twitter share facebook share ۱۴۰۴ اردیبهشت ۲۵ 911
از دید آقای خامنه ای، دیپلماسی وسیله‌ای برای جلوگیری از جنگ است، نه راهکاری برای ترمیم اقتصاد ازهم‌پاشیده کشور

از اواسط آوریل، دیپلماسی میان تهران و واشنگتن با شتابی بی‌سابقه وارد مرحله‌ای تازه شده است. پس از هفت سال وقفه، رهبر جمهوری اسلامی، آقای خامنه ای، تصمیمی شگفت‌انگیز – و البته تا حدی قابل پیش‌بینی – گرفت: اگر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، خطوط قرمز اصلی ایران را بپذیرد، او با توافق جدید هسته‌ای موافقت خواهد کرد. هرچند دور چهارم مذاکرات میان دو کشور که آخر هفته گذشته در عمان برگزار شد، به نتیجه مشخصی نرسید، اما به‌نظر می‌رسد دو طرف مصمم‌اند که گفت‌وگوها را ادامه دهند.

سال ۲۰۱۹، زمانی که ترامپ نخست‌وزیر وقت ژاپن، شینزو آبه، را برای آغاز مذاکرات به تهران فرستاد، آقای خامنه‌ای با لحنی قاطع اعلام کرد که هرگز با «آن مرد» مذاکره نخواهد کرد. اما اکنون دیگر امکان نادیده‌گرفتن واقعیت‌ها وجود ندارد. تحت فشار تحریم‌ها، بحران اقتصادی و تهدید جنگ، رهبر ایران دیپلماسی را به‌عنوان تنها گزینه ممکن انتخاب کرده است.

شتاب اخیر در مذاکرات بر پایه فرضی شکننده اما انکارناپذیر استوار است: ترامپ می‌خواهد مانع از دستیابی ایران به توانایی ساخت سلاح هسته‌ای شود، و ایران نیز اصرار دارد که چنین نیتی ندارد. با این حال، تهران به مراتب متحدتر و مصمم‌تر از واشنگتن به‌نظر می‌رسد؛ چراکه حتی اصل دیپلماسی نیز در داخل دولت ترامپ محل مناقشه است. برای حاکمیت ایران، این مذاکرات نه فقط سیاسی، بلکه مسئله‌ای حیاتی است. آقای خامنه‌ای باید روی طنابی باریک حرکت کند: مذاکراتی را که از حمایت گسترده عمومی برخوردار است، پیش ببرد و در عین حال صدای اقلیتی تندرو را مدیریت کند که انسجام درونی نظام را تهدید می‌کند.

در نگاه تندروهای ضدآمریکایی در ایران، گفت‌وگو با ترامپ، مانند مذاکره با یزید – دشمن تاریخی شیعیان که امام حسین را در قرن هفتم به قتل رساند – است. اما این صداها در اقلیت کامل قرار دارند. در مقابل، اکثریت قاطع مردم ایران – از شهروندان عادی گرفته تا جناح‌های عمل‌گرا و طبقه آسیب‌دیده‌ی تجار – از دیپلماسی با آمریکا استقبال می‌کنند.

با این حال، در حالی‌که افکار عمومی به توافق امیدوار است، آقای خامنه‌ای موضع خود را به‌روشنی بیان کرده است: از دید او، دیپلماسی وسیله‌ای برای جلوگیری از جنگ است، نه راهکاری برای ترمیم اقتصاد ازهم‌پاشیده کشور. او بارها هشدار داده که حتی توافق جدید هسته‌ای نیز تضمین‌کننده رفع کامل تحریم‌ها نخواهد بود.

برخی افراد نزدیک به حکومت اکنون ادعا می‌کنند که آقای خامنه‌ای، برخلاف اظهارات علنی‌اش، هیچ‌گاه اصولاً مخالف مذاکره نبوده است. حتی یکی از نمایندگان تندرو مجلس گفته که تهران طی دو سال گذشته، در سکوت، در حال گفت‌وگو با تیم ترامپ بوده تا برای سناریوهای مختلف، از جمله نتایج انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا، آماده باشد.

این نگاه حسابگرانه و واقع‌بینانه که اکنون بر تصمیمات آقای خامنه‌ای حاکم است، به نظر می‌رسد در میان فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز جا افتاده باشد؛ نهادی که کنترل بخش عمده‌ای از توان نظامی و برنامه هسته‌ای ایران را در دست دارد. اگرچه سپاه هنوز به‌طور علنی از تغییر بنیادین در رویکرد خود نسبت به آمریکا سخن نمی‌گوید، اما توافق احتمالی با ترامپ می‌تواند زمینه‌ساز بازنگری در استراتژی دیرینه‌اش—یعنی حفظ دشمنی دائمی با واشنگتن—باشد. به عبارت دیگر، ممکن است سپاه هم به این نتیجه برسد که تداوم وضعیت فعلی، با وجود فشارهای خارجی و داخلی، دیگر برای حفظ منافع راهبردی کشور مقرون‌به‌صرفه نیست و باید به گزینه‌هایی مانند کاهش تنش و تعامل محتاطانه نیز فکر کرد.البته چنین نیتی هنوز به‌طور علنی بیان نشده است. در حال حاضر، سپاه با آقای خامنه‌ای در یک هدف کلیدی هم‌صداست: جلوگیری از جنگ. آن‌ها می‌خواهند از تنش پرهیز کنند، زمان بخرند و قدرت چانه‌زنی را حفظ کنند. برای سپاه، مذاکره به‌معنای تغییر بنیادین دیدگاه ایدئولوژیک نیست.

برای رفع هرگونه تردید در مورد هماهنگی درون حکومت، دفتر رهبری اعلام کرده که سپاه از مذاکرات تحت نظر وزیر خارجه عباس عراقچی حمایت می‌کند، اما همچنان «کاملاً هوشیار» است و «دست بر ماشه دارد» تا در صورت شکست دیپلماسی، واکنش نشان دهد. در این نگاه، دیپلماسی و بازدارندگی نظامی، دو روی یک سکه‌اند؛ و سپاه هم ضامن رعایت خطوط قرمز ایران است، و هم تضمین‌کننده اجرای توافق مطابق شروط تهران.

در همین حال، نیروهای عمل‌گرا و تکنوکرات – که به‌نوعی ستون فقرات حکومت محسوب می‌شوند – آشکارا از حمایت آقای خامنه‌ای و سپاه از مذاکرات هسته‌ای استقبال کرده‌اند. برای عباس عراقچی و رئیس‌جمهور جدید، مسعود پزشکیان – چهره‌های شاخص اردوگاه طرفدار تعامل – این لحظه یک چرخش حساب‌شده در روابط تهران و واشنگتن محسوب می‌شود.

این رهبران عمداً آقای خامنه‌ای را به‌عنوان حامی نهایی مذاکرات معرفی می‌کنند. با این کار، بار سیاسی مذاکره را به دوش رهبری می‌گذارند و تندروها را مجبور می‌کنند یا تبعیت کنند یا در برابر شخص رهبر و سپاه ایستادگی علنی کنند – کاری که هزینه بسیار بالایی دارد. نمونه بارز این وضعیت، سعید جلیلی است؛ سیاستمداری که سال‌ها با هرگونه امتیازدهی به آمریکا مخالف بود، اما اکنون از گفت‌وگوهای اخیر دفاع کرده است.

پزشکیان صریحاً تمایل خود به گفت‌وگوی مستقیم با واشنگتن را ابراز کرده، اما وعده داده است که به خواست آقای خامنه‌ای برای حفظ ظاهر مذاکرات غیرمستقیم احترام بگذارد. این نمایش به رهبر ایران امکان می‌دهد تا ظاهر خود را حفظ کرده و فاصله‌ای نمادین با آمریکا نگه دارد، در حالی‌که همگان می‌دانند عراقچی در هر دیدار، به‌صورت مستقیم با فرستاده ترامپ، استیو ویتکاف، گفت‌وگو می‌کند.

برای پزشکیان، مسئله ظواهر کمتر اهمیت دارد. آنچه برای او و میلیون‌ها ایرانی مهم است، رسیدن به توافقی است که تحریم‌های آمریکا را لغو کند. فشار برای دیپلماسی مستقیم رو به افزایش است، اما فعلاً از طریق واسطه‌ها دنبال می‌شود. یکی از مفسران برجسته‌ی طرفدار مذاکره اخیراً گفته: «مذاکره غیرمستقیم معنا ندارد؛ ما به گفت‌وگوی مستقیم نیاز داریم، نه چانه‌زنی.»

این سخنان، بازتاب‌دهنده‌ی فوریت اوضاع است. جایگاه ایران امروز، به مراتب ضعیف‌تر از زمانی است که توافق قبلی با آمریکا حاصل شد. اقتصاد کشور در آستانه فروپاشی است؛ تورم و بیکاری در اوج‌اند؛ و بخش انرژی – با وجود منابع عظیم نفت و گاز – به‌شدت بحران‌زده است، چرا که سرمایه‌ای برای نوسازی آن وجود ندارد.

در عین حال، شبکه نیابتی ایران در منطقه آسیب زیادی دیده است. حماس، حزب‌الله و حتی حوثی‌ها قدرت گذشته را ندارند و رژیم بشار اسد نیز دیگر عملاً از صحنه خارج شده است. در مقیاسی بزرگ‌تر، تهدیدهای جدی‌تری دیده می‌شود: احتمال حمله نظامی اسرائیل و آمریکا به‌طور جدی مطرح است، و متحدان راهبردی ایران یعنی روسیه و چین نیز تمایلی به حمایت علنی از تهران در صورت جنگ ندارند.

افکار عمومی نیز فشار مضاعفی وارد کرده است. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که بیش از ۸۰ درصد مردم ایران از مذاکره با آمریکا حمایت می‌کنند. حتی کوچک‌ترین نشانه‌های مثبت از مذاکرات باعث تقویت ارزش ریال شده است. به گفته یک مذاکره‌کننده سابق، «دو ساعت مذاکره مثبت میان ایران و آمریکا ارزش پول ملی را ۲۰ درصد بالا برد؛ کاری که بانک مرکزی با تزریق صدها میلیون دلار هم نمی‌توانست انجام دهد.»

با این حال، برخی از خوش‌بینی‌ها نسبت به مذاکرات بیش از حد است. برخی اقتصاددانان حامی دیپلماسی پیش‌بینی می‌کنند که مشکلات اقتصادی ایران در صورت امضای توافق جدید، طی سه تا چهار سال قابل حل است، بازارهای جهانی باز خواهند شد و گره‌های مالی باز خواهند شد. واقعیت این است که تحریم‌های آمریکا طی دو دهه گذشته صدها میلیارد دلار به اقتصاد ایران آسیب زده و بانکداری، حمل‌ونقل و صادرات را فلج کرده است. توافقی جدید می‌تواند حداقل منابع مسدود شده ایران در کشورهایی مانند قطر، عراق، ترکیه و ایتالیا را آزاد کند.

اما آقای خامنه‌ای نگران است که این خوش‌بینی‌ها باعث شکل‌گیری انتظارات غیرواقع‌بینانه شود، در حالی‌که تحریم‌ها تنها یکی از مشکلات عمیق اقتصاد ایران هستند. او باید هم هواداران دیپلماسی را مدیریت کند و هم موضع منتقدان تندرو را تنظیم کند؛ گروهی کوچک اما پرصدا که گاه بی‌پروا عمل می‌کنند. برخی از چهره‌های این جناح معتقدند به‌جای مذاکره با ترامپ، ایران باید انتقام ترور قاسم سلیمانی را بگیرد.

آقای خامنه‌ای به‌طور علنی به تندروهای مخالف مذاکرات هشدار داده که از واکنش‌های تند پرهیز کنند، مراقب گفتارشان باشند، اقدام نسنجیده نکنند و منتظر نتیجه مذاکرات بمانند. او در سخنرانی ۲۵ آوریل گفت: «اعتراضات بی‌مورد، بی‌صبری یا تحلیل‌های غلط می‌تواند پیامدهای ویرانگری داشته باشد.» این پیام مستقیم خطاب به جناحی است که از امتیازدهی‌های داخلی و خارجی ناراضی است: از لغو حمله برنامه‌ریزی‌شده به اسرائیل، تا تعلیق اجباری حجاب، و حالا مذاکره با دولت ترامپ.

در این میان، عباس عراقچی – نماینده منتخب رهبر برای مذاکره با ترامپ – اقدامی بی‌سابقه انجام داده و به‌نوعی وارد سیاست داخلی آمریکا شده تا دل ترامپ را به‌دست آورد. او نه‌تنها از ترامپ به‌عنوان رهبری ضد جنگ یاد کرده، بلکه پیام‌هایی ضد بایدن در توییتر منتشر کرده تا نظر رئیس‌جمهور سابق آمریکا را جلب کند. تندروهای تهران تا کنون جرات نکرده‌اند به این اقدامات عراقچی واکنشی نشان دهند؛ در حالی‌که اگر همین رفتارها از جواد ظریف سر می‌زد، احتمالاً سرنوشت سیاسی‌اش به‌کلی تمام شده بود.

ایران در سال ۲۰۲۵، دیگر آن ایرانِ سال ۲۰۱۵ نیست. تندروهای ضدآمریکایی می‌دانند که فعلاً باید سکوت کنند و منتظر نتایج مذاکرات بمانند. تا زمانی که گفت‌وگوها ادامه داشته باشد، نشانه‌ای از شورش آن‌ها علیه رهبر دیده نمی‌شود. آن‌ها محاسبه کرده‌اند که نظام سیاسی – که از سال ۱۳۵۷ بر حضور آنان تکیه داشته – هنوز هم آن‌ها را کنار نخواهد گذاشت.

اما این جریان می‌داند که دیگر پایگاه محکمی برای ایستادن ندارد. یکی از اعضای سابق این جریان اعتراف کرده: «قرار بود ایران در سال ۲۰۲۵ قدرت برتر اقتصادی و نظامی منطقه باشد. اما امروز اوضاع اقتصادی و اجتماعی فاجعه‌بار است.» کمپ طرفدار دیپلماسی همچنان تندروها را به‌عنوان گروهی منزوی و ایدئولوژیک نشان می‌دهد که یا از واقعیت دور مانده‌اند، یا از تحریم‌ها سود می‌برند.

چنانکه رئیس‌جمهور پیشین، حسن روحانی، گفته: مذاکره به‌معنای تسلیم نیست؛ بلکه باید منافع ملی را بر رقابت‌های جناحی مقدم دانست. اما همه می‌دانند که قدرت واقعی در دست رهبر و سپاه است. گرچه بسیاری امید دارند که مذاکرات به نتیجه برسد، اما هم آقای خامنه‌ای و هم سپاه خطوط قرمز مشخصی دارند و مسیر دیپلماسی با دولت ترامپ را با دقت هدایت می‌کنند. در داخل کشور، دست‌کم تا زمانی که آقای خامنه‌ای و سپاه سکان‌دار امور هستند، نه شور و شوق حامیان مذاکره و نه خشم تندروها، مسیر مذاکرات را تعیین نخواهد کرد.

منبع: فارین پالیسی

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما