خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلاً؛ بگو که هر کس بر حسب ذات و طبیعت خود عملی انجام خواهد داد، و خدای شما به آن که راهیافته‌تر است (از همه کس) آگاهتر است.»[1]

بحث ما در پرتو این آیه شریفه حول شاکله انسان می گردد:

تعریف شاکله

شاکله می تواند به کسر شین(شِکل) یا فتح شین(شَکل) باشد. شاکله به کسر شین به معنای بستن حیوان و سفت کردن پاهایش با طناب است؛ اما به فتح شین به دو معناست:

الف_ به معنای تقیید: مثلا وقتی می گوییم «شَكَلتُ الدابةَ» یعنی او را با بستن پاهایش مقید کردم، یا وقتی می گوییم « شكلت الكتابَ» یعنی کتاب را به نقطه و اعراب گذاری محدود کردم. پس شاکله در اینجا به معنای محدودیتها و قیود باطنی است که رفتار شخص را کنترل کرده و نمی گذارد هر چیزی را بگوید، هر عملی را انجام دهد، موضع گیری دیگری کند و یا مذهب دیگری را بپذیرد و... .

اگر آیه شریفه را به این معنا بگیریم، یعنی هر شخصی مقید به طبیعت و باطن خود است و طبق آن رفتار می کند، و یک سری محدودیتها و موانع ذاتی او را مقید کرده و به اعمال و رفتارش جهت می دهد. بنابراین هر انسانی مسیر خاصی را که از قبل رسم شده، طی می کند و در مقابل، سایر مسیرهای جایگزین به خاطر این شاکله نفسانی به روی او بسته می شود.

معنای دوم: شَکل به معنای مثل و شبیه است. خدای متعال می فرماید: «هَذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ * وَآخَرُ مِن شَكْلِهِ أَزْوَاجٌ؛ این نوشابه «حمیم» و «غسّاق» است، که باید از آن بچشند!و جز اینها کیفرهای دیگری همانند آن دارند! »[2]. پس با توجه به این معنا، آیه «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ»؛ یعنی عمل هر کسی شبیه شخصیت اوست، یا ظاهر هر کسی حکایت از باطنش دارد. به عبارت دیگر اعمال و افعال یا مواضع و تصمیمات هر انسانی همجنس و هماهنگ با شاکله و روحیات او است.

همچنین احتمال می رود که (شکل) با کسر شین به معنای هیئت یا صورت باشد. در این صورت (قُلْ كُلٌّ يَعْمَل عَلَى شَاكِلَتِهِ) یعنی: هر کسی بر اساس هیئت نفسانیش عمل می کند.

بنابراین بر اساس آنچه گفته شد، (شاکله) دارای معانی زیر است: طبیعت، خلقت، سجیه، ملکه، حالات روحی، خلق وخو، ساختار باطنی، مذهب، روش و شیوه رفتار، که در تمام این معانی نوعی وابستگی و تحت تإثیر بودن یا مقید بودن انسان بدان نهفته است، لذا گفته می شود صاحب هر شاکله ای، روشی دارد.

تعریف شاکله در علم روانشناسی

در اصطلاح روانشناسی، شخصیت، معادل شاکله است و روانشناسان بیش از چهل تعریف از شخصیت ارائه داده اند که ما از بین آنها چهار تعریف را انتخاب کرده ایم:

1- مجموعه ای از خصوصیات جسمی و روانی است، که به شکل موروثی و اکتسابی است، و نیز مجموعه ای از ارزش ها، تقالید و عواطف است. مثلا مولا علی(ع) که مظهر عدالت و انسانیت است، ارزش های بزرگی مثل رحمت و عدالت در شخصیتشان موج می زند، که یک نمونه از هزاران نمونه آن را در واکنش ایشان در مورد زنی که شامیان خلخال را از پایش ربودند می بینیم: «وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ، فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ. فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً؛ به من خبر رسيده كه مردى از لشكر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غير مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره هاى آنها را به غارت برده، در حالى كه هيچ وسيله اى براى دفاع، جز گريه و التماس كردن، نداشته. لشكريان شام با غنيمت فراوان رفتند بدون اين كه حتّى يك نفر آنان، زخمى بردارد، و يا قطره خونى از او ريخته شود، اگر براى اين حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بميرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است.».

2- مجموعه ای کلی از شکلهای رفتاری اعم از ظاهری یا مخفی، که توسط وراثت و محیط ایجاد می شود.

3- مجموعه ای از ویژگی ها و عوامل است که نحوه واکنش فرد به موقعیت ها و شرایط مختلف را مشخص کرده، تعیین می کند که او در چه زمانی، چگونه و با چه نوع واکنشی به محرک ها و موقعیت های مختلف پاسخ می دهد 

4- آن دسته از خصوصیات فردی و نسبتا پایدار که در طول زمان به صورت الگویی در فرد متبلور شده و فرد را از دیگران متمایز می کند.

مکتب طبیعت ذاتی (ژن) یا مکتب تربیت (محیط)

مکتب طبیعت ذاتی معتقد است که عامل اصلی در رفتار انسان و ایجاد شخصیت در او، وراثت یا ژن ها می باشد، نه تربیت و محیط. معتقدان به این مکتب، بررسی پرونده دوقلوها را بهترین شاهد بر ادعای خود می آورند؛ آنها معتقدند همانطور که ژنها مسئول تعیین رنگ چشم، پوست، شکل و ظاهر انسان می باشند، به همان اندازه نیز مسئول ساخت شاکله نفسانی یا شخصیت در انسان می باشند و وقتی از آنها پرسیده می شود: چگونه در ویژگیهای شخصیتی این مسأله صادق است، در حالیکه بسیاری از کودکان حتی درصفات ظاهری ویژگیهای والدین خود را ندارند؟ در جواب می گویند: با یک بررسی مشاهده می کنید که این اختلاف در صفات ظاهری مثل رنگ مو یا رنگ چشم و... در اجداد اینها وجود داشته، و حالا به این کودک منتقل شده، پس در خصوصیات شخصیتی نیز این امر صادق است. اما طرفداران نظریه تربیت معتقدند که محیط در ساخت شخصیت حرف اول را می زند، به طوری که شخصیت نتیجه تعامل فرد با محیط است. واضح است که خطای اصلی در این نظریات، تندروی و عدم اعتدال است؛ به طوری که هر کدام تنها یک عامل را در ساخت شخصیت دخیل دانسته و عامل دیگر را انکار می کنند، در حالیکه طبیعت و تربیت هر دو در ساختن شخصیت مؤثرند و بسته به اینکه کدام یک در وجود انسان راسخ تر شده باشد، گاه غلبه بر طبیعت و گاه بر تربیت است و گاه نقش هر دو در سازندگی شخصیت مساوی است.

مثلا داستان زیر گویای این حقیقت است:

گربه هایی که برای حمل شمع آموزش دیده بودند

پادشاهی بود که پیرو نظریه اصالت تربیت بود اما وزیری داشت که برخلاف پادشاه پیرو نظریه اصالت طبع بود. در نظر پادشاه در تزاحم بین طبع و تربیت، تربیت حرف نهایی را زده و سازنده شخصیت است؛ بنابراین با وادار کردن اطرافیانش به کسب صفات متضاد، قصد تغییر شخصیت در آنها را داشت. مثلا کسی را که سخاوتمند و مهمان نواز بود، وادار به خساست و نفرت از میهمان می کرد و برعکس آن. اما بحث در این موضوع بین شاه و وزیر داغ شد و هیچ یک از طرفین قانع نشدند؛ لذا شاه تصمیم گرفت به وسیله آزمایشی، درستی نظرش را ثابت کند. او چند مربی سیرک را استخدام کرده و از آنها خواست که تعدادی گربه را به گونه ای تربیت کنند که بتوانند شمعهایی را در دست گرفته و به شکل مؤدب در دو طرف سالن غذاخوری بایستند، بدون اینکه به غذاها دست بزنند. هنگامی که آموزش به پایان رسید، پادشاه سالنی را ترتیب داده و وزیر را دعوت کرد. پس گربه ها به همان ترتیبی که آموزش دیده بودند، شمع در دست وارد سالن شده و در دو طرف میز غذا خوری به شکلی مؤدبانه ایستادند. در این لحظه پادشاه روبه وزیر کرده، گفت: آیا به غلبه تربیت بر طبیعت ایمان آوردی؟ وزیر که بسیار زیرک بود، از پادشاه یک روز مهلت خواست، که دوباره این آزمایش تکرار شود. فردا ظهر وزیر با خدمتکارش که کیسه ای را حمل می کرد وارد سالن شد و از شاه خواست که آزمایش را تکرار کند. شاه به مربی دستور داد تا گربه ها را همراهی کند و گربه ها همانند روز قبل شمع در دست وارد سالن شده و باادب در دو طرف میز غذا ایستادند. در این هنگام وزیر از پادشاه اجازه گرفت که آزمایشی را به اجرا گذارد؛ پادشاه نیز در حالیکه به خودش مطمئن بود گفت: هر کاری می خواهی بکن. پس وزیر به خدمتکارش اشاره کرد که سر کیسه را شل کند، در این لحظه تعدادی موش با وحشت بیرون آمدند، گربه ها با مشاهده موش ها به سرعت رعد و برق شمع ها را پرتاب کرده و به دنبال موش ها دویدند، در اینجا بود که وزیر لبخندی زد و گفت: پادشاها دیدی که چگونه طبیعت ذاتی بر تربیت غلبه کرد؟

شناخت شخصیت و تأثیر آن بر انتخاب مسیر زندگی

شناخت شاکله نفسانی به انسان در انتخاب مشاغل و مسئولیتها کمک می کند. ما با شناخت شخصیت فرزندمان می توانیم در ترسیم آینده او تأثیرگذار باشیم، و یا حتی شناخت شاکله شاگردان و کارمندانمان در تعیین و انتخاب آنها به ما کمک می کند.

چند نمونه از مدلهای شخصیتی

- اگر کسی شخصیت عجول یا عصبی دارد، هرگز نباید در کارهایی که نیاز به صبر و دقت و حوصله دارد وارد شود. مثل قاضی یا پزشک و...

- کسی که شخصیت ستیزه جو و قسی القلب دارد، هرگز شایسته نیست که وزیر کشور، وزیر امور خارجه و یا حتی وزیر عمران، کشاورزی یا آموزش و پرورش شود و یا در مؤسسات امداد و امثال اینها مسئول شود.

-کسی که شخصیتی شهوانی دارد و قوه شهوتش بر او مسلط است، هرگز شایسته نیست در مشاغلی که با زنان سروکار دارد مثل جواهرفروشی یا مراکز مراقبت از یتیمان و بیوه زنان و مانند اینها وارد شود.

- کسی که شخصیتی خودخواه و جاه طلب و طمعکار دارد، هرگز نباید در مناصب سیاسی وارد شود، زیرا قدرت می تواند انسانهای پرهیزکار را سست کند، چه رسد به افراد جاه طلب و خودخواه.

سلسله سخنرانیهای آیت الله سیدمرتضی شیرازی در تفسیر قرآن کریم


[1]  سوره اسرا- آیه 84

[2]  سوره ص- آیه57-58

نظر شما