twitter share facebook share ۱۳۹۵ اسفند ۱۸ 1601

یکی از آموزشهای لازم از سیره مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله آموزش نحوه دعوت به حق و نحوه تبلیغ و رساندن پیام حق به مردم است. شاید در ابتدا، این که انسان بخواهد مردم را به حق و به سوی پروردگار دعوت کند و پیام الهی را به آنها برساند برای افراد کار کوچکی به نظر برسد و با خود فکر کنند که این دعوت و ابلاغ پیام چه فرقی با سایر دعوتها و ابلاغ پیامها دارد. اما هنگامی که به موسی گفته می شود پیام خدا را به فرعون و فرعونیان ابلاغ کن، احساس می کند بار بسیار سنگین و رسالت فوق العاده مشکلی به دوش او گذاشته شده است. پس از خداوند درخواست می کند بر ظرفیت روحی وی بیفزاید، کارش را آسان کند و گره را از زبانش بگشاید: «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي».

منظور از شرح صدر، توسعه روحی و فکری، هم از جهت علمى از طریق وحى و رسالت است و هم گسترش تحمل و استقامت در برابر لجاجت ها و کارشکنى هاى دشمنان و مخالفان. شرح صدر در حقیقت، نقطه مقابل ضیق صدر است، چنان که در سوره حجر مى خوانیم: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُون؛ ما مى دانیم که سینه تو به خاطر گفتگوهاى [مغرضانه] آنها تنگ مى شود».
ضيق صدر به معنای دل‌تنگی و سخت شدن دل و كنايه از كم‌حوصلگی و تحمّل پايين می باشد؛ به صورتی كه در مواجهه با حق و حتّی باطل، عكس‌العمل سريع و تندی در رد يا اثبات آن صورت گيرد.

امام علی(ع) می فرمايد: «من ضاق صدره لم يصبر علي أداء حق؛ هر كس ضيق صدر داشته باشد، ادای حق را برنمی تابد». آيه ديگری كه می توان از آن تقابل شرح و ضيق را فهميد، آيه دوم سوره اعراف است: «كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلاَ يَكُن فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِكْرَي لِلْمُؤْمِنِينَ.» اين آيه بيان می دارد كه در تبليغ قرآن، پيامبر هيچ‌گونه دل‌تنگی به خود راه ندهد و همواره شرح صدر داشته باشد. به بيانی ديگر شرط رسالت و تبليغ سعه صدر است.

اصولاً، هیچ رهبر بزرگى نمى تواند بدون شرح صدر به مبارزه با مشکلات رود و آن کس که رسالتش از همه عظیم تر است شرح صدر او باید از همه بیشتر باشد، طوفان ها، آرامش اقیانوس روح او را بر هم نزند، مشکلات، او را به زانو در نیاورد، کارشکنى هاى دشمنان، مایوسش نسازد و سوالات از مسایل پیچیده او را در تنگنا قرار ندهد.

در حدیثى آمده است: «پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: من تقاضایى از پروردگارم کردم که دوست مى داشتم این تقاضا را نمى کردم، عرض کردم: خداوندا! جریان باد را در اختیار بعضى از پیامبران قبل از من قرار دادى، و بعضى از آنها مردگان را زنده مى کردند، خداوند به من فرمود: آیا تو یتیم نبودى پناهت دادم؟ گفتم: آرى. فرمود: آیا گمشده نبودى هدایتت کردم؟ عرض کردم: آرى، اى پروردگار! فرمود: آیا سینه تو را گشاده، و پشتت را سبک بار نکردم؟ عرض کردم: آرى اى پروردگار»! این، نشان مى دهد که نعمت «شرح صدر» مافوق معجزات انبیاء است.

تفاوت شرح صدر میان رسول اکرم (ص) و حضرت موسی (ع)

در قرآن، خطاب به رسول اکرم گفته می شود: «الم نشرح لک صدرک؛ آیا ما به تو شرح صدر ندادیم؟» موسی تقاضای شرح صدر می کند، ولی نسبت به پیغمبر اکرم این لطف تحقق یافته است؛ موسی می گفت: «و یسرلی امری؛ این بار سنگین را برای من آسان و سبک کن». این جا قرآن به پیغمبر اکرم می فرماید که این بار سنگین را از دوش تو برداشتیم «وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ»

در خصوص هر دو پیامبر موضوع شرح صدر، دعوت و تبلیغ و مواجه شدن با مردم است، مردمی که باید هدایت و راهنمایی شده، به سوی پروردگار آیند. آن چنان این کار، سنگین است که تعبیر قرآن این است: «الذی انقض ظهرک؛ داشت پشت تو را می شکست». اما مژده خداوند این است که «فان مع العسر یسراً» اگر انسان سختیها را تحمل بکند، با سختی، آسانی هست؛ پس صبر کن و استقامت بورز.

عوامل مؤثر در شرح صدر

-عبادت: براى وسعت بخشیدن به دل، ضرورى است آن را نورانى کنیم. مرکبى که دل را به سوى نور هدایت مى کند، عبادت است و خداوند مى فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإنْسَ إلاَّ لِیَعْبُدُونِ». عبادت مراتب متفاوتى دارد؛ گاه از ترس جهنم و گاه به طمع بهشت است و در مرتبه آخر، جهت دوستى و جلب محبت بارى تعالى است که گرچه هر سه مورد نیکو هستند، اما آخرین آن ها، بهترین عبادت و تأمین کنندۀ هدف الهى است که نتیجه آن، دریافت کمال رحمت پروردگار است.

-ذکر: امام على علیه السلام صریحاً به ارتباط شرح صدر و ذکر، اشاره مى کند و مى فرماید: «الذکرُ یشرحُ الصدرَ؛ یاد خدا شرح صدر مى بخشد». یاد خداوند، روشنایى بخش دل ها و آرامش دهندۀ خرد و صیقل دهندۀ روح و نازل کنندۀ رحمت الهى است.

-علم و معرفت: اگر براى شخصى معرفت حقیقى حاصل شد؛ یعنى معارف الهى در قلب وى منزل کرد و از وسوسه هاى شیطانى خالى شد؛ آن شخص نسبت به بارى تعالى، به باور حقیقى مى رسد و این باور رابط ای قوی بین او و حق تعالى ایجاد خواهد کرد. همچنین انسان با علم به اصول اخلاقى و به کارگیرى آن، می تواند نفس را با ملکات عالى، نورانى کند و به انسان کامل تبدیل شود. یا با عمل بر خلاف آن، نفس را چنان تاریک کند که در ظلمت کامل قرار گیرد و از مرتبه حیوانیت پایین تر رود

نشانه های شرح صدر

از پيامبر اكرم(ص)از معنای شرح صدر سوال شد که حضرت فرمودند؛ شرح صدر نوری است كه خدا در دل مومن می افكند و سينه اش باز و فراخ می گردد. سوال كردند؛ آيا علامتی هم دارد كه بدان شناخته شود؟ فرمود؛آری! نشانه اش انابه به سرای جاودان و دل نبستن به دنيای فريبنده و آماده مرگ شدن قبل از فرا رسيدن آن است.

اولين نشانه شرح صدر، در اين كلام نورانی، انابه و توجه پيوسته انسان به سرای بی پايان است، يعنی پيوسته از عالم آخرت ياد نمودن و برانداختن ريشه های غفلت ازآن. ثمره توجه دائم به قيامت، طاعت، بندگی و دريافت حقيقت است.

خداوند متعال در سوره ص آیات 45و 46 .در و صف سه بنده صالحش ابراهيم،اسحاق و يعقوب می گويد؛ یاد کن بندگان ما ابراهيم، اسحاق و يعقوب که نیرومند و دیده ور بودند، ما آنها را به خصلتی كه ياد قيامت است، خالص گردانيديم.

نشانه ديگر صدر كه پيامبر فرمودند، دل نبستن به دنيای فريبنده است. عالم دنيا با هزاران درد و رنج توام است. از اين رو اعراض از دنيا نشانه روشن بينی انسان است و منشا نوری است كه به واسطه عنايت خدا در دل پديد می آيد. دل بستن به دنيای تنگ و كوچك و زود گذر نشانه ضعف اعتقاد يا بی اعتقادی به جهانی برتر و پاينده تر است.

قرآن در سوره نجم آیات 29 و 30 می فرمايد؛ از كسی كه از ياد ما روی گردانيد و تنها خواهان زندگی دنياست، اعراض كن .دانش اينها همين اندازه است نه بيشتر. پس،عدم ادراك حياتی برتر از دنيا، سبب روی آوردن به دنيا و اعراض از ياد حق است. در مقابل، علم و اعتقاد به ملكوت و وصول به مقامات والای معنوی،حب دنيا را از دل می زدايد و غير خدا را در نظر حقير می نمايد.

نشانه ديگر شرح صدر، آمادگی برای مرگ است. آماده مرگ بودن به معنای دست كشيدن از فعاليت های زندگی فردی و اجتماعی نيست بلكه به معنای همراه داشتن توشه راه و مقصد است. به كسی كه قصد سفردارد و وسائل سفر را تهيه كرده است و چمدان را بسته می گويند آمادگی سفر دارد، اما به كسی كه هيچ يك را به همراه ندارد، نمی گويند آمادگی سفر را دارد. مرگ نوعی سفر است كه راه و مقصد جايگاه ابدی است و بازگشت ندارد. مرگ سفری طولانی است كه توشه اش ايمان و عمل صالح است.

نظر شما