twitter share facebook share ۱۳۹۴ مرداد ۰۳ 5470

با آغاز جنگ داخلی سوریه، نام علویان که تا آن روز کمتر شنیده می‌شد در رأس خبرها قرار گرفت. خبرگزاری‌های مختلف با شیعه خواندن آنان کوشیدند که این جنگ را به جنگ فرقه‌ای میان شیعیان و سنی‌ها تعبیر کنند، ولی آیا علویان به‌راستی‌ شیعه هستند؟

علویان فرقه‌ای هستند که به نام «نصیریه» شناخته می‌شوند و بیشتر در سواحل سوریه و استان ختا در ترکیه تمرکز دارند. سیزده درصد جمعیت سوریه را علویان تشکیل می‌دهند؛ نصیریه در قرنِ سوم قمری و در دوران غیبت صغری شکل گرفت. «محمد‌بن‌نصیر» با استفاده از بحران عقیدتی دوران غیبت صغری، موفق شد جماعتی را گرد خود جمع کند. نیم‌قرن پس از او «حسین‌بن‌حمدان» دومین مؤسس نصیریه، توانست با تعلیم و تبلیغ گسترده در  جهان اسلام و آمیختن آموزه‌های نصیری با تصوف پایه‌های نصیریه را محکم سازد.

تسلط فاطمیان بر شام و تأثرات اسماعیلیه و نصیریه بر یکدیگر، به رشد و بقای آنان کمک کرد. پس از آن با حمله‌ی دولت بیزانس به شمال شام و درگیری‌های مذهبی، نصیریه به جِبال و سواحل لاذقیه رفتند و در آنجا مستقر شدند. امّا ریشه‌ی علویان ترکیه متفاوت است؛ آنان که 25 میلیون نفر تخمین زده می‌شوند 30 درصد جمعیت ترکیه را شکل می‌دهند.

پیدایش علویان ترکیه از اندیشه‌های «شیخ صفی‌الدین» در اردبیل آغاز شد. شیخ صفی‌الدین اردبیلی،صوفی سُنی مذهبی بود که داعیه‌ی قطبیت نداشت، امّا فرزندان و نوادگانش فرقه و آیین تازه‌ای به‌راه انداختند که شیعه نبود، بلکه همان چیزی بود که امروزه به‌عنوان علوی می‌شناسیم. بعد از به قدرت رسیدن صفویان و تشکیل دولت صفوی بود که مذهب شیعه‌ی اثنی‌عشری جایگزین آن شد. دنباله‌های این فرقه در آسیای صغیر عقاید خود را با پیروان طریقت «حاج بکتاش ولی» و دیگر طریقت‌ها در آمیختند و به فرقه‌ای تبدیل شدند که اکنون با عنوان علویان ترکیه شناخته می‌شوند.

علوی‌گری در ترکیه ترکیبی از شمنیز (دین باستانی ترکان)، تصوف و تشیع است، همچنین بستر عقیدتی آناتولی به‌ویژه مسیحیت در برخی عقاید و آئین‌های آن‌ها تأثیر داشته است. خاستگاه کیش علوی باورها و اندیشه‌هایی است که اگرچه زائیده‌ی فکر اندیشمندان مسلمان بود، امّا به سمت‌و‌سویی دیگر سوق داده شد. علویان به فرقه ی اهل‌حق  (یارسان) در ایران  نزدیکند و باورها و آئین‌های مشابه دارند. در تاریخ اسلام افراد و فرقه‌هایی هستند که جایگاه فرابشری برای پیامبر و ائمه قائل می‌شوند، در حالی که پیامبر و ائمه آنان را از خود می‌راندند؛ مورخان از آنان با عنوان مُشبه - کسانی که پیامبر یا امامان را به خداوند شبیه می‌کنند - نام برده‌اند. این اندیشه تداوم یافت و در زمان‌های مختلف پیروان این ادیان، نامسلمان تشخیص داده شده و تکفیر می شدند. جوهره‌ی باورهای همه‌ی این ادیان و فرقه‌ها یکی است؛ انسان می‌تواند به درجه‌ای از روحانیت برسد که با ذات الهی یکی شود و اینکه بشر این سیر تعالی را در یک‌بار زندگی طی نمی‌کند، بلکه پس از مرگ روحش وارد کالبد تازه‌ای می‌شود و سیر تحولی خود را از سر می‌گیرد، تا اینکه به درجه ی یکی شدن با ذات الهی برسد؛ یعنی همان چیزی که از آن تعبیر به تناسخ می‌شود. پیروان این فرقه‌ها علاوه بر اعتقاد به اینکه امامان شیعه به‌ویژه امام اوّل و نیز بزرگان فرقه‌هایشان به درجه‌ی یکی شدن با ذات الهی رسیده‌اند -عقیده‌ای که در عرفان اسلامی نیز دیده می‌شود- برای آنان شخصیت فرازمینی و فوق بشری قائلند که با آموزه‌های اسلامی ناسازگاراست. تناسخ نیز با اصول دین اسلام و اصل معاد در تضاد است و معتقدان به چنین تفکری خارج از جرگه‌ی مسلمین قرار می‌گیرند. در آداب و آئین‌های دینی پیروان این فرقه‌ها، این باور وجود دارد که چون به حقیقت رسیده‌اند، دیگر پایبندی به آداب شرع بر آنان واجب نیست و به جای آن آداب و رسوم خاص خود را انجام می‌دهند. نماز و روزه‌ی ماه رمضان را به جای نمی‌آورند و به جای آن مراسم نذر و نیاز و قربانی دارند، در روزهای خاصی از سال (که در هر فرقه با دیگری متفاوت است) روزه می‌گیرند؛ محل اجتماع آنان «جمع‌خانه» نام داشته و این نماز به جماعت برگزار می‌شود؛ عبادت با نواختن تنبور و آلات موسیقی و خواندن سرود و دعاهای مذهبی همراه است. علویان در جمع‌خانه رسم دیگری به نام «موسوندو» دارند که در آن نیایش‌گران دوازده شمع را به نیت دوازده امام با خیساندن خاموش می‌کنند؛ همچنین همانند شیعیان توسل ، استغاثه و تبرک جُستن به بارگاه ائمه از دیگر اعمال آنان است.

رهبری در کیش علوی مورثی است. محور اعتقادات پیروان این فرقه‌ها این است که خود را حامل رازی مگوی و حقیقتی مطلق می‌دانند، که باید چون گوهری گرانبها از آن پاسداری کنند و رازِ خود را برای غیر خودی فاش ننمایند؛ این پرده‌پوشی سبب شد که تا قرن‌ها تاریخ آنان در هاله‌ای از ابهام باقی بماند.

دین آنان آکنده از اسرار است، سِری که خداوند به پیغمبران گفته و از آدم آغاز شد و به حضرت محمد(ص) خاتم پیغمبران رسید، همچنین از حضرت محمد(ص) به حضرت علی(غ) منتقل گشت تا به دوازدهمین امام رسید، پس از غیبت امام دوازدهم نیز به پیروان ایشان که یکی پس از دیگری می‌آیند گفته می‌شود. آنان بر این باورند که اسلام راستین نزد آنهاست، البته این اسلام راستین با باوهاری ادیان پیش از اسلام و افکار صوفیانه، آداب و اعتقادات مسیحی و مکاتب و ادیان شرقی درآمیخته و شمایل مذهبی تازه به خود گرفته است.

در ترکیه دراویش و صوفیان رفتار پُر تساهلی با مسیحیان داشتند. «حاجی بکتاش» رهبر یکی از گروه‌های صوفی، قرائتی از اسلام را تبلیغ می‌کرد که ترکیبی از باورهای شیعی، سنی و آداب دینی نزدیک به مسیحیت بود. بکتاشیه مانند مسیحیان نزد پیرخود به گناهان گذشته اعتراف می‌کردند و پوشش موی زنان را غیرضروری می‌دانستند. یکی از شیوخ بکتاشی «شیخ بدرالدین» نام داشت، از آنجا که مریدان او بیشتر تاتارهای تازه مسلمان شده بودند، پایبندی زیادی به پاره‌ای از عبادات و احکام اسلامی نظیر روزه و نماز نشان نمی‌دانند؛ در طریقت آنان سایر مُحَرماتِ شرعی از قبیل شُربِ خمر، زنا و غنا چندان قابل اعتنا نبود؛ تنها امور واجب در طریقت شیخ بدرالدین محبت امام علی علیه السلام و اطاعت کامل از شیخ بود. تبلیغات اسلامی آنان بگونه‌ای بود که برای جماعت مسیحیان مأیوس و شکست‌خورده‌ی آناتولی جذاب می‌نمود، از طرفی چون مسیح مورد تکریم مسلمانان بود آنان به‌تدریج اماکن مقدس مسیحیت در آناتولی را در اختیار گرفتند. اندکی بعد عقائد پاره‌ای از شیوخ مسلمان، با ارائه‌ی اسلام در قالب ترکیبی از باورهای ادیان مسیحی و اسلام مورد اقبال قرار گرفت و غسل تعمید، تقدیس سنت‌ها، عید پاک و اعتقاد به شَفاعت از عقائد مشترک مسیحیت و اسلام، در قرائت‌های جدید صوفیان گنجانده شد.

خاستگاه بیشتر این فرقه‌ها به شخصیتی عرفانی می‌رسد و ارادت خاص آنان به حضرت علی علیه السلام و سایر امامان شیعه به ریشه‌های صوفیانشان باز می‌گردد. بیشتر طریقت‌های صوفی سلسله‌ی طریقت را به علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام منسوب می‌کنند و او را اولین مسلمانی می‌دانند که در کنار عمل به شریعت، پا در طریق سیر و سلوک گذاشته، به عالی‌ترین مراتب رسیده است و سپس سلسله‌ی طریقت از او به برخی اصحاب خاصش انتقال یافته و تاکنون ادامه یافته است.

در این ادیان طریق وصول به حق چهار مرحله دارد؛ در این راه باید نخست مرحله‌ی شریعت یعنی انجام آداب و مراسم ظاهری دین، دوّم مرحله‌ی طریقت یعنی رسوم عرفانی، سوم مرحله‌ی معرفتی یعنی شناخت خداوند و در آخر مرحله‌ی حقیقت یعنی وصول به خداوند پیموده شود.

نزد علویان دست‌یابی به دروازه‌ی سوم و چهارم به نُدرت رخ می‌دهد و طریقت که مرحله‌ی دوم است، پایه‌ی بخش زیادی از دوران زندگی یک علوی است، که در آن فرد باید خود را تسلیم رهبر روحانی (پیر و مرشد) بنماید. درآمیختن پیروان این فرقه‌ها با دیگر توده‌های مردم و همزیستی‌شان با مسلمانان، اعتقادات بسیاری از آنان را صیقل داد و بر آداب و رسومشان اثر گذاشت. این گروه به‌تدریج از نظر اعتقادی و شاید با انگیزه‌های سیاسی به‌سوی همخوانی بیشتر با سایر مسلمانان حرکت کرده است، به‌گونه‌ی که سال 1936 شورای علمای علوی در بیانه‌ای رسمی اعلام کرد که تنها هوادار امام علی علیه السلام هستند و اصول اعتقادی خود را در بیانیه ای به نگارش درآوردند که همان اصول اعتقادی مسلمانان بود. در سال 1973 سه سال بعد از به قدرت رسیدن حافظ اسد در سوریه، شورای علمای علوی بار دیگر اعلامیه‌ای مشابه صادر کرد و بر اصول ذکر شده در اعلامیه تأکید نمود.

فتوای آیت‌الله خمینی مبنی بر مسلمان بودن علویان، مراوده های شهید ایت الله سید حسن شیرازی با علمای انها و شیعه قلمداد کردن آنان توسط امام موسی صدر که شاید بنا بر مصالح سیاسی انجام شد، موجب گشت که مردم بیش از پیش آنان را شاخه‌ای از تشیع بدانند؛ اما پذیرش تناسخ و شخصیت فوق بشری قائل شدن برای انسان‌ها، علویان را از زمره‌ی شیعیان خارج می‌سازد.

نظر شما