twitter share facebook share ۱۴۰۴ مرداد ۳۰ 640
میراث پیامبر(ص) این بود: شکستن زنجیر تبعیض و اثبات اینکه معیار برتری در اسلام تنها ایمان، اخلاق و تقواست؛ پیامی که تا امروز همچنان زنده و راهگشا است.

یکی از دلایل مهم انتخاب اسامه بن زید از سوی پیامبر اسلام به فرماندهی سپاه بزرگ مسلمانان، شکستن روحیه برتری‌جویی و تکبّر در میان عرب‌ها بود؛ گامی برای پایان دادن به اندیشه بردگی و امتیازهای نژادی و قومی، و تثبیت معیار صلاحیت انسان بر پایه ایمان، تقوا و شایستگی اخلاقی. این همان راهی بود که امامان معصوم (علیهم السلام) پس از پیامبر(ص) در زندگی اجتماعی دنبال کردند.

پیامبر اکرم(ص) در واپسین روزهای زندگی خود فرمان داد: «سپاه اسامه را روانه کنید؛ خدا لعنت کند هر کس را که از این سپاه تخلّف ورزد.»

پرسش تاریخی

پژوهشگران و تاریخ‌نگاران بارها این پرسش را طرح کرده‌اند که چرا رسول خدا (ص) درست در روزهایی که خود می‌دانست زمان رحلتش نزدیک است، دستور بسیج بزرگ‌ترین سپاه تاریخ اسلام را برای حرکت به سوی مرزهای شمالی و سرزمین روم صادر کرد؟

از نگاه سیاستمداران، دور کردن نیروی نظامی از مرکز قدرت در شرایطی که رهبر جامعه در بستر بیماری سخت افتاده، کاری عجیب است. چراکه در چنین شرایطی ارتش باید در پایتخت مستقر باشد تا انتقال قدرت سیاسی و تبعیت از رهبر جدید بدون بحران و لغزش پیش رود.

با این حال، منابع تاریخی می‌گویند تنها چند روز پس از بازگشت پیامبر(ص) از حجةالوداع و پایان واقعه مهم غدیر، فرمان بسیج عمومی صادر گشت. دعوت‌نامه‌هایی به قبایل مختلف ارسال شد تا برای نبرد با رومیان آماده شوند؛ امپراتوری‌ای که آن زمان شامل سوریه، لبنان، فلسطین و اردن امروز می‌شد. دلیل اصلی روشن بود: روم به مردم تازه‌مسلمان‌شده رحم نمی‌کرد و هر کس را که اسلام می‌آورد، می‌کشت.

زمینه‌های جنگ

پیامبر اکرم (ص) فرمان داد اسامه بن زید، جوانی کمتر از بیست سال، ارتش را به سوی سرزمین‌های فلسطین کنونی رهبری کند؛ جایی نزدیک مؤته، همان‌جا که پدرش زید بن حارثه به شهادت رسیده بود. مأموریت این بود که به سرعت حمله کنند و دشمن را غافلگیر سازند، پیش از آن‌که رومیان فرصت آماده‌سازی پیدا کنند.

حادثه‌ای نیز پیش‌تر رخ داده بود که خشم پیامبر(ص) را شعله‌ور کرده بود: رومیان فرستاده‌ی رسمی او، حارث بن عمیر الأزدی، را به جرم رساندن نامه‌ی پیامبر به فرمانروای بُصرى دستگیر و به قتل رسانده بودند. این نخستین بار بود که یک سفیر رسمی مسلمان به این شکل کشته می‌شد. پیامبر اکرم(ص) این اقدام را خیانتی آشکار دید و فرمود: «بهترین دفاع، حمله است.» نتیجه، اعزام سپاهی سه‌هزار نفری و وقوع نبرد مؤته بود؛ جنگی نابرابر که به شهادت فرماندهان بزرگی همچون جعفر بن ابی‌طالب و زید بن حارثه انجامید، اما پیامی روشن به روم داد: مسلمانان نیرویی نیستند که بتوان نادیده گرفت.

چالش بنیادین در فرهنگ عرب

مشکل اصلی اما در درون جامعه اسلامی بود. عرب‌های آن روز هنوز به شدت درگیر معیارهای جاهلی بودند؛ جایگاه اجتماعی، ثروت و سن‌وسال. برایشان دشوار بود که فرمان یک جوان بیست‌ساله، آن هم فرزند یک برده آزادشده را اطاعت کنند. این نگاه قبیله‌ای و طبقاتی با معیارهای اسلام ــ تقوا، ایمان، عقلانیت و عمل صالح ــ در تضاد کامل بود.

بسیاری از بزرگان صحابه از پیوستن به سپاه اسامه سر باز زدند. این سرپیچی پیامبر را که در بستر بیماری بود، سخت آزرده ساخت. او ناچار شد شخصاً به میان مردم بیاید و تأکید کند: «اگر امروز در فرماندهی او تردید دارید، همان سخن را درباره پدرش نیز گفتید. او شایسته فرماندهی است، همان‌گونه که پدرش بود.»

در زبان عربی، «خَليق» یعنی کسی که برای مسئولیت خلق شده و شایسته آن است. پیامبر(ص) این واژه را آگاهانه درباره اسامه به کار برد، زیرا می‌دانست او، همچون پدرش، صلاحیت و توان رهبری دارد.

آخرین آزمون پیامبر(ص)

شاید تقدیر چنین بود که پیامبر اکرم(ص) در واپسین روزهای عمرش، یکی از ریشه‌دارترین مشکلات جامعه عرب را درمان کند: عدم فرمان‌برداری از کسی که از نظر طبقاتی یا سنی پایین‌تر است. این همان زخم کهنه ای بود که بعدها نیز بارها سر باز کرد؛ چه در ماجرای غدیر، چه در آنچه بعدها «رزیة یوم الخمیس» نام گرفت.

برخی تاریخ‌نگاران معتقدند هدف سیاسی پیامبر(ص) این بود که برخی چهره‌ها ــ از جمله ابوبکر و عمر ــ را از مدینه دور کند تا در ماجرای جانشینی دخالتی نکنند. اما روایت‌های معتبرتر نشان می‌دهد پیامبر(ص) همه را ــ جز امام علی(ع) که باید در مدینه می‌ماند ــ موظف به حضور در سپاه اسامه نمود.

با این حال، هدف اساسی پیامبر(ص) والاتر بود: پایان دادن به برتری‌طلبی قومی و نژادی و پاک‌کردن ریشه‌های جاهلیت از جامعه اسلامی. قرآن نیز همین پیام را تأیید کرد؛ آنجا که نام زید بن حارثه را به صراحت در سوره احزاب آورد، تا نشان دهد جایگاه انسان نه به بردگی و نسب، بلکه به ایمان و شایستگی بستگی دارد.

میراث ماندگار

پیامبر اکرم(ص) چشم از جهان فروبست و امت اسلام در سوگ او نشست. اما بسیاری از عرب‌ها همچنان به گذشته جاهلی خود دلبستگی نشان دادند. تا جایی که برخی مسلمانان غیرعرب را «مجوسی» و «کافر» نامیدند، گویی اسلام دینی است مخصوص عرب‌ها.

اما میراث پیامبر(ص) چیز دیگری بود: شکستن زنجیر تبعیض و اثبات اینکه معیار برتری در اسلام تنها ایمان، اخلاق و تقواست؛ پیامی که تا امروز همچنان زنده و راهگشا است.


نظر شما