گزیده ای از بیانات ایت الله العظمی وحید خراسانی در شب ولادت با سعادت سید الساجدین سلام الله علیه در باره وظایف روحانیت در عصر حاظر
ارزش فقاهت در دین
کاری که شما به آن مشغولید، چه ارزشی دارد؟ «فقیه واحد خیر من الف عابد» یک فقیه از هزار عابد افضل است. عابدی که امام می فرمایند که عبادتش «مقبولة مبرورة» است. هزار عابد یک طرف و یک فقیه واحد با افضلیت نسبت به آن عابد هم یک طرف. تمام نکته این روایت در این است که فقیه حافظ نفوس است اما عابد حافظ نفس است.
«والعصر إن الإنسان لفي خسر إلا الذين آمنوا وعملوا الصالحات و تواصوا بالحق وتواصوا بالصبر» این عصر، عصری است که خداوند قسم یاد کرده است به آن عصر، عصر ظهور ولی عصر علیه السلام که در این عصر خلقت و بعثت به ثمر می رسند و تکوین و تشریع هم در این عصر بارور می شوند در حالی که تمام انبیا و ائمه علیهم السلام دو حرف از علم آوردند اما آن حضرت بیست و هفت حرف علم را می آورند و دستشان را بالای سرها می گذارند و هر سری عقل چهل فرد را پیدا می کند، در آن زمان است که حقائق، لطائف و اشارات قرآن برای مردم آشکار می شود.
امروز ما همه در جهلیم منتهی سعادتمند آن کسی است که بداند که نمی داند. ما از کجا آمده ایم، در کجا هستیم و به کجا می رویم، نه خبر از مبدأ داریم، نه اطلاع از منتهی و نه خبردار از وسطیم «رحم الله امرءا عرف من أین و فی أین و إلی أین» اما این سه حرف من، فی و الی برای چیست؟ من برای ابتدا، الی برای انتهاء و فی برای ظرفیت است. «من» ابتدا و «الی» انتها و «فی» هم در مورد انسان است اما انسان چیست؟ این پوست، این گوشت و این استخوان که ملاک انسانیت نیست در حیوانات هم وجود دارد اقوی در آن چه ملاک انسانیت است، عقل است «دعامة الانسان العقل» اما خود عقل چیست؟
عقل به چه چیز کامل می شود؟
عقل عاقل تمام نمی شود الا به ده رتبه اما آن ده رتبه چه چیزهایی هستند یکی از آن مراتب این است که «الخیر منهم معمول الخیر» ال، ال جنس است، جنس خیر از او «معمول» و «الشر منه مأمون» و شر هم از او مامون است و آخرین مرتبه این ده خصلت هم این است که «ما رای احدا» احدی را نمی بینند که این مراتب را داشته باشد الا این که او می داند و تعارف هم نمی فهمد که او از خودش بهتر است چرا؟ چون خبر از خودش دارد اما بنده خبری از او ندارد.
آثار اکمال عقل
ما اگر عقلمان کامل شود نه به علم مغرور می شویم و نه به عمل، چرا؟ چون ممکن است همان کسی که در بازار می رود که در نظر ما هیچ اعتباری ندارد، کاری کرده باشد، جهادی کرده باشد که از مقربین باشد، اما ما خودمان را می شناسیم که اسیر هوی و هوس و عمل به آرزو هستیم پس اگر این خصوصیات را داشت در این جا است که آن انسان محقق شده است. قرآن بخوانید، اما با تدبر «والعصر إن الانسان لفی خسر» در این جا خداوند است که با لام تاکید جنس می فرماید: انسان هر آینه در خسران است.
اما مستثنی کسانی هستند که در آنها چهار مطلب است، دو مطلب در مورد حیات انفرادی است و دو مطلب هم در مورد حیات اجتماعی است اما حیات انفرادی «الا الذین امنوا» که در همان کلمه اول کار تمام است «إنما المومنون» این «إنما» لفظ موضوع برای حصر است.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» تقدیم این جار و مجرور در این جا غوغایی است آیا ما به این مقام رسیدیم که «و علی ربهم یتوکلون و الذین یقیمون الصلوه و مما رزقنهم ینفقون» اما در قسمت آخر آیه که «مما رزقنهم ینفقون» است منظور از این «ما رزقنا» چیست؟ مال، جاه، مقام علم، کمالات نفسانیه، همه در ما رزقنا خلاصه می شود.
ما چه بودیم چه داریم و چه هستیم؟ هیچ، اما در اول نطفه ای گندیده بودیم که اگر به دامن پدر می ریختیم یا به دامان مادر، ما را می شستند و در چاه می ریختند اما این نطفه را خداوند «فی ظلمات ثلاث» به این صورت درآورد. مغزی به ما داد اما از آن مغز چه مقدار خبر داریم پنج هزار سال است که بشر در تشریح این بدن کار می کند اما هنوز از اسرار این پوست سر در نیاورده است.
سه میلیون غده عرق در این پوست گنجانده شده است، اما این عرق دفعش چه می کند و وجودش در انسان چه اثری دارد. هر تار مو پیازی دارد، این پیازها را بر سر ما کاشته است، بعد می فرماید: «صورکم فأحسن صورکم» صورت به قدری حسن است که خود مصور این گونه فرموده است. « ثم انشأناه خلقا آخر» اما این خلق آخر چیست؟ و چه چیزهایی در این نهفته است؟
اهمیت تلاوت و فهم قران
خوشا به حال آنهایی که قرآن را فهمیدند این کتاب درکش سهل و ممتنع است. عباراتش برای عوام، اشاراتش برای خواص و لطائفش برای علما و حقایقش هم برای انبیا است و «نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ » همه ما سعی کنیم و به شاگردانتان هم سفارش کنید که هیچ روز قرآن را ترک نکنیم «یا علی اوصیک بتلاوةالقرآن علی کل حال فانها ربیع القلوب» همان طوری که نسیم بهار زمین مرده را زنده می کند، آیات قرآن هم روح مرده را احیا می کند و بعد از آن که زنده شد، بذر معرفت در آن به ثمر می رسد، زمین در زمستان سبز نمی شود اما در بهار هر دانه ای که بر روی آن بپاشید سبز می شود، نسبت روح ما با قرآن نسبت زمین به بهار است.
عمل تلاوت هر روزه قرآن را ترک نکنید به خود ولی عصر سلام الله علیه هدیه کنید. «مددی گر به چرایی نکند آتش طور/ چاره تیره شب وادی ایمن چه کند» قبر و برزخ و قیامت در پیش است. « يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا» روزی که در آن بچه تازه به دنیا آمده از حول قیامت پیر می شود.
یا اَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ اِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْءٌ عَظیمٌ یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمّا اَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدید» این روز در پیش است قبل از آن روز هنگام جان دادن است امیر المومنین علیه السلام در این باره فرمودند: «اجتمعت علیه سکرة الموت و حسرة الفوت» که در این کلام شریف ایشان حسرت فوت را بر سکرت موت مقدم داشته است.
قرآن را ترک نکنید و آن را به ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه کنید. این هدیه چه اثری دارد؟ اگر کسی هر روز در خانه شما تحفه ای آورد شب عید نوروز با او چه می کنید. اگر شما امروز عزیزترین اشیاء را به ولی عصر علیه السلام هدیه کردید، شب قدر با شما چه می کند، خوشا به حال آنها که فهمیدند و از این عمر استفاده کردند، راه استفاده کردن از زندگی برای شما باز است.
توصیف مرگ و قیامت
سکرات مرگ چگونه است؟ هفتاد، هشتاد سال این درخت زندگی در این دنیا ریشه دوانده است، سکرات مرگ این درخت را از همه ریشه هایی که دوانده است، جدا می کند که این سکرات مقدم بر حسرت فوت است که همه در این روز در حسرتند، خوبان در حسرتند، بدان هم در حسرتند، علما هم در حسرتند، عبّاد هم در حسرتند، آنها که بدند در حسرت این که چرا خوب نشدند و آنها که خوبند در حسرت این که چرا خوب تر نشدند.
اهمیت اموزش تعالیم اسلامی به دیگران
حدیث بسیار مهمی از امیر المومنین علیه السلام باب مدینة العلم است که: «اگر کسی یتیمی از ایتام ما را کفالت کند» اما ایتام آنها چه کسانی هستند؟ خود ائمه علیهم السلام بیان فرمودند: «اشد من یتم الیتیم الذی انقطع عن ابیه یتم یتیم انقطع عن امامه» اگر ایتام ما را در زمان غیبت ما کفالت کنید و از آن علمی که از ما به شما رسیده است به آنها بذل کنید اثرش چیست؟ « کان معنا فی الرفیق الاعلی» خوشا به حال آنها با ما هستند اما چه معیتی اگر در آفتاب بنشینی با آفتاب هستی اما ما کجا و خورشید کجا؟ بیان امام این است نه تنها «معنا» بلکه «کان معنا فی الرفیق الاعلی» در همان جایی که ما سکنی داریم او سکنی دارد.
بعد از بیان مطلب فوق بیان امام علیه السلام این است که یک عده در روز قیامت وارد محشر می شوند که تاجی بر سرشان است که «يضيء لأهل جميع العرصات» تا جایی که نور تاجش به جمیع اهل عرصات منتشر می شود اما لباسش، خداوند به هر کدام حله ای می پوشانند که سلک آن حله بحذافیرها، دنیا از آن کم ارزش تر است دنیا چقدر است «زینا السماء الدنیا بزینة الکواکب» همه این کهکشان هایی که میلیاردها سال نوری که هر ثانیه اش پنجاه هزار سال فرسخ با ما فاصله دارد ارزش یک رشته آن حله را ندارد.
کارشان در دنیا چه بوده است کارشان این بوده است که از آن علمی که از ما آموختند، ایتام ما را به آن علم کفایت کردند یکی از این سه مطلب را برای آنها حاصل کردند یا جهلی از دل او باز کردند یا هدایتی نصیبش کردند و یا ازاله شبهه ای کردند. کار کنید، نتیجه فقه این است «ازالة الشبهات، تعلیم الاحکام، تهذیب الأخلاق» ایتام امام زمان علیه السلام را در عصر غیبت به این امور کفالت کنید آن وقت اجرتان حساب ندارد.
روایاتی بهت انگیز
«ومن أحياها فكأنما احیا النا س جميعا» تاویله الاعظم این است: اخراجها من ضلال الی هدی نه من الضلال الی الهدی، جنس هدایت و ضلال نیست، نکره است. یک مساله یاد دهید یک شبهه از دل یک مسلمان شیعه ازاله کنید، یک باب از معرفت به او باز کنید، اجر احیای تمام نفوس بشر را دارید. وظیفه شما بسیار مهم است «لیتفقهوا فی الدین» این جمله اولی «لیتفقهوا» که هیئت تفعل است اما فائده فقه تحت هیئت تفعل چیست؟ تفقه در دین منحصر به فقه نیست، عبارت است از «آیة محکمة سنة قائمة فریضة عادلة» دین عبارت است از عقاید، اخلاق و احکام از طهارت تا دیات «لیتفقهوا فی الدین.»
بایسته ها
اولا باید خود ما متفقه شویم اما این کافی نیست، تمامش و کمالش «ولینذروا قومه» است، مسئولیت همه این مردم با ما است اینها ایتام امام زمان علیه السلام هستند، حال شما چه کاره اید؟ این لباس سربازی او است که بر تن شما است، لباس خدمتگذاری او است. اگر از ما بپرسید که خودت را به آن نسبت دادی، ملبس به لباس نوکری او شدی اما نوکری نکردی چه جوابی می دهیم. ما بی خبریم چه کردیم و چه بودیم. حسن بن یوسف بن مطهر؛ ابن حجر آن هم ابن حجر عسقلانی درباره علامه می گوید «کان آیة فی الذکاء یکتب و هو راکب» نه تنها او در خانه می نوشت بلکه در حال سواره هم می نوشت. «یزاحم بعظمته الکواکب.»
عمری کردیم اما به قدر کشف علامه کاری نکردیم، به مجلس خدابنده آمد - هنر این است واقعا بهت انگیز- شیخ حر عاملی در شرح حال او می نویسد فضائل او «اکثر من أن تحصی»، ابن داوود در رجالش علامه را طرح می کند، بعد می گوید بهتر این است که من سکوت کنم چون هر چه بخواهم در فضائل او بگویم باز هم حق مطلب در مورد او ادا نشده است، آمد به مجلس خدابنده کفش هایش را در آورد زیر بغلش گرفت. علمای چهار مذهب همه حیران شدند. همه می خندیدند که آبروی تشیع رفت. در محفل سلطان و کفش زیر بغل گذاشتن! بعد پرسیدند چرا کفشت را زیر بغلت آوردی؟ گفت: می ترسم. پرسیدند از چه می ترسی؟ گفت: می ترسم ابوحنیفه کفشم را بدزدد.
گفتند: ابوحنیفه کجا تو کجا تاریخ را بلد نیستی؟ گفت: می ترسم محمد بن ادریس بدزدد، گفت می ترسم مالک بن انس بدزدد، گفت می ترسم احمد بن حنبل بدزدد، همه خندیدند که شیخ چه می گوید پرسید اگر شما به من می خندید، که کفش را برداشتم از ترس دزدیدن حنفیه، شافعیه، حنبلیه و مالکیه، چرا اینها یعنی روسای چهار مذهب کفش پیغمبر را دزدیدند باز تعجب همه بیشتر شد. گفتند اینها کجا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کجا اینها که آن حضرت را درک نکردند. بعد پرسید اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را درک نکردند چرا دین رسول را از اینها گرفتید؟
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
در همان مجلس چهار مذهب را به یک لنگه کفشش بیچاره کرد. این مرد علم و عمل واقعا بهت انگیز است، این توفیق چه می کند فقه را از محقق تلمذ کرد، کلام را از خواجه نصیر. خواجه معقول را برای او درس می گفت منقول را هم از او درس می گرفت آن وقت یک نفر چه کرده است؟ پانصد کتاب از او به یادگار مانده است این علمش بعد نوبت به عمل و تقوایش می رسد که «لولا کتاب الالفین و زیارة قبرالحسین لاهلکتنی الفتوی» اگر کتاب الفین در امامت نبود و اگر زیارت قبر حسین علیه السلام نبود فتاوا مرا هلاک می کرد، علامه این است. این علم، این تقوا «لاهلکتنی الفتاوی»، بعد رسید به این مقام که در سفری از حله به زیارت قبر سید الشهدا علیه السلام می رفت، یک وقت مشاهده کرد، کسی پیاده با او راه می رود و سوالات بهت انگیزی از او می کند. از فروع فقهیه از طهارات تا دیات، از عقود تا ایقاعات تا احکام تا عبادات و همه ابواب فقه در پیش او حاضر است.
علامه مبهوت شد که این کیست؟ از بهت تازیانه اش افتاد آن شخص تازیانه را برداشت و به علامه داد، علامه وقتی این احاطه را دید گفت این مساله را برای من حل کن، آیا در همچنین روزگاری می شود کسی به خدمت ولی عصر عجل الله صاحب دهر و زمان رسد؟ گفت چگونه نمی شود و حال آنکه تازیانه به دست علامه می دهد، این علما این گونه بودند و این گونه شدند. ما چه کردیم؟ در یک مجلس فقهای چهار مذهب را بیچاره کرد، سلطان دستور داد از خطبه ها سب امیرالمومنین علیه السلام را برداشتند و مذهب شیعه را در ایران رسمی کردند. این عمل علامه است و این هم علم ایشان است، آیا ما جز قصور، جز تقصیر چیزی داریم؟ مگر خدا لطفی کند و بر ما ببخشد. کاری کنید که ازاله شبهه ای شود، قلبی از جهالت در آید و گمراهی به هدایت رسد و این روایت را فراموش نکنید.
دو وظیفه مهم
موسی کیست؟ «ونادیناه من جانب الطور الایمن و قربناه نجیا و کلم الله موسی تکلیما» تکلیم مفعول مطلق است و این رتبه موسی بن عمران است که بعد خطاب آمد ای موسی اگر دو کار کنی هر یک بالاتر از این است که صد سال همه روزها برای من روزه بگیری و همه شبها را تا به صبح به نماز بایستی حضرت موسی علیه السلام گفت: پرو
پردگارا آن دو کار چیست؟ خداوند متعال فرمود: آن دو کار این است «أن ترد عابق» اول این که عبد عابقی را به مولا برگردانی، بنده گریخته را، عبد عابق را با مولایش آشتی دهی دوم اینکه گمراهی را هدایت کنی.
حضرت موسی علیه السلام پرسید: پروردگارا این دو کار چیست؟ خطاب آمد آن عبد عابق گنه کاری است که از ما رو برگردانده است، او را از گناهش توبه ده و آن ضالی که هدایت می کنی کسی است که امام زمانش را نمی شناسد و او را با امام زمانش آشنا کن. اگر یکی از این دو کار را کنی از صد سال صوم جمیع ایام و قیام جمیع لیالی افضل است پس زندگی خود را صرف نکنید الا در این دو کلمه که یکی این است که مردم را با خدا آشنا کنید و دوم اینکه آنها را با امام زمان علیه السلام آشنا کنید.
حرف حساب دو کلمه بیشتر نیست «من منه الوجود» و «من به الوجود» اما من منه الوجود «الله لا اله الا هو الحی القیوم» اما من به الوجود که «بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء» زندگی را صرف کنید در منه الوجود و من به الوجود، قرآن را ترک نکنید. به شاگردانتان سفارش کنید که همه قرآن بخوانند و به خود امام زمان علیه السلام هدیه کنند. حدیث صحیح السندی است که می فرماید کسی که عملش این باشد با خود آن حضرت است و کسی که با او بود با جمیع انبیا و ائمه علیهم السلام است.
عمر گذشت اما تلاوت قرآن هر روزه که در هر حرفی غوغا است وقتی هدیه به او شد اضافه نکره را معرفه می کند. عمل من است قرائت من است اما وقتی اضافه به او پیدا کرد اضافه مغیر است اگر عمل من باشد بدون اضافه می شود نکره اگر عمل مضاف به او باشد معرفه می شود، بعد اثرش چیست؟ اثرش این است که شما هر روز عزیزترین گوهر را که قرآن است به او هدیه کردید در این صورت آن حضرت شب قدر که دفتر عمل و مقدرات به امضای او می رسد با ما چه خواهد کرد. خدا و امام زمان علیه السلام، این دو اساس زندگی هستند حوزه هم باید فانی در این دو کلمه باشد.
استقلال حوزه در چیست؟
استقلال حوزه در این است فقط خدا و امام زمان علیه السلام لیس الا، نه مرجعی نه رئیسی، رؤسا و مراجع همه فانی هستند به یک چرت همه از دست می رود، کیست که یک چرت زند همه معلومات و تمام اختیاراتش از دستش نرود. قرآن را بخوانیم آیت الکرسی «لا تاخذه سنة و لا نوم» این جمله خیلی پر بار است.
آن کسی که ادعا می کند همه دنیا را با یک بمب اتم ویران می کند وقتی یک چرت می آید اختیار دل و روده اش از دستش می رود. «و علی ربهم یتوکلون» منحصرا خدا واسطه است و ولی عصر علیه السلام و لیس الا. استقلال حوزه وقتی است که این دو کلمه در همه و بر همه حاکم باشد مراجع چه کاره اند پول دیگری است که خرج می کنند که باید صرف شما شود پول مال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، چه ربطی به من دارد؟ خلاصه عمری بر ما گذشت نفهمیدیم «بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه» خداوندا به پهلوی شکسته فاطمه زهرا سلام الله علیها نظر حجة ابن الحسن اروحنا له الفداء را شامل ما کن. واقعا خوشا به حال آنها که این دو کلمه خدا و امام زمان را فراموش نکردند و راهش هم این است که هر روز قرآن بخوانیم و به او هدیه کنیم توسل کنید که دو چیز مشکل گشای ما است که همان توکل علی الله و توسل به ولی الله است.
messages.comments