twitter share facebook share ۱۴۰۴ اردیبهشت ۰۸ 751
اینکه ترامپ ممکن است با وجود مخالفت نخست‌وزیر اسرائیل و مشاور امنیت ملی خود، همچنان بدنبال توافق باشد، نشان از نیاز شدید او به یک پیروزی در عرصه سیاست خارجی دارد

اختلاف‌نظرها در کاخ سفید درباره سیاست آمریکا در قبال ایران، موجب شده است که مدیر بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها هشدار دهد: «ایران به محض آنکه نشانه‌ای از اختلاف و سردرگمی در طرف مقابل احساس کند، از این شکاف در روند مذاکرات به نفع خود استفاده خواهد کرد.»

این هشدار احتمالاً به خاطر اظهارات متناقض نماینده آمریکا در مذاکرات، استیون ویتکاف، مطرح شده است. او روز دوشنبه، ۱۴ آوریل، گفت: «ایران نیازی به غنی‌سازی اورانیوم بالاتر از ۳.۶۷ درصد ندارد»، اما فردای همان روز تأکید کرد: «ایران باید برنامه غنی‌سازی و تسلیحات هسته‌ای خود را به طور کامل از بین ببرد.» این تغییر موضع ناگهانی، کفه ترازو را به نفع تندروهای دولت، از جمله مشاور امنیت ملی مایک والتز-که خواهان برچیده شدن کامل برنامه هسته‌ای ایران هستند- سنگین کرد.

سؤال این است که مسیر این تحولات به کجا می‌رود؟ پیش‌بینی درباره ترامپ کار آسانی نیست، اما گزارش‌های متعدد (از جمله از منابع ایرانی و اسرائیلی) نشان می‌دهد که مذاکرات غیرمستقیم ۱۹ آوریل بین ایران و آمریکا در عمان پیشرفت‌هایی داشته است. آخرین دور این مذاکرات هم که شنبه برگزار شد، از سوی طرف آمریکایی «امیدوارکننده اما همراه با احتیاط» توصیف شد.

اینکه ترامپ ممکن است با وجود مخالفت نخست‌وزیر اسرائیل و مشاور امنیت ملی خود، همچنان بدنبال توافق باشد، نشان از نیاز شدید او به یک پیروزی در عرصه سیاست خارجی دارد. اما سوال بزرگ‌تر این است که چنین توافقی چه جایگاهی در یک راهبرد جامع‌تر برای خاورمیانه دارد و آیا اساساً چنین راهبردی وجود دارد یا خیر.

مزایای احتمالی یک توافق

منتقدان قطعاً خواهند گفت که ایران در مذاکرات صادق نیست و قصد فریب دارد، یا اینکه توافق جدید، برنامه موشکی ایران را شامل نمی‌شود و مذاکرات تنها روی مسائل هسته‌ای متمرکز است. همچنین ممکن است استدلال کنند که لغو تحریم‌ها فرصتی به ایران می‌دهد تا استراتژی آسیب‌دیده «محور مقاومت» خود را دوباره زنده کند.

با این حال، باید این خطرات را در کنار مزایای احتمالی توافق سنجید؛ چنین توافقی می‌تواند موضع تندروهای ایران را تضعیف و فضا را برای اصلاح‌طلبان باز کند. تندروها در سال گذشته تلاش کرده‌اند که قدرت خود را بیشتر تثبیت کنند تا در نبرد بر سر جانشینی آقای خامنه‌ای، دست بالا را داشته باشند. اما در این مسیر، با مشکلاتی مثل فروپاشی اقتصادی و استراتژی ناکام «نه جنگ، نه صلح» مواجه شده‌اند.

البته، بازگشت اصلاح‌طلبان به صحنه به معنای ظهور دموکراسی لیبرال در ایران نخواهد بود، اما می‌تواند منجر به نوعی «باز شدن فضا» در داخل و افزایش تعاملات خارجی شود. هرچند استعفای محمدجواد ظریف از سمت معاونت ریاست جمهوری در ۲ مارس نشانه‌ای از نفوذ مداوم تندروهاست، اما یک توافق جدید می‌تواند به مسعود پزشکیان کمک کند تا با محافظه‌کاران میانه‌روتر، وارد ائتلاف شود.

از سوی دیگر، چنین توافقی شاید خطرات جدی پیش روی ایران در مسیر ساخت بمب اتم را نیز کاهش دهد. هرچند ایران اورانیوم کافی برای ساخت یک بمب (یا حتی چند بمب) دارد، اما هنوز نیاز به مراحل پیچیده‌ای مثل آزمایش دارد تا بتواند در صورت حمله یک کشور خارجی، قدرت واکنش و ضربه متقابل داشته باشد و در برابر اسرائیل بازدارندگی ایجاد کند. تلاش برای طی این مسیر، احتمالاً یک حمله بزرگ از سوی آمریکا و اسرائیل را در پی خواهد داشت؛ چیزی که رهبران ایران اصلاً نمی‌خواهند.

گزارش‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه اسرائیل در ماه مه آماده حمله به ایران بوده است، اما ترامپ و چند مقام امنیتی این حمله را متوقف کردند. به طرز متناقضی، ایران و آمریکا اکنون به دلیل نگرانی‌های مشترک درباره جنگ منطقه‌ای گسترده‌تر، به هم نزدیک‌تر شده‌اند. با توجه به اینکه حدود ۲۰ درصد از نفت و گاز جهان از خلیج فارس عبور می‌کند و سیاست تعرفه‌ای ترامپ بازارهای جهانی را به هم ریخته، نبود توافق می‌تواند به جنگی تمام‌عیار و بحران اقتصادی جهانی منجر شود.

همچنین بسیاری از کارشناسان نظامی آمریکا تردید دارند که حمله نظامی بتواند برنامه هسته‌ای ایران را به طور دائمی نابود کند. چنین حمله‌ای ممکن است ایران را وادار کند تا از معاهده منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (NPT) خارج شود و بدون نظارت بین‌المللی برنامه خود را به پیش ببرد. چنین اتفاقی می‌تواند مسابقه تسلیحاتی در خاورمیانه را شعله‌ور کند و این سناریویی است که حتی تندروهای ایرانی هم خواهان آن نیستند.

توافق، جایگزین استراتژی جامع نمی‌شود

مایکل اورن، سفیر پیشین اسرائیل در آمریکا، در صفحه ساب‌استک خود با نام «وضوح» نوشته است که در صورت امضای توافق جدید، اسرائیل باید برای بدترین سناریو آماده شود و از آمریکا تضمین‌های امنیتی آهنین - از جمله مجوز خرید بمب‌افکن‌های راهبردی و آموزش خلبانان برای استفاده از آن‌ها- را بگیرد.

این سخنان نشان می دهد که اسرائیل نتوانسته است در عرصه منطقه ای و بین المللی، یک اجماع و پشتیبانی سیاسی به نفع خود ایجاد کند؛ برای همین احساس ناامنی می کند و دنبال تضمین های بیشتر از آمریکا است. به عبارت دیگر چون چنین اجماعی وجود ندارد، اسرائیل خود را مجبور می بیند بر قدرت سخت تکیه کند و برای حفظ امنیت خود از آمریکا تضمین بخواهد. 

از سوی دیگر اسرائیل گرچه قدرت مسلط در منطقه است، ولی به جای اینکه این قدرت به برقراری ثبات و آرامش کمک کند، به تحقق اهداف گروه‌های تندروی یهودی که خواهان تشکیل حکومتی مذهبی و اشغال دائمی سرزمین‌های فلسطینی هستند، کمک کرده است.

در این میان گرچه ترامپ حامی اسرائیل است، اما احتمالاً همه سلاح‌هایی را که تل آویو می‌خواهد، به آن‌ نخواهد داد. مخالفت او با دادن بمب های سنگرشکن –که برای حمله به تأسیسات هسته ای لازم است- نشان می دهد که وی نیز استراتژی منظم و روشنی برای خاورمیانه ندارد.

ترامپ نیز همانند بایدن بیشتر به دنبال تاکتیک‌های موقتی است تا یک استراتژی جامع و چیزی که برای او اهمیت دارد، نمایش قدرت است. رهبران ایران این واقعیت را درک کرده‌اند و شاید به همین دلیل آماده‌اند تا با یک توافق، پیروزی نمادینی را به ترامپ بدهند.

با پایان دور سوم مذاکرات، به نظر می‌رسد پیشرفت کافی برای ادامه مذاکرات حاصل شده است. بدون تردید، بحث درباره میزان غنی‌سازی، بزرگ‌ترین مانع بر سر راه توافق خواهد بود. مخالفان توافق در ایران، اسرائیل و آمریکا هر فرصتی را برای بر هم زدن مذاکرات غنیمت خواهند شمرد. انفجار ۲۶ آوریل در بندر بندرعباس ــ چه حادثه بوده باشد و چه خرابکاری ــ نشان‌دهنده این واقعیت است که خطر یک جنگ گسترده منطقه‌ای همچنان جدی است و همین موضوع، محرک اصلی پیشرفت مذاکرات بوده است.

منبع: responsiblestatecraft


نظر شما