twitter share facebook share ۱۳۹۶ فروردین ۱۸ 3407

آن‌طور که سازمان جهانی بهداشت می‌نويسد، افسردگی تنها بيماری شايع بين تمام مردم دنيا در هر گروه سنی است. اين اختلال روانی سن و سال نمی‌شناسد، تمام جنبه‌های زندگی فرد را تحت‌تأثير قرار می‌دهد، باعث غم و اندوه روانی می‌شود، قدرت انجام ساده‌ترين کارهای روزمره را از فرد می‌گيرد، روابط او با خانواده و دوستان را تحت‌تأثير قرار می‌دهد و توانايی درست زندگی کردن را از آدم‌های مبتلا می‌گيرد. نتيجه آخرين آمار و اطلاعات سازمان جهانی بهداشت نشان می‌دهد که درحال‌حاضر دومين علت اصلی مرگ در ميان افراد 15 تا 29 سال، افسردگی است.

مشکلات عاطفی، دغدغه‌های مالی، شوک ازدست‌دادن عزيزان، مهاجرت و بسياری عوامل ديگر از سال‌ها پيش به‌عنوان دلايل ابتلا به اختلال افسردگی بين مردم شايع بوده و روان‌درمان‌ها راهکارهای مختلفی را برای مقابله با اين عارضه پيش می‌گرفتند. حالا اما علاوه بر تمام دلايل و عوامل پيشين، جنگ‌های داخلی و خارجی و عوارض روحی‌ای که به‌همراه دارد، قصه جديدی است که نرخ افسردگی را در سال گذشته با تکانی چند‌ برابری مواجه کرده است. در اين ميان، کودکان، بيشترين آسيب‌ديدگان اين حادثه هستند و با قامت‌های کوچک و عمر اندکشان هر روز بيشتر از قبل با افسردگی دست و پنجه نرم می‌کنند.

سازمان «ورلد ویژن» که در زمینه حقوق کودک فعالیت می‌کند، مطالعاتی را در زمینه سلامت کودکان بازمانده از جنگ سوریه انجام داده است. «آلیسون شافر»، مشاور ارشد برنامه سلامت روان و حمایت روانی این سازمان، در گزارش خود درباره تأثیرات جنگ بر کودکان سوری می‌نویسد: «جنگ بیش از هر چیز کودکان را در شرایطی استرس‌زا و غیرقابل تحمل قرار می‌دهد که بر رشد مغزی کودک اثرگذار است، وقتی سیستم پاسخ‌گویی به استرس برای مدت‌زمانی طولانی فعال بماند، سطوح بالایی از هورمون استرس کورتیزول در خون تولید می‌شود که به ناحیه هیپوکامپ مغز آسیب می‌زند و کودکان را با مشکلات یادگیری، مشکلات حافظه کوتاه‌مدت و مشکل کنترل احساسات مواجه می‌کند»

شافر تأکید می‌کند: «مغز مانند یک ماهیچه است و در دوران کودکی، فقط آن نورون‌ها و رشته‌های عصبی‌ای که مورد استفاده قرار گیرند، در مغز تقویت می‌شوند وگرنه می‌میرند. به همین دلیل مغز کودک نیاز به استفاده مکرر و تحریک از طریق روابط با خانواده، تعامل اجتماعی و آموزش‌وپرورش دارد. غفلت از کودکان جنگ‌زده می‌تواند به اختلال شدید در رشد شناختی، جسمی و روانی کودک منجر شود که میراث ماندگار جنگ است».

ورلد ویژن با برخی از کودکان سوری که یا آواره شده‌اند یا عزیزان و پدر و مادر خود را در جنگ از دست داده‌اند، به گفت‌وگو نشسته است. شافر می‌نویسد در جریان این گفت‌وگوها مشخص شد حتی کودکانی که والدین خود را از دست نداده بودند نیز با چالش‌های بسیاری دست‌به‌گریبان شدند، زیرا والدینی که قرار است حمایتگر باشند و به کودکانشان عشق بورزند، خود درگیر جنگ یا آواره هستند و این تنش‌های مداوم اثرات قوی و ماندگار بر رشد احساسی و اجتماعی کودکان دارد. «تحقیقات ما نشان می‌دهد جنگ می‌تواند شکل مغز کودکان را تغییر دهد. اگر ما حمایت کافی از کودکان سوری نداشته باشیم و آنها را به حال خود رها کنیم، جنگ تأثیر ماندگاری بر توانایی یادگیری کودکان سوری، حافظه، تعاملات اجتماعی، استرس و ترس و توانایی کنترل احساسات آنها در آینده خواهد داشت. این تجارب ممکن است به نسل بعدی نیز منتقل شود و ما نسل‌هایی از افراد دچار مشکلات روان را که خود مشکلات اجتماعی و اقتصادی در پی خواهد داشت، در سوریه شاهد باشیم».

این محقق می‌گوید: «یک باور شایع اما غلط وجود دارد که کودکان حوادث استرس‌زا یا خشونت‌آمیز را درک نمی‌کنند و بنابراین مانند بزرگسالان تحت‌تأثیر آن قرار نمی‌گیرند. اما واقعیت این است برعکس، ذهن کودک توانایی این را دارد که دست به پردازشی حتی غلوآمیز از شرایط بزند. آنچه ما در تحقیقاتمان مشاهده کردیم، نشان می‌دهد کودکان دچار این بحران با مشکل تأخیر در رشد و همچنین کاهش توانایی یادگیری مواجه هستند که آنها را از طی‌ مدارج علمی محروم می‌کند».

بنیاد خیریه «نجات کودکان» نیز در تازه ترین گزارش خود اعلام کرده است که میلیون‌ها کودک سوری به خاطر آنکه زمانی طولانی در ترس و وحشت از جنگ به سر برده‌اند، تحت فشار شدید و در حالتی از استرس مخرب هستند و چنانچه هر چه زودتر به این وضعیت رسیدگی نشود، ضربه‌ای که در اثر جنگ به یک نسل کامل کودکان سوری وارد شده، ممکن است هرگز قابل جبران نباشد. حتی اثرات و نشانه های آسیب زای روحی و روانی ای که کودکان پناهنده سوری به آن مبتلا هستند، در مقایسه با دیگر کودکانی که آنها هم جنگ را تجربه کرده اند، مانند کودکان پناهنده فلسطینی و بوسنیایی بسیار بیشتر و چشمگیر تر است.

بر اساس این گزارش ترس و استرس جنگ باعث افزایش شب‌ادراری، خودآزاری، تلاش برای خودکشی و رفتارهای پرخاشگرانه در میان بسیاری از بچه‌های سوری شده است؛ همچنین نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که نیمی از این کودکان، اندوه و غم شدید را تجربه کرده‌اند.

بنیاد نجات کودکان در انجام این تحقیق با بیش از ۴۵۰ نفر در هفت استان از مجموع ۱۴ استان سوریه صحبت کرده که بچه‌هایی از سنین مختلف، والدین، مددکاران، امدادگران و معلمان از جمله آنها بودند. دو سوم کودکانی که درباره آنها تحقیق شده، یا یکی از عزیزانشان را از دست داده‌اند، یا خانه‌شان بمباران و گلوله‌باران شده و یا مجروح جنگی هستند. بعضی از آنها نیز بیش از یکی از این تجربه‌های تلخ را داشته‌اند.

۷۱ درصد از مصاحبه‌شوندگان گفتند بچه‌ها به شکلی فزاینده مبتلا به شب‌ادراری مداوم و ادرار غیرارادی هستند که از علائم استرس سمی و اختلال استرسی پس از ضایعه روانی هستند.  همچنین ۴۸ درصد از بزرگسالان گفتند بچه‌هایی را می‌شناسند که در پی جنگ، توان تکلم را از دست داده و یا دچار لکنت زبان و اختلالات گفتاری شده‌اند.

فراس، درباره پسرش سعيد که تنها سه سال سن دارد، می‌گويد: «او نيمه‌شب‌ها از خواب بيدار می‌شود و جيغ می‌کشد. هر شب کابوس‌های وحشتناک می‌بيند؛ تصوير کودکانی که جلوی چشمش سرشان را بريده‌اند. می‌ترسد اين اتفاق برای او هم بيفتد. چه کسی می‌تواند با ديدن اين صحنه‌ها نترسد و شب‌ها آرام بخوابد؟ يک شب در خواب فرياد می‌زد خواهش می‌کنم سر مرا نبريد! بالای سرش ايستاده بودم و اشک می‌ريختم.»

عبود، اهل ادلب است و حدود 12 سال سن دارد. او می‌گويد: «من هميشه احساس خشم می‌کنم، تمام مدت. انگار چيزی در وجودم می‌خروشد که آرامم نمی‌گذارد.»

مدير عمليات رسيدگی به وضعيت کودکان جنگ در شرق ميانه می‌گويد: «حتی کسانی که سوريه را ترک می‌کنند و به کشورهای ديگر پناهنده می‌شوند هم اختلالات حاد روانی دارند که برای ادامه زندگی بايد درمان شوند». ساکن شدن این کودکان در کشورهای میزبان اثرات اجتماعی مختلفی را به همراه دارد که شامل تبعیضات قومی و نژادی، اختلاف در گویش، بحران اقتصادی و دیگر معضلات اجتماعی می باشد. بسیاری از کودکان مجبورند برای تامین هزینه های حیاتی دیگر اعضای خانواده کارهای سخت انجام دهند که در میان این کودکان حتی کودک هفت ساله هم دیده می شود. در طول ماههای اخیر کودکان زیادی در حال تبعید متولد شده اند، بدون آنکه از اسناد شناسایی و شناسنامه برخوردار باشند. دختران سوری پناهنده شده بسیار آسیب پذیرتر از پسر ها هستند و حدود 75 % آنها هر روز و یا چند روز در هفته را با سر دردهای شدید سپری میکنند که این آمار برای پسران حدود 44% است.  در مطالعات انجام شده بر روی نقاشی های این کودکان، کودک در حال گریه کردن، خون وتفنگ در اکثر نقاشی های مشاهده شده است و در برخی نیز از دست دادن خانواده هایشان به تصویر کشیده شده است. متاسفانه هنوز درمان های جدی و کارآمد برای این کودکان بطور جدی آغاز نشده است.

مدير عمليات رسيدگی به وضعيت کودکان جنگ می افزاید: «در مورد آنهايی که در سوريه مانده‌اند تنها چيزی که می‌توان گفت اين است که هر روز با شرايط روحی وخيم‌تری روبه‌رو می‌شوند و اوضاع روحی‌شان آن‌قدر ناپايدار است که احتمال می‌رود حتی درحالی‌که به ظاهر می‌خندند، در يک لحظه خودشان را بُکُشند و به زندگی‌شان پايان دهند.»

زينب، 11‌ساله می‌گويد: «بسياری از کودکان حتی الفبايی را که در مدرسه آموخته‌اند به ياد نمی‌آورند. آنها مورد خشونت قرار گرفته‌اند. صدای بمباران‌های موشکی همه‌چيز را از ياد آدم می‌برد. گاهی آن‌قدر از صدای انفجار شوک‌زده می‌شوی که ممکن است اسم خودت را هم نتوانی به ياد بياوری. اين شوخی نيست.»

کودکان سوری حالا بيشترين آمار کار اجباری در دنيا را دارند. پسران برای حمايت از خانواده‌های خود ناچار به استخدام در گروه‌های مسلح می‌شوند و بهره‌کشی از دختران نرخ بالايی دارد. ازدواج کودکان سوری اين روزها عددی باورنکردنی دارد. بعضی خانواده‌ها رضايت‌ برای ازدواج دختران کم‌سن و سال خود را اين‌طور توجيه می‌کنند: «شايد به‌واسطه ازدواج زندگی امن‌تری در محيط امن‌تری داشته باشد.»

نظر شما