در اسلام فرزندان به اطاعت از والدین، زن به اطاعت از شوهر، عبد به اطاعت از مولی، متنازعین به اطاعت از قاضی، مقلِّد به اطاعت از مفتی، سرباز به اطاعت از فرمانده و مردم به اطاعت از حاکمِ عادل فراخوانده شده اند، اما این اطاعت ها هیچکدام مطلق نیست؛ چنانکه امام رضا (ع) خطاب به مأمون می فرماید: «وَ بِرُّ الوَالِدَینِ وَاجِبٌ وَ إِن کَانَا مَشرِکِینَ، وَ لا طاعَهَ لَهُمَا فِی مَعصِیَهِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا لِغَیرِهِمَا، فَإِنَّهُ لا طاعَهَ لِمَخلُوقٍ فِی مَعصِیَهِ الخَالِق؛ نیکی به پدر و مادر واجب است، حتی اگر مشرک باشند، از والدین و غیر آنها نمی‌توان در معصیت خداوند اطاعت کرد، در معصیت خالق، فرمانبرداری از مخلوق روا نیست». بنابراین طبق فرموده امام رضا (ع) اطاعت مقید است به اینکه متضمن معصیت خداوند نباشد و تبعیت بی ‌چون و چرا کاری است خلاف شرع.

بنابه فرموده قرآن، اهل جهنم اعمال خود را اینگونه توجیه می کنند: «وَ قَالُوا أَطَعنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَائَنَا فَأَضَّلُوَنا السَّبِیلَا؛ گفتند: خدایا ما از رؤسا و بزرگانمان اطاعت کردیم، پس آنان ما را گمراه کردند». غافل از آنکه بزرگی بزرگان دلیل حقّ‌بودن مواضعشان نیست و مسلمان می‌باید در عمل خود حجّت شرعی داشته باشد.

شارع مقدس با رعایت شرائطی اطاعت -مقید و نه مطلق- از غیر معصوم را در مواردی مجاز و بلکه واجب دانسته است. از جمله شروط اطاعت از قاضی، مفتی و حاکم، عدالت و علم می باشد که با احراز آن، اوامر این سه گروه در محدوده‌ای که شارع تعیین کرده است «حجّت شرعی» محسوب می‌شود. مراد از حجّت شرعی این است که عمل به آنها رافعِ عقاب و ایمن کننده از عذاب اخروی است، حتّی اگر مفتی، قاضی یا حاکم خطا کرده باشد، و قول او مطابق با واقع نباشد.

در جوامع دینی عالمان دین از منزلت و اختیارات فراوانی برخوردارند. مردم دینشان را از آنان اخذ می کنند و در مسائل مختلف فردی و اجتماعی به آنان اقتدا می کنند و از دستورات آنان اطاعت می نمایند. این جایگاه رفیع مخاطرات عظیمی نیز به دنبال دارد. عالمان دین باید همواره بخاطر داشته باشند که در هدایت مردم طریقیت دارند نه موضوعیت، آنان می باید معالم و نشانه های هدایت باقی بمانند، اما اگر بجای اینکه مردم را به سوی خدا بخوانند. به سوی خود دعوت کنند، و به عوض آنکه امور را با میزان و ضوابط دین بسنجند، خود را شاقول حق و باطل جلوه دهند، و موافقت با خود را موافقت با خدا و مخالفت با خود را مخالفت با خدا قلمداد کنند، آنگاه است که از منار هدایت به مانع راه و وسیله ضلالت استحاله شده اند.

قرآن کریم قبل از همه به این خطر اشاره کرده است: «اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله؛ اهل کتاب عالمان دینی خود را بجای خداوند ارباب گرفته اند». آیا واقعا یهود و نصاری، احبار و رهبان، پاپ و کشیش و قدیسان خود را بجای خدا عبادت می کردند و به درگاه آنان سجده می نمودند؟ ائمه اهل بیت (ع) در تفسیر این آیه تصریح کرده اند که «این عالمان هرگز مردم را به عبادت خودشان دعوت نکردند، اگر هم دعوت می کردند مردم اجابت نمی کردند، بلکه اموری را برای مردم حلال و اموری را حرام کردند، و مردم نیز بدون آنکه بدانند آنان را عبادت کردند». «مردم در حقیقت آنان را رب نپنداشتند، اما همینکه تحت اطاعتشان درآمدند بمنزله این بود که آنان را ارباب گرفته اند.»

امام رضا (ع) در جواب کتبی به مأمون در باب شریعت، با تکیه بر روایاتی از امیرالمؤمنین (ع) و پیامبر اکرم (ص) به قاعده ای بس مهم اشاره می کند: «قال امیرالمؤمنین (ع) ما صاموا لهم و لا صلوا لکن امروهم بمعصیه الله فاطاعوهم. ثم قال، سمعت رسول الله (ص) یقول: من اطاع مخلوقا فی غیر طاعه الله جل و عز فقد کفرو اتخذ الها من دون الله؛ امام علی (ع) فرمود: مردم برای عالمان دینشان روزه نگرفتند، بر ایشان نماز هم نخواندند، تنها مردم را به معصیت خداوند امر کردند، مردم هم اطاعت کردند، سپس فرمود از پیامبر خدا (ص) شنیدم که می فرمود: کسی که مخلوقی را در غیر اطاعت کند کافر شده و خدایی را جز خداوند به خدایی گرفته است.»

پس یکی از آفات جدی جامعه دینی تبدیل شدن عالمان دین به ارباب من دون الله است، به اینکه کورکورانه اطاعت شوند، و مردم ازآنان تبعیت محض و اطاعت بی چون و چرا کنند، آنان نیز حلالی را حرام یا حرامی را حلال کرده به معصیت فرمان دهند و مردم ندانسته، به عادت پیشین از آنان فرمان برند. مردم اگر زمانی نعوذبالله از منتسبان به دین، فسق آشکار، عصبیت شدید، و تکالب بر دنیا و حرام مشاهده کنند، حق ندارند از چنین افرادی تبعیت کنند. اولیاء‌ دین (ع) با فرض امکان وقوع چنین آفتی در جامعه دینی، با تنظیم دقیق ضوابط اطاعت شرعی سلامت رفتار دینی را تضمین کرده اند. برای تشخیص اینکه در اوامر عالمان معصیت هست یا نه، چاره ای جز لزوم نظارت بر عملکرد آنان متصور نیست. نظارتی عالمانه و معقول. جامعه دینی می باید گفتار و رفتار عالمان خود را بدقت زیر نظر داشته باشد و همواره آنان را با ضوابط دینی بسنجد و به مجرد مشاهده انحراف، از اخذ دین خود از آنان اجتناب کند.

جامعه دینی باید بررسی کند به چه کسی گوش فرا می دهد، از چه کسی تبعیت می کند و به دنبال چه کسی یا کسانی طی طریق می کند. امام رضا (ع) از پدران خود از رسول خدا (ص)‌ روایت می کند: «من اصغی الی ناطق فقد عبده، فان کان الناطق من الله فقد عبدالله و ان کان الناطق من ابلیس فقد عبد ابلیس؛کسی که به گوینده ای گوش فرا می دهد، او را پرستیده است، ‌اگر گوینده از خداوند است خدا را پرستیده است، و اگر گوینده از ابلیس است، ابلیس را پرستیده است.» وقتی مسئله شنیدن، اصغاء و استماع اینگونه حساس است، مسئله تبعیت، اطاعت، پیروی و فرمانبرداری معلوم است از چه حساسیت، ظرافت و اهمیتی بطریق اولی برخوردار است.

از آنچه یاد شد واضح می شود که در مجموعه تعالیم دینی قاعده ای بنام «المأمور معذور» نداریم. به لحاظ شرعی هیچ مأموری معذور نیست، بلکه موظف است به اوامر خلاف شرع عمل نکند.

*برگرفته از وبسایت رسمی محسن کدیور

نظر شما