twitter share facebook share ۱۳۹۵ مهر ۱۰ 972

حجت الاسلام هادی سروش در نوشتاری با عنوان «سخنگوی دین کجا و شمشیر بر شاهرگ ایمان و یا دلالی شخصیتها کجا ؟!» آورده است:

تردیدی نیست که «گفتار» نسبت به «نوشتار» تأثیر مهمتری بر نهان انسان دارد و گاه این تأثیر بر نفوس می تواند اعجاب برانگیز باشد که فرمود: «ان من الکلام لسحر» همانطور که «سحر و جادو» خرق عادت به حساب می آید چه بسا یک سخن و یک کلام هم مستمع خود را مسحور خویش نماید. استاد مطهری در اهمیت نقش سخنوران می نویسد: «مُبلّغ از مرجعیت کمتر نیست».

امّا بایدها و نبایدهادر سخنرانیها

۱)خلوص و نه فلوس

توجّه به منافع دنیوی که احیاناً از کنار سخنرانی ها می تواند ظهور و بروز داشته باشد ، رذائلی مانند «شهرت و ریاست» یا «ثروت و پول»است. بقول استاد مطهری: «عیب بزرگ خطابه و منبر در عصر ما این است که حرفه و کسب است».

جای بسی حیرت و تأسف است که گاه می شنویم تبلیغ دینی نردبام رسیدن به مسئولیت های سیاسی ـ اجتماعی می شود یا مُبلّغ (به اصطلاح دینی) قبل از ایراد سخنرانی برای دریافت وجه یا وجوه «شماره حساب بانکی» ارائه می کند!!

۲)ادب گفتاری

حضرت باقر (ع) ادب گفتاری را عنصر اصلی و کلیدی یک «فقیه و عالم» می داند: «انا لا نعد الرجل فقیهاً عالماً حتی یعرف لحن القول» و علامه طباطبائی بر این باور است: «اول واجب بر مبلّغان ادب است». سوء ادب و زبان خشن و آزار دهنده گاه به «بی ادبی و فحاشی» باز می شود و گاه به «نفرین و لعن» و گاه دیگر به «تکفیر و تفسیق».

فریاد استاد مطهری از دست آن دسته از مبلغان و سخنرانانی بلند است که از قدرت دین سوء استفاده می کنند و زبان به: «تکفیر بر علیه دیگران باز می کنند، آنان بزرگترین ضرب بر پیکر دین و مذهب به سود مادیگری وارد می کنند». اینان همان متهتک هائی هستند که رسول معظم اسلام (ص) فرمود: کمر مرا شکسته ­اند.

اینان بجای«ادع الی سبیل ربک » که عقل و موعظه و زیبا گفتاری است «ادع الی السیف» هستند که زبانشان شمشیر برّانی است که بر شاهرگ ایمان و معرفت مردمان مؤمن گذاشته می شود و خلاصه اینان می خواهند به گمان توهمی خویش «برای خاطر دین، بی دینی کنند»

۳)سخن گوی دین ونه بلندگوی اشخاص و اصناف

«باید» دیگر در مقام سخنوری و تبلیغ دینی شناخت و توجه به مسئولیت و رسالت خویش است که همه سخن در این آیه جمع است:

«الذین یبلغون رسالات الله یخشونه و لا یخشون احداً الا الله» به این معنا که مُبلّغان واقعی فقط و فقط به «مسئولیت الهی» خویش می اندیشند و به احدی توجه نداشته و هیچ گاه «زید و عمرها» نمی توانند مبدء اراده و نقش آفرینی­ شان باشند. این مُبلّغان واقعی دین، هادی اجتماع و پیشرو در اهداف بلند الهی هستند چرا که همه همّ و غم­شان شناخت و ادای مسئولیت خویشتن در راستای تبیین معارف و بیان مسئولیت ها و نیازهاست و بس.

آنانیکه از اهداف دنیوی مانند «ساخت و پاخت ها» و یا تبلیغ «زید و عمروها» فارغ گشته ­اند می توانند با شامه قوی خود حوادث آینده را پیش بینی و حوادث جاری را بخوبی رصد کنند و با یک روانشناسی و جامعه شناسی دقیق، بهترین ها را در جهت تقویت ایمان و معرفت به جامعه عرضه کنند.

درست برعکس کسانیکه «سخنگوی دین» بودن را به «بلندگوی زید و عمر» تبدیل نموده و از بدبختی های مسلمین در غلفت بسر می برند و برای ادامه خواب زدگی خود و تخدیر و اماته دیگران متوسل به تقویت جهات عوامّی مردم بوسیله نقل قصه های غیرواقعی یا نقل خواب های عجیب و غریب همراه با گریه های دروغین شده! و متاسفانه یک دفعه می شوند «خطیب شهیر اسلام»!! .

اینان کسانی هستند که «دلّال شخصیت ها» ویا «سینه چاکان احزاب و باندهای سیاسی» میشوند. و بقول استاد مطهری: «کسانیکه برای شخصیت های روحانی و یا سیاسی و یا بازاری و حتی برای یک صاحب رساله منبر را مرکز دلّالی شخصیت ها و اغراض خصوصی قرار می دهند و بسیار خیانتکارند»

*شفقنا

 

messages.comments