سياست حكيمانه اميرمؤمنان علی عليه السلام

بخش سوم: رفتار حضرت علي (عليه السلام) با كاركنانش

نظارت اميرمؤمنان على سلام الله عليه بر كاركنانش در رأس سياست ادارى آن حضرت بود. على بن ابى طالب سلام الله عليه ـ بر خلاف بسيارى از حكومتگران وسياستمداران ـ كارمندانش را براى اين نمى خواهد كه از او تعريف وتمجيد كنند. مى خواهد آنها به طور دقيق وكامل ودائم در راه خدا باشند. از اين رو، همان گونه كه نصب آنها به دست اوست، خود را در برابر اعمال و رفتار آنها نيز مسؤول مى داندلذا آنها را نصيحت وراهنمايى مى كرد، وچنانچه رفتار ناشايستى از ايشان سر مى زد توبيخشان مى نمود و اگر هيچ يك از اين ها سود نمى بخشيد بر كنارشان مى كرد، ودر صورتى كه مستحق مجازات بودند آنان را مجازات مى كرد.
مصونيت ديپلماتيك، مصونيت ادارى، مصونيت شغلى وامثال اين اصطلاحات، نزد على بن ابى طالب سلام الله عليه مفهومى نداردزيرا، اصل اساسى در گزينش كارمند وادامه كار او، در منطق اميرمؤمنان سلام الله عليه فقط يك چيز است: «خدا ومردم». اين اصل اساسى در انتخاب كارمند ودر ابقاى او به كارش مى باشد.
در اين زمينه، تاريخ داستانى را ثبت كرده است: يكى از نزديكان اميرمؤمنان سلام الله عليه كارى كرد مستوجب كيفر بود. لذا از ترس فرار كرد. مردم او را گرفتند ونزد اميرمؤمنان سلام الله عليه آوردند. وى به امام گفت: «به خدا قسم كه بودن با تو خوارى است وترك كردنت كفر». يعنى: تو ميان دوستانت وغير دوستانت هيچ فرقى نمى گذارى و با آنها همان گونه بى گذشت رفتار مى كنى كه با ديگران.
عزل بیدرنگ کارگزار

زنى از بنى هَمْدان، به نام «سودة بنت عمارة»، نزد معاويه رفت وگفت: «به خدا سوگند من از فردى كه اميرمؤمنان سلام الله عليه براى تحصيل صدقات ما گماشته بود و او به ما ستم ورزيد، نزد آن حضرت به شكايت رفتم، ديدم به نماز ايستاده است. با ديدن من نمازش را قطع كرد و با مهربانى ولطف وملايمت رو به من كرد وفرمود: كارى دارى؟ گفتم: آرى. وماجرا را برايش گفتم. او گريست وسپس سرش را به آسمان برداشت وگفت: «بار خدايا، تو خود بر من و بر ايشان گواهى. ومى دانى كه من به آنها نگفته ام كه بر بندگانت ستم كنند ويا حقّى را زير پا بگذارند». آن گاه قطعه ای پوست برداشت و در آن نوشت:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ قَدْ جَآءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَآءَهُمْ ولاَ تُفْسِدُوا فِى الاْرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»؛ «شما را از جانب پروردگارتان برهانى روشن آمده است. پس پيمانه وترازو را تمام نهيد واموال مردم را كم مدهيد ودر زمين، پس از اصلاح آن، فساد مكنيد. اين براى شما بهتر است اگر مؤمنيد».چون اين نامه ام را خواندى آنچه را از پُست ما در دست توست نگهدار تا كسى بيايد وآن را بگيرد. والسلام».سوده گفت: سپس آن نوشته را به من داد بدون آن كه با گِل مهر ومومش كند. من نامه را براى صاحبش بردم و او عزل شد و از نزد ما رفت».

آموزش علمی به کارگزار

اربلى درباره اميرمؤمنان على سلام الله عليه آورده است كه: «على سلام الله عليه مردى از قبيله ثقيف را بر عكبرا گماشته بود. او گفت: على سلام الله عليه به من فرمود: فردا پس از خواندن نماز ظهر نزد من باز آى. من در موعد مقرر نزد او بازگشتم... ديدم نشسته ودر كنارش كاسه اى وكوزه آبى قرار دارد، ظرف سربسته مُهر شده اى را خواست. با خودم گفتم: مرا امين دانسته به طورى كه جواهرى را به من مى سپارد.اما چون مُهر را شكست وظرف را گشود، ديدم، در آن مقدارى آرد است. آردها را بيرون آورد ودر كاسه ريخت و با آب قاطى كرد وخودش نوشيد وبه من هم نوشاند. من طاقت نياوردم وگفتم: اى اميرمؤمنان! در عراق با اين همه وفور نعمت كه مى بينى، چنين مى كنىفرمود: به خدا سوگند من از روى بخل وخسّت بر اين مهر نزده ام، بلكه به اندازه كفافم مى خرم ومى ترسم سر آن را باز كنند واز جاى ديگر در آن بريزند، ومن دوست ندارم جز حلال وپاك وارد شكمم كنم. لذا، همان قدر كه مى بينى، از آن مراقبت مى كنمسپس فرمود: زنهار، از خوردن چيزى که نمی دانی حلال است یا حرام».

برکنار کردن به سبب بلندکردن صدا

روايت شده است كه اميرمؤمنان سلام الله عليه ابو الاسود دؤلى را به منصب قضا گماشت وبعد بركنارش نمود، أبوالأسود به حضرت گفت: چرا مرا عزل كردى در حالى كه نه خيانت كرده ام ونه جنايت. فرمود: «ديدم صدايت را از صداى خصمت بالاتر مى برى».طرفين دعوا هر دو انسانند ودر منطق اسلام محترم مى باشند، وقاضى حق ندارد كوچكترين اهانتى به آنها روا دارد. وبلند كردن صدا روى آنها، خود نوعى اهانت است واز آداب قضايى اسلام به دور مى باشد.بنابراين، قاضيى كه اين كار را مى كند بايد معزول شود، حتى اگر در علم وفضيلت واخلاق ونزديكى به اميرمؤمنان سلام الله عليه شخصى همچون أبوالأسود دؤلى باشد؛ چرا كه در منطق على بن ابى طالب سلام الله عليه حقّ جاى سازش ندارد.محدّث قمى رحمه الله درباره ابوالاسود دؤلى مى نويسد:«أبو الأسود دُؤلى مردى فاضل وفصيح از طبقه نخست شعراى اسلام است. او شيعه اميرمؤمنان سلام الله عليه واز بزرگان وسرشناسان تابعين بود. اهل بصره بود واز شهسواران وخردمندان به شمار مى آيد».أبو الأسود همان كسى است كه به دستور اميرمؤمنان سلام الله عليه وراهنمايى آن حضرت علم «نحو» را پایه ریزی کرد.

حسابت را برایم بفرست

با آن كه روش اميرمؤمنان سلام الله عليه در زمان حيات پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وپس از رحلت آن حضرت ودر زمان حيات حاكمان پيش از او، بهترين معرّف براى آينده زندگى آن بزرگوار بود، وكارگزاران وكاركنانى كه به اطراف واكناف مى فرستاد با راه و رسم اميرمؤمنان سلام الله عليه بخوبى آشنا بودند، اما با اين همه، حضرت على سلام الله عليه همواره اعمال ورفتار كارگزاران وعمّالش را زير نظر داشت واز آنها حساب مى كشيد تا مبادا فردى از آنها به مردم ستم كند. براى مثال، وقتى شنيد كه يكى از كارگزارانش كمى بد رفتار كرده است به او چنين نوشت:
«اما بعد، راجع به تو مطلبى شنيده ام كه اگر راست باشد هر آينه پروردگارت را به خشم آورده اى واز امامت نافرمانى كرده اى، وامانتت ( مقام ومنصبت) را خوار ساخته اى. شنيده ام كه زمينها را برهنه كرده اى وهرچه در اختيار توست گرفته اى وبالا كشيده اى. پس، حسابت را برايم بفرست. وبدان كه حسابرسى خداوند سخت تر از حسابرسی مردم است».

در منطق اسلام، مردم آزادند، وهيچ كس حق حسابرسى از آنها را ندارد، وبه كسى نمى توان گفت: «اين را از كجا آورده اى»؛ چرا كه فرموده اند: «ضع أمر أخيك على أحسنه؛ كار برادرت را به بهترين محمل حمل كن». اين را در اصطلاح فقها «أصالة الصحة» مى گويند. بجز در پاره اى موارد كه طبق اصل «اهم ومهم» مستثنا مى شود. اين هر دو قاعده از خود شريعت اسلام استفاده مى شوند.
اما كارگزار وحكمران وكارمند عاليرتبه از اين قاعده جدايند وبايد به آنها گفت: «اين را از كجا آورده اى؟»، وبايد داراييها واموالشان مورد حسابرسى قرار گيرد، وبايد از حسابرسى خداوند كه سخت تر ودشوارتر است ترسانده شوند، تا پايه هاى عدالت، استوار گردد ومردم از ستم وتعدى در امان بمانند.

اگر خیانت کنی

اميرمؤمنان سلام الله عليه به يكى از كارگزارانش ـ زياد بن ابيه كه جانشين كارگزارش عبدالله بن عباس در بصره بود ـ نامه اى چنين نوشت:
«صادقانه به خداوند سوگند مى خورم كه اگر بشنوم در اموال مسلمانان، از ريز يا درشت آن، خيانت كرده اى... چنان بر تو سخت گيرم كه اندك مال وگران پشت واز فقر و ناداری خوار گردی».

كارگزار، يعنى كارمندى كه امام سلام الله عليه براى اداره كشور وشهرها انتخاب مى كند، بايد دو شرط ودو ويژگى در او وجود داشته باشد: علم وعدالت
هم بايد با احكام اسلام وحلال وحرام وچگونگى وساطت در كارها ميان خداى متعال وخلق او آشنا باشد، وهم عادل ومؤمن وخير رسان باشد، نه فاسق وستمگر واهل اجحاف.اما كارگزارى كه علم وعدالت در او جمع است، ديگر اين همه تهديد سخت براى چيست؟علتش آن است كه حق، قاطع وانعطاف ناپذير است، وتيزتر از تيغه شمشير است.آرى، خيانت به اموال مسلمانان، خيانت به مسلمانان، خيانت به اميرمؤمنان وخيانت به خداوند بزرگ است. وهركس اين همه خيانت مرتكب شود البته كه سزاوار چنين سرزنش ونكوهشى است.حضرت على سلام الله عليه در سخن ديگرى مى فرمايند: «إن أعظم الخيانة خيانة الأمة وأفظع الغش غشّ الأئمة؛ بزرگترين خيانت خيانت به امت است، وزشت ترين دغلى، دغلى پيشوايان است».

مسئولیت سرزمین ها و حیوانات

در يكى از خطبه هايى كه اميرمؤمنان سلام الله عليه در اوايل خلافتش ايراد فرمود، چنين آمده است: «إتّقوا الله في عباده وبلاده، فإنّكم مسؤولون حتّى عن البقاع والبهائم؛ از خدا بترسيد ورعايت حال بندگان وسرزمين هايش را بكنيد، چرا كه شما حتى درباره سرزمين ها وحيوانات مسؤوليد وبازخواست خواهيد شد».
در منطق اميرمؤمنان سلام الله عليه مسؤوليت تنها اختصاص به اسلام وايمان ومسلمانان ومؤمنان ويا به زن ومرد ويا به طور كلّى، بشر ندارد بلكه همه آنچه را كه خداى متعال آفريده است وبشر مى تواند از آن در طريق خير يا شرّ، به حق يا به باطل، ودر راه راست يا كجراهه وغيره، استفاده كند، در بر مى گيرد. مردم در برابر زمين وخاك وكشور وبيابان ودريا و... مسؤولند واين مسؤوليت ابعاد گوناگونى دارد: نسبت به سكونت در آنها، كشت وزراعت در آنها، رها كردنشان، وزياده روى در آن ها وامثال اينها. حتى نسبت به حيوانات وبهايم نيز انسان مسؤوليت دارد ودر خصوص رفتارى كه با آن ها مى كند: ظلم يا محبّت، استفاده خوب يا بد، اسراف وتبذير، وغيره بايد در پيشگاه خداى متعال پاسخگو باشد.
اينهاست حدود مسؤوليت در سياست وديدگاه على بن ابى طالب سلام الله عليه. واين بايد درس عبرتى باشد براى مردم ورهبران، که بايد حركت خود را بر طبق راه ورفتار اميرمؤمنان سلام الله عليه تصحيح كنند.

برگرفته از کتاب اسلام و سیاست نوشته ایت الله العظمی سید صادق شیرازی

 

نظر شما