twitter share facebook share ۱۴۰۴ آبان ۰۱ 614
آمریکا و اسرائیل در حال بررسی طرحی هستند که بر اساس آن، نوار غزه به دو منطقه تقسیم می شود: بخشی در کنترل اسرائیل و بخشی در دست حماس. بازسازی نیز فقط در منطقهٔ تحت کنترل اسرائیل انجام خواهد شد

ایالات متحده و اسرائیل در حال بررسی طرحی هستند که بر اساس آن، نوار غزه به دو منطقه جداگانه تقسیم شود: بخشی در کنترل اسرائیل و بخشی دیگر در دست حماس. بازسازی نیز فقط در منطقهٔ تحت کنترل اسرائیل انجام خواهد شد، آن‌هم به‌صورت موقت، تا زمانی که گروه حماس خلع سلاح و از قدرت کنار گذاشته شود.

معاون رئیس‌جمهور آمریکا، جی‌دی ونس، و داماد ترامپ، جرد کوشنر، روز سه‌شنبه در نشست خبری‌ای در اسرائیل این رویکرد را توضیح دادند. آن‌ها به اسرائیل آمده بودند تا دو طرف را تشویق کنند به آتش‌بس فعلی پایبند بمانند؛ آتش‌بسی که بر اساس آن اسرائیل نیروهای خود را عقب کشیده و اکنون حدود ۵۳ درصد از خاک غزه را در کنترل دارد.

ونس گفت در غزه اکنون دو منطقه وجود دارد: یکی نسبتاً امن و دیگری به‌شدت خطرناک؛ هدف این است که به‌تدریج منطقهٔ امن را از نظر جغرافیایی گسترش دهیم. تا آن زمان، کوشنر تأکید کرد که هیچ بودجه‌ای برای بازسازی بخش‌هایی که هنوز در اختیار حماس هستند تخصیص نخواهد یافت و تمرکز بر بازسازی مناطق امن خواهد بود.

کوشنر گفت: «در مناطقی که اکنون در کنترل ارتش اسرائیل است، در حال بررسی امکان آغاز بازسازی برای ایجاد نوعی “غزهٔ جدید” هستیم تا فلسطینی‌های ساکن غزه جایی برای زندگی، کار و آینده داشته باشند.»

میانجیگران عرب از این طرح ابراز نگرانی کرده‌اند. دولت‌های عربی به‌شدت با تقسیم غزه مخالف‌اند، زیرا معتقدند چنین طرحی می‌تواند به ایجاد منطقه‌ای منتهی گردد که برای مدت طولانی تحت کنترل اسرائیل بماند و وضعیت اشغال در آن تثبیت شود. آن‌ها بعید می‌دانند در چنین شرایطی حاضر شوند نیروهای خود را برای حفظ نظم به آنجا اعزام کنند.

یک مقام ارشد آمریکایی گفت این طرح در مراحل ابتدایی است و جزئیات بیشتری در روزهای آینده اعلام خواهد شد.

آتش‌بسی که با میانجی‌گری ترامپ از دهم اکتبر اجرایی شد، خطی زرد روی نقشه کشیده که محدودهٔ کنترل ارتش اسرائیل را نشان می‌دهد. قرار است این منطقه به‌تدریج با تحقق اهداف مشخص کوچک‌تر شود.

در اصل، ایدهٔ تقسیم غزه تلاشی است برای حل دو مسئلهٔ اساسی: چگونه حماس را خلع سلاح کنند و چگونه دولتی جایگزین تشکیل دهند که بتواند ادارهٔ این منطقه و نظارت بر بازسازی آن را بر عهده گیرد تا میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری برای بازسازی امن شود.

طرح صلح ترامپ خواستار تشکیل شورایی از تکنوکرات‌ها برای ادارهٔ غزه و ایجاد نیروی بین‌المللی برای حفظ امنیت است، اما جزئیات آن هنوز مشخص نشده. بسیاری از دولت‌های عربی معتقدند ادارهٔ غزه باید به تشکیلات خودگردان فلسطین سپرده شود که بخش‌هایی از کرانهٔ باختری را اداره می‌کند، اما بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، به‌شدت با دادن چنین نقشی به آن مخالف است.

مقام‌های کاخ سفید می‌گویند کوشنر طراح اصلی این ایدهٔ تقسیم و بازسازی است و آن را همراه با فرستادهٔ ویژه، استیو ویتکاف، تهیه کرده است. به گفتهٔ آن‌ها، کوشنر طرح را به ترامپ و ونس ارائه داده و حمایت کامل آن‌ها را به‌دست آورده است.

بااین‌حال، برخی مقام‌ها می‌گویند این طرح هنوز با پرسش‌های مهمی روبه‌روست، از جمله این‌که چگونه خدمات روزمره برای فلسطینی‌هایی که در بخش تحت اشغال اسرائیل زندگی می‌کنند فراهم خواهد شد، و آیا اصلاً آن‌ها حاضر خواهند بود به آن بخش منتقل شوند یا نه.

به گفتهٔ برخی مقام‌های آمریکایی، حتی پیش از توافق آتش‌بس هم دولت ترامپ در فکر بازسازی مناطقی از غزه بود که تحت کنترل حماس نیست، با این امید که این کار شرایط زندگی فلسطینیان را بهبود دهد و نمادی از «غزهٔ پساحماس» باشد.

نگرانی دیگری نیز دربارهٔ جلوگیری از ورود اعضای حماس به مناطق اسرائیلی‌نشین وجود دارد. یکی از پیشنهادها، ایجاد برنامه‌ای برای بررسی و تأیید هویت افراد توسط مقام‌های اسرائیلی است.

برخی از میانجیگران منطقه‌ای می‌گویند ایالات متحده با طرح چنین ایده‌هایی، در واقع در تلاش است زمان بخرد تا بتواند دربارهٔ مسائل پیچیدهٔ ادارهٔ غزه پس از جنگ تصمیم بگیرد.

اولویت اصلی آمریکا حفظ آتش‌بس است؛ آتش‌بسی که با درگیری‌های پراکنده و اختلاف بر سر بازگرداندن پیکر گروگان‌های کشته‌شده از سوی حماس تهدید شده است. دولت آمریکا ونس، کوشنر و ویتکاف را برای پیگیری روند صلح به اسرائیل فرستاده و قرار است مارکو روبیو، وزیر خارجهٔ ایالات متحده، نیز روز پنج‌شنبه وارد این کشور شود.

حماس هنوز با خلع سلاح خود موافقت نکرده و برعکس، برای تحکیم کنترلش بر مردم غزه، مخالفان داخلی را سرکوب کرده است. بیشتر جمعیت غزه اکنون در خارج از منطقهٔ تحت کنترل اسرائیل زندگی می‌کنند. به گفتهٔ ارتش اسرائیل، نیروهای حماس در چند مورد به سربازان اسرائیلی تیراندازی کرده‌اند.

ایدهٔ تقسیم غزه و بازسازی تدریجی بخش اسرائیلی از سوی برخی تحلیل‌گران اسرائیلی حمایت شده است. آن‌ها این طرح را فرصتی برای تضعیف بیشتر حماس می‌دانند.

اوفر گوترمن، پژوهشگر ارشد در مؤسسهٔ مطالعات امنیت ملی در تل‌آویو، می‌گوید: «بازسازی مناطق تحت کنترل اسرائیل می‌تواند حماس را از نظر سیاسی تضعیف کند و در عین حال به ارتش اسرائیل اجازه دهد عملیات‌هایی انجام دهد که توان نظامی حماس را بیشتر فرسوده کند.»

به گفتهٔ او، در گذر زمان اسرائیل می‌تواند بخش‌های بیشتری از غزه را از کنترل حماس خارج کند و هم‌زمان منطقهٔ حائل امن‌تری در مرزهای خود ایجاد نماید تا از حملات احتمالی آینده جلوگیری شود. او گفت: «این طرح هم قابل‌اجراست و هم به‌صرفه‌ترین گزینه است.»

این ابتکار که هنوز در مراحل اولیه است، از طرح‌های قدیمی‌تر اسرائیل الهام گرفته که هدف آن‌ها ایجاد مناطق «عاری از حماس» در داخل غزه بود تا نفوذ این گروه را کاهش دهند. امیر عویوی، مقام پیشین ارشد دفاعی اسرائیل، گفت طرح‌های قبلی هرگز عملی نشدند و به دلیل غیرعملی بودن مورد انتقاد قرار گرفتند.

تلاش محدودتری که پیش‌تر با حمایت اسرائیل و آمریکا برای ایجاد مناطق امن جهت توزیع مواد غذایی صورت گرفت، به‌دلیل هرج‌ومرج و درگیری‌ها ناکام ماند، چون مردم ناچار بودند برای دریافت کمک از میان مناطق جنگی عبور کنند.

عویوی می‌گوید هدف این طرح تقسیم دائمی غزه نیست، بلکه وارد کردن فشار بیشتر بر حماس برای خلع سلاح است، هرچند او تعجب نخواهد کرد اگر اسرائیل در صورت ادامهٔ مقاومت حماس، بخواهد دامنهٔ منطقهٔ تحت کنترل خود را گسترش دهد.

اما بسیاری از کارشناسان هشدار می‌دهند که هرگونه تلاش برای تقسیم غزه با مقاومت شدید فلسطینیان روبه‌رو خواهد شد. تهانی مصطفی، پژوهشگر شورای روابط خارجی اروپا، می‌گوید: «از آغاز جنگ، فلسطینی‌ها نگران بودند که اسرائیل بخواهد همان الگوی کرانهٔ باختری را در غزه پیاده کند؛ یعنی کنترل کامل امنیتی را به‌دست بگیرد و فلسطینی‌ها را به مناطق کوچک و جدا از هم محدود کند.»

او افزود: «غزه تنها بخش پیوسته و یکپارچهٔ سرزمینی است که می‌تواند پایهٔ تشکیل کشور فلسطین باشد. چنین طرحی می‌تواند دقیقاً همان کابوسی را که فلسطینی‌ها از آن می‌ترسیدند، به واقعیت تبدیل کند.»

مصطفی در پایان گفت: «مشکل اصلی این است که طرح ترامپ خواستار خلع سلاح حماس است، بدون آن‌که هیچ تضمین واقعی برای آغاز روند صلح ارائه دهد. در نهایت، نتیجهٔ چنین وضعیتی فقط بن‌بست خواهد بود.»

منبع: وال استریت ژورنال


جنگ سالاران و سرزمین سوخته: استراتژی اسرائیل برای غزه پس از جنگ

با آتش‌بس در غزه، رهبر یک گروه وابسته به داعش به نام یاسر ابوشباب که تحت حمایت اسرائیل بود، خواستار «حمایت بین‌المللی» شد. او از این می‌ترسید که به‌خاطر غارت سیستماتیک کمک‌های انسانی، همکاری با اسرائیل، و کشتن فلسطینی‌ها، محاکمه شود.

ارتش اسرائیل ابتدا اجازه نداد این باندهای جنایتکار در داخل خاک اسرائیل پناه بگیرند و می‌خواست آن‌ها را رها کند، تا اینکه نتانیاهو توانست خطوط عقب‌نشینی در طرح ترامپ را تغییر دهد و بیش از ۵۸ درصد غزه را در کنترل اسرائیل نگه دارد. به این ترتیب، ابوشباب همچنان تحت حمایت اسرائیل ماند.

اسرائیل از این شبه‌نظامیان برای ادامه جنگ با روش‌های مختلف استفاده می‌کرد. این روش شامل تحریک درگیری داخلی، ایجاد فروپاشی اجتماعی، انجام ترور، جاسوسی، ربایش و عملیات ضربتی بود.

در ماه‌های اخیر، اسرائیل باندهای دیگری شبیه باند ابوشباب در رفح را در سراسر نوار غزه پرورش داده است. حسام‌الاسطل در خان‌یونس، اشرف‌المنسی در بیت‌لاحیا در شمال، و رامی هلس در شرق غزه اکنون -در همان ۵۸ درصد از غزه که کاملاً تخلیه از سکنه و زیر کنترل ارتش اسرائیل است- هرکدام رهبری گروه‌هایی را برعهده دارند که توسط اسرائیل تأمین مالی، تسلیح، پناه و حفاظت می‌شوند .

این باندها به طور طبیعی و خودجوش به‌وجود نیامدند. از ماه مه ۲۰۲۴، سازمان امنیت داخلی اسرائیل (شین‌بت) و ارتش اسرائیل شروع کردند به شناسایی و جذب جنایتکاران و فراریانی که از دست مقامات گریخته بودند، به‌ویژه کسانی که پس از ۷ اکتبر از زندان‌ها فرار کردند، مانند خود ابوشباب.

اسرائیل این افراد را مصنوعی گرد هم آورد و به آن‌ها وعده قدرت، پول، سلاح، خودرو، خانه و حتی چیزهایی مانند غذا، آب، سیگار و تلفن داد؛ همان چیزهایی که مردم عادی غزه از آن محروم بودند.

اسرائیل از این باندها برای چهار هدف اصلی استفاده می‌کند:

ایجاد قحطی در غزه، از طریق حمله به ۹۰ درصد از کاروان‌های کمک‌رسانی با حمایت ارتش اسرائیل.

ایجاد فروپاشی اجتماعی و بی‌نظمی مدنی.

انجام عملیات نظامی و امنیتی به نیابت از اسرائیل.

اداره اردوگاه‌هایی در رفح که اسرائیل می‌خواست تمام مردم غزه را به آنجا منتقل کند.

این روش به اسرائیل امکان می‌دهد که در برابر اتهام‌ها ظاهر بی‌گناه و انکارپذیری داشته باشد و مسئولیت قحطی یا هرج‌ومرج را به گردن دیگران بیندازد.

این تاکتیک یادآور سیاست اسرائیل در لبنان در سال ۱۹۸۲ است، زمانی‌که اسرائیل گروه نیابتی ارتش جنوب لبنان (SLA) را تشکیل داد و از آن برای انجام کشتار صبرا و شتیلا استفاده کرد؛ جایی که حدود ۳۵۰۰ فلسطینی در دو اردوگاه پناهندگان قتل‌عام شدند. ارتش جنوب لبنان به محض خروج اسرائیل از جنوب لبنان فروپاشید و اعضای آن یا به اسرائیل گریختند یا به جرم خیانت محاکمه شدند.

اسرائیل همچنین به شکل مستقیم یا غیرمستقیم جریان اسلحه، پول، خودرو و مهمات را به قبایل بزرگ غزه تسهیل کرده تا با سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن»، فلسطینی‌ها را درگیر نزاع داخلی کند.

در برخی مناطق، ارتش اسرائیل پس از عقب‌نشینی، سلاح‌های رزمندگان کشته‌شدهٔ حماس را عمداً جا می‌گذاشت تا قبایل آن‌ها را پیدا کنند. در موارد دیگر، اسرائیل از واسطه‌ها برای رساندن پول یا سلاح به قبایل استفاده می‌کرد.

با وجود اینکه بیشتر قبایل از همکاری با اسرائیل امتناع کردند، تل‌آویو تصور می‌کرد مسلح کردن آن‌ها می‌تواند چالشی داخلی برای حماس ایجاد کند.

در ماه ژوئن، روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحرونوت اعتراف کرد که «قمار اسرائیل روی شبه‌نظامیان ابوشباب شکست خورده است».

تعداد اعضای این باندها هنوز بسیار کم است — در حد چند صد نفر — و شمار فزاینده‌ای از آن‌ها در هفته‌های اخیر خود را تسلیم کرده یا به عنوان جاسوس دوطرفه عمل کرده‌اند.

این باندها در جامعه فلسطینی کاملاً مطرود و منزوی هستند؛ حتی خانواده‌های خودشان هم آن‌ها را طرد کرده‌اند. نفوذشان محدود به مناطق حائل نظامی اسرائیل است و نتوانسته‌اند مردم را قانع کنند تا به اردوگاه‌هایشان بپیوندند، حتی در شرایط قحطی و ناامیدی شدید.

شکست اسرائیل دو نتیجهٔ مهم دیگر هم داشته است:

اول اینکه محبوبیت حماس دوباره افزایش یافته است، چون مردم از ترس آن‌که جنایتکاران و همکاران اسرائیل حاکم غزه شوند، دوباره پشت حماس صف کشیده‌اند.

حماس برای مقابله با این باندها، یگان ویژه‌ای به نام "یگان پیکان" (Arrow Unit) ایجاد کرده تا اعضای آن‌ها را شکار کند. این عملیات امنیتی پس از آتش‌بس با هدف بازگرداندن نظم و تقویت وجهه حماس در میان مردم ادامه یافته است.

دوم اینکه حماس در روزهای اخیر صدها قبضه سلاح، ده‌ها خودرو، مقدار زیادی مهمات و پول نقد را که اسرائیل در اختیار باندها و همکارانش گذاشته بود، مصادره کرده است. شبکه کانال ۱۲ اسرائیل اعتراف کرد که اسرائیل ناخواسته به تقویت دوباره حماس کمک کرده است.

به‌محض اعلام آتش‌بس، حماس کارزار خلع سلاح و انحلال گروه‌های شبه‌نظامی را آغاز کرد، اما چهار باند اصلی وابسته به اسرائیل، به پشت «خط زرد» منتقل شدند؛ همان خطی که غزه را به دو نیم تقسیم می‌کند.

هر فلسطینی که سعی کند از این خط عبور کند، از سوی نیروهای اسرائیلی درجا هدف گلوله قرار می‌گیرد. رسانه‌های اسرائیلی هم آشکارا گفته‌اند که ارتش در این منطقهٔ بی‌سکنه، این باندها را «محافظت» می‌کند.

اسرائیل این کار را از روی وفاداری یا مهربانی انجام نمی‌دهد، بلکه چون هنوز به این باندها نیاز دارد.

از زمان آتش‌بس، اسرائیل از این گروه‌ها برای نفوذ به مناطق تحت کنترل فلسطینی‌ها استفاده می‌کند: جمع‌آوری اطلاعات، جذب همکاران جدید، و به‌ویژه اجرای ترور و حملات هدفمند که پس از انجام عملیات، اعضا به مناطق حائل بازمی‌گردند. یکی از نمونه‌ها، ربایش و قتل فعال سرشناس غزه‌ای، صالح جعفراوی است.

همچنین، اسرائیل از آغاز آتش‌بس از این باندها برای ایجاد روایت جنگ داخلی استفاده کرده تا وانمود کند فلسطینی‌ها توان اداره خود را ندارند و نیاز به مداخله خارجی دارند؛ روایتی که بتواند بهانه‌ای برای ازسرگیری بمباران‌ها تحت عنوان «حفاظت از غزه ای‌ها در برابر حماس» باشد.

اسرائیل حتی ممکن است از این باندها برای انجام عملیات جعلی (False Flag) بهره ببرد تا بهانه‌ای برای ازسرگیری کامل نسل‌کشی به‌دست آورد. آونر آورهام، افسر سابق موساد، اخیراً گفت:

«ایده خلاقانه ما برای پایان دادن به آتش‌بس می‌تواند این باشد که افراد خودمان از داخل غزه موشک شلیک کنند و بعد بگوییم "اه، موشک از غزه آمد" تا بتوانیم تلافی کنیم.» او افزود: «ما قرار است غزه را از روی زمین محو کنیم.»

اکنون اسرائیل از این باندها برای دور زدن فشار بین‌المللی درباره بازسازی غزه نیز استفاده می‌کند. دولت اسرائیل توانست دولت ترامپ را قانع کند که بازسازی فقط باید در همان ۵۸ درصدی از غزه انجام شود که در کنترل اسرائیل است.

اما آن مناطق کاملاً خالی از سکنه هستند، جز چند صد نفر از اعضای باندها و خانواده‌هایشان، هیچ فلسطینی‌ای اجازه ورود به آنجا را ندارد. پس بازسازی برای چه کسانی است؟

این یعنی اسرائیل می‌خواهد یک «دهکدهٔ نمایشی» بسازد ، یک ظاهر فریبنده تا دنیا باور کند اوضاع بهتر شده، و از آن به عنوان بهانه‌ای برای زندانی نگه‌داشتن دو میلیون نفر فلسطینی در نیمهٔ ویران و غیرقابل سکونت غزه استفاده کند.

میانمار در سال ۲۰۲۳ همین کار را برای پنهان کردن نسل‌کشی روهینگیاها انجام داد: دو «روستای نمونه» برای ۳۱۴ خانواده ساخت با خانه‌هایی کوچک، بدون حمام، آشپزخانه یا غذا؛ فقط برای پوشاندن جنایت‌ها. در حالی‌که بیش از یک میلیون روهینگیا هنوز در بنگلادش و کشورهای همسایه‌ آواره اند.

اسرائیل نیز دهکدهٔ ابوشباب را به عنوان «نمونه کمک به مردم غزه» تبلیغ خواهد کرد، در حالی که در واقع، شرایط غیرقابل‌تحمل دو میلیون فلسطینی دیگر را تداوم می‌دهد.

اسرائیل فقط در حال جنگ نیست؛ بلکه دارد نمایشی برای جهان اجرا می‌کند؛ نمایشی که در آن همکاران و مزدورانش در نقش «رهبران جامعه» ظاهر می‌شوند و شهرهای متروکه به‌عنوان «بازسازی» معرفی می‌گردند.

باندهایی که شاید چفیه بپوشند و کارت شناسایی فلسطینی داشته باشند، در حقیقت بازوی غیررسمی اسرائیل هستند؛ مأمور به این‌که حکومت و انسجام اجتماعی را ناممکن سازند.

اگر جهان فریب این نمایش را بخورد، نه‌تنها به غزه خیانت کرده است، بلکه به طرحی برای نسل‌کشی پاداش داده است.

منبع: العربی الجدید

برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به: پایان جنگ از نگاه ترامپ، آغاز آشوب در غزه


نظر شما