سخن از بزرگ بانویی است که قبل از نزول اسلام و قرآن به امانت و طهارت معروف بود، اولین بانویی که به اسلام گروید و با بذل اموال خویش دین را وامدار خویش ساخت.

خديجه (علیها السلام) از كتاب های آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر كثرت اموال و املاك، او را «ملكه بطحاء» مى‏ گفتند. از نظر عقل و زيركى برترى فوق العاده‏ اى داشت، داراى شم اقتصادى و روح ‏بازرگانى بود و آوازه شهرتش در اين امر به شام هم رسيده بود.

در روايات اسلامي كه از طريق شيعه و سنی نقل شده و نيز در كلام بزرگان و انديشمندان، در شأن و مقام ارجمند ام المومنين حضرت خديجه كبري (س) سخن فراوان با تعبيرات گوناگون به ميان آمده است.

به گفته صاحب مستدرك سفينةالبحار، «فضائل حضرت خديجه (س) كه در ابواب مختلف روايات آمده، بيش از آن است كه (قابل) شمارش باشد». حاصل توجه به اين روايات پي بردن به راز عظمت او، و شناخت شايستگيهاي او است.

از رسول اكرم (ص) نقل است كه: «بهترين زنان جهان خديجه دختر خویلد، مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم و فاطمه (س) دختر محمد(ص) هستند».

پيامبر (ص) به عايشه كه در حال برتري جويي به فاطمه (ع) بود فرمود: «آيا نميداني كه خداوند، آدم، نوح، آل ابراهيم، آل عمران، علي (ع)، حسن (ع)، حسين (ع)، حمزه، جعفر، فاطمه (ع) و خديجه (ع) را بر جهانيان برگزيد».

پيامبر (ص) فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: اي رسول خدا! اين خديجه (ع) است، هرگاه نزد تو آمد، بر او از سوي پروردگارش و از طرف من، سلام برسان و او را به خانه اي از يك قطعه (زبرجد) در بهشت كه در آن رنج و ناآرامي نيست مژده بده»

پيامبر اكرم (ص) در تفسير آيه 22 مطففين «عينا يشرب بها المقربون؛ همان چشمه بهشتي كه مقربان از آن مينوشند» فرمود: «المقربون السابقون؛ رسول الله، و عليبن ابيطالب و الائمة، فاطمة و خديجة»

روزي پيامبر (ص) به علي (ع) فرمود: «تو همسري مانند فاطمه (س) داري كه من چنان همسري ندارم، تو مادر زني مثل خديجه (س) داري كه من چنين مادرزني ندارم.»

روايت شده است؛ روزي جبرئيل به حضور پيامبر (ص) آمد و جوياي خديجه (ع) شد، پيامبر (ص) او را نيافت، جبرئيل گفت: «وقتي كه او آمد، به او خبر برده كه پروردگارش به او سلام ميرساند.»

پيامبر اكرم (ص) در چهل شبانه روز اعتزال از خديجه (ع) توسط عمار ياسر به خديجه چنين پيام داد: «ان الله عز وجل ليباهي بك كرام ملائكته كل يوم مرارا؛ همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مكرر به فرشتگان بزرگش افتخار ميكند»

روزي رسول خدا (ص) در مسجد در حضور مردم در شأن حسن و حسين (ع) مطالبي فرمود، از جمله چنين گفت: «اي مردم! آيا شما را خبر ندهم به بهترين انسانها ازجهت جد و جده؟» حاضران عرض كردند: «آري، خبر بده!» فرمود:

«آنها حسن و حسين (ع) هستند كه جدشان رسول خدا محمد (ص) است و جده آنها خديجه (ع) دختر خويلد ميباشد»

در آن هنگام كه پيامبر (ص) در بستر رحلت قرار گرفت، حضرت زهرا(س) بسيار پريشان و گريان بود، پيامبر (ص) حضرت زهرا را به وجود پربركت مولاعلي دلداري داد و در فرازي ضمن ياد از خديجه (ع) فرمود: «دل خوش دار كه: همانا علي (ع) نخستين شخص از اين امت است كه به ذات پاك خدا و رسولش ايمان آورد، او و خديجه (س) مادر تو اولين افرادي هستند كه به اسلام پيوستند.»

پيامبر اكرم بعد از وفات خديجه كبري (ع) همواره از خاطرات شيرين و ايثار آن بانوي گرامي به نيكي ياد ميكرد و هرگاه به ياد او مي افتاد، اشك فراق بر ديدگانش جاري ميشد از جمله:

روزي پيامبر (ص) در نزد چند از نفر از همسران خود بود، ناگاه سخني از حضرت خديجه (ع) به ميان آمد، پيامبر (ص) آن چنان آشفته و پراحساس شد كه قطره هاي اشك ازچشمانش سرازير گشت. عايشه به آن حضرت گفت: «چرا گريه ميكني؟ آيا براي يك پيرزن گندمگون از فرزندان اسد، بايد گريه كرد؟» پيامبر در پاسخ به او فرمود: «او هنگاميكه شما مرا تكذيب ميكرديد، تصديق كرد و هنگاميكه كافر بوديد، به من ايمان آورد و براي من فرزنداني آورد در حالي كه شما نازا هستيد.»

نيز روايت شده: روزي پيرزني نزد رسول اكرم (ص) آمد، آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد، وقتي آن پيرزن رفت، عايشه علت آن همه مهرباني به پيرزن را از پيامبر (ص) پرسيد، او در جواب فرمود: «اين پيرزن در عصر زندگي خديجه(ع)، به خانه ما مي آمد و از كمكها و الطاف سرشار خديجه(ع) برخوردار بود، همانا نيك نگهداري عهد و سابقه، از ايمان است.»

مطابق روايت ديگر عايشه گفت: هرگاه پيامبر (ص) گوسفندي ذبح ميكرد، مي فرمود: از گوشتش براي دوستان خديجه (ع) بفرستيد، يك روز در اين باره با آن حضرت سخن گفتم، فرمود: «من دوست خديجه (ع) را دوست دارم.»

در جريان مراسم خواستگاري مولا علي (ع) از حضرت زهرا پس از آن كه ام سلمه به همراه ام ايمن كنيز آزاد شده و برخي ديگر از همسران پيامبر نزد وي رفتند تا او را در جريان درخواست امام علي (ع) براي همسري با فاطمه الزهرا(س) قرار بدهند، در بخشي از گفتار خود به حضرت خديجه اشاره نمودند و آرزو كردند اي كاش آن مادر يگانه در اين مراسم حضور مي يافت و ميتوانست در مراسم ازدواج جگرگوشه اش حاضر باشد. تا سخن به نام خديجه رسيد ناگهان پيامبر اكرم (ص) به صداي بلند شروع به گريستن نمود؛ سپس فرمودند: «كجاست همانند خديجه؟ در آن هنگام كه مردم مرا تكذيب ميكردند، او مرا تصديق كرد، و او براي دين خدا با من همكاري و همياري نمود، و با ثروت خود مرا براي پيشبرد دين كمك كرد، خداوند متعال به من فرمان داده است كه خديجه (ع) را به داشتن خانه اي از يك گوهر در بهشت كه رنج و ناآرامي در آن نيست مژده بدهم.»

ابوسعيد خدري ميگويد: رسول خدا (ص) فرمود: وقتي كه در شب معراج، جبرئيل مرا به سوي آسمانها برد و سير داد، هنگام مراجعت به جبرئيل گفتم: «آيا حاجتي داري؟» جبرئيل گفت: «حاجت من اين است كه سلام خدا و سلام مرا به خديجه(ع) برساني» پيامبر (ص) وقتي كه به زمين رسيد، سلام خدا و جبرئيل را به خديجه(ع) ابلاغ كرد، خديجه گفت: «همانا ذات پاك خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوي او باز گردد و بر جبرئيل سلام باد.»

ابن سعد مورخ عرب از قول آدم (ع) چنين ميگويد: «آدم در بهشت به حوا گفت يكي از مزايايي كه خدا نصيب رسول الله كرد اين بود كه جفتي چون خديجه نصيب او نمود و خديجه پيوسته براي انجام رسانيدن مشيت خداوند به محمد كمك ميكرد»

امام حسين (ع) در روز عاشورا در ضمن خطبه اي كه خود را به دشمن معرفي ميكرد، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آيا ميدانيد كه جده من خديجه(ع) دختر خويلد است؟» و نيز خطاب به دشمن فرمود: «آيا ميدانيد كه من فرزند همسر پيامبر شما خديجه (ع) هستم؟»

امام سجاد (ع) در مجلس شاهانه يزيد در دمشق در خطبه معروف خود، اين چنين خود را معرفي ميكند: « من پسر خديجه بانوي بزرگ اسلام هستم.»

حضرت زينب (س) در كربلا در روز يازدهم محرم هنگامي كه كنار پيكرهاي پاره پاره شهيدان آمد و مطالبي جانسوز گفت، از جمله در آنجا پس از ذكر پيامبر (ص) و علي (ع) از خديجه ياد كرد و فرمود: «پدرم به فداي خديجه بانوي بزرگ باد.»

زيدبن علي (ع) كه انقلاب و شورش عظيمي بر ضد حكومت طاغوتي هشام بن عبدالملك نمود و سرانجام به شهادت رسيد، در سخني در برابر دشمن، چنين احتجاج ميكند: «و ما سزاوارتر به مودت و دوستي هستيم، چرا كه پدر ما رسول خدا (ص) وجده ما خديجه (ع) است.»

عبدالله ابن زبير با آن كه با خاندان رسالت دشمني كرد در گفتگويي باابن عباس، به خديجه(ع) به عنوان عمه اش افتخار نموده و ميگويد: «آيا نميداني كه عمه ام خديجه (ع) سرور بانوان جهان است؟»

در عصر امامت امام حسن (ع) پس از آنكه معاويه بر اوضاع مسلط شد، به كوفه آمد و چند روز در كوفه ماند، و از مردم براي خود بيعت گرفت، پس از پايان كار بر بالاي منبر رفت و خطبه خواند و در آن خطبه آنچه توانست به ساحت مقدس اميرمومنان علي (ع) جسارت كرد و ناسزا گفت، با اين كه امام حسن (ع) و امام حسين (ع) در مجلس حاضر بودند، حسين (ع) برخاست تا پاسخ معاويه را بدهد، امام حسن (ع) دست او راگرفت و نشانيد و خود برخاست و فرمود: «اي آنكه علي (ع) را به بدي ياد كردي؟ منم حسن و پدرم علي (ع) است، و تويي معاويه و پدرت ضحر مي باشد، مادر من فاطمه عليها سلام الله و مادر تو هند جگرخوار است، جد من رسول خدا (ص) است جد تو حرب است، «جده من خديجه (بانوي بزرگ اسلام) ولي جده تو فتيله (زن زشتكار جاهليت) است. خداوند لعنت كند از ما آنكس كه نامش پليد و حسب و نسبش پست و سابقه اش بد، و داراي كفر و نفاق است.»

در حديث موثقي از حضرت زهرا (س) منقول است كه چون خديجه از دنيا رفت فاطمه عليهاالسلام بر گرد پدر بزرگوار خود ميگرديد و ميگفت: «اي پدر! مادر من كجاست؟ پس جبرئيل نازل شد و گفت: پروردگارت تو را امر ميكند كه فاطمه را سلام برساني و بگويي كه مادر تو در خانه اي است كه كعب آن از طلا است و به جاي پي، عمودها از ياقوت سرخ مي باشد و خانة او در ميان خانه آسيه و مريم دختر عمران است».

كتاب مقدس تورات حضرت خديجه (س) را به نهر آبي تشبيه نموده است كه آب آن، آب حيات است، و در دوطرف كنار آن آب، درخت حيات وجود دارد، آن درخت داراي دوازده نوع ميوه است، و برگهاي آن درخت، موجب شفاي امتها است.

در يكي از زيارتنامه هاي رسول خدا (ص) چنين آمده است: «سلام بر همسران پاك و نيك تو، مادران مومنان به خصوص سلام بر بانوي راستين و پاك و پاكيزه، خشنود و پسنديده، خديجه بانوي بزرگ، مادر مومنان.»

حضرت خديجه ارتباط عميق و بسيار بالايي با درگاه خداوند داشت، از اين رو داراي قوت قلب محكم واستوار بود. آن بانوي بزرگوار اسلام براي خود داراي حرز بود و در پرتو آن همواره رابطه خود را با خدا برقرار مي ساخت.

سيدبن طاووس در كتاب مهج الدعوات دو حرز را نقل كرده كه اين چنين است: «بسم الله الرحمن الرحيم، يا حي يا قيوم، برحمتك استغيث فاغثني ، ولا تهلكن الي نفسي طرفة عين ابدا، و اصلح لي شائب كله.» همچنین آمده است: «بسم الله الرحمن الرحيم، يا الله يا حافظ يا حفيظ يا رقيب.»

دانشمند عرب(سنيه قراعد) در شأن حضرت خدیجه چنین می گوید: تاريخ در مقابل عظمت ام المومنين خديجه(ع) سر فرود مي آورد، و در برابرش متواضعانه دست بسته مي ايستد، نميداند نام اين بانو را در كدام شناسنامه بزرگان ثبت نمايد.» سليمان كتاني، نويسنده عرب نیز می گوید: خديجه ثروتش را به محمد بخشيد. ولي اين احساس را نداشت كه مي بخشد، بلكه اين احساس را داشت كه از او هدايت را كه بر همه گنجهاي سراسر جهان برتري دارد، كسب مي نمايد، او احساس ميكرد محبت و دوستي را به حضرت محمد (ص) اهدا ميكند، ولي در عوض همه ابعاد سعادت را از او كسب ميكند.»

*مؤسسه تحقیقاتی ولی عصر

messages.comments