«أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَي تَقْوَي مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَي شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»آیا آن کس که بنای خود را بر اساس تقوای از خدا و خشنودی او نهاده بهتر است، یا آنکه بنای خود را بر لبهی پرتگاهی که نزدیک فرو ریختن است قرار داده؟
تقوا از دیدگاه دین آن است که، انسان خود را از خطا، گناه، پلیدی و زشتی محفوظ نگاه دارد؛ حال برای رسیدن به این مقصود ممکن است به دو گونه رفتار کند: یا خود را از موجبات گناه دور نگاه دارد و یا اینکه در روح خود چنان حالتی بهوجود آورد، که اگر در محیط گناهآلودی قرار گرفت و همه نوع وسایل معصیت برای وی فراهم بود، قدرت اجتناب از آلودگی را داشته باشد. تفاوت تقوا در اندیشههای عرفانی و اسلامی از همینجا نشأت میگیرد؛ انسان ناچار است برای میل به اهداف خود، از اموری که با هوی و هوس او موافق بوده ولی با هدف و اصول زندگانی وی در تعارض است بپرهیزد، اما الزامی برای دوری از محیط و اجتماع برای رسیدن به مقصود نیست. این در حالی است که در ادبیات منظوم یا منثور هرگاه سخن از تقوا به میان میآید، بیشتر تقوا در معنای اول مدنظر است؛ همچنانکه سعدی در گلستان میگوید:
بدیدم عابدی در کوهساری قناعت کرده از دنیا به غاری
چرا گفتم؟ به شهر اندر نیایی که باری بند از دل برگشایی
بگفت آنجا پری رویان نقضند چو گِل بسیار شد پیلان بلغزند.
از منظر دین اینگونه تقوا هنر نیست؛ انسان در صورتی به کمال دست مییابد که با وجود فراهم بودن اسباب گناه، از آن اجتناب ورزد. حقیقت تقوا همان روح قوی و مقدسی است که حافظ و نگاهدارندهی انسان میباشد؛ برخی از تقوا با عنوان ترس از خدا یاد میکنند، در حالی که ترس از خدا اثری از آثارِ متعددی است که تقوا بر روح انسان میگذارد. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبهی 112 نهجالبلاغه میفرماید:« تقوای خدا انسان را در حمایت خود قرار داده، او را از تجاوز به حریم الهی نگاه داشته و خوف خدا را ملازم قلب وی قرار میدهد، تا آنجا که شبها را زنده و بیدار بوده و روزها را قرین تشنگی روزه مینماید»؛ ایشان همچنین در خطبهی 16 چنین میگوید: «تقوا ناجی انسان از فرو رفتن در کارهای شبههناک است». تقوا علاوه بر اینکه یگانه راهِ نجات از شقاوت ابدی است، در زندگی دنیوی انسان نیز منشأ اثر است؛ حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خصوص آثارِ تقوا میفرماید: «دواء داء قلوبکم، و شفاء مرض اجسادکم، و صلاح فساد صدورکم، و طهور دنس انفسکم»؛ تقوا دوایِ بیماری دلهای شما، شفای مرض بدنهای شما، اصلاح آلودگی قلبهای شما و مایهی پاک شدن نفوس شماست». آری انسان متقی با پیشه ساختن قناعت، از آرامش بهرهمند خواهد شد و اضطراب در زندگی وی جایی نخواهد داشت؛ همچنین با اجتناب از افراط در شهوات، سلامتی جسم و اجتماع خود را تضمین خواهد نمود.
در خصوص آثار دیگر تقوا خداوند متعال در آیهی 29 سورهی انفال میفرماید: «إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّکمْ فُرْقَاناً»؛ اگر تقوای الهی داشته باشید خداوند برای شما مایهی تمییز و تشخیص قرار میدهد. احادیثی که از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ رسیده است، تأکید مجددی است بر آثاری که خداوند در قرآن بر تقوا بار نموده است؛ ایشان در حدیثی چنین میفرماید: «جاهدوا انفسکم علی اهوائکم تحل قلوبکم الحکمة»؛ با هوی و هوسهای نفسانی مبارزه کنید تا حکمت در دلهای شما وارد شود. در حدیثی دیگر نیز چنین آمده است: «هر کس چهل روز خود را خالص برای خدا قرار دهد، چشمههای حکمت بر زبان وی جاری میگردد». بنابراین تقوا موجب تقویت عقل و ازدیاد بصیرت و روشنبینی است، زیرا دشمن عقل را که هوی و هوس میباشد رام و مهار میکند و اثر مخرب آن را بر روی فکر و اندیشه خنثی میسازد. انسان با تفکر، مفهوم خوب و بد، خیر و شر و درست و نادرست را در مییابد؛ حال اگر مطامع و هواهای نفسانی در وی طغیان کند، دیگر آدمی ندای عقل خویش را نخواهد شنید. امام علی ـ علیه السلام ـ در حدیثی عُجب و خودپسندی را دشمن عقل معرفی میکند:« عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ» ؛ همچنین در حدیثی دیگر میفرماید: «أكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع»؛ بیشتر زمین خوردنهای عقل آنجاست که برق طمع جَستن میکند. آنچه در مقابل غرور، خشم، شهوت و طمع انسان سدی ایجاد نموده و گرد و غبار را از چراغ عقلِ وی میزداید تقواست. از دیگر آثار تقوا رهایی انسان از تنگناهای زندگی است؛ خداوند در آیه 2 سورهی طلاق میفرماید: «وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا»؛ هر کس تقوای الهی داشته باشد، خداوند راه بیرون شدن از شدائد را به وی نشان خواهد داد؛ در آیهی دیگر سورهی طلاق نیز آمده است: «وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا»؛ هر کس تقوای الهی داشته باشد، خداوند یک نوع آسانی در کار او قرار میدهد. عمدهی گرفتاریها و شدائدی که فرد با آن روبهروست، فتنهها و تنگناهای اخلاقی و اجتماعی است که اراده و اختیار وی در آن دخیل بوده و منشأ بخش عظیمی از آن خود وی میباشد؛ اینجاست که اثر تقوا در پیشگیری از این تنگناها و خروج از آن روشن میگردد؛ زیرا انسانی که از روشنبینی و بصیرت برخوردار باشد، قادر است از مهلکهها جان سالم بدر بَرَد و آنچه موجب این روشنبینی و بصیرت میگردد، چیزی نیست به جزء تقوا.
messages.comments