تا اواسط سال ۲۰۱۳ آمریکا پیوسته تاکید میکرد که خط قرمز عدم دخالت در مناقشه سوریه، کاربرد سلاح شیمیایی است؛ یعنی اگر در درگیریها، حکومت بشار اسد سلاح شیمیایی به کار برد، حمله نظامی آمریکا هم قطعی خواهد بود. اما در همین دوران از گازهای شیمیایی در مناقشه داخلی سوریه استفاده شد که تعیین هویت کاربران آن، تازه به کمیسیونی از سوی سازمان ملل سپرده شده است. ابهام در مورد نیرویی که سلاح شیمیایی به کار برده و نیز پیامدهای ریسکآمیز دخالت نظامی آمریکا در سوریه، سبب شد که واشنگتن از تهدید خود عقب نشینی کند و به جای حمله به سوریه، با روسیه بر سر خلع سلاح شیمیایی رژیم اسد به توافق رسد. این رویکرد واشنگتن کشورهای مختلفی را مغبون کرد، به ویژه فرانسه را، که بیاعتنا به پیامدهای دخالت نظامی در لیبی، مؤکداً خواهان رویهای مشابه در سوریه بود.
تا امروز هم اولاند همچنان شکوه میکند که اگر سال ۲۰۱۳ حمله نظامی شده بود، داعش قدرت نمیگرفت. شاید این سخن اولاند درست باشد، ولی این که سوریه با این وجود باز هم سرنوشتی غیرمتفاوت از امروز و یا حتی بدتر از امروز میداشت هم، به سادگی قابل رد نیست.
ائتلاف ضد داعش هم که شکل گرفت، پاریس همکاری نظامی و حملات هوایی خود را صرفاً به عراق محدود کرد و وارد حمله به داعش در سوریه نشد. استدلال لوران فابیوس و اولاند این بود که داعش و اسد دو روی یک سکهاند و زدن داعش، اگر به قدرتگرفتن اسد منجر شود کار عبثی است. از نظر آنها بحران سوریه یک راهحل سیاسی دارد که اپوزیسیون و عناصری از رژیم کنونی، میتوانند هسته اصلی آن را تشکیل دهند.
در ماهها و هفتههای اخیر هم به رغم این که در اکثر پایتختهای غربی دیگر بسان سابق، زدن و برداشتن اسد به عنوان گام اول در هر گونه راه حل سیاسی مطرح نبود، ولی پاریس کماکان بر همان مشی سابق مانده بود.
چند روز پیش اولاند در جلسهای با رهبران نظامی وامنیتی فرانسه، امکان مشارکت این کشور در حملات نظامی به داعش در خاک سوریه را بررسی کرده است و احتمالا آن گونه که لوموند نوشته، به زودی این سیاست عملی خواهد شد.
همزمان لحن و تاکیدها نسبت به اسد هم عوض شده و زدن او از اولویت خارج شده است. لوموند در اثبات این نکته، به سخنرانی اولاند در ۲۶ اوت در جمع سفرای کشور اشاره میکند که به جای تاکید بر حذف اسد، از «خنثیسازی و بیطرفکردن او» سخن گفته است. این تغییر مفهومی و کلامی میتواند به معنای قبول سیاستی باشد که به جای حذف فوری اسد، گرفتن قدرت از او در یک روند سیاسی و بدون ایجاد خلا قدرت را دنبال میکند و این بدین معناست که شدتگرفتن بحران سوریه از همه طرف، مسئله پناهجویان و به ویژه ناکامی در زدن داعش در یک سال گذشته و حتی قدرتگیری بیشتر آن، که خطر بیثباتی بیشتر در منطقه را به دنبال میآورد، همه و همه دیدگاهها را در واشنگتن ، مسکو ، پاریس و شاید تهران تا حدودی زیادی درباره ابعاد و اولویتهای یک راه حل سیاسی در مورد بحران سوریه، نزدیکتر کردهاند.
تا دو سال پیش برکناری فوری رژیم اسد، هم در منطقه و هم در غرب، از جمله به عنوان محملی برای کاهش قدرت تهران در منطقه و سوق آن به سوی کوتاهآمدن و عدم سرسختی در پرونده هستهای تلقی میشد. با حل نسبی مناقشه هستهای این انگیزه در زدن فوری رژیم اسد هم تقریبا بلاموضوع شده است.
فقدان متحدی قابل اتکا برای غرب در سوریه، خطر ایجاد خلا قدرت در شرایطی که رژیم اسد رفته باشد و ارتش از هم بپاشد و پرشدن سریع این خلا توسط نیروهای افراطی هم، بیش از پیش مایه نگرانی در غرب است. همه این موارد ظاهرا حالا پاریس را هم متقاعد کردهاست که چرخشی در سیاست سوریهای خود صورت دهد.
حبیب حسینی فرد
نظر شما