دیسموند فاغان، قاضی استرالیایی اظهار داشته است که آیات جهادی قرآن، با پیامهای خصمانهی خود، از تعصب، خشونت و سلطهطلبی حمایت کرده و تروریستها را بر این تصور برمیانگیزد که به عنوان مؤمنان به این آیات، باید برای استیلای اسلام و گسترش آن با همگان مقابله کنند. وی در دادگاه عالی NSW که روز پنجشنبه برگزار شد، گفت: ایمان به آیات جهادی قرآن در تروریستها انگیزهی خشونت را در آنان تحریک کرده و باعث نادیده گرفتن همزیستی مسالمتآمیز توسط آنان میشود. وی افزود: اگر آیههایی که تروریستها بر آنها استناد میکنند، کنار گذاشته شوند، دیگر این خشونتها از منظر آنان به منزلهی واجبات الهی محسوب نخواهند شد و مسلمانان اقدامات تروریستی و خشونتبار را بر خود واجب نخواهند دانست. اگر پیروان استرالیایی این دین، از جمله علمای آن، مردم را از این آیات رهایی بخشند، مردم دیگر آن آیات را فرامین معتبر الهی نخواهند دانست و این اعتقاد در اخلاق تروریستها رفته رفته ممکن است رنگ ببازد و تضعیف شود[1].
قیصر تراد، مؤسس اتحادیه دوستی اسلامی استرالیا، ایراد چنین قضاوت و ادعا و سخنانی توسط قاضی فاغان را ناعادلانه و نامنصفانه خواند. چرا که سخنان قاضی فاغان به هیچ عنوان در مورد مردم عدالتپیشهای که قرآن را با تفقه و تدبر میخوانند، صادق نیست. تراد افزود: متأسفانه، به مرور زمان تجربهی ما در استرالیا ثابت کرده است که همواره نادیده میگیریم که تروریستها دین ندارند؛ تروریستها افرادی هستند که یکی دو کلمه از گوشه و کنار شنیدهاند و از آنها برای توجیه رفتار خویش استفاده میکنند[2].
بسا جرایمی که به اسم دین در عالم اتفاق افتاده و چه بسیار کاخهای ستم که به نام دین پایهگذاری شدهاند. این موضوع فقط در مورد تروریستهای چندسالهی اخیر صادق نبوده بلکه حکمرانان و استعمارگران در اروپا و در شرق بر کسب حمایت و تأیید روحانیون منحرف اصرار داشتهاند، زیرا همواره افراد سعی داشتهاند به حکومت و استعمار و عمل خشونتبار و ضد انسانی خود پوشش و جلوهای دینی دهند تا مردم سادهاندیش را فریب داده و رام خود سازند. اما تشخیص و تمیز میان نقش اساسی آزادیخواهی دینی و اعمال انحرافی در پوشش دین، به ویژه پس از مراجعه به منابع و سرچشمهها و دریافتن رفتار صحیح دین، نیازی به تحمل مشقت بسیار ندارد[3].
از نگاه علمای اسلام که احکام و فتاوای خویش را از قرآن و سنت پیامبر اسلام (ص) استخراج کرده و آنها را به مؤمنین این دین شریف اعلام میدارند، تأسیس و تأمین مالی سازمانهای تروریستی، باندهای خشونت و ارعاب، حرام اعلام شده است. همچنین ایجاد و تأمین باندهای دزدی خیابانی، راهزنی، سرقت منازل، هواپیماربایی و نیز پیوستن به این گونه سازمانها و کار در آنها و گرفتن مزد از آنان نیز حرام شده است[4].
اسلام دینی است که حقیقتاً به آشتی و صلح فرامیخواند؛ چرا که میفرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ[5]»
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی به صلح درآیید و از گامهای شیطان پیروی مکنید که او دشمن آشکار شماست.»
و میفرماید:
«وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَي اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ[6]»
«و اگر به صلح گراییدند تو نیز بدان گرای.»
اسلام هیچگاه مانند کشورهایی نبوده است که دم از صلح میزنند و فقط شعار آن را سر میدهند و وقتی جنگ راه میافتد، بمبهایشان دهها میلیون انسان را نابود میکند و افتخار میکنند که میتوانند دنیا را در چند دقیقه از بین ببرند. بلکه وقتی قرآن دعوت به صلح مینماید، بهراستی در مسیر صلح حرکت مینماید و ریز و درشت قدمهایش را در این راه برمیدارد. تاریخ بیانگر آن است که دولت اسلام با کمتر از هزار و چهارصد قربانی، از هر دو سوی مسلمانان و کافران، بر روی کار آمد و تازه همین هم نتیجهی جنگهایی بود که کفار به راه انداختند و مسلمانان در واقع از خود دفاع کردند. آیا امروز هیچ مکتب یا اندیشه یا نظامی با کمتر از میلیونها قربانی پدید میآید؟ قطعاً، خیر.
یکی از سیاستهای انساندوستانهی اسلام در جنگها این است که اسلام، هرگز آغازگر جنگ نمیشود. جنگها و غزوات پیامبر اکرم (ص) نیز همگی دفاعی بودند و هرگز این گونه نبوده است که اسلام ابتدائاً و بیجهت، به کفار حمله کند و علیه آنان جنگ به راه اندازد. انسانیت، عدالت و خیرخواهی، برای همگان، از شالودههای استوار و ثابت همهی عملکردهای اسلام، حتی در حال جنگ بوده است؛ به طوری که نه در تاریخ معاصر که دوران جنگها و ویرانگریهاست و نه در تاریخ گذشتهی عالم و نه در تاریخ هیچ مذهب و آیین دیگری نظیری برای آن نمییابیم[7].
یکی از عملکردهای اسلام که نظیر آن در فرهنگ سیاسی معاصر، تقریباً یافتنشدنی است، آنست که حتی از کفاری که با مسلمانان در حال جنگ هستند، شماری را استثنا نموده است که نباید کشته شوند[8]. این گروهها عبارتند از:
1. پیرمرد فرتوتی که قادر به حمل سلاح نیست.
2. زنی که در جنگ شرکت ندارد، هرچند مجروحان و جنگجویان را کمک میکند و به آنها خوراک و پوشاک و امثال اینها میرساند.
3. کودکانی که هنوز به سن بلوغ شرعی نرسیدهاند.
4. افراد فلج و زمینگیر
5. افراد نابینا
6. بیمارانی که بر اثر بیماری زمینگیر و خانهنشین شدهاند.
7. فرستادهای که از طرف کفار محارب، برای مسلمانان نامه و پیام میآورد.
8. راهبانی که سرگرم عبادتند، هرچند طرفدار محاربان باشند و برای پیروزی آنان دعا کنند، اما عملاً در جنگ شرکت نمیکنند.
9. دیوانگان
10. تمام کسانی که کشتن آنها نفعی در پیروزی نداشته باشد.
11. دهقانان و کشاورزانی که زمین را کشت و زرع میکنند.
12. صنعتکاران، مانند مهندسان و مخترعان و امثال آنان.
13. صاحبان حرفه، مانند نجاران و زرگران و امثال آنان.
14. افراد خنثی
دلیل استثنا شدن این گروهها، احادیث و روایاتی است که در دایرهالمعارفهای حدیثی و کتب فقهی، همچون «وسائلالشیعه»، «مستدرکالوسائل» و «جواهر الکلام» و غیره به تفصیل آمده است[9]. با نگاهی کوتاه به هر عملیات تروریستی درخواهیم یافت که شمار زیادی از گروههای استثنا شده در این حکم به خاک و خون کشیده میشوند. هر انسان منصفی با مطالعهی این حکم، با خود خواهد گفت: گویی اسلام با دادن این فتوا به هر عنوان خواسته است همهی افراد را به نوعی از کشته شدن استثنا کند. اگر به راستی به قوانین اسلام عمل شود، دنیا گلستان خواهد شد. پس عملیاتهای تروریستی الهام گرفته از کدام قرآن و کدام اسلام است؟ تنها جوابی که میتوان به این سؤال داد آن است که اسلام داعش، قرآن منهای سنت نبوی، قرآن منهای آموزههای اهلبیت، ره به عملیاتهای تروریستی و خشونت میبرد.
.......................
نظر شما