است.
طرح پیشنهادی همچنین امکان کمک آمریکا برای ساخت یک نیروگاه جدید هستهای در ایران را مطرح کرده است. در حال حاضر، ایران تنها یک نیروگاه دارد که توسط روسیه ساخته و تأمین میشود. ایران اعلام کرده قصد ساخت ۱۰ نیروگاه دیگر را دارد. (پروژهای مشابه در سال ۱۹۹۴ برای کره شمالی توسط دولت کلینتون برنامهریزی شد که در نهایت شکست خورد و مدتی بعد، کره شمالی نخستین آزمایش هستهای خود را انجام داد.)
این طرح مشخص نکرده که کدام یک از صدها تحریم اعمالشده علیه ایران قرار است در توافق نهایی لغو شود. ایران به آمریکا گفته که همهی تحریمها -نه فقط تحریمهای مرتبط با برنامهی هستهای- باید لغو شوند تا توافق امضا شود.
مقامات ایرانی گفتهاند که بدون رفع همزمان تحریمها، هیچگونه محدودیتی بر برنامهی هستهای اعمال نخواهند کرد؛ بهویژه دربارهی کاهش یا صادرات ذخایر بزرگ اورانیوم غنیشدهای که بنا بر گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران با استفاده از آن میتواند ۱۰ بمب هستهای بسازد.
آمریکا در طول سالهای اخیر صادرات نفت و نقلوانتقالات بانکی ایران را تحریم کرده است و اقتصاد این کشور را در واکنش به توسعهی برنامهی هستهای، حمایت از تروریسم، کمک به روسیه در جنگ اوکراین، تلاش برای ترور مقامات غربی و نقض حقوق بشر هدف قرار داده است.
مقامات ایرانی همچنین اعلام کردهاند که به دلیل خروج یکجانبهی ترامپ از توافق هستهای اوباما و اظهارات متناقض مقامات آمریکایی در طول مذاکرات اخیر، به او اعتماد ندارند. یکی از مسائل مورد بحث در تهران، ضمانتهایی است که آمریکا باید ارائه کند تا ترامپ یا جانشینانش در آینده ایران را از کنسرسیوم اخراج نکنند.
در حالی که نتیجهی نهایی مذاکرات نامشخص است، استراتژی ویتکاف بهتدریج در حال شکلگیری است.
این کنسرسیوم قرار است سوخت هستهای ایران و سایر کشورهای منطقه را که علاقهمند به برنامههای هستهای غیرنظامی یا پژوهشی هستند، تأمین کند. کشورهای عضو همدیگر را زیر نظر خواهند داشت و آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز بر آنها نظارت خواهد کرد تا از انحراف سوخت بهسوی اهداف تسلیحاتی جلوگیری شود.
اما هنوز مشخص نیست که این تأسیسات غنیسازی قرار است دقیقاً در کجا ساخته شود؛ آمریکا میگوید نمیتواند در ایران باشد. اما ایران همچنان اصرار دارد که این تأسیسات باید در خاکش باشد، چون حاضر نیست حق خود را برای غنیسازی طبق پیمان NPT واگذار کند.
ایران عضو پیمان NPT است، اما ضمیمهی آن -«پروتکل الحاقی»- را که به بازرسان امکان دسترسی گستردهتری میدهد، هنوز تصویب نکرده است.
هرچند در طرح آمریکا اشارهای به آن نشده، اما مقامات عمان و عربستان ایدهی ساخت تأسیسات غنیسازی در جزیرهای در خلیج فارس را مطرح کردهاند. این طرح میتواند به هر دو طرف امکان حفظ وجهه بدهد: ایران میتواند بگوید هنوز غنیسازی انجام میدهد، و آمریکا میتواند ادعا کند غنیسازی در خاک ایران صورت نمیگیرد.
دو مقام ایرانی گفتند که کشورشان با اصل ایدهی کنسرسیوم موافق است چون نمیخواهد مذاکرات شکست بخورد. اما مذاکرهکنندگان ایرانی در دور بعدی مذاکرات، احتمالاً برای این چانهزنی خواهند کرد که جزیره متعلق به ایران باشد -مثلاً جزیرهی کیش یا قشم- گرچه گزینههای دیگری هم مطرح شده است.
ایران احتمالاً خواهد گفت که این کار به آنها امکان ادامهی غنیسازی در خاکشان را میدهد. اما در عین حال، این تأسیسات بسیار آشکارتر از تأسیسات فعلی ایران خواهند بود که زیرزمینیاند و یکی از آنها در دل کوه ساخته شده تا از حملهی احتمالی اسرائیل در امان باشد.
واکنش اسرائیل به این پیشنهاد آمریکا نیز نامعلوم است. ویتکاف در حاشیهی جلسهای در رم با ران درمر، از مشاوران نزدیک نتانیاهو، دیدار کرده است. دو کشور همچنان در حال رایزنی دربارهی مذاکرات هستند، در حالی که نتانیاهو همچنان خواهان اقدام نظامی است.
در ایران، مانند آمریکا، اقلیتی از سیاستمداران تندرو با هرگونه امتیاز دادن به آمریکا مخالفاند. آنها این پیشنهاد را نوعی شکست خوانده و خواهان خروج ایران از مذاکرات شدهاند. اما این افراد نفوذ زیادی ندارند، چون رهبر انقلاب آقای خامنهای، به تیم مذاکرهکننده چراغ سبز داده تا برای رسیدن به توافق تلاش کنند.
برخی تحلیلگران ایدهی کنسرسیوم را یک راهحل بُرد-بُرد توصیف کردهاند که هم به ایران امکان حفظ آبرو میدهد و هم حضور متحدان منطقهای و بازرسان آمریکایی در برنامهی هستهای ایران را ممکن میسازد. این طرح همچنین نگرانی آمریکا از شکلگیری رقابت منطقهای برای غنیسازی را برطرف میکند.
علی واعظ، مدیر پروژهی ایران در گروه بحران بینالمللی گفت: «اما حتی اگر طرفین بر سر مفهوم کلی توافق داشته باشند، باید روی جزئیات آن کار کنند. آنها همچنین به یک راهحل موقتی نیاز دارند، چون راهاندازی کنسرسیوم سالها طول خواهد کشید.»
او افزود: «تا زمانی که اختلاف بر سر مسائل اصلی مانند حق ایران برای غنیسازی باقی بماند، رسیدن به توافق نهایی بعید است و در بهترین حالت، دو طرف فقط میتوانند بر سر سندی کلی دربارهی چارچوب توافق آینده به اجماع برسند.»
ایران آنقدرها که به نظر میرسد، ضعیف نیست
دیپلماسی جاری میان ایران و ایالات متحده، امیدی محتاطانه برای خروج از بنبست پرونده هستهای ایران ایجاد کرده است. اما اگر ایران از غنیسازی اورانیوم دست نکشد و ذخایر خود را به خارج منتقل نکند -چنانکه واشنگتن خواستار آن است- و مذاکرات فروبپاشد، بسیاری بر این باورند که ایالات متحده یا اسرائیل به حملهی هوایی علیه زیرساختهای هستهای ایران روی خواهند آورد.
منطقِ سیاستِ «یا تمکین کن یا بمباران شو» جذاب است. این رویکرد بر پایهی این تصور شکل گرفته که ایران در حال حاضر ضعیف است و بنابراین میتوان آن را به پذیرش خواستههای حداکثری وادار کرد. ایران در این نگاه، کشوری با پدافند هوایی تضعیفشده، اقتصادی آسیبدیده، وضعیت سیاسی داخلی شکننده، و شبکهای منطقهای در حال فروپاشی تصویر میشود. ترور سردار قاسم سلیمانی، برجستهترین استراتژیست ایران، در سال ۲۰۲۰ توسط آمریکا، واقعاً ضربهای جدی به محور مقاومت ایران وارد کرد. حملهی ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس به اسرائیل، باعث واکنش تند تلآویو علیه حماس در غزه و حزبالله در لبنان شد که این روندِ افول را شتاب بخشید. همچنین، سقوط رژیم بشار اسد در سوریه یکی از بزرگترین عقبنشینیهای استراتژیک ایران در چند دههی اخیر بود و با سقوط شاه در سال ۱۹۷۹ قابلمقایسه بود.
اما ایران آنقدرها هم که به نظر میرسد، ضعیف نیست. حملهی نظامی نهتنها بنبست کنونی را حل نخواهد کرد، بلکه احتمالاً جرقهی جنگی با پیامدهای غیرقابلپیشبینی را خواهد زد.
با اینکه قدرت منطقهای ایران کاهش یافته، اما این کشور همچنان بازیگری است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. حماس تضعیف شده و بسیاری از رهبرانش کشته شدهاند، اما شکست نخورده است. با وجود بمبارانها و عملیات زمینی گستردهی اسرائیل، حماس همچنان نیروی انسانی جذب کرده و اسیرانی در اختیار دارد. سفر اخیر رهبران ارشد حماس به تهران در فوریه، نشانهی تداوم روابط نزدیک دو طرف است.
حزبالله، که بهعنوان بازوی بازدارندگی اصلی ایران شناخته میشود، ضربههای قابلتوجهی خورده است. اسرائیل رهبر و فرماندهان ارشد این گروه را هدف قرار داده و سیلوهای موشکی و خطوط تدارکاتیاش را از بین برده است. میزان دقیق این خسارات مشخص نیست اما به نظر میرسد چشمگیر باشد. با این حال، حزبالله همچنان مسلح است و از نظر سیاسی همچنان در قدرت است. حتی در حالت ضعیفشده، ممکن است در صورت حمله به ایران، دست به تلافی بزند. گرچه نیروهای ایرانی از سوریه عقبنشینی کردهاند، اما بقایای رژیم اسد و اقلیت علوی همچنان این امکان را به ایران میدهند که حزبالله را تجهیز کند. هرچند ایران با عقبنشینیهایی مواجه شده، اما اسرائیل هنوز نتوانسته پیروزیهای میدانی خود را به دستاوردهای راهبردی پایدار تبدیل کند.
در عراق، ایران همچنان نفوذ عمیقی از طریق نیروهای بسیج مردمی (حشد الشعبی) دارد که در برابر خلع سلاح مقاومت میکنند و ممکن است هستههای خفتهای از آنان فعال شوند. ایران با روحانیت شیعه و دولت بغداد -که اکنون از شرکای مهم تجاریاش است- روابط نزدیکی دارد. این شبکههای خفته، که سرنوشتشان با جمهوری اسلامی گره خورده، در صورت حمله به ایران، میتوانند تهدیدی برای منافع آمریکا باشند.
در یمن، حوثیها به وفادارترین متحد ایران تبدیل شدهاند و نفوذ ایران را تا مرز عربستان سعودی گسترش دادهاند. آنها به کشتیرانی در دریای سرخ ضربه زدند و در ماه گذشته به اسرائیل حمله کردند و گزارشها حاکی از آن است که حتی به نزدیکی فرودگاه بنگوریون نفوذ کردهاند. کارزار بمباران اخیر ایالات متحده علیه آنها -که بیش از یک میلیارد دلار هزینه داشت- نتوانست حوثیها را نابود کند. حوثیها موفق به سرنگونی پهپادهای MQ-9، یک جنگندهی F/A-18 و حتی نزدیکشدن به جنگندههای F-16 و F-35 شدند؛ عواملی که ممکن است ترامپ را به تعلیق حملات هوایی مجاب کرده باشند. حوثیها تقریباً بهطور قطعی در صورت حمله به ایران، از تهران حمایت خواهند کرد.
ایران همچنین در حوزهی دیپلماسی دستاوردهایی داشته است. روابط خود را با تمام کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس عادی کرده و با عربستان سعود -همان کشوری که زمانی از آمریکا میخواست "سر مار" را در تهران قطع کند- وارد تنشزدایی شده است. اکنون همهی کشورهای خلیج فارس از حلوفصل مسالمتآمیز بحران هستهای حمایت میکنند.
تهران روابط خود را با چین و روسیه نیز عمیقتر کرده است. در سال ۲۰۲۱، یک توافق ۲۵ ساله با چین امضا کرد و اخیراً نیز یک قرارداد ۲۰ ساله با روسیه را تصویب کرده که هدف آن گسترش همکاری در حوزههایی مانند دفاع و اقتصاد است. در صورت وقوع جنگ، چین و روسیه مستقیماً از ایران دفاع نخواهند کرد، اما ممکن است به شکلهای دیگر از تلاشهای جنگی ایران پشتیبانی کنند.
برخی تندروها خواهان برچیدن کامل برنامهی غنیسازی ایران هستند؛ چه بهصورت مسالمتآمیز، همانند مدل لیبی در سال ۲۰۰۳، یا از طریق حملات دقیق نظامی. اما برخلاف لیبی، برنامهی هستهای ایران پیشرفته، پراکنده، و بخشی از آن زیرزمینی یا نزدیک به مناطق مسکونی است. ایران پس از صرف میلیاردها دلار و تحمل سالها تحریم، اکنون به یک قدرت آستانهی هستهای تبدیل شده و اورانیوم را تا غنای ۶۰ درصد غنیسازی میکند. برای تهران، پذیرش مدل لیبی به معنای خودکشی از ترس مرگ است.
پیشبرد حملهی نظامی بر پایهی تصور غلط از ضعف ایران، تکرار اشتباه صدام در سال ۱۹۸۰ خواهد بود، زمانی که تصور کرد ایرانِ پس از انقلاب آنقدر ضعیف است که نمیتواند در برابر حمله مقاومت کند و بهاشتباه جنگی هشتساله را آغاز کرد. در سال ۲۰۰۳ نیز آمریکا با اتکا به اطلاعات نادرست به عراق حمله کرد و انتظار داشت با استقبال مردم مواجه شود. اعتماد امروز به ضعف و آسیب پذیر بودن ایران، بازتابی از همان اشتباهات پرهزینهی گذشته است.
تهران هرگونه حملهی اسرائیل را عملی مشترک میان واشنگتن و تلآویو تلقی خواهد کرد و معتقد است اسرائیل بهتنهایی توان چنین حملهای را ندارد. حملهی اسرائیل ممکن است بهسرعت به یک درگیری گستردهتر بدل شود؛ جنگی که در آن اسرائیل به ایران حمله کند و آمریکا مجبور شود از نیروها و پایگاه های خود و متحدانش، در برابر واکنش ایران دفاع کند. بدون تغییر رژیم یا اشغال زمینی -که هر دو بعیدند- این حمله برنامهی هستهای ایران را صرفاً به تأخیر خواهد انداخت، و نابود نخواهد کرد. این اقدام ممکن است به نشت رادیواکتیو، کشتهشدن غیرنظامیان، و آسیب زیستمحیطی منجر شود. ایران به احتمال زیاد از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خارج شده، بازرسان را اخراج کرده، روند ساخت بمب را سرعت بخشد، سیاستها را نظامی کند و میانهروهای خواهان تعامل با غرب را به حاشیه براند. روند جانشینی آقای خامنهای نیز ممکن است با اختلال روبهرو شود و خطر ظهور جانشینی تندروتر را افزایش دهد.
آنچه اغلب نادیده گرفته میشود، این است که محور مقاومت فقط لایهی دوم دکترین دفاعی و بازدارندگی ایران است. در مرکز این دکترین، حفاظت از سرزمین و نظام سیاسی جمهوری اسلامی قرار دارد که توسط زرادخانهی عظیم موشکی و پهپادی، پرتابگرهای متحرک، پایگاههای مستحکم، صنعت نظامی متوسط، و نیروهای باتجربهای که توانایی انجام جنگ متعارف و نامتقارن را دارند، پشتیبانی میشود. هرچند حملات اسرائیل در سال ۲۰۲۴ به سامانههای پدافندی ایران آسیب زد، اما توان تهاجمی ایران همچنان دستنخورده باقی مانده و میتواند بهصورت نامتقارن دست به تلافی زده و منطقه را بههم بریزد.
اگر ایران و بقایای محور مقاومت، پایگاههای آمریکا، شهرهای اسرائیل یا تأسیسات انرژی در خلیج فارس را هدف قرار دهند چه خواهد شد؟ اگر تهران همزمان تنگهی هرمز را مختل کند و با کمک حوثیها بابالمندب را نیز ببندد چه؟ تهدید صرف این اقدامها میتواند قیمت نفت را بالا ببرد، بازارهای جهانی را متزلزل کند، و روند بهبود اقتصادی را متوقف سازد. در صورت تلافی ایران، برنامهی خروج آمریکا چه خواهد بود؟ بمباران بیشتر؟ درگیری طولانیمدت با ایران در تضاد با وعدهی انتخاباتی ترامپ برای پایاندادن به «جنگهای بیپایان» است و احتمالاً حرکت آهسته منطقه بهسمت توسعهی اقتصادی را از مسیر خارج خواهد کرد. گرچه هزینهی یک رویارویی نظامی برای ایران بسیار سنگینتر خواهد بود، اما اسرائیل و آمریکا نیز از این درگیری بیهزینه نخواهند ماند.
برخی امیدوارند که حملهی نظامی باعث فروپاشی جمهوری اسلامی یا شکلگیری قیامی شود که مانع از پاسخ ایران شود. اما اینها خیالپردازی است. نظام جمهوری اسلامی هرچند در مسیری ناپایدار قرار دارد، اما در آستانهی سقوط نیست. مشکلات اقتصادی، سقوط ارزش پول، سرکوب، و ناامیدی عمومی، کشور را ناپایدار کردهاند، اما نظام همچنان منسجم است و دستگاه امنیتی بیرحمی دارد که برای حفظ انقلاب دست به کشتار میزند؛ همانطور که در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» دیدیم. اپوزیسیون ایران پراکنده و بیچشمانداز است، و طبقهی متوسطِ نگران، که تجربهی آشوب در عراق، سوریه، و افغانستان را دارد، از بیثباتی بدون گزینهی جایگزینِ قابلاعتماد واهمه دارد. حملهی خارجی احتمالاً باعث اتحاد جناحهای متفرق داخلی، برانگیختن حس ملیگرایی، و همصفشدن حتی منتقدان نظام برای دفاع از وطن خواهد شد.
حمله به ایران، بهجای تهدید نظام، ممکن است به آن جان دوباره ببخشد. غرب ممکن است تصور کند که میتواند ایران را با تشدید نظامی تحت فشار قرار دهد، اما آنچه در واقع بهدست خواهد آورد، ممکن است چیزی جز گرفتار شدن در یک ماجراجویی شتابزده و پرهزینه نباشد که در آینده مایهی پشیمانی شود.» توافقی هستهای، مبتنی بر مصالحهی دوطرفه، بازرسیهای شفاف، و کاهش تحریمها، کمخطرترین راه پیشرو است.
نظر شما