twitter share facebook share ۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۹ 598

«خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست؛ همان‌ها که درخت نبوت، جایگاه رسالت، محل رفت و آمد فرشتگان، معدن دانش و خاندان وحی هستند.....خدایا، ما را در پیروی از سنت او یاری فرما و شفاعت او را نصیب ما گردان. خدایا او را شفیعی برای من قرار ده که شفاعتش پذیرفته باشد و راهی که همواره به سوی تو باشد و مرا پیرو او گردان تا در روز قیامت، تو را در حالی ملاقات کنم که از من خشنودی و از گناهانم در گذشته ‏ای و رحمت و خشنودی خود را بر من واجب کرده‏ ای و مرا در سرای جاوید و جایگاه نیکان فرود آورده ‏ای».

عبارت‌های دعای شعبان و درودهایی که به پیامبر (ص) و خاندان ایشان فرستاده می‌‏شود، نشان‌دهندۀ جایگاه، خدمات و تأثیرگذاری‏های آنان است. این جملات، با اشاره به جایگاه و شخصیت این بزرگان، عواطف انسان را برمی‏انگیزد و این عاطفه غالباً در پیروی و عمل به سیرۀ آنان تجسم می‌‏یابد.

دعا با درود و صلوات آغاز می‌شود و سپس از خدا آنچه خیر و صلاح است، درخواست می‌‏کند. انسان در هر روزی که از ماه شعبان سپری می‌‏شود، این جملات را که سراسر خیر و برکت است، خطاب به خدا می‌‏گوید. خیر و صلاح تنها آن گونه نیست که انسان برای خود ب‏خواهد. این دعا‌ها به ما نشان می‌‏دهد که چگونه خیر و صلاح بخواهیم. در قسمت نخست دعا، از خدا می‌‏خواهیم: «مواسات و همدردی با کسانی را که رزق خود را بر آنان تنگ گرفته ‏ای، روز‏ی‏ ام گردان، از آن ‌رو که از فضل خود به من گشایش عطا کرده‏ ای و رحمت خود را بر من گسترانده ‏ای.» خیر و صلاح در این نیست که مال و رحمت و خیر را تنها برای خود طلب کنی، بلکه در این است که نخست مواسات با کسانی را بخواهی که روزی‏شان تنگ است؛ یعنی مواسات با فقیر و محروم و نادان و انسان‏های زحمت‏کش و رنج‌دیده، چراکه خدا از فضل خود به شما گشایش داده و رحمت خود را بر شما گسترانده است.

این دعا به ما می‌‏آموزد که اگر خیر و برکت می‌‏خواهی، در این نیست که همۀ خیر‌ها و برکت‏‌ها را برای خود طلب کنی. نه، برعکس، خیر در این است که احساس همدردی داشته باشی و از آنچه خدا به تو داده است، انفاق کنی. اگر امکانات مالی داری، به کسی که امکانات مالی ندارد، کمک کن. اگر امکانات تجربی و علمی داری، به کسی که به آن‌ها نیاز دارد، آموزش بده. اگر از سلامتی برخورداری، با بیمار همدردی کن. اگر آبرو و موقعیت داری و از تو حرف‌‏شنوی دارند و سخن تو را می‌‏پذیرند، کسی را که جایگاه و موقعیتی ندارد و سخن او را نمی‌‏َشنوند و نزد هیچ کس جایگاهی ندارد، یاری کن. باید احساس کنی که تو برادر اویی و او برادر توست. باید درک کنی که خیر کامل در این نیست که خود را از غرق شدن نجات دهی و از لذت‌ها و آسایش و ثروت و دانش بهره‌مند باشی. این انسانی نیست که خداوند دوست دارد.

خداوند از ما می‌‏خواهد که نسبت به یکدیگر همچون اعضای یک پیکر باشیم. اگر شب زمستان پای انسان بیرون از پتو بماند و احساس سرما کند، آیا می‌‏تواند بخوابد یا راحت باشد؟

وقتی قسمتی از بدن بیرون از پتو بماند، سرد می‌‏شود و انسان راحت نیست.  انسان وقتی آسوده است که همۀ بدنش گرم باشد. احساس انسان نسبت به برادران و دیگر انسان‏‌ها نیز همین گونه است. احساس مؤمن نسبت به برادر ایمانی‏اش همین گونه است. چگونه وقتی همسایۀ شما از سرما رنج می‌‏ّبرد، درک نمی‌‏کنید و تنها به گرما و راحتی خود توجه دارید؟ این احساس ناقص است. اگر چنین احساسی دارید، باید خود را درمان کنید، زیرا بیمار هستید. اگر همسایۀ شما گرسنه باشد، ولی شما با آسودگی غذا بخورید، روشن می‌‏َشود که احساس شما ضعیف است. اسلام می‌‏گوید: «ما آمَنَ بِاللهِ وَالیومِ الآخَرِ مَن باتَ شَبعاناً وَجارُهُ جائِعٌ.» (کسی که سیر بخوابد در حالی که همسایه‌اش گرسنه باشد، به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد.) بر اساس همین منطق، هر کس در گرما بخوابد و همسایه ‏اش احساس سردی کند، هر کس در آسایش بخوابد، ولی همسایه ‏اش در رنج و سختی باشد، هر کس محترمانه و با آبرو بخوابد و همسایه‏ اش نیازمند حفظ آبرو باشد، او نیز به خدا و روز بازپسین ایمان نیاورده است. در قرآن کریم آمده است: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ. الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ. الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ. وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ.» آیا می‌‏دانید در احادیث و در تفسیر این آیات چه آمده است؟ قرآن کریم می‌‏خواهد بگوید نماز به‌تنهایی کافی نیست. وای بر نمازگزارانی که نسبت به نماز غافل و سهل‏ انگارند. وای بر کسانی که نماز می‌‏خوانند، ولی به نماز بی‏ توجهی می‌‏کنند و آن را کوچک می‌‏شمارند و حتی آن را از یاد می‌‏برند. کسانی که در نمازشان ریا می‌‏کنند، نیتشان نادرست است. آنان برای خدا نماز نمی‌‏خوانند. وای بر آنان. گروه سومی که وای بر آنان است، کسانی هستند که نماز می‌‏خوانند، ولی از دادن زکات و احسان به فقیران خودداری می‌‏کنند، یعنی اگر همسایه‏ شان به ظرفی یا مالی یا وسیله‏ ای نیاز داشته باشد، از برآورده کردن آن خودداری می‌‏کنند.

چگونه ممکن است انسان نماز بخواند و احساس کند که بندۀ خداست و همسایه ‏اش نیز برادر او و بندۀ خداست، ولی درد و رنج و نیاز او را درک نکند و از کمک به او دریغ کند؟ این غیر ممکن است. ؟

انسان در برخورد با همسایه، همشهری و یا هر انسان دیگری باید این احساس را در خود پدید آورد، به گونه‏ ای که خود را جسم بزرگی فرض کند که هریک از انسان‌ها جزئی از آن هستند. وقتی به شما گزندی می‌‏رسد، من باید احساس درد کنم و بگویم: «آخ!» ما باید این‌چنین باشیم. باید حس کنیم که جسم ما این بدنی نیست که آن را با لباس می‌‏پوشانیم و در اثر آن از دیگران متمایز می‌‏شویم. نه، این جسم من نیست. جسم و وجود من بزرگ و گسترده است و شما را نیز در بر می‌‏گیرد و اگر هر جزئی به درد آید، باید بگویم «آخ»؛ یعنی احساس درد کنم و در صدد برطرف کردن رنج و درد برآیم،

این احساس‌‌‌ همان مفهوم دعای نخست است: «مواسات و همدردی را با کسانی که روزی خود را بر آنان تنگ گرفته ‏ای، روز‏ی ‏ام گردان، از آن ‌رو که از فضل خود به من گشایش عطا کرده‏ ای و رحمت خود را بر من گسترانده ‏ای.» خدایا مرا به این افتخار بزرگ و مقام والا برسان که در آنچه دارم، با دیگران شریک باشم، به گونه‏ ای که همچون شمع و چشمه و خورشید باشم و ثروت و اعتبار و مصالح دیگران را تنها برای خود نخواهم و دیگران را نادیده نگیرم، بلکه آنچه خود دارم، برای دیگران بخواهم و با آنان تقسیم کنم. امامان ما خود پیش از دیگران چنین می‌‏کردند و دستور‌ها و آموزه‏ های آن‌ها تمرین و تربیت ما را از ماه شعبان آغاز کرده است تا برای ماه مبارک رمضان آماده شویم.

سپس دعا دو بار به ما یادآوری می‌‏کند، یک بار نسبت به رسول اکرم و یک بار نسبت به ما، که‌ای فرزند آدم، هشیار باش که شاید این ماه شعبان آخرین شعبان عمر تو باشد، شاید این رمضان آخرین رمضان عمر تو باشد. چه کسی می‌‏داند چه پیش خواهد آمد؟ زندگی ما به گونه ‏ای است که نسبت به هیچ یک از عوامل متزلزل‌کننده و برهم‌زنندۀ زندگی اختیار و کنترلی نداریم و هر لحظه ممکن است در معرض مرگ قرار بگیریم. کدام یک از شما تضمین می‌‏کند که یک ساعت بعد زنده باشد؟ البته امید به ادامۀ زندگی، به شما نیرو می‌‏دهد، ولی هیچ کس نمی‌‏داند آیا برای شما سانحۀ رانندگی پیش می‌‏آید یا نه. پیش از آنکه سانحه اتفاق بیفتد، شما به آن فکر نمی‌‏کردید. همۀ ما خبر حوادث را می‌‏َشنویم و آن‌ها را می‌‏بینیم، ولی فکر می‌‏کنیم این حوادث برای غیر ماست و اطمینان داریم که حادثه‏ ای برایمان رخ نخواهد داد، تا اینکه ناگهان حادثه ‏ای اتفاق می‌‏افتد. مرگ نیز همین طور است. انسان تا زمانی که زنده است، احساس نمی‌‏کند که مرگ در برابر اوست، ولی حادثۀ ناگهانی پیش‏بینی‌شدنی نیست. اگر انسان می‌‏توانست حوادث غیرمنتظره را پیش‏بینی کند، دیگر غیرمنتظره و ناگهانی نبودند. اتفاقات ناگهانی آن‌هایی است که منتظرشان نیستیم. بنابراین، هیچ یک از ما اطمینان نداریم که فرصت باقی است. اسلام از ما می‌‏خواهد که یک لحظه از زندگی را نیز از دست ندهیم. در حدیث شگفت‏ آور نبوی آمده است: «لَو أنَّ امرءاً مُؤمِناً قامَت قِیامَتُهُ وَبِیَدِهِ غَرسَـة لَغَرَسَ‌ها قَبلَ أن یَموتَ» (اگر مرگ مؤمنی فرا رسد و در دست او نهالی باشد، پیش از آنکه بمیرد، آن را می‌کارد.) یعنی اگر انسان مؤمن در مزرعه‏ اش مشغول کشاورزی باشد و مرگ او برسد، در حال مرگ نیز نهال را‌‌‌ رها نمی‌‏کند و به کناری نمی‌‏اندازد تا جان بدهد، بلکه در‌‌‌ همان حال درخت را در زمین می‌‏کارد و سپس می‌‏میرد. منظور این حدیث چیست؟ می‌‏خواهد بگوید حتی همین لحظۀ کوتاه باقی‌مانده از زندگی را نیز از دست نده و در راه خیر از آن استفاده کن و آن نهال را بکار، هرچند در آن حالت نامناسب باشی. از ما می‌‏خواهد که همۀ لحظه‏ های زندگی را غنیمت بدانیم تا زندگی انسان سراسر خیر و برکت و رحمت و فایده باشد.

این چه زندگی است که انسان در آن سودی برای دیگران نداشته باشد؟ انسانی که به دیگران سودی نرساند، مرده است، وجود ندارد، همچون سنگ است. چه تفاوتی میان او و سنگ وجود دارد؟ سنگ وجود دارد و انسانی که خیر او به دیگران نمی‌‏رسد نیز زنده است، ولی دوام و بقا و صلابت سنگ بیشتر است. مرگ و زندگی چنین انسانی چه تفاوتی دارد؟ حیات انسان با مقدار خیری که از او سر می‌‏زند و با مقدار عطا و فایده‌ای که دارد و با خدماتی که به دیگران ارائه می‌کند، سنجیده می‌‏َشود. زندگی این است و جز این هیچ نیست. از ما می‌‏خواهند که این ساعات عمر خود را غنیمت بشماریم و آن‌ها را با خیر و نماز و پرهیزگاری و خدمت به دیگران پر کنیم. همواره به ما تذکر می‌‏دهند که چه کسی به شما گفته است زنده خواهید ماند. هیچ کسی نمی‌‏تواند بقای خود را تضمین کند. پس آماده باشید. امیرمؤمنان علی (ع) فرموده‏اند: «تَجَهَّزوا رَحِمَکُمُ اللهُ فَقَد نودِیَ فیکُم بِالرَّحیلِ.» بانگ کوچ سرداده ‏اند، یعنی چه؟ یعنی بلندگویی هر روز فریاد می‌‏زند: آماده شوید، راه بیفتید. بلندگو هم نیاز نیست. خود ما می‌‏دانیم که هر روز وقت کوچ است. وقتی کسی از دنیا می‌‏رود، ندایی است برای کوچ من. هر روزی که می‌‏آید، هر طلوع و غروب خورشید، بانگِ کوچ است، زیرا هر روزی که می‌‏گذرد، یک صفحه از عمر من ورق می‌‏خورد. هر ساعت و هر لحظه و هر ثانیه‏ای که می‌‏گذرد، از باقی‌ماندۀ عمر من کاسته می‌‏شود.

نظر شما