twitter share facebook share ۱۳۹۵ شهریور ۲۵ 857

حملات تروریستی روز به روز دایره وسیع تری یافته و کشورهای بیشتری را درگیر خود می کند؛ همه جنبش های بزرگ مسلحانه مانند القاعده، داعش، طالبان، الشباب و دیگر گروه ها با استناد به تفاسیر افراطی خود از آموزه های دینی، استفاده از خشونت در شرایط خاص را توجیه می کنند و در این میان فناوری های مدرن اطلاعاتی نیز، تبادل پیام و مشارکت در گرایش های ایدئولوژیک را آسان تر کرده است.

این درحالی است که به گزارش آسوشیتدپرس، افرادی که به ویژه در اروپا و مناطق دیگر جهان، جذب داعش می شوند، عمدتا هیچ آگاهی از اسلام ندارند.

این خبرگزاری می نویسد: داعش در فرم عضویت خود، از اعضای جدید می خواهد سطح شناخت خود را از اسلام از شماره یک تا سه مشخص کنند. 70 درصد از اعضای داعش در فرم عضویت در این گروه، در مورد آشنایی با اسلام گزینه سوم را انتخاب کرده اند که نشان می دهد تنها آشنایی ابتدایی با شریعت داشته اند. حدود 24 درصد نیز گزینه آشنایی متوسط و تنها 5 درصد گزینه آشنایی پیشرفته با اسلام را انتخاب کردند.

این جهل اعضای داعش برای این گروه تروریستی بسیار خوشایند است، زیرا به داعش اجازه می دهد تفسیر افراطی خود را برای گسترش قلمرو و کشتار به اعضا تحمیل کند.

واقعیت این است که اداره تروریسم توسط گروه های محلی خودمختاری است که از نارضایتی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به صورت محلی و منطقه ای سواستفاده می کنند. بنابراین، شرایط محلی، در سوق دادن مردم به افراط گرایی و رویه های خشونت آمیز نقشی مهم ایفا می کند.

بسیاری از افراد دشمنان اسلام و به ویژه ایالات متحده و غرب را به عنوان حامیان مالی واقعی حملات در کشورهای مسلمان می شناسند، حال آنکه شرایط محلی و منطقه ای است که باعث بوجود آمدن چنین جنبش هایی شده و این کشورها را در معرض نفوذ و تاثیر خارجی قرار داده است. البته بازیکنان خارجی مثل دولت ها و جنبش ها از وضعیت آشفته یک کشور در جهت نفع سیاسی خود سواستفاده می کنند؛ اما حمایت مادی و مالی غرب به شرطی است که این جنبش های مسلحانه بازیکنان خارجی را متقاعد کنند که ظرفیت تاثیرگذاری بر اوضاع داخلی کشورهارا دارا هستند.

میزان نقش آفرینی و تأثیرگذاری این جنبش ها با شرایط داخلی یک کشور، اختلافات داخلی و درگیری ها، اختلافات مذهبی، فرقه ای و ناتوانی حکومت در دفاع از کشور ارتباط تنگاتنگی دارد. اگر سیاست های دولت بسیار سرکوبگرانه یا به شدت حزبی باشد، جنبش های مبتنی بر ایدئولوژی مذهبی یا غیرمذهبی برای به چالش کشیدن سیستم دولتی مجال ظهور و بروز می یابند. تجربه بسیاری از کشورهای اسلامی نشان می دهد در صورتی که سیستم دولتی بیش از حد سرکوبگرانه باشد، تفسیر افراطی از دین تبدیل به زبان اپوزیسیون (گروه مخالــــف) می شود.

عراق یک مثال خوب از این است که چگونه هرج و مرج داخلی و نبود حاکمیت، چنین جنبش ها و گروه هایی را قادر به رشد و فعالیت ساخت. مشکلات داخلی عراق موجب تاخت و تاز القاعده و  برخی گروه های افراطی دیگر شد و پس از آن، داعش عملا جای همه آنها را گرفت. این گروه از درگیری های داخلی در سوریه نیز بهره برد. همچنین مشکلات داخلی در یمن، سومالی و لیبی پناهگاه های امنی برای گروه های افراطی و تروریستی بوجود آورد.

در بنگلادش، استراتژی ناسالم نخست وزیر شیخ حسینه در حذف مخالفان سیاسی خود، مانند کسانی که در داخل حزب ملی بنگلادش و جماعت اسلامی هستند، فضای اجتماعی را هر چه بیشتر در دسترس گروه های شبه نظامی تندرو قرار داده است. او نیز باید با اتخاذ وضعیتی اصلاحی در جهت عمل در چارچوب قانون اساسی برآید تا حرکت به سمت افراط گرایی را متوقف کند.

بالاتر از همه، شکاف سیاسی در خاورمیانه بین عربستان سعودی و ایران منجر به افزایـــــش درگیری های درون منظقه ای و آسیب پذیری در مقابل مداخلات نظامی خارجی شده است. این دو کشور نیازمند تعدیل برنامه های سیاسی رقابتی خود هستند. بنابراین مسلمانان هر چه زودتر متوجه شوند که راه حل کلیدی برای مشکلات افراط گرایی و تروریسم در دستان خود آنهاست، بهتر خواهد بود

حسن عسگری رضوی/دیپلماسی

 

نظر شما