با تشدید حضور نظامی روسیه در سوریه در هفتههای اخیر، بحثهای متفاوتی در باره انگیزههای مسکو از این اقدام درگرفته است. روسیه تا کنون یک پایگاه کوچک دریایی در طرطوس سوریه داشت که ستادی برای تعمیرات و پشتیبانی لجستیکی برای کشتیهای جنگی این کشور در مدیترانه است. حالا اما از ایجاد یک پایگاه هوایی در شهر جبله در استان لاذقیه صحبت میشود که باز در کنار دریای مدیترانه قرار دارد. منابع غربی از استقرار خودروهای زرهپوش، تاسیسات پیشرفته راداری و لیزری، جتهای جنگی قادر به رزم در هوا و حتی حضور نزدیک به دو هزار نیروی روسی در این پایگاه خبر دادهاند.
روسیه کتمان نمیکند که درصدد تقویت بنیه نظامی ارتش سوریه است، ولی در باره این که آیا سربازان روسی هم درگیر جنگ خواهند شد، اظهارات ضد و نقیضی از مسکو شنیده میشود. به نظر میرسد این سخنان متناقض، بخشی از ابهامسازی برای معادلات سیاسی و مذاکرات بعدی بر سر یافتن راهحل جهت پایاندادن به بحران سوریه باشد.
انگیزههای مسکو
رژیم اسد در خاورمیانه و شمال آفریقا آخرین متحد روسیه است، از این رو برافتادن احتمالی آن ضربه سنگینی به امکانات ژئوپلتیک مسکو خواهد بود. ارتش سوریه در ماههای اخیر منظم و غیرمنظم به عقبنشینیهایی در برابر داعش در جنوب و احرار شام و جبههالنصره در شمال مجبور بوده و در عین حال از کمبود نیروی تازهنفس رنج برده است.
تشدید حضور نظامی روسیه در سوریه، تجهیز بیشتر ارتش رژیم این کشور و آموزش آن عملا نوعی تقویت روحیه در این ارتش و در جامعهای است که در مناطق تحت تسلط حکومت زندگی میکنند تا هم کمتر به فکر مهاجرت بیفتند و هم نیروی بیشتری برای ارتش تامین کنند. خبرها در هفتههای اخیر حاکی از آن هستند که ارتش سوریه در مقابله با گروههای افراطی در شمال و جنوب دقیقتر و کارآتر عمل میکند که بیارتباط با تجهیزات و آموزشهایی که از مشاوران نظامی روس دریافت کرده، نیست.
تشدید حضور روسیه در سوریه در عین حال پیامی به ترکیه و متحدان آن تلقی میشود که تلاش برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع یا منطقه امن در شمال سوریه ریسکآمیز خواهد بود و میتواند با واکنش روسیه روبرو شود. هدف ترکیه از ایجاد احتمالی چنین منطقهای، اسکان بخشی از آوارگان سوری در آن و به کارگیری بخشی از آنها برای مقابله با رژیم اسد است. این منطقه همچنین میتواند به مرکزی برای آموزش نظامی نیروهای مخالف اسد بدل شود.
اما با با توجه به این که آمریکا و روسیه به هیچ وجه قصد ندارند که در مناطق مختلف درگیری، از اوکراین تا سوریه، مستقیما رویارو شوند، واشنگتن احتمالا به متحدان ناتویی خود (ترکیه) برای ورود به چنین ریسکی چراغ سبز نشان نخواهد داد.
در عین حال روسیه در مبارزه با داعش به دلیل مسائل امنیتی خودش هم که شده، بیانگیزه نیست. تخمین زده میشود که نزدیک به ۴ هزار نفر از جوانان قفقاز شمالی و کشورهای آسیای مرکزی که همسایه دیوار به دیوار روسیه هستند به صفوف داعش پیوسته باشند. در افغانستان هم که تحولاتش بر آسیای میانه بیتاثیر نیست، شاخه «دولت اسلامی» در حال قوتگیری است. در ماههای اخیر حتی از حضور شماری از جوانان روس در صفوف داعش در سوریه خبرهایی به رسانهها راه یافته است. همه این موارد مسکو را بیش از پیش به این سو سوق داده که در مقابله با داعش آمادگی بیشتری نشان دهد.
تغییر در رویکرد غرب
در غرب واکنش به تشدید حضور نظامی روسیه در سوریه با مایههایی از بدبینی و هشدار توام بوده است. در عین حال، دولت اوباما کوشیده است در چارچوب عدم تخریب زمینهها برای حل بحران سوریه که ادغام مسکو و تهران هم از شروط اصلی آن است، انتقاد به تحرکات روسیه در سوریه را در حد معینی نگه دارد و در عین حال از ابراز آمادگی مسکو برای همکاری در مقابله با داعش، ولو به طور مشروط استقبال کند.
روسیه نیز، در کنار تشدید حضور نظامی خود در سوریه، مجموعه تحرکات سیاسی و دیپلماتیکی را به جریان انداخته که هدف آن منعطفسازی مواضع کشورهای جبهه مقابل است. تماسهای فشرده مسکو با آمریکا و کشورهای حاشیه خلیج فارس که پشتیبان مخالفان رژیم اسد هستند یا مذاکرات اخیر پوتین با رهبران مصر و اسرائیل و ترکیه عمدتا در همین چارچوب بودهاند. تاثیرگذاری مسکو بر تحولات شرق اوکراین که در حال حاضر به ایجاد یک آتشبس باثبات انجامیده نیز پیامی از انعطاف مسکو در زمینه مسائل بینالمللی، به واشنگتن و کشورهای غربی تلقی میشود.
تشدید حضور نظامی روسیه در سوریه در تلفیق با سه تحول دیگر عملا بحثهای سیاسی در باره یافتن راهحل برای بحران سوریه را هم وارد فاز جدیدی کرده است.
در هفتههای اخیر موج گسترده پناهجویان به سوی اروپا، کشورهای این قاره را بیش از پیش و به گونهای بلاواسطه درگیر بحران سوریه کرده است. این موج پناهجویی هم به فضای سختتری برمیگردد که ترکیه برای زیست پناهجویان ایجاد کرده و هم به فقدان چشمانداز برای حل بحران سوریه و امکان بازگشت پناهجویان از کشورهای ترکیه، اردن و لبنان به خانه و کاشانه خویش.
در بحثهایی که در کشورهای غربی بر سر مهار موج پناهجویی درگرفته، یک جمله دائما تکرار میشود: بحران را باید در کانون اصلی آن (سوریه) حل کرد. تا کنون غرب و کشورهای مخالف رژیم اسد در منطقه برکناری اسد را شرط به جریانافتادن هر گونه راه حلی برای بحران سوریه میدانستند. اما اینک به دلایلی این شرط از دستور کار خارج شده و عمدتا رویدادی تلقی میشود که میتواند در پایان یک پروسه سیاسی تحقق یابد، نه در آغاز آن.
رویکرد جدید غرب که هنوز لزوما همه کشورهای منطقه و از جمله ترکیه با آن همراه نشدهاند از جمله به این واقعیت برمیگردد که در ۴ سال گذشته طرح این شرط کمکی به حل بحران نکرده و اینک که قدرتگیری داعش و افراطگری آن به مشکل عمده بدل شده، برانداختن این رژیم اولویت اول نیست.
گرچه رژیم اسد نسبت به ۴ سال گذشته با شکستها و عقبنشینیهای ماههای اخیر در موقعیتی ضعیفتر قرار دارد، ولی به اعتبار نفوذی که در بخشهایی از جامعه تحت تسلط خود دارد و به اعتبار پشتیبانیهای روسیه و ایران و حزبالله لزوما در آستانه سقوط قرار ندارد. چنین سقوطی حالا برای غرب هم تا زمانی که تنظیمات سیاسی برای آینده سوریه رقم نخورده باشد، لزوما امر مطلوبی نیست.
محدودیتهای غرب
مشکل غرب این است که در درون سوریه بر خلاف عراق متحد قابل اتکایی ندارد و تلاش برای ایجاد آلترناتیوهای سیاسی و نظامی در برابر رژیم اسد هم با موفقیت همراه نبوده است. در چنین شرایطی، حتی کشوری مانند فرانسه که از ابتدا خواهان دخالت نظامی در سوریه به نفع براندازی رژیم اسد بود، حالا در کنار آمریکا و آلمان و شمار دیگری از کشورهای غربی به دیدگاه متفاوتی رسیده است. بنا بر این دیدگاه اگر حتی همچون لیبی بتوان رژیم اسد را از طریق حملات نظامی از پا درآورد، عمده نیرویی که خلاء حضور آن را پر خواهد کرد داعش و جبهه النصره و نیروهای مشابه هستند.
با توجه به تنوع قومی و مذهبی سوریه تسلط این نیروها بر بخشهای پرجمعیت کشور و دمشق که حالا پناهگاهی برای بخشی از اقلیتهای قومی و مذهبی تبدیل شده عملا میتواند فاجعه جدیدی را دامن بزند، موج پناهجویی را وارد مرحله تازهای کند و با تسلط داعش و گروههای مشابه بر اهرمهای قدرت در دمشق، زمینه برای خیز قدرتمندتری از افراطگرایی در منطقه فراهم شود.
با توجه به پیوندهای تنگاتنگ رژیم اسد با ایران، تا یک سال پیش، براندازی این رژیم، هم در غرب و هم در منطقه به عنوان محملی برای تضعیف جمهوری اسلامی در مذاکرات اتمی و سوق آن به سوی انعطاف و سازش بیشتر تلقی میشد. سقوط رژیم اسد میتوانست همچنین قدرت مانور جمهوری اسلامی در منطقه را کاهش دهد و محور تهران، بغداد، دمشق و حزبالله (لبنان) را که جمهوری اسلامی آن را «عمق استراتژیک» خود میداند با اختلال و گسست مواجه کند. اما با توجه به توافق کمسابقه بینالمللی بر سر حل مناقشهای هستهای ایران، براندازی رژیم اسد از این جنبه نیز اولویت خود را برای غرب و کشورهای منطقه از دست داده است. حالا صحبت از این است که بر خلاف دفعات پیش ایران به عنوان یکی از طرفهای حل بحران در چارهجوییها ادغام و به سوی ایفای سهمی مثبت در این زمینه سوق داده شود.
راهحلی تنها برای یک جنبه بحران
در مجموع جدا از بحثها و انتقادهای مربوط به تشدید حضور نظامی روسیه، به نظر میرسد که در سطح بینالمللی اجماعی بر سر حل بحران سوریه در حال شکلگیری است که رژیم اسد هم بخشی از آن به شمار میرود. با وجود این، غرب تاکید دارد که باید تنظیمات و توافقات سیاسی به گونهای باشد که در پایان پروسه باثباتسازی بخشهای تحت حاکمیت رژیم اسد و تشکیل دولتی که نماینده بخشهای واقعی مردم این منطقه باشد، اسد و محافل نزدیک به او با توجه به کارنامه ۴ ساله اخیرشان جایی در قدرت نداشته باشند.
ایران و روسیه اما همچنان تاکید دارند که باید رای مردم تعیینکننده باشد و ماندن یا رفتن اسد به این رای واگذار شود. این در حالی است که کشورهایی مانند عربستان و ترکیه که در سوریه با ایران مشغول جنگ نیابتی هستند و بر رفتن اسد تاکید داشتهاند همچنان از رویکرد جدید غرب در ثانویسازی برکناری اسد و محافل نزدیک به او، استقبال نمیکنند.
اگر نهایتا بر اختلاف غرب و کشورهای منطقه با ایران و روسیه بر سر آینده اسد پلی زده شود، باز هم مشکل سوریه تنها در همان یک سوم از خاک این کشور که تحت تسلط رژیم است حل میشود. در دو سوم بقیه، باید از یک سو کردها را قادر به ایجاد ثبات در منطقه خود کرد. این که این منطقه دوباره پیوندی نسبتا محکم با دولت مرکزی دمشق داشته باشد به کسب امتیازهایی برمیگردد که در باره اداره این منطقه به کردها واگذار میشود و نیز به نوع تعامل ترکیه با این منطقه. آنکار همچنان بیم دارد که شکلگیری یک قطب کردی در شمال سوریه برای کردهای ترکیه که پیوند نزدیکی با کردهای سوریه هستند جذابیت ایجاد کند و مشوق آنها در پافشاری برای امتیازاتی مشابه شود.
در زمینه رویکرد نسبت به ادغام رژیم اسد در حل بحران سوریه و در مورد مسائل کردها، احتمالا ترکیه بیشترین مقاومت و موضع منفی را خواهد داشت. این که نتیجه انتخابات پارلمانی ماه نوامبر و شکست یا موفقیت دولت حاکم حزب عدالت و توسعه چه تاثیری بر مواضع کنونی این دولت یا تغییر آن بگذارد، کمتر قابل پیشبینی است.
تا آنجا که به مناطق تحت تسلط داعش و نیروهای افراطی دیگر در سوریه برمیگردد، به نظر میرسد که حل مسئله دشوارتر باشد. حتی همکاری تنگاتنگتر ائتلاف ضدداعش و روسیه با ارتش کنونی سوریه هم لزوما حلال مشکل نخواهد بود و همچون عراق راهحل سیاسی درازمدتتری را طلب میکند که معطوف به جلب اعتماد سنیهای تحت سلطه داعش به حکومتهای مرکزی بغداد و دمشق باشد.
تحقق چنین هدفی با توجه به واگراییها، گسستها و دشمنیهایی که در این دو کشور میان بخشهای مختلف جامعه شکل گرفته است، ناممکن نیست، ولی آسان هم نخواهد بود. از این رو جایگزینی دولت کنونی در دمشق با دولتی فراگیرتر گرچه راهحل بخشی از بحران است، ولی حل کامل بحران و ایجاد انسجام ارضی و ملی در سوریه (و نیز در عراق) امر دشوارتری است که شاید مدتی درازتر معضل منطقه و جامعه بینالمللی باقی بماند و نهایتا هم جغرافیای سیاسی منطقه را بیتاثیر نگذارد.
رادیو زمانه-حبیب حسینی فرد
نظر شما