برخى گمان مى‏ كنند كه سياست هيچ پيوندى با دين ندارد؛ چرا كه دين يك امر روحانى و معنوى است و سياست ـ معمولاًـ غرق در ماديات، نيرنگ، ستم و خودكامگى.

ليكن سياست، به معناى درست آن، بخش جداناپذيرى از دين مقدس اسلام است كه خداوند آن را براى جامعه بشرى، از زمان بعثت پيامبر تا روز قيامت، برگزيده است؛ زيرا، سياست كه به معناى «اداره كشور و مردم» است در فرهنگ و قاموس اسلام جز به معناى راه و روش پاك و سالمِ عارى از هر گونه فريب و نيرنگ و ستم و خودكامگى نيست و در بردارنده بالاترين آزادى‏ هاى انسانى است و دست انسان را مى‏ گيرد و او را به كمال هر دو سراى و سعادت دنيا و آخرت مى‏ رساند.

نقل شده است که چهل سال پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) در خانه کعبه سنگى یافتند که در آن نوشته بود:«هر که نیکى کارد هر آینه خرمى بدرود و هر که بدى کارد هر آینه پشیمانى بدرود. کارهاى زشت انجام مى‌دهید و پاداش نیک مى‌خواهید؟ آرى، هرگز از بوته خار، انگور نچینند.»

نمى‌توان زشتى و نادرستى کاشت و زیبایى و درستى برداشت؛ نمى‌توان ستمگرى کرد و دادگرى نتیجه گرفت؛ نمى‌توان دروغ گفت و ریا ورزید و به راستى و پاکى دست یازید. هر راه و هر ابزارى، به نتیجه متناسب آن مى‌کشاند. اینجا است که پایبندى به «کیفیت استخدام وسیله» خود را مى‌نمایاند و اجازه نمى‌دهد که براى پیشبرد امور و دستیابى به مقاصد از وسایل نادرست استفاده شود.

این اصلى اساسى در منطق دین و تربیت‌یافتگان آن است؛ چنانکه امیرمؤمنان على(ع) در سخت‌ترین و بحرانى‌ترین شرایط نیز حاضر نشد از این اصل دورى کند. او تربیت شده مدرسه قرآن کریم و پیامبرى است که پایبندى به «کیفیت استخدام وسیله» را در هر شرایطى لازم دانسته‌اند، که حق جز بدین پایبندى، برپا نمى‌شود.
حضرت على(ع) در این مدرسه آموخته است که حق را جز به وسیله حق نمى‌توان برپا داشت و آنچه به وسیله ناحق پیش رود، بى‌بهره از حقیقتِ حق است؛ و پیروزى به وسیله ناپاکى، عین شکست و نابودى است.

به بیان امام على(ع): «کسى که به وسیله گناه پیروز شود، پیروز نیست و کسى که با شر و ستم چیره گردد، در واقع شکست خورده است.»

امام على(ع) با دریافتى عمیق از واقعیت راه یافتن وسایل نادرست در زندگى انسان، با همه وجود خویش از این امر پرهیز کرده و هرگز وسیله‌اى نادرست را به کار نگرفته است؛ نه دروغى، نه خیانتى، نه زیر پا گذاشتن حقى و نه تجاوز از مرزى. او حاضر نبود همه جهان را به پایش بریزند و در ازاى آن، پاسداشت «کیفیت استخدام وسیله» را نادیده گیرد. او حاضر بود جانش را بدهد ولى به کار گرفتن وسیله نادرست در زندگى‌ و سیاست و حکومتش راه نیابد.

سیاست نزد امیرمؤمنان على(ع) از سنخ «راهبرى» و پیرو «اخلاق» است و با وجود آنکه با قدرت سروکار دارد، اسیر آن نیست و در این راه جز بر امور اخلاقى سامان نمى‌گیرد و به هیچ روى براى پیشبرد سیاست و دستیابى به اهداف آن نمى‌توان وسایل نادرست و غیراخلاقى را به استخدام گرفت.

امام علی(ع) تفاوت اصلى سیاستى را که خود شناخته و بدان پایبند بوده را در تبعیت از «اخلاق» معرفى کرده است، چنان که فرموده است: «به خدا سوگند معاویه زیرک‌تر (سیاستمدارتر) از من نیست، لیکن شیوه او پیمان‌شکنى و پرده‌درى است[و براى رسیدن به هدف خویش مرتکب انواع گناه و خیانت مى‌شود]؛ و اگر خیانت و پیمان‌شکنى ممنوع نبود، زیرک‌تر از من کسى نبود (من در این میدان نیز سیاستمدارترین مردمان بودم).»

از این‌رو پایبندى به «کیفیت استخدام وسیله» در حکومت‌ها جایگاهى ویژه دارد؛ و سیره امام على(ع) در این عرصه نمونه‌اى ممتاز است.

امیرمؤمنان على(ع) حکومت را جز وسیله‌اى براى برپاداشتن حق و عدالت نمى‌دید و از این‌رو جز به حق و عدالت در حکومت عمل نکرد. اگر «حکومت» هدف گرفته شود و اصالت یابد، براى پیشبرد و حفظ آن هر کارى مجاز مى‌گردد. اما امام على(ع) حکومت را بى‌ارزش‌ترین چیزها مى‌داند، مگر اینکه به وسیله آن حقى برپا شود یا ستمى زدوده گردد.

شریف رضى آورده است که عبدالله بن عباس گوید درذى‌قار[پیش از جنگ جمل]نزد امیرمؤمنان(ع) رفتم. آن حضرت مشغول پینه‌زدن کفش خود بود. چون مرا دید، فرمود: «به خدا سوگند، این کفش بى‌ارزش نزد من محبوب‌تر است از حکومت بر شما، مگر آنکه به وسیله آن حقى را برپا سازم یا باطلى را براندازم.» امیرمؤمنان على(ع) حکومت را وسیله قدرت‌طلبى و مُکنت‌جویى نیز نمى‌دانست تا در راه آن به خلافى دست یازد و ناروایى پیش آرد: «خدایا! تو خوب مى‌دانى که آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه به خاطر رسیدن به چیزى از بهره‌هاى ناچیز دنیا.»

در دیدگاه پیشواى عدالتخواهان، امیرمؤمنان على(ع)، حکومت تنها زمانى اعتبار دارد که وسیله‌اى در جهت تحقق اهداف انسانى و الهى و ابزار برپایى عدالت و رفاه همگانى و حفظ حرمت و حقوق انسانى و بستر تعالى آدمى باشد.
امام على(ع) با چنین مبنایى، بر پایبندى به «کیفیت استخدام وسیله» در حکومت پافشرد و حتى یک گام در مسیر خلاف آن پیش نبرد. مواضع و سخنان آن حضرت در تمام دوران حکومتش، گویاى این واقعیت است.
در اواخر حکومت امام(ع)، در دوران غارات که شبیخون‌هاى قاسطین، تهدیدى اساسى براى حکومت امام(ع) بود و سران قبایل و بزرگان در دفاع کوتاهى مى‌کردند و مردمان به تبع آنان سستى مى‌ورزیدند، ایشان حاضر نشد براى بسیج کردن آنان به روش‌هاى خودکامانه توسل جوید. مکرر با آنان سخن گفت و از رفتارشان گله کرد و به دفاع فراخواندشان، اما تن به روش‌هاى نادرست نداد، چنانکه به آنان فرمود: «من مى‌دانم چگونه مى‌توان شما را به سامان آورد و از اعمال و رفتار کج، راستتان کرد، ولى به خدا سوگند درست نمى‌دانم که براى به سامان آوردن شما[با به کار گرفتن وسایل نادرست]، خود را تباه کنم»

امام(ع) در شرایطى قرار گرفته بود که به دلیل پشت کردن سران قبایل و بزرگان به مسئولیت‌شان و سستى مردمان در پاسداشت حریم‌شان، حکومت در معرض فروپاشى قرار گرفته بود و کسانى از امام(ع) مى‌خواستند که با آنان خودکامانه رفتار کند و با زور و تهدید، یا دستگیر و مجازات کردن برخى، با خود همراهشان سازد، ولى امام(ع) حاضر نبود که کمترین وسیله نادرست را براى حفظ حکومت به کار گیرد و با خودکامگى و گناه‌ورزى، حکومت را تداوم بخشد.

امیرمؤمنان على(ع) به کارگزاران خود نیز مى‌آموخت که براى پیشبرد اهداف و حفظ قدرت‌شان، هرگز، در هیچ شرایطى، وسیله نادرست به کار نگیرند، که این عین نابودى است. آن حضرت(ع) در عهدنامه مالک‌اشتر، در اینباره، چنین هشدار داده است: «پس حکومت خود را با ریختن خون ناروایى نیرومند مگردان، زیرا چنان کارى نه تنها از عوامل ناتوان کردن و سست کردن قدرت، که باعث نابودى و به دست دیگران افتادن آن هم مى‌شود.»

اندیشه حفظ حکومت و قدرت به هر قیمتى، اندیشه‌اى تباه است که زمامداران را به هر جنایتى مى‌کشاند و به راحتى آن را توجیه مى‌کنند. اما امام على(ع) این اندیشه و رفتار و کردار برخاسته از آن را به طور مطلق نفى کرده و نه خود حاضر شده است حکومتش را اینچنین پیش برد و حفظ کند و نه به کسى در حیطه حکومتش چنین اجازه‌اى داده است.

آن حضرت در عهدنامه مالک اشتر، چنین آموزش داده و فرموده است: «همانا بدترین وزیران و همکاران تو، کسى است که پیش از تو وزیر و همکار بدکاران بوده و آنکه در گناهان آنان شرکت نموده. پس مبادا چنین کسان محرم تو باشند که آنان یاوران گناهکارانند و ستمکاران را کمک‌کار. و تو جانشینى بهتر از ایشان خواهى یافت که در رأى و کاردانى چون آنان بُوَد و گناهان و کردار بد آنان را برعهده ندارد. آنکه ستمکارى را در ستمش یار نبوده و گناهکارى را در گناهش مددکار. بار اینان بر تو سبک‌تر است و یارىِ ایشان بهتر و در توجه به تو دلسوزتر و همدمى و دوستى‌شان براى کسى جز تو کمتر. پس اینان را براى درآمدن در خلوت‌هاى اندرون خویش و انجمن‌هاى بیرون خویش برگزین.»

مدیریت کردن شرایطى دارد چون درایت، معرفت، عدالت، قوت و سلامت، که بدون اینها نمى‌توان راه به مقصدى درست برد و آنکه این شرایط را ندارد، پایبندى به «کیفیت استخدام وسیله» نیز ندارد و در جایگاه مدیریت هرگونه تباهى، ستمکارى و تجاوزگرى را روا مى‌دارد.جلوه برجسته دیگری از پایبندی امام علی(ع) به «کیفیت استخدام وسیله» در عرصه اقتصادی است. عرصه اقتصادى چنان است که اگر ایستادگى جدى بر پایبندى به «کیفیت استخدام وسیله» در آن نباشد، راه هرگونه تباهى در آن گشوده مى‌شود و آلودگى حاصل از آن همه چیز را تحت‌تأثیر قرار مى‌دهد. از این‌رو پاسداشت کیفیت استخدام وسیله در عرصه اقتصادى، امرى حیاتى است و امام على(ع) در این عرصه آنقدر پایبند به درستى راه‌هاى برگزیده و روش‌هاى پیش گرفته بود که گامى به انحراف نرفت و همین سبب مخالفت‌ها و مقابله‌هاى امتیازجویان و چپاولگران اقتصادى شد.
عرصه اقتصادى، عرصه‌اى پر وسوسه در به کار گرفتن هر وسیله‌اى به منظور دستیابى به سود و بهره‌مند شدن است و چنانچه پایبندى شدید به کیفیت استخدام وسیله نباشد، هر کس در این عرصه مى‌لغزد و به آلودگى مالى تن مى‌سپارد، چنانکه بسیارى از مجاهدان صدر اسلام که در کنار پیامبر اکرم(ص) فداکارى‌ها نموده بودند،

پس از فتوحات و سرازیر شدن امکانات اقتصادى، خود را باختند و در تباه گرى مالى، ویژه‌خوارى، چپاولگرى و مفت‌خوارى، بر یکدیگر پیشى جستند. بدین ترتیب طبقه‌اى ثروتمند شکل گرفت که ثروتش، حاصل کار و تلاش اقتصادى نبود، بلکه ثروتى باد آورده بود که حاصل نظام ستمگرانه و پرتبعیضى بود که چندى پس از فتوحات شکل گرفت و به تعبیر امام على(ع)، به شکمبارگى ستمگر و گرسنگى ستمدیده منجر شد.

چون امام على(ع) زمام امور را به دست گرفت و به اصلاحاتى اساسى در عرصه اقتصادى پرداخت تا ستم‌هاى اقتصادى زدوده و تبعیض‌هاى مالى برچیده شود، آن قدرتمندان اقتصادى به مخالفت برخاستند و کمر همت بستند تا کار او پا نگیرد آن همه مخالفت و مقابله با امام علی(ع) در حکومتش ریشه در پایبندی این‌گونه وی بر اخلاق و استواری در حق و عدالت داشت. او در بلندای انسانیت و اخلاق ایستاد و هرگز گامی فرو نگذاشت. رفتار او مشعل فروزان انسانیت و اخلاق برای همگان در همه تاریخ است.

*ایران/مصطفی دلشاد تهرانی

messages.comments