همه ما خواهان سلامت، سعادت و نیکبختی در دنیا، قرار گرفتن در قرب الهی و محشور شدن با اولیاء خدا در آخرت هستیم. اما در بستر حرکت و تلاش در جهت رسیدن به اهداف متعالی فوق، بعضاً در گرداب گناه و آلودگی گرفتار میشویم. آنکه ایمان به خدا در وجودش سست و بی پایه است هنگامی که برای نخستین بار زمینه گناه برای وی فراهم می گردد، اسیر دام های پلید شیطان شده، آن عمل ناپسند در نظر وی زیبا و شیرین جلوه می نماید؛ لذا هر روز که می گذرد بیش از پیش در منجلاب فساد و تباهی فرو می رود. اما حال انسان مؤمن هنگام ارتکاب گناه چگونه است؟
پیامبر اکرم در نصایح گهربارشان خطاب به جناب ابوذر، حالت مؤمن را هنگام گناه اینگونه بیان می کنند:
«يا أباذر، إنّ نفس المؤمن اَشدّ إرتكاضاً من الخطيئة من العصفور حين يقذف به في شركِه؛ اى ابوذر، نفس مؤمن به هنگام ارتكاب گناه، دچار اضطرابى مى شود كه بسيار شديدتر از اضطراب گنجشكى است كه در تله ]صياد[ گرفتار شده است».
«ارتكاض» بالاترين درجه اضطراب است و در هر نوع اضطراب و دلهره اى استفاده نمى شود. به عنوان مثال، اگر به شخص آبرودار و با شخصيتى تهمت فحاشى بزنند، ناراحت مى شود و دلهره و اضطراب گريبانش را مى گيرد، در اين مرحله از اضطراب براى او ارتكاض پيش نمى آيد؛ اما گاهى به چنين شخصى تهمت فسق وفجور مى زنند، اضطرابى كه اين بار برايش پيش مى آيد، مصداق صحيح «ارتكاض» است. دلهره واضطراب اين انسان آبرودار، نهايت اضطراب است وگاه ممكن است به مهاجرت وى از شهر يا كشورى بينجامد.
ارتباط ارتكاض وارتكاب
مسئله ظريف ديگرى كه در اين حديث شريف وجود دارد اين است كه پيامبر اكرم ارتكاب خطا را براى حصول ارتكاض در قلب مؤمن كافى مى داند، يعنى مؤمن واقعى را كسى دانسته اند كه به هنگام بروز يك خطا (و نه حتماً يك گناه ومعصيت)، در وجودش لرزه اى پديد مى آيد كه به شديدترين صورت در اثر آن مضطرب مى گردد.
آرى، در اين جا كلمه «ذنب» (معصيت) نيامده است، بلكه كلمه «خطيئة» آمده كه بعضاً به معناى لغزش وگناه ناخواسته است. اين در حالى است كه هميشه بايد متوجه بود كه انتخاب كلمه ها وريشه هاى خاص در احاديث از سوى معصومين بسيار مورد توجه ودقت ايشان بوده است.
ظرافت ديگرى كه در اين حديث وجود دارد، انتخاب عصفور (گنجشك) است. مسلماً براى كبوتر وحيوانات وحتّى براى انسانى كه در دام افتاده، اضطراب پيش مى آيد؛ اما شدت اضطراب گنجشك بيشتر است. هنگامى كه گنجشك در دام گرفتار مى شود، ديگر آب وغذا نمى خورد وتا قدرت در بدن دارد، خود را به اين طرف وآن طرف مى كوبد بلكه رهايى يابد.
كوچك شمردن گناه
گاهى به كسى مى گويند چرا گناه مى كنى، او پاسخ مى دهد؛ ما كه گناهان بزرگى مرتكب نمى شويم، پس بگذار اين معاصى صغير، گناه ما به درگاه حق باشد.
اين تفكر ومحاسبه غلط، همان كوچك شمردن گناه است كه در روايت از آن به «ذنوب لا تغفر؛ گناهان نابخشودنى» تعبير شده است. همانگونه كه امام صادق مى فرمايد: «إتّقوا المحقّرات من الذنوب فإنّها لاتُغفر؛ از گناهان خُرد بپرهيزيد كه آمرزيده نخواهد شد».
اضطراب شرط اوّل ايمان
شرط اول ايمان، اضطراب در هنگام گناه است. كسى كه تمام روز خود را به ارتكاب گناه ومعاصى گذرانده وشب با آرامش وبدون هيچ دلهره اى تا به صبح مى خوابد، از دايره ايمان خارج است. همين شخص اگر بشنود كه قرار است يكى از نزديكانش يا خودش را بازداشت كنند، آيا مى تواند شب را با آرامش وراحتى سپرى نمايد؟ آيا ديگر خواب برايش معنا خواهد داشت؟ پس آرامش او در مقابل اين همه گناه به اين علت است كه از شناخت عظمت خدا، محروم واز دايره ايمان خارج است.
انسان بايد مضطرب بودن به هنگام ارتكاب معاصى را در خود زنده نگه دارد وسعى كند با تمرين وممارست به اين درجه از ايمان برسد. انسانهاى والا وبزرگى كه اين گونه اند، اندك، اندك با مواظبت از نفس خويش به درجه اى از ايمان مى رسند كه خداوند متعال آنان را اين گونه معرفى مى كند:
«آنان كه چون كار زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مى آورند وبراى گناهانشان آمرزش مى خواهند ـ وچه كسى جز خدا گناهان را مى آمرزدـ وبر آنچه مرتكب شده اند، با آنكه مى دانند ]كه گناه است[ پافشارى نمى كنند».
انسان در مقابل گناه، درجات مختلفى دارد، گاهى مرتكب معصيتى مى شود وبدون توبه كردن از كنار آن مى گذرد وگاهى با ذكر «أستغفرالله ربي وأتوب إليه» توبه مى كند. در مرتبه بالاتر، علاوه بر توبه اى كه ذكر آن بر زبانش مى گذرد، در خلوت ودر قلب خود نيز توبه مى كند وبا خود عهد مى بندد كه ديگر مرتكب آن عمل نگردد؛ اما بالاترين مرتبه اين است كه بعد از انجام توبه كامل، تازه اضطراب مذكور سراسر وجودش را بگيرد وآزارش دهد. اين گونه نيست كه توبه وحتى قبول آن از سوى خداوند، تمامى آثار تكوينى گناه را از بين ببرد. هراس از ماندگارى آثارِ گناه است كه مؤمن واقعى رامضطرب مى كند وآزارش مى دهد.
وجوب عينى تزكيه نفس
تزكيه نفس، كارى است كه تنها از دست خود انسان بر مى آيد و عملی است كاملاً شخصى وفردى، نه كسى مى تواند نيابت آن را از سوى ديگرى بر عهده گيرد ونه مى توان جاى آن را با چيز ديگرى پر كرد. انسان بايد در راه تزكيه قدم بگذارد وبه جايى برسد كه از گناه تنفر پيدا كند. نفرت از عمل قبيح وگناه، نخستين مرحله تزكيه نفس است. تزكيه نفس نيز مراحلى دارد كه به تدريج، مقام وشأن انسان را بالا مى برد وبه آن جا مى رسد كه هنگام مقابله با گناه همانند گنجشكى مى شود كه در دامى گرفتار آمده وخود را براى رهايى به در وديوار مى زند، مؤمن بايد به اين مقام دست يابد.
آرى ترس از گناه، يكى از عواملى است كه مى تواند راه را براى انسان كوتاه كند وآدمى را از قعر بدويت به اوج فقاهت برساند.
احياء وپرورش صفت عدالت در ذات خويش، يكى ديگر از عوامل رشد وتكامل واقعى انسان است، اگر انسان بتواند عدالت را چنان در خود بپروراند وجان خويش را با آن عجين كند كه درخت تناور آن، در او رشد كرده وخُلق عدالت جويى را ملكه اى براى خود نمايد، باز هم قدمى بلند براى رسيدن به كمال برداشته است. كسب اين صفت وصفات نيك ديگر نيز به واسطه تمرين وممارست وقرائت ادعيه است: قرآن و دعا زمينه ساز جوانه زدن شاخه هاى صفات ممدوحه در ذات وجان آدمى است. با اين اعمال مى توان نفس وصفات ممدوحه آن را ارتقاء بخشيد وبه مراحل بالاتر رسيد.
*برگرفته از کتاب ای اباذر! اینگونه باش، نوشته آیت الله سید صادق شیرازی
messages.comments