یکی از مهمترین اصول توسعه اقتصادی و انسانی پایدار، توسعه اداری است. توسعه اداری نیازمند برنامه ریزی اداری صحیح و کامل می باشد. این برنامه ریزی ابعاد و جنبه های مختلفی پیدا می کند، که مهمترین آنها تعیین دقیق و جامع وظایف مدیر و چگونگی مدیریت است.
در عهدنامه امام علی(ع) این وظایف و مسئولیتها به شکل کامل تبیین شده، و اگر چه این نامه به عنوان یک دستورالعمل از سوی امام(ع) به مالک اشتر (والی مصر) است، ولی با دانش مدیریتی قرن اخیر همخوانی و برابری داشته و می تواند راهنمایی برای تمامی مسئولین و مدیران در سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار گیرد.
لذا با بکارگیری این عهدنامه در سطح کلان اقتصادی می توان شاهد افزایش مداوم در رشد تولید ناخالص داخلی(GDP) و افزایش بهره وری (Productivity) بود و سبب تحقق توسعه پایدار long term development و افزایش رفاه عمومی شد. همچنین با این شیوه مدیریت، کنترل چرخه های اقتصادی Business cycles به میزان قابل توجهی آسان خواهد شد.
چگونگی مدیریت و وظایف مدیر در عهدنامه امام علی(ع)
هفت مؤلفه در توسعه اداری و مدیریت خوب در سطح اقتصاد خرد و کلان نقش دارد: 1-برنامه ریزی 2-سازماندهی 3-استخدام 4- هدایت 5- نظارت 6- تحمل ریسک 7-مدیریت بودجه
اول: برنامه ریزی
مهمترین رکن برنامه ریزی، تعیین اهداف می باشد. لذا در ابتدای این عهدنامه می بینیم که امام(ع) به تعیین اهداف عالی و میانی می پردازد. علاوه بر تعیین اهداف در متون دیگری که از امام(ع) رسیده، ایشان حتی استراتژی ها و راه های رسیدن به این اهداف وسایر ارکان برنامه ریزی صحیح و مقومات آن را تبیین می کند. در ابتدای نامه چنین آمده: «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ، فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ: جِبَايَةَ خَرَاجِهَا، وَجِهَادَ عَدُوِّهَا، وَاسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا، وَعِمَارَةَ بِلَادِهَا؛ اين دستورى است كه بنده خدا علىّ امير المؤمنين به مالك ابن حارث اشتر در پيمان خود با او امر فرموده، هنگاميكه او را والى مصر گردانيده: تا خراج آنجا را گرد آورد، و با دشمن آن بجنگد، و به اصلاح حال مردم آن بپردازد، و شهرهاى آنجا را آباد سازد.» [1]
اهداف میانی با توجه به فرموده امام علی(ع)
الف- عمران کشور: این کار از طریق کشاورزی، ساخت و ساز، صنعت و نظایر آن صورت می پذیرد. امروزه عمران شامل ساخت مدارس، مؤسسات، مساجد، کتابخانه ها، شرکت ها، کارخانه ها، باغ ها، پل ها، سدها، جاده های وسیع و.... شده و همه را دربرمی گیرد. این همان توسعه اقتصادی است.
ب- اصلاح مردم و امور انها از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی و... این همان توسعه انسانی است.
ج- حفاظت از کشور در برابر دشمن مهاجم؛ این یکی از ارکان توسعه مستقل و توسعه سیاسی است.
د- تأمین مالی از طریق خراج برای این هدفهای سه گانه، اما به روشی عادلانه و دلسوزانه، به طوری که سود آن صد در صد به مردم باز گردد. حضرت درباره خراج اینگونه سفارش می فرماید: «وَتَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ، فَإِنَّ فِي صَلاَحِهِ وَصَلاَحِهِمْ صَلاَحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ، وَلاَ صَلاَحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلاَّ بِهِمْ، لاِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَأَهْلِهِ؛ ماليات و بيت المال را به گونه اى وارسى كن كه صلاح ماليات دهندگان باشد، زيرا بهبودى ماليات و ماليات دهندگان، عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه مى باشد، و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشود كار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت زيرا همه مردم نان خور ماليات و ماليات دهندگانند.»
حضرت می فرماید: «وَلْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ، لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ؛ بايد تلاش تو در آبادانى زمين بيشتر از جمع آورى خراج باشد كه خراج جز با آبادانى فراهم نمى گردد»[2]
اهداف نهایی توسعه که حاکمان و مسئولان نباید هرگز از آنها منحرف شوند
الف- رضایت خدای متعال
ب- رضایت مردم
و این دو هدف محقق نمی شود جز از طریق :
الف- میانه روی در حق
ب- گسترش عدالت در همه امور
ج- انصاف در برابر خدای متعال( اطاعت از اوامر الهی)، و انصاف نسبت به عموم مردم و خواصی که مورد توجه و محبت خاص والی قرار دارند.
با اجرای این اهداف است که پایه های توسعه پایدار و همه جانبه فراهم می شود.
همه اینها نوعی عمل صالح محسوب می شوند و چه چزی نزد خداوند بهتر و محبوبتر از عمل صالح. امام علی(ع) می فرماید: « فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ؛ پس محبوب ترین ذخائر نزد تو باید عمل صالح باشد». ذخیره آن چیزی است که برای روز نیاز اندوخته می شود، و چه اندوخته ای بهتر از عمل صالحی است که در حق رعیت و احسان به آنان صورت پذیرد. همانطور که در بخش دیگری آمده: «والعمل الصالح ذخيرة للدنيا والآخرة جميعاً؛ عمل صالح ذخیره ای برای دنیا و آخرت است.».
در امور دنیوی اگر حاکم از عمل نیکو برای اداره رعیت و احسان به آنها منحرف نشود، مردم را دوست داشته و مورد حمایت و نصرت خود قرار دهد، یکی از مهم ترین پایه های توسعه پایدار را تضمین خواهدکرد، و بهترین ذکر و اثر را در طول تاریخ به جا خواهد گذاشت.
امام علی(ع) می فرماید: «وَلَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللَّهِ؛ فَإِنَّهُ لَا يَدَ لَكَ بِنِقْمَتِهِ، وَلَا غِنَى بِكَ عَنْ عَفْوِهِ وَرَحْمَتِهِ؛ هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار نده، زیرا تاب کیفر او را نداری و از عفو و رحمت او بینیاز نیستی.»
« أَنْصِفِ اللَّهَ وَأَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَمِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ، وَمَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ؛ هر چه خدا بر تو فريضه كرده است، ادا كن و در باره خواص خويشاوندانت و از افراد رعيت، هركس را كه دوستش مى دارى، انصاف را رعايت نماى.».
«وَلْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ، وَأَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ، وَأَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ؛ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ، وَإِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ؛ بايد كه محبوبترين كارها در نزد تو، كارهايى باشد كه با ميانه روى سازگارتر بوده و با عدالت دمسازتر و خشنودى رعيت را در پى داشته باشد زيرا خشم توده هاى مردم، خشنودى نزديكان را زير پاى بسپرد و حال آنكه، خشم نزديكان اگر توده هاى مردم از تو خشنود باشند، ناچيز گردد. »[3]
ارکان برنامه ریزی و عمل صالح و اصول آنها
ارکان عمل صالح و اصولی که حاکمان و سیاست گذاران باید از سطح برنامه ریزی تا سطح اجرا، در امور رعیت رعایت کنند:
الف- رعایت اعتدال و عدالت در امور رعیت
با توجه به این قسمت از سخن امام(ع): (بِالقَصدِ فيما تَجمَعُ وما تَرعى بِهِ رَعِيَّتَكَ)(10).
همراه شدن «القصد» با حرف جر «باء»، آن را یکی از اصول اداره رعیت قرار می دهد.
«قصد» که به معنای اعتدال و عدالت و پاکی است، باید در تمام مراحل برنامه ریزی و اجرای سیاست ها از ابتدا و انتها و در همه مراحل مابین آنها رعایت شود.
قصد در ابتدا: یعنی نیت و هدف در آغاز برنامه ریزی باید بر این اصل قرار گیرد.
قصد در انتها: یعنی تصمیمات به گونه ای گرفته شود که این اصل در عمل به نمایش درآید.
در مراحل فیمابین: یعنی در طول مسیر از ابتدا تا انتها، این اصل همواره حفظ و پیگیری شود.
سیاست مالی توسعی
از اصل اعتدال و عدالت استفاده می شود که: مدیریت کشور باید بر اساس سیاست مالی انبساطی (tight - money policy)باشد، اینگونه سیاست ضد سیاست مالی انقباضی است. سیاست مالی انبساطی، از جمع آوری زیاد و فشار مالی بر مردم جلوگیری کرده، سبب کاهش مالیات ها و خراج ها می شود تا مردم فشار کمتری را تحمل کنند.
امام علی(ع) توصیه می کند که حاکم در هزینه های خود نیز سیاست مالی انبساطی را دنبال کند؛ یعنی حکومت با کاهش مالیات ها و افزایش هزینه های عمومی، منابع بیشتری برای حمایت از افراد نیازمند (هزینه های انتقالی) و پروژه های سرمایه گذاری اختصاص دهد، و به این ترتیب به بهبود وضعیت اقتصادی و رفاه عمومی کمک کند.
ب- بخل نسبت به حرام و رعایت انصاف
طبق فرموده امام علی(ع): (وَشُحَّ بِنَفْسِكَ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ)، بخل داشتن و خودداری از حرام اصل دیگری است که حاکمان باید به آن پایبند باشند. ظلم و تعدی، پیروی از هوای نفس و وسوسه های شیطان، خط قرمزهایی است که نباید به آنها نزدیک شد. از جمله اینها مصادره اموال و تضییع حقوق مردم، تبعیض قائل شدن در امتیازات، مجوزها و مناقصات و.... می باشد. همینطور اصل دیگری که در کنار پرهیز و خودداری از حرام قرار می گیرد، رعایت انصاف و بی طرفی در تمامی تصمیمات و قضاوتها است: (الْإِنْصَافُ مِنْهَا فِيمَا أَحَبَّتْ أَوْ كَرِهَتْ)، انسان باید در هر شرایطی، چه زمانی که چیزی را دوست دارد و چه زمانی که از آن بیزار است، انصاف را رعایت کند. این دو اصل نیز همانند (میانه روی) باید در همه مراحل مد نظر قرار گیرد.
وجه تاریک سیاستگذاران
امام علی(ع) می فرماید: «وَلَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ؛و در مورد آنان همچون درنده اى مباش که خوردنشان را غنيمت شمارى»، حاکم نباید به دنبال فرصت هایی برای تسلط بر غنائم و بهره برداری از اموال مردم باشد! این توصیف حضرت معیار بارز بی پروایی و عدم رعایت انصاف در حاکمان ستمگر است.
غنیمت برداری حاکم از اموال مردم مظاهر مشخصی دارد که گاهی پنهان و گاه آشکار است، از جمله:
- چاپ پول بی پشتوانه و افزایش حجم نقدینگی؛ این کار باعث کاهش ارزش پول شده و نوعی سرقت پنهانی از اموال مردم است.
- الزام کشاورزان به کاهش قیمت ها بر خلاف قاعده عرضه و تقاضا
ج- سرآغاز کار با اصل رحمت، محبت و لطف
اولین اصلی که یک برنامه ریزی صحیح را به سوی اهداف مذکور ضمانت می کند با این جمله حضرت مشخص می شود: «وَأَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ، وَالْمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَاللُّطْفَ بِهِمْ؛ و قلب خويش را کانون رحمت و محبّت و لطف به رعيت قرار ده »
زیرا وقتی قلب حاکم از رحمت و محبت و لطف نسبت به رعیت پر شود، از انصاف نسبت به رعیت منحرف نشده، هیچ چیزی را بر آبادانی زمین و اصلاح جامعه و احقاق حق ترجیح نمی دهد. اگر رحمت، محبت و لطف در شخصی ریشه دار شود او را به قله انسانیت می رساند.
همچنین ایشان در چگونگی برخورد با خطاهای مردم اینگونه به مالک سفارش می کنند: «فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَصَفْحِكَ مِثْلِ الَّذِي تُحِبُّ أَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَصَفْحِهِ، فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ، وَوَالِي الْأَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ، وَاللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاكَ؛ وَقَدِ اسْتَكْفَاكَ أَمْرَهُمْ وَابْتَلَاكَ بِهِمْ؛ از عفو و گذشت خود آن قدر به آنها عطا کن که دوست دارى و خوشنود مى شوى خداوند از عفوش به تو عطا کند، زيرا تو فوق آنها هستى و پيشوايت فوق توست و خداوند فوق کسى است که تو را زمامدار آنها قرار داده و تدبير امور آنها را از تو خواسته و به وسيله آنان تو را آزمايش مى کند.» [4]آنها را مورد عفو و گذشتت قرار بده، به همانگونه که دوست داری خدای متعال با تو معامله کند، زیرا خطا و لغزش جزء طبیعت انسان است: «يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ، وَتَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ، وَيُؤْتَى عَلَى أَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَالْخَطَإِ؛ از آنها خطاهایی سر مى زند يا بیماری هايى بر آنان عارض مى شود، يا خواسته و ناخواسته، اشتباهى مرتكب مى گردند». پس خطا و لغزش جزء طبیعت انسان است، و بر این اساس باید موضع شما اینگونه باشد: «فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَصَفْحِكَ مِثْلِ الَّذِي تُحِبُّ أَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَصَفْحِهِ، فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ، وَوَالِي الْأَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ، وَاللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاكَ؛ وَقَدِ اسْتَكْفَاكَ أَمْرَهُمْ وَابْتَلَاكَ بِهِمْ؛پس از عفو و بخشايش خويش نصيبشان ده، همان گونه كه دوست دارى كه خداوند نيز از عفو و بخشايش خود تو را نصيب دهد. زيرا تو برتر از آنها هستى و، آنكه تو را بر آن سرزمين ولايت داده، برتر از توست و خداوند برتر از كسى است كه تو را ولايت داده است. ساختن كارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده است».
از این رو در مرحله انتخاب مسئولین باید به نوع شخصیت آنها توجه کنیم[5]؛ باید ببینیم چه چیزی در درونشان ریشه دوانده و قلب هایشان به چه چیزی گرایش دارد.
د- اصل حقوق برابر
امام علی(ع) به این همه بسنده نکرده و یک اصل حقوقی را بیان فرموده است، که بر اساس آن رابطه بین حاکم و مردم تنظیم و مشخص می شود. اصلی که تمامی قواعد و مقررات دیگر از آن نشأت می گیرد: «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ، وَإِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ؛ زيرا آنان دو گروهند يا همكيشان تو هستند يا همانندان تو در آفرينش». بدین ترتیب امام(ع) موقعیت حقوقی-قانونی حکام و مدیران و مسئولان را به دقت مشخص نموده، و برای حاکم برتری و حق مضاعفی نسبت به مردم قائل نشده است
ه- مشاوره های جامع و عمیق
در فرآیند برنامه ریزی برای مدیریت کشور و برای هدایت صحیح امور کشور، مشورت و تبادل نظر با اهل دانش و حکمت، جایگاه و اهمیت بسزایی دارد، زیرا استفاده از تجربیات و نظرات علمای متخصص بسیار کارگشا است. لذا امام(ع) می فرماید: «وَأَكْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ، وَمُنَاقَشَةَ الْحُكَمَاءِ، فِي تَثْبِيتِ مَا صَلَحَ عَلَيْهِ أَمْرُ بِلَادِكَ، وَإِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَكَ؛ با دانشمندان، فراوان گفتگو كن، و با حكيمان فراوان بحث كن، كه مايه آبادانى و اصلاح شهرها، و برقرارى نظم و قانونى است كه در گذشته نيز وجود داشت.»
ویژگیهای مشاوران
امام علی(ع) تنها به مشورت امر نکرده، بلکه خصوصیت کسانی را که مدیر جامعه در امر برنامه ریزی باید به آنها رجوع کند، بیان فرموده است:
«وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِكَ بَخِيلًا يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ، وَيَعِدُكَ الْفَقْرَ.وَلَا جَبَاناً يُضْعِفُكَ عَنِ الْأُمُورِ.
وَلَا حَرِيصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ.فَإِنَّ الْبُخْلَ وَالْجُبْنَ وَالْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ؛ بخيل را در مشورت كردن دخالت نده، كه تو را از نيكوكارى باز مى دارد، و از تنگدستى مى ترساند. ترسو را در مشورت كردن دخالت نده، كه در انجام كارها روحيّه تو را سست مى كند. حريص را در مشورت كردن دخالت نده، كه حرص را با ستمكارى در نظرت زينت مى دهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونى هستند كه ريشه آنها بدگمانى به خداى بزرگ است. »
بخیل شما را به سمت سیاست مالی انقباضی سوق داده و هزینه های عمومی را کاهش می دهد، و بدین صورت «تو را از نيكوكارى باز مى دارد، و از تنگدستى مى ترساند.». برای مثال: اگر بخیل رئیس بانک مرکزی باشد، هرگز توصیه به سیاست مالی انبساطی نمی کند، حتی اگر این سیاست منجر به بهبود اقتصاد و کاهش نرخ بیکاری گردد. شخص بخیل حتی اگر مالک پولی نباشد، همین که آن مال تحت سلطه او است، از هزینه کردن آن دریغ می کند. خدای متعال بخیل را اینگونه توصیف می کند: «الَّذِينَ يَبخَلُونَ وَيَأمُرُونَ النَّاسَ بِالبُخلِ»[6]
شخص ترسو حاکم را از مواجهه با مفسدان مالی و اختلاش گران، گروه های فشار و کارتل ها باز می دارد. و شخص حریص حاکم را به سمت انباشت ثروت و افزایش مالیات ها می کشاند، که این همان سیاست مالی انقباضی است؛ طبق این سیاست به هر بهانه ای می توان اموال مردم را مصادره کرد.
در کل: مشورت با اهل خبره و عقل و درایت تنها به عامل اول از عوامل مدیریت خوب محدود نمی شود، بلکه در تمامی مراحل هفتگانه (برنامه ریزی، سازمان دهی، استخدام، هدایت، کنترل، تحمل ریسک و مدیریت بودجه) کاربرد دارد. اما مرحله برنامه ریزی به منزله چراغ راهنمای کل مسیر است؛ به همین دلیل نیاز به شورای مشورتی در این مرحله شدیدتر و ضروری تر می باشد.
دوم: سازمان دهی
امام علی(ع) در این مرحله به تعیین ساختار کلی حکومت می پردازد. در این فرآیند توجه ویژه ای به وظایف و اختیارات هر بخش از حکومت و همچنین نقش مردم در اداره کشور شده است.
امام علی(ع) می فرماید:« وَاعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لاَ يَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْض، وَلاَ غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْض؛ فَمِنْهَا جُنُودُ اللهِ، وَمِنْهَا کُتَّابُ الْعَامَّةِ وَالْخَاصَّةِ، وَمِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ، وَمِنْهَا عُمَّالُ الاْنْصَافِ وَالرِّفْقِ، وَمِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَةِ وَالْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَمُسْلِمَةِ النَّاسِ، وَمِنْهَا التُّجَّارُ وَأَهْلُ الصِّنَاعَاتِ، وَمِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِي الْحَاجَةِ وَالْمَسْکَنَةِ؛ وَکُلٌّ قَدْ سَمَّى اللهُ لَهُ سَهْمَهُ، وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِي کِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (صلى الله عليه وآله)عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً؛ و بدان كه رعيت را صنفهاست كه كار برخى جز به برخى ديگر راست نيايد، و به برخى از برخى ديگر بى نيازى نشايد. از آنان سپاهيان خدايند و دبيران كه در نوشتن نامه هاى عمومى و يا محرمانه انجام وظيفه نمايند. و از آنها داوران اند كه كار به عدالت دارند و عاملانند كه كار خود به انصاف و مدارا رانند، و از آنان أهل جزيه و خراج اند، از ذميّان و مسلمانان. و بازرگانانند و صنعتگران و طبقه فرودين از حاجتمندان و درويشان. و خدا نصيب هر دسته را معين داشته و ميزان واجب آن را در كتاب خود يا سنّت پيامبرش (ص) نگاشته، كه پيمانى از جانب خداست و نگهدارى شده نزد ماست. » (سهم) به معنای حقوق و امتیازات است، و (حد)به مرزهایی اشاره دارد که به آنها میرسند و در آنجا متوقف می شوند.
تعیین موقعیت ها و مسئولیت ها و حقوق
امام علی(ع) به خوبی نقش ها و وظایف مورد انتظار هر طبقه و حقوقی که به آنها تعلق می گیرد را تبیین نموده است. حتی از رابطه ای که باید بین این طبقات وجود داشته باشد و اینکه قوام اینها به چیست سخن به میان آورد و در ابتدا سخن را با گروه سربازان آغاز می کند:
«فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ، وَزَيْنُ الْوُلَاةِ، وَعِزُّ الدِّينِ، وَسُبُلُ الْأَمْنِ وَلَيْسَ يقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِهِمْ؛ اما لشكرها، به فرمان خدا دژهاى استوار رعيت اند و زينت واليان. دين به آنها عزّت يابد و راهها به آنها امن گردد و كار رعيت جز به آنها استقامت نپذيرد. »، سربازان همان کسانی هستند که وظیفه حفاظت از دژها و رعیت را برعهده دارند، آنها زینت فرمانروایان از طریق برقراری عدالت هستند. همچنین آنها مسئول عزت بخشی به دین در برابر ستمگران و ظالمین و نیز تأمین کننده امنیت در شهرها، راه ها و مناطق حاشیه ای می باشند.
سپس امام از شرط قوام سربازان می گوید: «ثُمَّ لَا قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلَّا بِمَا يُخْرِجُ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ، الَّذِي يَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ، وَيَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فِيمَا يُصْلِحُهُمْ، وَيَكُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ؛ و كار لشكر سامان نيابد، جز به خراجى كه خداوند براى ايشان مقرر داشته تا در جهاد با دشمنانشان نيرو گيرند و به آن در به سامان آوردن كارهاى خويش اعتماد كنند و نيازهايشان را برآورد. »
طبق فرموده حضرت، چهارچوب کلی که در اینجا حقوق آنها تعیین شده، این است: (ما یصلحهم) و (یکون من وراء حاجتهم)؛ آنچه کارشان را به سامان بیاورد و نیازشان را برآورد، که شامل آن چیزی می شود که امروزه به عنوان مؤلفه های دولت رفاه شناخته می شود، مثل: تغذیه سالم، مسکن، وسیله نقلیه، پوشاک، بهداشت و درمان، آموزش، مراقبت از خانواده و...
«ثُمَّ لَا قِوَامَ لِهَذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إِلَّا بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَالْعُمَّالِ وَالْكُتَّابِ؛ لِمَا يُحْكِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ؛وَيَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ، وَيُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الْأُمُورِ وَعَوَامِّهَا؛ سپس سپاهيان و مردم، جز با گروه سوم نمى توانند پايدار باشند، و آن قضات، و كارگزاران دولت، و نويسندگان حكومتند، كه قراردادها و معاملات را استوار مى كنند، و آنچه به سود مسلمانان است فراهم مى آورند، و در كارهاى عمومى و خصوصى مورد اعتمادند. »
در این قسمت مسؤولیت های این سه گروه (قضات،کارگزاران، نویسندگان) به دقت مشخص شده است: 1- تنظیم و مدیریت صحیح امور اداری و مالی، جلوگیری از انواع بی نظمی ها و فسادها، و ایستادگی در برابر هر گونه انحراف از قانون و نظم 2- حفظ منافع عمومی کشور و مردم 3- حرکت به سمت انصاف و عدالت، برای حفظ حقوق مردم 4- دوری از امتیاز طلبی و فشار 5- حفظ امانت چه در سطح عمومی و چه در سطح خصوصی
« وَلَا قِوَامَ لَهُمْ جَمِيعاً إِلَّا بِالتُّجَّارِ وَذَوِي الصِّنَاعَاتِ، فِيمَا يَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ، وَيُقِيمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ، وَيَكْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَيْدِيهِمْ، مَا لَا يَبْلُغُهُ رِفْقُ غَيْرِهِمْ؛ و گروه هاى ياد شده بدون بازرگانان، و صاحبان صنايع نمى توانند دوام بياورند، زيرا آنان وسائل زندگى را فراهم مى آورند، و در بازارها عرضه مى كنند، و بسيارى از وسايل زندگى را با دست مى سازند كه از توان ديگران خارج است. »
تأمین اجتماعی
«ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَالْمَسْكَنَةِ الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَمَعُونَتُهُمْ؛ قشر ديگر، طبقه پايين از نيازمندان و مستمندانند كه بايد به آنها بخشش و يارى كرد. » این قسمت از فرموده حضرت به وضوح بیانگر این است که آنچه امروزه با عنوان تأمین اجتماعی و یارانه و مشابه آن شناخته می شود، حق همه طبقات محروم و نیازمند جامعه است. (الرفد) به معنای بخشش، کمک و یاری است، و این کلمه بر حمایت همه جانبه از نیازمندان تأکید دارد.
«وَفِي اللَّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ؛ وَلِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ؛ براى تمام اقشار گوناگون ياد شده، در پيشگاه خدا گشايشى است، و همه آنان به مقدارى كه امورشان اصلاح شود بر زمامدار، حقّى مشخصّ دارند».
ساختار اداری و هماهنگی
ساختار اداری شامل: توزیع وظایف و نقشها و تمرکز تصمیم گیری در امور استراتژیک است. امام(ع) در این باره می فرمایند: واجْعَلْ لِرَأْسِ كُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِكَ رَأْساً مِنْهُمْ، لَا يَقْهَرُه كَبِيرُهَا، ولَا يَتَشَتَّتُ عَلَيْه كَثِيرُهَا؛ و بر سر هر يك از كارهايت مهترى از آنان بگمار كه نه بزرگى كار او را ناتوان سازد، و نه بسيارى آن وى را پريشان».
حال اگر شخصی به ریاست بخشی گمارده شد، این مهتری نباید مانع از مشورت و نظرخواهی از دیگران شود، بلکه بر یک مدیر واجب است که در مراحل مختلف، به ویژه در مرحله برنامه ریزی و اتخاذ تصمیمات کلیدی با دیگران مشورت کند. همچنین یک مدیر باید در مرحله اجرا نیز حضور داشته باشد، تا از اجرای درست تصمیمات مطمئن شود، همانطور که در کتاب (شورای فقها) [7]به تفصیل در این باره سخن راندیم.
مطلب دیگر لزوم هماهنگی بین منابع مالی- انسانی است. این هماهنگی یکی از عوامل کلیدی در موفقیت سازمان است، و باید جزء اهداف اصلی سازمان باشد. همانطور که امام(ع) در این باره می فرماید: «وَتَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ، فَإِنَّ فِي صَلَاحِهِ وَصَلَاحِهِمْ صَلَاحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ، وَلَا صَلَاحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلَّا بِهِمْ؛ لِأَنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَأَهْلِهِ ؛وَلْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ، لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ. وَمَنْ طَلَب نخستین َ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ، وَأَهْلَكَ الْعِبَادَ، وَلَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِيلاً؛ در كار خراج نيكو نظر كن، به گونه اى كه به صلاح خراج گزاران باشد. زيرا صلاح كار خراج و خراج گزاران، صلاح كار ديگران است و ديگران حالشان نيكو نشود، مگر به نيكوشدن حال خراج گزاران، زيرا همه مردم روزيخوار خراج و خراج گزاران اند. ولى بايد بيش از تحصيل خراج در انديشه زمين باشى، زيرا خراج حاصل نشود، مگر به آبادانى زمين و هر كه خراج طلبد و زمين را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاك كرده است و كارش استقامت نيابد، مگر اندكى. »
امام(ع) چهار طرف اصلی را که سازمان باید به دنبال هماهنگی و تعادل بین آنها باشد مشخص نموده است (صلاح خراج، صلاح خراج گزاران، صلاح دیگران و عمران زمین)؛ نخستین و چهارمین مورد به منابع مالی و طبیعی، و دو مورد وسطی به منابع انسانی اشاره دارد.
تعیین هدف
در سازماندهی، هدف باید به دقت مشخص شود. هدف اصلی و مشخص باید1- آبادانی زمین و2- توجه به صلاح سه طرف(خراج، خراج گزار، کسانی که از خراج بهره می برند) باشد. در مقابل هدف نامطلوب و مذموم جمع آوری خراج به هر قیمتی است، به ویژه اگر این اقدام به آبادانی آسیب برساند؛ یعنی شخص بخواهد بدون آبادانی کافی و مناسب به دنبال جمع آوری خراج باشد. تعیین هدف اصلی در واقع معیاری است که هماهنگی بین منابع انسانی و مالی را مهندسی می کند.
تعیین کانالهای ارتباطی و مرجعیت
الف- مشخص کردن کانالهای ارتباطی توسط امام(ع)
«فَاجمَع إلَيكَ أهلَ الخَراجِ مِن كُلِّ بُلدانِكَ، ومُرهُم فَليُعلِموكَ حالَ بِلادِهِم، وما فيهِ صَلاحُهُم ورَخاءَ جِبايَتِهِم، ثُمَّ سَل عَمّا يَرفَعُ إلَيكَ أهلُ العِلمِ بِهِ مِن غَيرِهِم؛ همه مأموران مالیات را از تمام شهرها نزد خود جمع کن، و از آنها بخواه که از وضعیت و شرایط اقتصادی شهرهای خود و آنچه که برای صلاح و جمع آوری مالیات لازم است را به تو گزارش دهند، سپس به آنچه اهل علم از غیر انها به تو گزارش می دهند، جویا شو » [8]،در اینجا امام دو کانال ارتباطی موازی را نام می برد:
1- مأموران مالیات، 2-آنچه که اهل علم گزارش می دهند
با این کار حاکم یا مدیر دقت و جامعیت اطلاعاتی را که به او می رسد، تضمین می کند و همچنین از دستکاری یا جعل اطلاعات جلوگیری می کند.
ب- برترین مرجع، خدا، پیامبر و اولی الامر می باشند
سپس امام علی(ع) به مالک توصیه می کند که در مواجهه با مشکلات و امور پیچیده، و آنچه بر او مشتبه می شود، به خدا و پیامبر رجوع کند، زیرا خداوند به قومی که هدایتشان را دوست دارد، فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمرِ مِنكُم فَإِن تَنَازَعتُم فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُم تُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ، ذَلِكَ خَير وَأَحسَنُ تَأوِيلًا» [9]و در آیه ای دیگر فرمود: (وَلَو رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُۥ مِنْهُمْ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُۥ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلا)[10]
سوم: استخدام
در قسمت سوم مدیریت اداری بحث در مورد انتخاب فرد مناسب که شایسته آن پست و مقام باشد، و چگونگی انتخاب آن فرد است.
امام(ع) می فرمایند: «ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً، وَلَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَأَثَرَةً، فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَالْخِيَانَةِ؛ سپس در امور مربوط به کارگزارانت دقت کن و آنها را با آزمون و امتحان به کار گير، نه از روى «تمايلات شخصى» و «استبداد و خودرأيى» ، زيرا اين دو شاخه هایی از ظلم و خيانت اند»
امام (ع) ویژگیهای والیان را با دقت بسیار مشخص کرده: «وَتَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَالْحَيَاءِ، مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَالْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ؛ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً، وَأَصَحُّ أَعْرَاضاً، وَأَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً، وَأَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً؛ از ميان آنها افرادى را برگزين که داراى تجربه و پاکى روح باشند، از خانواده هاى صالح و پيشگام و باسابقه در اسلام، زيرا اخلاق آنها بهتر، خانواده آنان پاک تر، توجّه آنها به موارد طمع کمتر و در سنجش عواقب کارها بيناترند.)
به نظر می رسد که سختگیری در ویژگیها، مانند اینکه از خانواده های صالح و پیشگام باشند، مخصوص والیان است، به دلیل موقعیت حساسی که دارند، و شامل سطوح پایین تر مسئولین نمی شود، وگرنه بسیاری از افراد باکفایت به دلیل عدم وجود این دو شرط کنار گذاشته می شدند.
البته پیاده شدن این دو شرط هم در صورتی است که دو نامزد از نظر تخصصی و موارد مشابه برابر باشند. اما اگر مسأله در باب تزاحم قرار گرفت، یعنی یکی از آنها در این دو صفت برتری داشته باشد و دیگری از نظر کارآیی و کفایت برتری داشته باشد، شاید از این دو صفت بتوان صرف نظر کرد، به خاطر اطلاقی که در حدیث آمده است. پس جای تأمل است و ممکن است گفته شود: در این صورت اختیار وجود دارد. همچنین ممکن است گفته شود: دلیل امام مرجع است نه اطلاق متن. پس هر کدام که ثابت شود از نظر اخلاق برتری دارد، بر دیگری مقدم است، زیرا این دو شرط نشانه عرفی برای تحقق ویژگیهای اخلاقی است. پس اگر این ویژگیها در نامزد دیگری نیز ثابت شود( حتی اگر واجد این دو شرط نباشد) او نیز می تواند ترجیح داده شود، و خدا داناتر است.
ویژگیهای قضات
امام علی(ع) درباره ویژگیهای قاضیان می فرماید: «فَاختَر لِلحُكمِ بَينَ النّاسِ أفضَلَ رَعِيَّتِكَ في نَفسِكَ، مِمَّن لا تَضيقُ بِهِ الاُمورُ، ولا يُمَحِّكُهُ الخُصومُ، ولا يَتَمادى فِي الزَّلَّةِ، ولا يَحصَرُ مِنَ الفَيءِ إلَى الحَقِّ إذا عَرَفَهُ، ولا تُشرِفُ نَفسُهُ عَلى طَمَعٍ، ولا يَكتَفي بِأَدنى فَهمٍ دونَ أقصاهُ.و أوقَفَهُم فِي الشُّبهاتِ، وآخَذَهُم بِالحُجَجِ، وأقَلَّهُم تَبَرُّماً بِمُراجَعَةِ الخَصمِ، وأصبَرَهُم عَلى تَكَشُّفِ الاُمورِ، وأصرَمَهُم عِندَ اتِّضاحِ الحُكمِ؛ مِمَّن لا يَزدَهيهِ إطراءٌ، ولا يَستَميلُهُ إغراءٌ، واُولئِكَ قَليلٌ؛ و براى داورى در ميان مردم، يكى از افراد رعيت را بگزين كه در نزد تو برتر از ديگران بود. از آن كسان، كه كارها بر او دشوار نمى آيد. مردى كه مدعيان با ستيزه و لجاج، رأى خود را بر او تحميل نتوانند كرد و اگر مرتكب خطايى شد، بر آن اصرار نورزد و چون حقيقت را شناخت در گرايش به آن درنگ ننمايد و نفسش به آزمندى متمايل نگردد و به اندك فهم، بى آنكه به عمق حقيقت رسد، بسنده نكند. قاضى تو بايد، از هر كس ديگر موارد شبهه را بهتر بشناسد و بيش از همه به دليل متكى باشد و از مراجعه صاحبان دعوا كمتر از ديگران ملول شود و در كشف حقيقت، شكيباتر از همه باشد و چون حكم آشكار شد، قاطع رأى دهد. چرب زبانى و ستايش به خودپسنديش نكشاند. از تشويق و ترغيب ديگران به يكى از دو طرف دعوا متمايل نشود. چنين كسان اندك به دست آيند.»
برخی از علما گفته اند: ممکن است که ویژگیهای نامبرده شده، مخصوص حکومتهای استبدادی باشد و در حکومتهای نهادی و سازمانهای دولتی که ساختارها به گونه ای طراحی شده اند که عملکردها و تصمیم گیریها به صورت سیستماتیک و بر اساس قوانین و مقررات انجام می شود، دیگر نیازی به این خصوصیات اخلاقی نیست
اما از نظر ما: حتی در حکومتهای نهادی ، داشتن ویژگیهای اخلاقی یک فضیلت و حسن محسوب می شود، زیرا در این صورت هر کارمندی سعی می کند این ویژگیها را داشته باشد تا در محیط کاری موفق بوده و از اخراج شدنش جلوگیری کند. پس جای تأمل است.
چند نکته در مورد حکومت نهادی قابل توجه است:
1- چقدر می توان به یک دولت نهادی واقعی مطمئن بود؟ در بسیاری از کشورها، حتی آنهایی که به عنوان دولت نهادی قوی شناخته می شوند، گروههای فشار و لابیهای قدرت، تأثیر بزرگی بر روند قانونگذاری و اجرا دارند، که این روند برخلاف منافع رأی دهندگان است.
2- آیا حکومت نهادها می تواند افراد را تبدیل به انسانهای معصوم کند؟
3-افراد بسیاری در حکومت نهادها قانون را دور می زنند و چه بسیار مسئولانی که با کارمندان برای عبور از برخی مرزها تبانی می کنند.
اصول سلسله مراتب استخدام و ضوابط ارتقاء
سلسله مراتب استخدام، ضوابط ارتقاء و میزان اعتباری که فرد از طریق عملکرد خود در محیط کاربدست آورده (تقدیر اعتباری) و میزان احترامی که فرد از سوی دیگران در جامعه دریافت می کند (تقدیر اجتماعی)؛ در نظر امام علی(ع) باید تابع این اصول باشد:
« ثُمَّ ليَكُن آثَرُهُم عِندَكَ أقوَلَهُم بِمُرِّ الحَقِّ لک وأقَلَّهُم مُسَاعَدَةً فيما يَكونُ مِنكَ مِمّا كَرِهَ اللّهُ لِأَولِيائِهِ، واقِعاً ذلِكَ مِن هَواكَ حَيثُ وَقَعَ؛ بايد كه برگزيده ترين وزيران تو كسانى باشند كه سخن حق بر زبان آرند، هر چند حق تلخ باشد و در كارهايى كه خداوند بر دوستانش نمى پسندد كمتر تو را يارى كنند، هر چند، كه اين سخنان و كارها تو را ناخوش آيد.»[11]
« وَالصَق بِأهلِ الوَرَعِ وَالصِّدقِ؛ ثُمَّ رُضهُم عَلى ألّا يُطروكَ ولا يُبَجِّحوكَ بِباطلٍ لَم تَفعَلهُ؛ فَإِن كَثرَةَ الإِطراءِ تُحدِثُ الزَّهوَ وتُدني مِنَ الغِرَّةِ؛ به پرهيزگاران و راست گويان بپيوند، سپس، از آنان بخواه كه تو را فراوان نستايند و به باطلى كه مرتكب آن نشده اى، شادمانت ندارند، زيرا ستايش آميخته به تملق، سبب خودپسندى شود و آدمى را به سركشى وادارد.»[12]
«لا يَكونَنَّ المحُسِنُ وَالمُسيءُ عِندَكَ بِمَنزِلَةٍ سَواءٍ؛ فَإِنَّ ذلِكَ تَزهيداً لِأَهلِ الإِحسانِ فِي الإِحسانِ، وتَدريباً لِأَهلِ الإِساءَةِ عَلَى الإِساءَةِ.وَأَلزِم كُلّاً مِنهُم ما ألزَمَ نَفسَهُ؛ و نبايد كه نيكوكار و بدكار در نزد تو برابر باشند، زيرا اين كار سبب شود كه نيكوكاران را به نيكوكارى رغبتى نماند، ولى بدكاران را به بدكارى رغبت بيفزايد. با هر يك چنان رفتار كن كه او خود را بدان ملزم ساخته است.»[13]
افرادی که شایسته پست مدیریت نیستند
امام افرادی را که شایستگی پست های مدیریتی نبوده و نباید از مسئولیتهایی مثل وزارت و... برخوردار شوند را دقیقا مشخص کرده و در این باره فرموده است: «وَاعْلَمْ إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِكَ مَنْ كَانَ لِلْأَشْرَارِ قَبْلَكَ وَزِيراً. وَمَنْ شَرِكَهُمْ فِي الْآثَامِ، فَلَا يَكُونَنَّ لَكَ بِطَانَةً؛ فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الْأَثَمَةِ، وَإِخْوَانُ الظَّلَمَةِ؛ بدترين وزيران تو، وزيرى است كه وزير بدكاران پيش از تو بوده است و شريك گناهان ايشان. مبادا كه اينان همراز و همدم تو شوند، زيرا ياور گناهكاران و مددكار ستم پيشگان بوده اند.»[14]
همچنین امام علی(ع) به معیارهای جایگزین برای مسئولیت ها اشاره می کند و تأکید می کند که این معیارها با دلایلی محکم و قانع کننده همراه باشد.
«وَأَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَيْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَنَفَاذِهِمْ، وَلَيْسَ عَلَيْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَأَوْزَارِهِمْ، مِمَّنْ لَمْ يُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ، وَلَا آثِماً عَلَى إِثْمِهِ؛ ُولَئِكَ أَخَفُّ عَلَيْكَ مَؤونَةً، وَأَحْسَنُ لَكَ مَعُونَةً، وَأَحْنَى عَلَيْكَ عَطْفاً، وَأَقَلُّ لِغَيْرِكَ إِلْفاً؛ فَاتَّخِذْ أُولَئِكَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِكَ وَحَفَلَاتِكَ؛ در حالى كه تو مى توانى بهترين جانشين را برايشان بيابى از كسانى كه در رأى و انديشه و كاردانى همانند ايشان باشند ولى بار گناهى چون بار گناه آنان بر دوش ندارند، از كسانى كه ستمگرى را در ستمش و بزهكارى را در بزهش يارى نكرده باشند. رنج اينان بر تو كمتر است و ياريشان بهتر و مهربانيشان بيشتر و دوستيشان با غير تو كمتر است. اينان را در خلوت و جلوت به دوستى برگزين.»[15]
اعطای قدرت و پاداش به کارکنان
امام علی(ع) به توزیع قدرت و پاداش ها در سازمان و تأثیر آن بر روی کارکنان اشاره کرده، و مراحل مختلفی که در مرحله اجرا پس از مرحله استخدام باید طی شود را توضیح می دهد:
«وأعطِهِ مِنَ المَنزِلَةِ لَدَيكَ ما لا يَطمَعُ فيهِ غَيرُهُ مِن خاصَّتِكَ، لِيَأمَنَ بِذلِكَ اغتِيالَ الرِّجالِ لَهُ عِندَكَ؛ و او را در نزد خود چنان منزلتى ده كه نزديكانت در باره او طمع نكنند و در نزد تو از آسيب ديگران در امان ماند.»
حضرت در اهمیت حمایت مادی از کارکنان و رفع نیازهای آنها می فرماید: «وَافْسَحْ لَهُ فِي الْبَذْلِ مَا يُزِيلُ عِلَّتَهُ، وَتَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى النَّاسِ؛و در بذل مال به او، گشاده دستى به خرج ده تا گرفتاريش برطرف شود و نيازش به مردم نيفتد»
همچنین ایشان به اهمیت حمایت معنوی از کارگزار تأکید کرده و می فرماید: «وأحسِن تَوقيرَهُ في صُحبَتِكَ، وقُربَهُ في مَجلِسِكَ، وأمضِ قَضاءَهُ، وأنفِذ حُكمَهُ، وَاشدُد عَضُدَهُ؛ هنگام مصاحبت به او احترام بگذار، و در مجلس نزدیک خود بنشان و احکام و تصمیمات او را اجرایی کن، و او را تقویت نما»[16]
ایشان می فرماید: «وَوَاصِلْ فِي حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ، وَتَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ ؛فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ فِعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَتُحَرِّضُ النَّاكِلَ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى؛ و پيوسته به نيكيشان بستاى و رنجهايى را كه تحمل كرده اند، همواره بر زبان آر، زيرا ياد كردن از كارهاى نيكشان، دليران را برمى انگيزد و از كارماندگان را به كار ترغيب مى كند. ان شاء الله. »
سپس می فرماید: «ثمَّ اعْرِفْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا أَبْلَى؛ وَلَا تَضُمَّنَّ بَلَاءَ امْرِئٍ إِلَى غَيْرِهِ، وَلَا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَايَةِ بَلَائِهِ؛ و همواره در نظر دار كه هر يك در چه كارى تحمل رنجى كرده اند، تا رنجى را كه يكى تحمل كرده به حساب ديگرى نگذارى و كمتر از رنج و محنتى كه تحمل كرده، پاداشش مده»
چهارم: هدایت
هدایت و راهنمایی در کلمات حضرت صریح و به وضوح به چشم خورده، و از جامعیت و تنوعی مثل: قانونی، دینی، اخلاقی و اداری بهره مند است. از جمله:
1- «وَلَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللَّهِ؛ فَإِنَّهُ لَا يَدَ لَكَ بِنِقْمَتِهِ، وَلَا غِنَى بِكَ عَنْ عَفْوِهِ وَرَحْمَتِهِ؛ اى مالك، خود را براى جنگ با خدا بسيج مكن كه تو را در برابر خشم او توانى نيست و از عفو و بخشايش او هرگز بى نياز نخواهى بود.» اخلاقی-دستوری
2 ـ «إِيَّاكَ وَمُسَامَاةَ اللَّهِ فِي عَظَمَتِهِ، أوِ التَّشَبُّهَ بِهِ فِي جَبَرُوتِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ يُذِلُّ كُلَّ جَبَّارٍ، وَيُهِينُ كُلَّ مُخْتَالٍ؛ بپرهيز از اين كه خود را در عظمت با خدا برابر دارى يا در كبريا و جبروت، خود را به او همانند سازى كه خدا هر جبارى را خوار كند و هر خودكامه اى را پست و بى مقدار سازد.» اخلاقی- دستوری
3 ـ «وَإِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً، فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ، وَقُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ؛هرگاه، از سلطه و قدرتى كه در آن هستى در تو نخوتى يا غرورى پديد آمد به عظمت ملك خداوند بنگر كه برتر از توست و بر كارهايى تواناست كه تو را بر آنها توانايى نيست.» اخلاقی-تربیتی
4- «فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ، وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ، وَيَفِيءُ إِلَيْكَ بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ؛ اين نگريستن ( به عظمت ملک خداوند) سركشى تو را تسكين مى دهد و تندى و سرافرازى را فرو مى كاهد و خردى را كه از تو گريخته است به تو باز مى گرداند.» اخلاقی- تربیتی
5- «وَلَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ، وَلَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ؛ هرگاه كسى را بخشودى، از كرده خود پشيمان مشو و هرگاه كسى را عقوبت نمودى، از كرده خود شادمان مباش.» اخلاقی
6 ـ «وَلَا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَةٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً؛هرگز به خشمى، كه از آنت امكان رهايى هست، مشتاب» قانونی
7 ـ «وَلَا تَقُولَنَّ إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ. فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ، وَمَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ، وَتَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ؛و مگوى كه مرا بر شما امير ساخته اند و بايد فرمان من اطاعت شود. زيرا، چنين پندارى سبب فساد دل و سستى دين و نزديك شدن دگرگوني ها در نعمتهاست.» قانونی
8 ـ «آَنْصِفِ اللَّهَ وَأَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَمِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ، وَمَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ. فَإِنَّكَ إِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ؛ وَمَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ، وَمَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ، وَكَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى يَنْزِعَ أَوْ يَتُوبَ. وَلَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ، وَتَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ، مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ؛ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ المَظْلُومينَ، وَهُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ؛ هر چه خدا بر تو فريضه كرده است، ادا كن و در باره خواص خويشاوندانت و از افراد رعيت، هركس را كه دوستش مى دارى، انصاف را رعايت نماى. كه اگر نه چنين كنى، ستم كرده اى و هر كه بر بندگان خدا ستم كند، افزون بر بندگان، خدا نيز خصم او بود. و خدا با هر كه خصومت كند، حجتش را نادرست سازد و همواره با او در جنگ باشد تا از اين كار باز ايستد و توبه كند. هيچ چيز چون ستمكارى، نعمت خدا را ديگرگون نكند و خشم خدا را برنينگيزد، زيرا خدا دعاى ستمديدگان را مى شنود و در كمين ستمكاران است.» قانوني ـ تربیتی
9-« وَلْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ، وَأَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَأَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ؛ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ، وَإِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ؛ بايد كه محبوبترين كارها در نزد تو، كارهايى باشد كه با ميانه روى سازگارتر بوده و با عدالت دمسازتر و خشنودى رعيت را در پى داشته باشد زيرا خشم توده هاى مردم، خشنودى نزديكان را زير پاى بسپرد و حال آنكه، خشم نزديكان اگر توده هاى مردم از تو خشنود باشند، ناچيز گردد. » قانونی-دستوری
10ـ «وَأَمَّا بَعْدَ؛ فَلَا تُطَوِّلَنَّ احْتَجَابَكَ عَنْ رَعِيَّتِكَ، فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ، وَقِلَّةُ عِلْمٍ بِالْأُمُورِ. وَالِاحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتُجِبُوا دُونَهُ، فَيَصْغُرُ عِنْدَهُمْ الْكَبِيرُ، وَيَعْظُمُ الصَّغِيرُ، وَيَقْبُحُ الْحَسَنُ وَيَحْسُنُ الْقَبِيحُ، وَيُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ.وَإِنَّمَا الْوَالِي بَشَرٌ لَا يَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الْأُمُورِ. وَلَيْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْكَذِبِ؛ به هر حال، روى پوشيدنت از مردم به دراز نكشد، زيرا روى پوشيدن واليان از رعيت خود، گونه اى نامهربانى است به آنها و سبب مى شود كه از امور ملك آگاهى اندكى داشته باشند. اگر والى از مردم رخ بپوشد، چگونه تواند از شوربختيها و رنجهاى آنان آگاه شود. آن وقت، بسا بزرگا، كه در نظر مردم خرد آيد و بسا خردا، كه بزرگ جلوه كند و زيبا، زشت و زشت، زيبا نمايد و حق و باطل به هم بياميزند. زيرا والى انسان است و نمى تواند به كارهاى مردم كه از نظر او پنهان مانده، آگاه گردد. و حق را هم نشانه هايى نيست كه به آنها انواع راست از دروغ شناخته شود.» [17]قانوني ـ إداري.
11-«وَإِيَّاكَ وَالْإِعْجَابَ بِنَفْسِكَ، وَالثِّقَةَ بِمَا يُعْجِبُكَ مِنْهَا، وَحُبَّ الْإِطْرَاءِ؛ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْطَانِ فِي نَفْسِهِ لِيَمْحَقَ مَا يَكُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِينَ؛ از خودپسندى و از اعتماد به آنچه موجب اعجابت شده و نيز از دلبستگى به ستايش و چرب زبانيهاى ديگران، پرهيز كن، زيرا يكى از بهترين فرصتهاى شيطان است براى تاختن تا كردارهاى نيكوى نيكوكاران را نابود سازد.» أخلاقي ـ تربیتي.
12-« وَإِيَّاكَ وَالْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِكَ بِإِحْسَانِكَ، أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا كَانَ مِنْ فِعْلِكَ، أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَكَ بِخُلْفِكَ. فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الْإِحْسَانَ. وَالتَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ. وَالْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَالنَّاسِ. "وَقَدْ" قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: (كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ)؛ زنهار از اين كه به احسان خود بر رعيت منت گذارى يا آنچه براى آنها كرده اى، بزرگش شمارى يا وعده دهى و خلاف آن كنى. زيرا منت نهادن احسان را باطل كند و بزرگ شمردن كار، نور حق را خاموش گرداند و خلف وعده، سبب برانگيختن خشم خدا و مردم شود. خداى تعالى فرمايد: خداوند سخت به خشم مى آيد كه چيزى بگوييد و به جاى نياوريد.» [18]اخلاقي ـ قانوني.
13-« وَإِيَّاكَ وَالْعَجَلَةَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا، أَوِ التَّسَاقُطَ فِيهَا عِنْدَ إِمْكَانِهَا، أَوِ اللَّجَاجَةَ فِيهَا إِذَا تَنَكَّرَتْ، أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ. فَضَعْ كُلَّ أَمْرٍ مَوْضِعَهُ، وَأَوْقِعْ كُلَّ أَمْرٍ مَوْقِعَهُ؛ از شتاب كردن در كارها پيش از رسيدن زمان آنها بپرهيز و نيز، از سستى در انجام دادن كارى كه زمان آن فرا رسيده است و از لجاج و اصرار در كارى كه سررشته اش ناپيدا بود و از سستى كردن در كارها، هنگامى كه راه رسيدن به هدف باز و روشن است، حذر نماى. پس هر چيز را به جاى خود بنه و هر كار را به هنگامش به انجام رسان». . اخلاقي ـ إداري.
14-« وَإِيَّاكَ وَالِاسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِيهِ أُسْوَةٌ، وَالتَّغَابِيَ عَمَّا تُعْنَى بِهِ، مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُيُونِ؛ فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْكَ لِغَيْرِكَ. وَعَمَّا قَلِيلٍ تَنْكَشِفُ عَنْكَ أَغْطِيَةُ الْأُمُورِ؛ وَيُنْتَصَفُ مِنْكَ لِلْمَظْلُومِ؛ و بپرهيز از اين كه به خود اختصاص دهى، چيزى را كه همگان را در آن حقى است يا خود را به نادانى زنى در آنچه توجه تو به آن ضرورى است و همه از آن آگاه اند. زيرا بزودى آن را از تو مى ستانند و به ديگرى مى دهند. زودا كه حجاب از برابر ديدگانت برداشته خواهد شد و بينى كه داد مظلومان را از تو مى ستانند.»[19]قانوني ـ تربیتي.
15-« امْلِكْ حَمِيَّةَ أَنْفِكَ، وَسَوْرَةَ حَدِّكَ، وَسَطْوَةَ يَدِكَ، وَغَرْبَ لِسَانِكَ؛ وَاحْتَرِسْ مِنْ كُلِّ ذَلِكَ بِكَفِّ الْبَادِرَةِ، وَتَأْخِيرِ السَّطْوَةِ. حَتَّى يَسْكُنَ غَضَبُكَ فَتَمْلِكَ الِاخْتِيَارَ. وَلَنْ تَحْكُمَ ذَلِكَ مِنْ نَفْسِكَ حَتَّى تُكْثِرَ هُمُومَكَ بِذِكْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّك؛ به هنگام خشم خويشتندار باش و از شدت تندى و تيزى خود بكاه و دست به روى كس بر مدار و سخن زشت بر زبان مياور و از اين همه، خود را در امان دار با ايستادن از دشنامگويى و به تأخيرافكندن قهر خصم، تا خشمت فرو نشيند و زمام اختيارت به دستت آيد. و تو بر خود مسلط نشوى مگر آن گاه كه بيشتر همّت ياد بازگشت به سوى پروردگارت شود» [20]اخلاقي ـ قانوني.
پنجم: نظارت
الف-نظارت بر مسئولین
امام علی(ع) در اهمیت نظارت بر عملکرد مسئولین می فرماید: «ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ، وَابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَالْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ؛ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ، وَالرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ؛ پس در كارهايشان تفقد كن و كاوش نماى و بازرسانی از مردم راستگوى و وفادار به خود بر آنان بگمار. زيرا مراقبت نهانى تو در كارهايشان آنان را به رعايت امانت و مدارا در حق رعيت وامى دارد. »
از آنجا که در دوره خلافت امام علی(ع) تغییر جهت در نظارت اتفاق افتاد، در این دوره شاهد تغییرات اساسی در حکمرانی هستیم. تغییر جهت در نظارت بدین معنا، که ایشان بر خلاف حکومتهایی که نظارت و بازرسی را علیه مردم و به نفع مسئولین می گمارند! دستور به ارسال بازرس و نظارت بر عملکرد مسئولین را صادر نمود؛ بازرسانی که ملتزم به امانت و رعایت حال مردم باشند
حضرت در جای دیگر درباره صفات ناظران و بازرسان می فرماید: «وَاحْذَرْ أَنْ تَسْتَعْمِلَ أَهْلَ التَّكَبُّرِ وَالتَّجَبُّرِ وَالنَّخْوَةِ، وَمَنْ يُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَالثَّنَاءَ وَالذِّكْرَ وَيَطْلُبُ شَرَفَ الدُّنْيَا، وَلَا شَرَفَ إِلَّا بِالتَّقْوَى؛ بترس از اینکه افراد متکبر و مستبد و مغرور را به کار گیری، و کسانی که ستایش و تمجید را دوست داشته و به دنبال برتری در دنیا هستند، که هیچ برتری و امتیازی نیست، جز به تقوا»[21]
و این ویژگیها علاوه بر دو صفت قبلی است که در سخن ایشان بود: «اهل الصدق والوفاء»
ب-نظارت برای کشف نیازها
امام علی(ع) در اینجا از نوع دیگری از نظارت سخن می راند، که در مقابل نظارت بر کشف معایب است. نظارت برای کشف نیازها که از نوع نظارت مثبت است، در مقابل کشف معایب که نظارتی منفی و نکوهیده می باشد
امام(ع) می فرماید: «ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا. وَلَا يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِكَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ، وَلَا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَإِنْ قَلَّ؛ فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَكَ، وَحُسْنِ الظَّنِّ بِكَ.وَلَا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّكَالًا عَلَى جَسِيمِهَا، فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ، وَلِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لَا يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ؛ آن گاه به كارهايشان آن چنان بپرداز كه پدر و مادر به كار فرزند خويش مى پردازند. اگر كارى كرده اى كه سبب نيرومندى آنها شده است، نبايد در نظرت بزرگ آيد و نيز نبايد لطف و احسان تو در حق آنان هر چند خرد باشد، در نظرت اندك جلوه كند. زيرا لطف و احسان تو سبب مى شود كه نصيحت خود از تو دريغ ندارند و به تو حسن ظن يابند. نبايد بدين بهانه، كه به كارهاى بزرگ مى پردازى، از كارهاى كوچكشان غافل مانى، زيرا الطاف كوچك را جايى است كه از آن بهره مند مى شوند و توجه به كارهاى بزرگ را هم جايى است كه از آن بى نياز نخواهند بود. »
همچنین امام(ع) درباره نظارت منفی، یعنی تجسس از عیوب دیگران می فرماید: «وَلْيَكُنْ أَبْعَدَ رَعِيَّتِكَ مِنْكَ، وَأَشْنَأَهُمْ عِنْدَكَ، أَطْلَبُهُمْ لِمَعَايِبِ النَّاسِ؛ فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا؛ و بايد كه دورترين افراد رعيت از تو و دشمنترين آنان در نزد تو، كسى باشد كه بيش از ديگران عيبجوى مردم است. زيرا در مردم عيبهايى است و والى از هر كس ديگر به پوشيدن آنها سزاوارتر است.»
نتیجه: امام علی(ع) برخلاف رویه معمول دولت های جهان، نظارت بر مردم را در یک ضابطه و چهارچوب قرار می دهد، و آن این است که حاکم نیازهای آنها را کشف کرده و برآورده سازد و یا در مواجهه با ظلم ها از انصاف به مردم دریغ نورزد: «وَلا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ، فَإِنَّكَ لا تُعْذَرُ بِتَضْيِيعِكَ التَّافِهَ لِإِحْكَامِكَ الْكَثِيرَ الْمُهِمَّ. فَلا تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ، وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لَهُمْ. وَتَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لا يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ، وَتَحْقِرُهُ الرِّجَالُ. فَفَرِّغْ لِأُولَئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَالتَّوَاضُعِ، فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ.ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بِالإِعْذَارِ إِلَى اللَّهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ، فَإِنَّ هَؤُلاءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الإِنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ. وَكُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللَّهِ فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيْهِ.وَتَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ وَذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ، مِمَّنْ لَا حِيلَةَ لَهُ، وَلَا يَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ؛ سرمستى و غرور، تو را از ايشان غافل نسازد، زيرا اين بهانه كه كارهاى خرد را به سبب پرداختن به كارهاى مهم و بزرگ از دست دادن، هرگز پذيرفته نخواهد شد. پس همت خود را از پرداختن به نيازهايشان دريغ مدار و به تكبر بر آنان چهره دژم منماى و كارهاى كسانى را كه به تو دست نتوانند يافت، خود، تفقد و بازجست نماى. اينان مردمى هستند كه در نظر ديگران بى مقدارند و مورد تحقير رجال حكومت. كسانى از امينان خود را كه خداى ترس و فروتن باشند، براى نگريستن در كارهايشان برگمار تا نيازهايشان را به تو گزارش كنند. با مردم چنان باش، كه در روز حساب كه خدا را ديدار مى كنى، عذرت پذيرفته آيد كه گروه ناتوانان و بينوايان به عدالت تو نيازمندتر از ديگران اند و چنان باش كه براى يك يك آنان در پيشگاه خداوندى، در اداى حق ايشان، عذرى توانى داشت. تيمار دار يتيمان باش و غمخوار پيران از كار افتاده كه بيچاره اند و دست سؤال پيش كس دراز نكنند.».
ششم:تحمل ریسک یا خطر
در این بخش امام علی(ع) در رابطه با اهمیت و ارزش ریسک پذیری، و ایجاد محیطی امن برای این افراد، و حتی پاداش دهی به آنان سخن می رانند: «ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَذَوِي الصِّنَاعَاتِ وَأَوْصِ بِهِمْ خَيْراً؛ الْمُقِيمِ مِنْهُمْ، وَالْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ، وَالْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ، وَأَسْبَابُ الْمَرَافِقِ، وَجُلَّابُهَا مَنِ الْمَبَاعِدِ وَالْمَطَارِحِ، فِي بَرِّكَ وَبَحْرِكَ، وَسَهْلِكَ وَجَبَلِكَ، حَيْثُ لَا يَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا، وَلَا يَجْتَرِئُونَ عَلَيْهَا؛ فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لَا تُخَافُ بَائِقَتُهُ، وَصُلْحٌ لَا تُخْشَى غَائِلَتُهُ؛ اينك سفارش مرا در حق بازرگانان و پيشه وران بپذير و در باره آنها به كارگزارانت نيكو سفارش كن. خواه آنها كه بر يك جاى مقيم اند و خواه آنها كه با سرمايه خويش اين سو و آن سو سفر كنند و با دسترنج خود زندگى نمايند. زيرا اين گروه، خود مايه هاى منافع اند و اسباب رفاه و آسودگى و به دست آورندگان آن از راههاى دشوار و دور و خشكى و دريا و دشتها و كوهساران و جايهايى كه مردم در آن جايها گرد نيايند و جرئت رفتن به آن جايها ننمايند. اينان مردمى مسالمت جوى اند كه نه از فتنه گريهايشان بيمى است و نه از شر و فسادشان وحشتى.»[22]
بدینگونه امام(ع) به ریسک پذیری تجار که دیگران جرأت انجام آن را ندارند، ارزش بزرگی بخشیده، و امر به پاداش دهی به آنها از طریق حفظ حرمت، تأمین امنیت مسیرشان و تضمین حقوقشان می کند، و دلیل آن را فراهم کردن اسباب رفاه و آسودگی مردم توسط آنها از راههای دور و دشوار.. می داند.
هفتم: مدیریت بودجه
امام علی(ع) به اهمیت مدیریت مالی و بودجه و ضرورت برآورد دقیق هزینه ها و درآمدها تأکید داشته و در این باره می فرماید: «فَاجمَع إلَيكَ أهلَ الخَراجِ مِن كُلِّ بُلدانِكَ، ومُرهُم فَليُعلِموكَ حالَ بِلادِهِم، وما فيهِ صَلاحُهُم ورَخاءَ جِبايَتِهِم، ثُمَّ سَل عَمّا يَرفَعُ إلَيكَ أهلُ العِلمِ بِهِ مِن غَيرِهِم.
فَإِنْ شَكَوْا ثِقَلًا أَوْ عِلَّةً، أَوِ انْقِطَاعَ شِرْبٍ أَوْ بَالَّةٍ، أَوْ إِحَالَةَ أَرْضٍ اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ، أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ، خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ ؛پس اهل خراج را از تمامی شهرهایت جمع کن، و از آنها بخواه که از وضعیت سرزمین هایشان و آنچه که سبب بهبود وضعیت مردم و رفاه و رونق آنها می شود، به تو گزارش دهند، سپس با افراد دانا از غیر آنها در این زمینه مشورت کن. هرگاه از سنگينى خراج يا آفت محصول يا بريدن آب يا نيامدن باران يا دگرگون شدن زمين، چون در آب فرو رفتن آن يا بى آبى، شكايت نزد تو آوردند، از هزينه و رنجشان بكاه، آن قدر كه اميد مى دارى كه كارشان را سامان دهد.»
بدین ترتیب امام علی(ع) در مدیریت بودجه یک روش ویژه ارائه می دهد: 1- از یک طرف با کاهش مالیات ها و 2- از طرف دیگر با پیروی از سیاست مالی انبساطی که با افزایش هزینه های عمومی همراه است، به مدیریت بودجه بپردازید.
ایشان می فرماید: «وَلا يَثقُلَنَّ عَلَيكَ شَيءٌ خَفَّفتَ بِهِ الْمَؤُونَةَ عَنهُمُ؛ فَإِنَّهُ ذُخرٌ يَعودونَ بِهِ عَلَيكَ في عِمارَةِ بِلادِكَ، وتَزيينِ وِلايَتِكَ، مَعَ اسْتِجْلابِكَ حُسنَ ثَنَائِهِمْ ، وَ وَتَبَجُّحِکَ بِاستِفاضَةِ العَدْلِ فيهِمْ،
مُعْتَمِداً لِفَضلِ قُوَّتِهِم بِما ذَخَرتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِكَ لَهُمْ، وَالثِّقَةِ مِنهُم بِما عَوَّدتَهُم مِن عَدلِكَ عَلَيهِم ورِفقِكَ بِهِمْ.فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الأُمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيهِمْ مِنْ بَعْد احْتَمَلُوهُ طَيبَةً أَنْفُسُهُمْ بِهِ. فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ، وَإِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا، وَإِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلَاةِ عَلَى الْجَمْعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ، وَقِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ؛ و كاستن از خراج بر تو گران نيايد، زيرا اندوخته اى شود براى آبادانى بلاد تو و زيور حكومت تو باشد، كه ستايش آنها را به خود جلب كرده اى و سبب شادمانى دل تو گردد، كه عدالت را در ميانشان گسترده اى و به افزودن ارزاقشان و به آنچه در نزد ايشان اندوخته اى از آسايش خاطرشان و اعتمادشان به دادگرى خود و مدارا در حق ايشان، براى خود تكيه گاهى استوار ساخته اى. چه بسا كارها پيش آيد كه اگر رفع مشكل را بر عهده آنها گذارى، به خوشدلى به انجامش رسانند. زيرا چون بلاد آباد گردد، هر چه بر عهده مردمش نهى، انجام دهند كه ويرانى زمين را تنگدستى مردم آن سبب شود و مردم زمانى تنگدست گردند كه همت واليان، همه گرد آوردن مال بود و به ماندن خود بر سر كار اطمينان نداشته باشند و از آنچه مايه عبرت است، سود برنگيرند. »[23]
«وَاحْفَظِ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ، وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكِ، وَقِسْماً مِنْ غَلّاتِ صَوَافِي الإِسْلامِ فِي كُلِّ بَلَدٍ؛ فَإِنَّ لِلأقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلأدْنَى، وَكُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ؛ و براى خدا حقى از خود را كه به آنان اختصاص داده، و نگهبانى آن را به عهده ات نهاده پاس دار، براى اينان در بيت المال خود حقى مقرر دار و نيز بخشى از غلات اراضى خالصه اسلام را، در هر شهرى، به آنان اختصاص ده. زيرا براى دورترينشان همان حقى است كه نزديكترينشان از آن برخوردارند. و از تو خواسته اند كه حق همه را، اعم از دور و نزديك، نيكو رعايت كنى. »[24]
برگرفته از کتاب (توسعه اقتصادی در نصوص امام علی(ع)) جلد2، نوشته (آیت الله سید مرتضی حسینی شیرازی)
مترجم: حکیمه سادات راغب زاده
نظر شما