نمیتوان ترامپ را به خاطر ناکارایی مذهبی و نداشتن اطلاعات کافی در حوزۀ دین چندان مقصّر دانست، چراکه تمام حرفی که از منبر کلیسا شنیده این است که خدا از طریق ثروت، رحمت و برکات خود را بر مردم نازل میکند.
کتاب «قدرت مثبتاندیشی» تألیف نورمن وینسنت پیل (Norman Vincent Peale) تأثیر قابلتوجّهی بر شکلگیری شخصیت ترامپ در دوران جوانی وی داشته است. فلسفۀ پیل دربارۀ مثبتاندیشی میتواند چراییِ خودباوریِ دیوانهوار ترامپ را برای ما روشن سازد.
آقای پیل به مدّت نیم قرن کشیش کلیسای «ماربل» در نیویورک بود و این کلیسا را به یکی از تأثیرگذارترین منبرهای کشور مبدّل ساخته بود که کمونیسم و فعالیتهای ضدّآمریکایی را به باد انتقاد میگرفت. «فرد ترامپ»، پدر دونالد ترامپ نیز که تحتتأثیر الهیاتِ پیروزیمحورِ پیل قرار گرفته بود، خانوادۀ خود را به همین کلیسا میبرد. لذا دونالد ترامپ تا چندین دهه به همین کلیسا میرفت و بهشدّت متأثر از مواعظ پیل بود.
از دیدگاه پیل، فراست و تیزبینیِ تجاری پهلو به پهلوی دیانت و عبادت خداوند میزند. او معتقد است که خدا میخواهد با رساندن انسان به موفقیت، او را مشمول رحمت خود قرار دهد و مثبتاندیشی راه رسیدن به این موفقیت است. همواره تصویری ذهنی از موفقیتِ خود در ذهنتان حک کنید و هیچگاه آن را از خاطر نبرید. انسان قادر خواهد بود از طریق تکرار مداوم این فکر و خودداری از خودآزمایی یا خودانتقادی، خود را با مثبتاندیشی هیپنوتیز کند. البته باید توجّه کرد که منظور پیل ایمان به خدا نیست، بلکه ایمان به خودِ ایمان است. یعنی آنچه مهم است قدرت ایمان (یا مثبتاندیشی) است، نه فحوای این ایمان.
این تفکّر میتواند تاخت و تازهای شرمآور ترامپ علیه دین را در کمپین انتخاباتی روشن سازد. مثلاً وقتی از او پرسیدند خدا برای او چه جایگاهی دارد، پاسخی بیمعنی و مضحک داد، اما نمیتوان وی را به خاطر چرندیاتی که دربارۀ دین و خدا میگوید چندان سرزنش کرد، چراکه سالها همین حرفها را از منبر شنیده است.
ترامپ برای مراسم تحلیف خود نیز دو تن از طرفداران «الهیات رفاه» را برای دعا خواندن انتخاب کرد: یکی از اینها خانم پائولا وایت است که معتقد است ایمان انسان را توانگر و غنی میسازد و دیگری اسقف دیترویت وین جکسون است که معتقد است ترامپ مصداق بارز شخصی است که مورد رحمت خدا قرار گرفته است و املاک، تجارت، همسر و هواپیمای شخصیای که دارد بهخوبی حاکی از لطف و موهبت خدا نسبت به او است. لذا میبینیم که در آمریکا مورد رحمت خدا قرار گرفتن به یک بهانۀ اخلاقی برای حرص و طمعورزی تبدیل شده است. شبیه به فردی است که لبخندی تهوّعآور حاکی از قدردانی تصنّعی بر لب دارد و در پس لبخند خود میگوید: «خدا اینها را به من داده، من زیادهخواهی نکردهام!»
از زمانی که مردم آمریکا تحتتأثیر فلسفۀ «فکر نو» قرار گرفتند و اندیشۀ قدرتهای ذهنی و اهمیت آن در موفقیت را دنبال کردند، دین و ایمان آنها گرفتار وضعیت خطرناکی شده است. متأسفانه مسیحیت، سرمایهداری و روانشناسی کاذب با هم تلفیق شده و واعظین به سخنرانانی انگیزشی تبدیل شدهاند که صرفاً به تبلیغ خدمات یا روشهای خود میپردازند!
نویسنده: جایلز فریزر
messages.comments