twitter share facebook share ۱۳۹۵ بهمن ۲۳ 1258

انسان مسلمان در برابر عبادت‌ باخطرهایی رو به‌ روست. یک خطر این است که عبادت را‌‌ خواه از روی تنبلی یا نادانی و خواه در اثر تفکری منحرف و برخاسته از هوا و هوس رها کند: نماز نخواند، روزه نگیرد و...از این روست که می‌شنوید چه نیازی به این ظواهر و قالب‌ها‌ست. کافی است دل‌هایمان پاک و نیت‌هایمان خیر باشد. اگر چنین شد، دیگر به نماز و روزه و مانند آن نیازی نیست.

انحراف دیگر این است که انسان نماز بخواند و روزه بگیرد، ولی نماز و روزۀ او معنا و محتوا نداشته باشد و در دل و قلب و رفتار او تأثیر نگذارد. امیر مؤمنان‌ (ع) فرموده است: «چه بسا روزه‌داری که از روزه گرفتن بهره‌ای جز گرسنگی و تشنگی نمی‌برد.» بر همین اساس، می‌توان گفت که چه بسا نمازگزاری که از نماز خواندن بهره‌ای جز خستگی و تلف شدن وقت نمی‌برد. و به همین ترتیب، چه بسا حج‌گذاری که از رفتن به سفر حج، جز صرف مال و تحمل دشواری‌ها بهره‌ای نمی‌برد

قرآن کریم عبادت را به سبب نتایج و آثاری که دارد، برای بندگانش تجویز کرده است: «إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ» ‌ای مردمی که گرفتار کار زشت و ناپسند هستید، آیا نسخه یا ابزاری برای رهایی از آن می‌خواهید؟ بر شما باد به نماز: «إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ.»

حضرت فاطمه زهرا‌ (س) خود را در برابر امتی می‌بیند که سرپرست خود را از دست داده‌اند؛ پیامبر و رهبر این امت از دنیا رفته است و مردم کسی را که پیامبر به او اعتماد داشت، به رهبری نگرفته و ر‌هایش کرده‌اند؛‌‌ همان کسی که پیامبر دربارۀ او می‌گفت: «به خدا سوگند اگر امور خود را به او، و به علی اشاره می‌کرد، بسپارید، شما را به راه روشن هدایت می‌کند.» 

لذا در خطبه خود درباره دلایل واجبات و احکام و نتایج آن‌ها سخن گفته به این نکته اشاره می کند که: «فَجَعَلَ اللهُ الإیمانَ تَطهیراً لَکُم مِن الشِّرکِ» (خداوند ایمان را برای پاک شدن شما از شرک قرار داد.) حضرت می‌خواهد به آنان هشدار دهد که‌ ای مردم، نگویید ما مسلمان شدیم؛ خدا را شکر از خطر نجات یافتیم. شما هنوز با خطر بزرگی رو‌به‌رو هستید. نگویید ما از میراث محمد‌ (ص) پاسداری می‌کنیم؛ نماز می‌خوانیم، روزه می‌گیریم، مسجد ما پر از نمازگزار است. نه! در اشتباهید. نماز و روزه آثار و نتایجی دارد. حج و زکات و همه واجبات و مناسک اسلام حکمت‌ها و مصالحی دارد

از دیدگاه حضرت، نماز واجب شده است تا مؤمنان خود را تمرین دهند و عبادت و بندگی خدا را درک کنند. ایشان این سخنان را در مسجد و خطاب به نمازگزاران بیان می کند تا بگوید،‌ ای مسلمانان! این نماز‌ها و عباداتی که بر شما واجب شده است، برای آن نیست که به نماز خواندن عادت کنید و نمازتان معنا و روح خود را از دست بدهد و به عادت و یک مراسم عبادی و عمل ظاهری تبدیل شود

خدا نماز را بر شما واجب کرده است چراکه نماز شما را از کار زشت و ناپسند بازمی‏دارد و این نص قرآن کریم است که باطل به هیچ وجه در آن راه ندارد: «إِنَّ الصَّلوه تَنهی عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ». پس ‌ای گروه مسلمانان شما را چه شده است که نماز می‌‏خوانید، ولی حق دیگران را غصب می‌‏کنید؟ نماز می‌‏خوانید، ولی حق را از جایگاه خود کنار می‌‏زنید؟ نماز می‌‏خوانید، ولی اهل حق را وامی‏گذارید؟  

تصور می‌‏کنید علت واجب شدن نماز چیست؟ آیا این است که هر روز پنج بار حرکاتی ظاهری به نام نماز انجام دهیم؟ آیا خدا به این‌گونه اعمال نیاز دارد؟ چنین چیزی با ایمان ما سازگاری ندارد.

خداوند نماز را واجب کرده است تا مردم را برای عبادت خدا و فروتنی در برابر او تربیت کند و تمرین دهد. نماز آن‌گونه که قرآن کریم فرموده است، از زشتی و گناه بازمی‏دارد. در حدیث آمده است که نماز معراج (وسیلة عروج) مؤمن است و همچنین وسیله تقرب جستن هر پرهیزکاری به خداوند است. حال به خودمان بنگریم. آیا نمازمان ما را از زشتی و گناه بازمی‏دارد؟ آیا وقتی نماز می‌‏خوانیم، گرایش جدیدی در خود نسبت به دوری از گناهان می‌‏یابیم یا نه؟ اگر نمی‌‏یابیم، بدان معناست که نماز ما، معنا و جوهر و هدف خود را از دست داده است

فاطمه (س) به این امت می‌‏نگرد و می‌‏بیند آنان بسیار نماز می‌‏خوانند، ولی آیا سخن پیامبر را درباره علی بن ابی‌طالب نشنیده‏ اند؟ آیا نشنیدند که فرمود: «الساکِتُ عَنِ الحَقِّ شَیطانٌ أخرَسٌ.» (کسی که از گفتن حق خاموش بماند، شیطانی لال است.) چطور اجازه دادند در برابر چشمانشان حق از دست اهل آن خارج شود؟ از حجـه الوداع و خطبه غدیر و فرمان پیامبر به ولایت علی، تنها چهار ماه گذشته بود. آیا فراموش کردند؟ یا خود را به بی‏ اطلاعی زدند؟ چرا نماز‌ها و عبادات و شعایر دینی و حج و دیگر اعمال، آن‌ها را از رو آوردن به باطل و چشم بستن از حق باز نداشت؟ زیرا عبادت برای آنان عادت شده و معنا و روح خود را از دست داده بود.

نمازی که خداوند به آن فرمان می‌‏دهد، نمازی است که قلب را روشن می‌‏کند و نفس را در برابر حقیقت به کرنش وامی‏دارد و انسان را فروتن و افتاده می‌‏کند.

نمازگزاری که در اثر پیوند با خداوند، قوی و با اقتدار است، نه می‌‏ترسد و نه طمع می‌‏ورزد. نماز انسان را از عادت به فرومایگی و خواری و تسلیم ‏شدن و ناپایداری بازمی‌دارد. نماز تمرینی است برای اقتدار، اقتداری که به غرور و خودبینی نینجامد؛ اقتداری که متکی بر نفس نیست، بلکه یاری‌گرفته از خداوند است

می‌‏دانید چه وقت نماز پذیرفته است؟ وقتی که متوجه خدا هستید و پس از نماز، نیرویی جدید و آسایشی تازه و قدرتی نو پیدا می کنید و در‌‌ همان وقت، احساس فروتنی به شما دست می دهد؛ یعنی هم‌زمان احساس قدرت و فروتنی می کنید، نه احساس قدرت و غرور، نه فروتنی و خواری و درماندگی. احساس قدرت و بزرگی و سربلندی، باید در کنار فروتنی و حس بندگی باشد. بزرگی و عزت در بندگی خداوند است، زیرا بندگی خدایی که دربردارنده همه صفات کمال است، ما را به او نزدیک می‌‏کند.

*پایگاه اطلاع رسانی امام موسی صدر

نظر شما