گرم شدن نسبی روابط اقتصادی و سیاسی ایران با اروپا و ژاپن و بهبود چشم انداز اقتصادی آن کشور، تاکنون از سوی دیگر بازیگران بزرگ منطقه ای همچون عربستان سعودی، ترکیه و حتی پاکستان با نگرانی دیده شده است. این کشورها معتقدند که ورود دوباره ایران به صحنه بین المللی، چشم انداز دستیابی به رهبری منطقه از سوی آنها را تضعیف خواهد کرد.
دلایلی برای این نگرانی ها وجود دارد. کنار گذاشته شدن ایران از صحنه بین المللی، که به پیش از تحریم ها و اوایل دهه 1980 باز می گردد، در واقع موقعیت دیگر بازیگران کلیدی منطقه را تقویت کرد. به طور خاص، این بازیگران از سیاست مهار ایران از سوی آمریکا و جلوگیری از دخالت آن کشور در طرح های مختلف اقتصادی منطقه سود بردند. به عنوان مثال، ترکیه از مسیر اصلی ترانزیت انرژی آسیای مرکزی به غرب بهره مند شد، اگرچه ایران ارزان ترین و کوتاه ترین مسیر برای چنین صادراتی بود. افغانستان و پاکستان نیز از انزوای ایران برای پیش بردن صادرات انرژی ترکمنستان به شرق از طریق کشورهای خود از مسیر تاپی به هند استفاده کردند.
در عین حال، مخالفت آمریکا مانع از ساخت خط لوله انتقال گاز ایران به پاکستان و هند شد. در قفقاز جنوبی، مخالفت آمریکا، کشورهایی مانند گرجستان و ارمنستان را از انرژی ایران محروم کرد. از قضا، این سیاست تنها آنها را بیش از حد به منابع انرژی روسیه وابسته کرده و اهرم نفوذ بیشتری را در اختیار مسکو قرار داده است که آمریکا و غرب علاقه ای به آن ندارند. علاوه بر این، کنار گذاشتن انرژی ایران باعث افزایش وابستگی اروپا به منابع انرژی روسیه به ویژه در مناطقی همچون اوکراین، شده است.
کشورهای منطقه از این به اصطلاح تهدید ایران برای افزایش ارزش خود نزد غرب استفاده کردند. به عنوان مثال، ترکیه خود را به عنوان پادزهری برای اسلام انقلابی ایران و مانعی برای نفوذ آن به اروپا به تصویر کشید. تانسو چیلر، نخست وزیر سابق ترکیه آشکارا اعلام کرد که اروپا باید بین سبک اسلامگرایی ترکیه و ایران یکی را انتخاب کند. در سال 1994 پاکستان به ایالات متحده وعده داد که از نفوذ ایران در افغانستان جلوگیری کند و بدین منظور اقدام به ایجاد طالبان کرد که عواقب فاجعه باری برای خود، منطقه و غرب داشت.
راهبردی با نتیجه معکوس
با این حال، در تحلیل نهایی، نه غرب و نه کشورهای منطقه همچون ترکیه و پاکستان از کنار گذاشتن ایران از معادله اقتصادی و سیاسی منطقه ای بهره نبردند. برای مثال، در قفقاز جنوبی، ارتقاء جایگاه ترکیه از سوی غرب به عنوان بازیگر اصلی باعث تداوم درگیری های منطقه ای شده است. نقش مهم منطقه ای ترکیه، همراه با موضع افراطی طرفداری از آذربایجان در مناقشه ارمنستان –آذربایجان، به اقداماتی همچون بستن مرز آن کشور با ارمنستان انجامید که علاوه بر دلسردی غرب، تنها ترس سابق محاصره شدن توسط یک بلوک بزرگ ترک را تشدید کرد. این وضعیت هر گونه سازش ارمنستان در مناقشه اش با آذربایجان را مشکل تر کرد. در عین حال، تشویق نگرش خصمانه تر آذربایجان نسبت به ایران از سوی ترکیه، باعث جسارت آن کشور برای دنبال کردن راه حل نظامی در این منازعه شد. نیازی به گفتن نیست که اثر ترکیبی این سیاست ها باعث وابسته تر شدن ارمنستان به روسیه و در عین حال تضعیف چشم انداز توسعه اقتصادی آن کشور شد.
در افغانستان، عواقب ناشی از کنار گذاشتن ایران و حمایت از طالبان به دلیل احساسات ضد ایرانی اش، حتی اثر مخرب تری داشته است. امریکا به دنبال حمله به عراق در سال 2003، سیاست های ضد ایرانی را در آنجا دنبال کرد. همین شیوه در مورد دیگر کشورهای منطقه نیز دنبال شد. یکی از نتایج چنین سیاست هایی ظهور گروه هایی همچون داعش و بسیاری از شاخه های وابسته به القاعده بود. از قضا، چنین سیاست هایی، با افزایش ترس شیعیان عراق از قرار گرفتن زیر یوغ حاکمانی همچون صدام، باعث کشانده شدن بیشتر آنها به سمت ایران شد.
اکنون، پس از توافق هسته ای، امکانی برای اصلاح عدم تعادل اقتصادی و امنیتی و تحریفاتی که کنار گذاشتن ایران در این منطقه وسیع ایجاد کرده، بوجود آمده است. برای رسیدن به این هدف، قدرت های غربی به جای اینکه به متحدان منطقه ای خود اجازه دهند تا آنها را کنترل کنند، خود باید رهبری آنها را به دست گیرند. بحث در مورد نقش منطقه ای بیشتر ایران در ترتیبات اقتصادی و امنیتی منطقه به معنی نادیده گرفتن یا دست کم گرفتن ترکیه، پاکستان یا عربستان سعودی نیست. نادیده گرفتن این کشورها نیز دارای همان اثرات مخرب کنار گذاشتن ایران خواهد بود. در عوض، غرب باید همکاری های اقتصادی و امنیتی منطقه ای را تشویق کند و طرح هایی اقتصادی که تا حد ممکن کشورهای بیشتری را در برگرفته و از این طریق وابستگی متقابل آنها را افزایش می دهد، تقویت کند.
در روابط بین الملل، رویکرد تشویق همکاری های منطقه ای به عنوان کارکردگرایی شناخته شده است. این رهیافت که پس از جنگ جهانی دوم در اروپا مورد استفاده قرار گرفت، مبنای همکاری و آشتی اروپایی ها را شکل داد. چنین طرح های همکاری منطقه ای، برای ایران و همسایگانش نیز رشد اقتصادی و رفاه را افزایش خواهد داد. یک نمونه خوب از چنین پروژه های منطقه ای، شبکه های ریلی، جاده ای و حمل و نقل دریایی است که کشورهایی از قفقاز جنوبی تا افغانستان و پاکستان را در بر می گیرد. همچنین مزیت برقراری پیوندهای ریلی و جاده ای بین این مناطق و اروپا را نیز خواهد داشت. ایران، که مرز مشترک با این مناطق دارد، می تواند به نقطه اتصال حیاتی در چنین شبکه ای تبدیل شود. با این حال، برخی از کشورها به ویژه ترکیه، هنوز با چنین طرح هایی مخالفت می کنند. به عنوان مثال، ترکیه برای حمل کالاهای خود به آسیای مرکزی، مسیر دریایی از باکو به آکتائو در قزاقستان را به رفتن از مسیر ایران ترجیح می دهد. با ادامه این روند دریای خزرِ آلوده و به طور فزاینده ای آسیب پذیر، با استفاده و بهره برداری بیش از حد می تواند به دریای آرال دیگری تبدیل شود. درگیرشدن ایران در ساختارهای امنیتی نیز می تواند مفید باشد. تمام کشورهای کلیدی منطقه مانند ترکیه، پاکستان و عربستان سعودی نیز همچون ایران، حوزه های نفوذ خاص خود را در منطقه دارند. تلاش برای حذف هر یک از این بازیگران از ترتیبات مختلف، تنها باعث تشدید درگیری ها و تضعیف فرصت های توسعه اقتصادی می شود.
در کوتاه مدت، کشورهای منطقه، به جای آنکه ظهور ایران از انزوا را به عنوان تهدیدی برای منافع خود ببینند، باید به آن به عنوان فرصتی برای توسعه اقتصادی منطقه ای و حل و فصل منازعات مهم نگاه کنند. غیبت ایران از صحنه بین المللی اشتباهی بود که نمی توانست برای همیشه ادامه داشته است. به جای پرورش احساسات ملی گرایانه افراطی یا رویاهای امپراطوری های گذشته، آنها باید همزیستی و همکاری را انتخاب کنند. جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران در سخنرانی خود در کنفرانس امنیتی مونیخ به این امکان اشاره کرد. کشورهای منطقه و کشورهای غربی باید این پیشنهاد ایران را جدی بگیرند.
*دیپلماسی
messages.comments