به نوشته سایت خبری-تحلیلی رادیو زمانه، انتخاب نسبتا غیرمنتظره یک چهره چپ‌گرا به رهبری حزب کارگر، سوال‌هایی را در باره چشم‌انداز این حزب در بریتانیا و تاثیر این انتخاب بر صحنه سیاسی اروپا مطرح کرده است.

شنبه ۱۲ سپتامبر جرمی کوربین در انتخابات درون حزبی به رهبری حزب کارگر بریتانیا برگزیده شد. کوربین از اعضای جناح چپ حزب کارگر تا همین دو ماه پیش، عمدتا در درون حزب به شراکت فعال در تظاهرات علیه جنگ و سلاح اتمی، انتقاد به ناتو و نیز مخالفت با سیاست‌های ریاضت‌کشانه در بریتانیا و در اتحادیه اروپا شهره بود. مخالفان در سیمای او یک دایناسور سیاسی را می‌دیدند که رویای بازگشت به دوره اوج دولت رفاه در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ قرن پیش را دارد. به این دلایل، کمتر کسی روی شانس او برای دستیابی به رهبری حزب کارگر حساب می‌کرد.

حتی نامزدی‌ کوربین برای ریاست حزب به آسانی پیش نرفت، به خصوص که در فراکسیون حزب در مجلس عوام از حمایت کافی برای این نامزدی برخوردار نبود و نهایتا به سختی این حمایت را گرفت. برخی از اعضای فراکسیون گفته‌اند که صرفا برای داغ‌کردن تنور انتخاب درون حزبی و تشویق شمار بیشتری از اعضای حزب به شرکت در انتخابات از نامزدی کوربین حمایت کرده‌اند، ولی تصورش را هم نمی‌کرده‌اند که کوربین بالا بیاید.

مشارکت متفاوت

کوربین این شانس را داشت که رای‌دهندگان در انتخابات رهبر حزب صرفا اعضای حزب نبودند، بلکه همه کسانی که به مبانی حزب اعلام وفاداری کنند و سه پوند هم بپردازند می‌توانند در انتخابات رهبر حزب شرکت کنند. به رغم آن که شماری از تازه‌ نام‌نوشتگان برای انتخاب‌کردن (مجموعا ۱۶۰هزار نفر) به دلیل ظن وابستگی به دیگر احزاب و تلاش برای به قدرت‌رساندن کوربین رادیکال، و طبعا «بی‌اعتبارسازی» حزب کارگر، از فهرست رای‌دهندگان حذف شدند، باز هم کوربین به این مقام برگزیده شد.

تونی بلر، گوردون براون و پتر مندلسون، رهبران با نفوذ و سابق حزب کوشیدند رای‌دهندگان حزبی را متقاعد کنند که به کوربین رای ندهند، چون او با «رادیکالیسم‌اش» مردم را از حزب دور می‌کند. مندلسون که از نظریه‌پردازان حزب به شمار می‌رود حتی در وهله اول تلاش کرد سه نامزد دیگر را به انصراف از شرکت در انتخابات متقاعد کند تا اصلا انتخابات از مشروعیت بیافتد. بعدا تلاش‌ها متوجه این شد که از سه نامزد، دو تا حذف شوند و تنها یکی از آنها رن‌هام) همه آرای مخالفان کوربین را پشت سر خود جمع کند و از پس او برآید. این تاکتیک هم موفق نشد.

وابستگی و نزدیکی رقبای کوربین به رهبران سابق حزب هم لزوما به سود آنها تمام نشد. برن‌هام که بیشترین رای (۱۹ درصد) را بعد از کوربین به دست آورد، از سویی به نزدیکی به کنسرن‌های (واحد های اقتصادی) دارویی شهره است و نزدیکی‌اش به شخصیت بحث‌انگیزی مانند مندلسون هم لزوما برایش فایده‌ای نداشته؛ او وزیر فرهنگ و ورزش و رسانه‌ها در دولت گوردون براون بود و با اظهاراتی مانند این که دولت شریک کنسرن‌های موزیک باشد، یا برنامه‌هایی برای کنترل شدیدتر اینترنت، هواداران زیادی جلب نکرد. همچنین این امر که خانم لیز کندال، از رهروان مکتب بلر، در انتخابات رهبری حزب تنها ۵ / ۴ درصد آرا را به دست آورد، می‌تواند نشانه‌ای قابل تامل از میزان نفوذ بلر و هم‌فکران او در درون حزب تلقی شود.

ابهام‌ها و پرسش‌ها

سوال اول در مورد انتخاب کوربین را در وهله اول رهبران پیشین حزب و جناح‌های راست و میانه آن باید پاسخ بدهند. آیا در کنگره اواخر سپتامبر، رای بدنه حزب را به گونه‌ای غیرمتعارف و کودتا وار دور خواهند زد و کوربین را کنار خواهند گذاشت؟ بعید است. پس اگر کوربین در مقامش تثبیت شود و بخواهد کابینه در سایه تشکیل دهد و از آنها برای شراکت در دولت دعوت به عمل آورد، قبول خواهند کرد؟

و کوربین هم بلافاصله با این سوال‌ روبر خواهد شد که چگونه انسجام حزب را حفظ خواهد کرد. با گرایش اکثریت حزب به موافقت با عملیات هوایی در سوریه که به زودی در مجلس به رای گذاشته خواهد شد، چه خواهد کرد؟ موضع انتقادی‌اش نسبت به اتحادیه اروپا و تفاوت بارز این موضع با اکثریت حزب که نمی‌خواهد مثل کوربین، ماندن در اتحادیه اروپا را لزوماً به اصلاحات در این اتحادیه مشروط کند، چه پیامدی خواهد داشت؟ او در در رفراندوم ماندن یا بیرون‌آمدن از اتحادیه که یکی دو سال آینده برگزار خواهد شد، چگونه موضع خواهد گرفت؟ علیه اکثریت حزب یا هم‌نوا با آنها؟

دستکم ماه مه ۲۰۱۶  اولین آزمون برای رهبری کوربین خواهد بود. در اسکاتلند ، ویلز و لندن انتخابات است و اگر حزب کارگر برش خوبی نداشته باشد، زمینه برای تهاجم مخالفان کوربین و احتمالا فشار برای رهبری بیشتر خواهد شد.

متزلزل‌شدن باورهای جاافتاده

انتخاب کوربین تزلزلی در این تئوری جاافتاده در میان استراتژهای حزب کارگر بود که می‌گویند: حزب زمانی می‌تواند برنده شود که اقشار متوسط جامعه را مفتون خود ساخته و برای بخش‌هایی از قشرهای محافظه‌کار بریتانیا هم جذاب باشد. سیاست و رویکردهای حزب در ۲۰ سال گذشته تا انتخابات ماه مه امسال عمدتا بر همین مبنا تنظیم می‌شد. همین رویه، از نگاه منتقدان، عملا حزب کارگر را از سنت‌ها و ارزش‌های چپ دور ساخته و کم و بیش به کپی حزب محافظه‌کار بدل کرده بود. انتخاب کوربین می‌تواند نوعی تردید جدی بدنه حزب نسبت به این ارزیابی تا کنونی و جرات‌آفرینی برای آزمون‌های تازه باشد، بدون آن که موفقیت این آزمون‌ها هم تضمین‌شده باشد.

انتخاب کوربین می‌تواند نقض برخی از پرنسیپ‌های جاافتاده در فعالیت حزبی در اروپا و حتی در ایران هم تلقی شود که نامزد باید جوان باشد، با رسانه‌ها بجوشد، راه‌آمدن با آنها را بداند و در زمینه سیاسی منعطف و غیرثابت باشد. کوربین تقریبا هیچیک از این خصوصیات را نداشته است.

دورشدن بیشتر حزب کارگر از قدرت؟

تونی بلر، رهبر پیشین حزب کارگر و نخست‌وزیر سابق بریتانیا گفته است که با انتخاب کوربین تا ۲۰ سال دیگر هم حزب به قدرت باز نمی‌گردد. محافظه‌کارها هم می‌گویند که انتخاب کوربین، بلیط دورانی طولانی از زمام‌داری آنهاست. شاید آنها درست بگویند ولی این هم هست که کوربین در همین انتخابات درون حزبی، بیش از مجموع آرای سه رقیب خود رای آورده است. شکست سیاست مداخله نظامی (عراق، لیبی و ) و بحران مالی سال‌های اخیر، زدگی از افکار چپ را کمی تا قسمتی زائل کرده است. بعید نیست که مجموعه این فضا و شرایط در دوره‌های انتخابات ، به جامعه هم سرایت کند و شکست حزب کارگر تحت رهبری کوربین بر خلاف نظر بلر و محافظه‌کاران متحقق نشود، به خصوص که ممکن است کوربین در دوره بعد از انتخاب خود، بنا بر یک تجربه سیاسی عام، این یا آن قسمت مواضع چپ خود را به سود برخی جناح‌ها و گرایش‌های درون جامعه تعدیل کند. ولی این تعدیل طبعا به‌سان تعدیل‌های سیریزا در یونان نخواهد بود که زیر فشار قروض این کشور از چپ شروع کرد و به راست رفت.

ورای تلاش مخالفان حزبی کوربین برای زودتر از میدان‌ به درکردن او، به خصوص حزب محافظه‌کار همه توان خود را به کار خواهد گرفت که با استناد به مواضع و رویکردهای کوربین، او را همچون هفته‌های اخیر «خطری برای امنیت ملی» بریتانیا معرفی کند. محافظه‌کارها در این راستا می‌توانند به نگاه منتقدانه کوربین به حمله با پهپادها در خاورمیانه یا نسبت به ناتو، یا مواضع منعطف او در قبال گروه‌های مانند حماس و حزب‌الله و یا مخالفت‌اش با سیاست‌های ریاضت اقتصادی که از نظر محافظه‌کاران عامل رشد و رونق اقتصادی جزیره است، یا به گرایش او به ملی کردن برخی از رشته‌های زیرساختی استناد کنند و بکوشند او را از چشم رای‌دهندگان بیاندازند. ولی این که این تبلیغات فورا در میان رای‌دهندگان خریدار یابد، وجهه حزب کارگردر میان رای‌دهندگان خراب‌تر از پیش شود و نهایتا کوربین جز استعفا یا برکناری سرنوشتی نیابد امر مسلمی نیست.

استثنا و قاعده

انتخاب کوربین نشان داد که روآمدن احزابی مانند سیریزا در یونان یا پودموس در اسپانیا استثنایی‌های بر قاعده نیست و می‌تواند اینجا و آنجا به اشکال دیگر تکرار شود. در همین راستا محبوبیت همچنان موجود و غیرمتعارف برنی ساندرس، نامزدی از حزب دمکرات برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که خود را بر خلاف سنت سیاسی این کشور سوسیالیست می‌داند، شاید به راستی زیاد غیرمتعارف نباشد. به یک معنا می‌توان گفت که شاکله و چارچوب‌های متعارف حزبی و سیاسی در کشورهای غربی بیش از پیش به دوران انعطاف و تنوع بیشتر و پیش‌بینی‌پذیری کمتر وارد می‌شود و انحصارهای حزبی و جناحی ترک برمی‌دارند.

اولین پیام‌ تبریک‌ از سوی احزاب چپ به کوربین فرستاده شده و در آنها از «امید برای اروپا» سخن رفته است. طرفه این که احزاب سوسیال‌ دمکرات هم‌مشی با حزب کارگر، کم وبیش در واکنش به انتخاب کوربین دست به عصا بوده‌اند. در آلمان با بزرگترین حزب سوسیال دمکرات جهان، تا کنون تنها از زبان نماینده جناح چپ، انتخاب کوربین با خشنودی استقبال شده است. برخی از رهبران حزب سوسیال دمکرات آلمان در توئیتر، این انتخاب را خبری بد دانسته‌اند. حزب چپ آلمان هم با خشنودی بسیار از این که «یک سوسیال دمکرات واقعی» رهبر حزب کارگر شده، استقبال کرده است.

همه این‌ها نشان می‌دهد که انتخاب کوربین حساسیت‌ها و توجهات بسیاری را در صحنه چپ اروپا برانگیخته است. چه انتخاب کوربین سرنوشت خوشی برای حزب کارگر رقم بزند و چه آن را بیشتر زمین‌گیر کند، در اروپا تاثیرات محسوسی (مثبت یا منفی) برجا خواهد گذاشت و احزاب مشابه یا چپ‌تر را در برابر سوال‌ها و تحولات تازه‌ای قرار خواهد داد.

نظر شما