twitter share facebook share ۱۳۹۵ دی ۲۶ 2292

این موضوع که چه نسبتی بین رحمت و عذاب الهی وجود دارد، یکی از مباحثی هست که در جهان بینی اسلامی قابل بررسی است. در نگاه ما مسلمانان، اسماء الهی بر دو قسم هستند؛ «اسماء جلال» و «اسماء جمال» و به تعبیر دیگر «لطف» و «قهر». «رحمت» در اسماء جمال الهی قرار می گیرد، ولی «عذاب» در اسماء جلالی حق قرار دارد. هر دو دسته اسماء الهی در آیات فراوانی از قرآن مطرح شده است. اکنون بحث در این نیست که رحمت شامل چه کسانی می شود و عذاب چه کسانی را در بر می گیرد حتی درباره ماهیت رحمت و عذاب هم سخنی نیست

آنچه که در این سخن قابل طرح است، نسبت بین رحمت و عذاب است. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که می تواند این نسبت را به ما نشان دهد، مثلا در سوره اعراف(آیه156) خداوند می فرماید: «وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ»؛ «رحمت من هر چیزی را فرا گرفته» خداوند در سوره مبارکه غافر(آیه7) نیز می فرماید: «رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ رَّحْمَهً وَ عِلْماً»؛ «خدایا رحمت و علم تو هر چیزی را شامل می شود» که آن رحمت و علم از نظر شمول و گسترش، پا به پای هم جلو می رود. لذا رحمت، عام و فراگیر هست و هر چه مصداق شیء باشد، مشمول رحمت است. چیزی نمی تواند در نظام هستی یافت شود که بهره و نصیبی از رحمت الهی نداشته باشد. اگر هیچ چیزی در نظام آفرینش خارج از قلمرو علم الهی نیست، هیچ چیز هم نمی تواند خارج از قلمرو رحمت الهی وجود داشته باشد. ولی متقابلاً چنین تعبیری درباره عذاب وجود ندارد که همه چیز را عذاب فرا گرفته یا فرا می گیرد، پس رحمت عام و عذاب خاص است.

ولی گاهی از اوقات؛ این تعبیرات معنای خاص و ویژه ای هم پیدا می کند مثلا در سوره انعام(آیه 147) به پیامبر ماموریت داده می شود تا سخنی را به کفار و معاندان بگوید، «فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ...»؛ ای پیغمبر اگر تو را تکذیب کردند، بگو...» مخاطب در اینجا، دیگر مومنان و مسلمانان نیستند بلکه تکذیب کنندگان رسالت پیغمبر خاتم هستند، شاید به ذهن برسد که در این مکالمه مناسب است که با تکذیب کنندگان، درباره غضب الهی و سوء عاقبت آنها و گرفتاریشان سخن گفته شود، ولی آیه اینگونه نیست: «فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَهٍ واسِعَهٍ»؛ «به آنها اعلام کن پروردگار شما تکذیب کنندگان و کفار و شما که با من سر ستیز دارید، دارای رحمت گسترده ای است» و این از عجایب است! به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی (در تفسیر شریف المیزان) پیامبر با القای این سخن می خواهد مانع یأس و ناامیدی کفار شود چرا که آنها هم نباید از رحمت الهی مایوس شوند.

اینکه وسعت رحمت در نظام آفرینش به چه معناست، فرصتی بسیار را می طلبد، اما نکته مهم این است که پیامبر، امید به رحمت پروردگار حتی نسبت به کفار را از بین نمی برد. امید به رحمت پروردگار، مهم ترین سرمایه ای است که برای یک انسان مومن در ابدیت خود وجود دارد.

فصلی در کتب فقهی ما وجود دارد تحت عنوان آداب محتضر؛ وقتی علایم مرگ دیده می شود، چگونه باید با محتضر رفتار کرد و خود او باید چگونه باشد، در آداب محتضر یکی از مسایلی که در روایات ما مطرح کردند، همین نکته است که شخص باید با سرمایه ای از امید به رحمت الهی با مرگ مواجهه پیدا کند، پیامبر اکرم می فرماید: «لَایَمُوتَنَّ أَحَدُکُمْ إِلَّا وَ هُوَ یُحْسِنُ الظَّنَّ بِاللَّهِ»؛ «مبادا کسی از دنیا برود و حسن ظن به خدا نداشته باشد»، «فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ ثَمَنُ الْجَنَّهِ»؛ «راه و مسیر آینده انسان با همین امید همراه می شود و زمینه شمول مغفرت فراهم می شود»

علامه بحرالعلوم که در فقاهت و در سیر و سلوک معنوی مقام اول را دارد، در منظومه ای مسایل فقهی را به نظم در آورده و در آداب محتضر می گوید: «خداوند با ما پس از مرگ چگونه برخورد می کند؟ همان گونه که نسبت به خدا معرفت داری، به همان صورت با تو برخورد می کند. اگر حسن ظن داری، بدان که همین حسن ظن پاسخ خود را پیدا می کند و رحمت الهی شامل حال تو می شود و کسی که حسن ظن ندارد، خود را از رحمت الهی مایوس می کند.» 

در قرآن نیز نمونه های بسیاری وجود دارد که به این نکته اشاره و تأکید می کند. به عنوان مثال خداوند در سوره عنکوبت(آیه23) می فرماید: «وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّـهِ وَلِقَائِهِ...»؛ کسانی که کفر به آیات الهی و قیامت می ورزند، «أُولَـئِکَ یَئِسُوا مِن رَّحْمَتِی وَأُولَـئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»؛ «از رحمت الهی مایوس می شوند و عذاب الهی شامل حال آنها می شود.» کسی که به آیات الهی کفر می ورزد، باید این گزاره در مقابلش قرار گیرد که مشمول عذاب الیم الهی است، اما خداوند قبل از این گزاره، مطلب دیگری را مطرح می کند و می گوید این کفار مایوس از رحمت می شوند و عذاب الهی شامل حال آنها می شود، یعنی عذاب ناشی از یاس نسبت به رحمت الهی است.

امید به رحمت الهی باید در همه مراحل زندگی بنده مسلمان وجود داشته باشد و این دو جهت دارد؛ جهت اول امیدی است که در خود شخص وجود دارد: من با آلودگی هایی که در زندگی دنیا داشتم، در آینده، خداوند با من چگونه برخورد خواهد کرد؟ جهت دوم نسبت به دیگران است: کم و بیش در زندگی من لغزش هایی هم وجود داشته و دیگران هم از این لغزش ها بی خبر نیستند، آنها درباره من چگونه فکر و داوری می کنند؟

این پاسخ در معارف اهل بیت(ع) وجود دارد که داوریتان را درباره افرادی که از دنیا می روند، اصلاح کنید، تا دیروز که در میان شما بودند و لغزشی از آنها می دیدید، وظیفه امر به معروف و نهی از منکر و اجرای مجازات و وظایف دیگری داشتید، اما پرونده فرد در این دنیا که بسته شد، نگاه به انسان تغییر می کند. لذا کنار میت حاضر می شوید، نماز می خوانید و می گویید: «اَللهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیْراً»؛ این جمله در نماز میت از آداب و مستحبات است و خواندن آن لزومی ندارد، اما امام صادق(ع) در روایتی با سند معتبر می فرماید: «در نماز میت این جمله را بگو اَللهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیْرا» این جمله برای ائمه معصومین(ع) و انسان های عادل نیست، برای ما انسان هاست، اما چطور می شود این جمله را گفت؟ انسان می تواند دروغ بگوید؟ این سوالی است که حداقل ۴۰۰ یا ۵۰۰ سال است که مورد توجه علماست که چطور می شود این جمله را گفت، ما در نماز میت شرکت می کنیم و افراد را می شناسیم که نقاط ضعفی در زندگی دارند، این جمله را بخوانیم یا نخوانیم؟

مرحوم علامه مجلسی بر مبنای نوع نگاهی که در معارف اهل بیت(ع) نسبت به انسان وجود دارد، در کتاب «مرآه العقول» این بحث را دنبال و به چند نکته اشاره می کند. پاسخ اولی که مرحوم مجلسی می فرماید این است که خدا از وضع بندگان خودش کاملا مطلع است، احتیاجی به این نیست که ما درباره اشخاص به خدا گزارش دهیم، نیازی به این نیست که ما شهادت دهیم که این انسان خوبی است یا نیست، همه چیز ثبت شده است، خداوند می خواهد با این بنده که در نامه عملش کم و بیش لغزش ها و خطاهایی وجود دارد و گاهی فاصله گرفته، آشتی کند. خدا که صاحب اختیار بندگان است و همه چیز ما در اختیار اوست برای اینکه این ارتباط و صفا و صمیمیت ایجاد شود یک بهانه ای می خواهد لذا به سایر بندگان می گوید، در نماز میت بخوانید «اَللهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیْرا

نکته دوم اینکه ما در این جمله «اَللهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیْرا» می گوییم که خدایا ما غیر از خیر چیزی نمی دانیم و مطلع نیستیم که خداوند در برابر اعمال و رفتار انسان ها چه تصمیمی می گیرد، شاید آنچه ما نقاط ضعف تلقی می کنیم، مورد عفو خداوند قرار گرفته است، شاید شخص مومنی که گناهی کرده بود، کار حسنه دیگری انجام داده و همه آلودگی ها را شسته است، شاید یک بیماری پیدا کرده و در اثر بیماری و رنج، خداوند او را مورد لطف خود قرار داده استمرحوم علامه مجلسی می فرماید: نگاهتان به انسان را تغییر دهید. تنها می توانیم به این امر قسم بخوریم که انسانِ از دنیا رفته کار خوب بسیار کرده، اما در مورد اینکه اکنون در نامه عمل او گرفتاری، گناه و معصیتی وجود دارد، نمی توانیم ادعای علم و یقین کنیمدر حقیقت علم ما به خیر هست، اما علم ما نسبت به شر نیست پس با اطمینان خاطر بگو «اَللهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیْرا»

پاسخ سومی که علما دادند این است که «خیر»، در اینجا می تواند خیر اعتقادی باشد، یعنی مسلمان و مومن است و من شهادت بر اسلام و ایمان می دهم نه شهادت نسبت به تمام پرونده اعمال او. لذا از مرحوم آیت الله بهجت سوال کردند که می توان جمله «اَللهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیْرا» را برای همه مسلمانان گفت، ایشان فرمودند: مانعی ندارد، منظور این است که همه مسلمان و مومن هستند و اعتقاداتشان درست است. از مرحوم آیت الله العظمی خویی سوال کردند ما می دانیم برخی از افراد فاسد و فاسق بودند، می توان جمله «اَللهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیْرا» را گفت و دروغ به حساب نمی آید؟ ایشان فرمودند: مانعی ندارد و دروغ هم نیست.

حال این رحمت با انسان چه می کند؟ گفت وگویی بین امام سجاد(ع) با حسن بصری وجود دارد که حسن بصری خدمت امام سجاد(ع) آمد و گفت: «لَیْسَ الْعَجَبُ مِمَّنْ هَلَکَ کَیْفَ هَلَکَ»؛ نباید تعجب کرد از انسان هایی که به هلاکت می رسند و نابود می شوند، انسان ها باید دچار چنین مشکلاتی شوند و عادی و طبیعی است، تعجب از آنهایی است که نجات پیدا می کنند و مشمول عذاب الهی نیستند. امام سجاد در برابر این نگاه بدبینانه که همه مردم جهنمی هستند و خوب ها استثنایی هستند، فرمودند: «وَ امَّا الْعَجَبُ مِمَّنْ هَلَکَ کَیْفَ هَلَکَ مَعَ سَعَهِ رَحْمَهِ اللّهِ»؛ از آنکه نجات یافته تعجب نیست، بلکه «تعجب از کسى است که با رحمت واسعه حق چگونه هلاک شده است؟!» در واقع اصل بر نجات انسان ها و شمول رحمت الهی است، یک شخص چه مقدار باید در منجلاب گناه، معصیت، فسق، فجور، کفر و نفاق غوطه ور شده باشد که به هیچ وسیله ای نتواند خود را نجات دهد.

در جای جای آیات و معارف اهل بیت(ع) به این امر اشاره و تأکید شده که رحمت خداوند بر غضب او پیشه می گیرد، در دعای جوشن کبیر یکی از اسماء الهی این است «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبهُ »؛ «ای خدایی که رحمتت پیوسته بر غضب پیشی می گیرد.» امام سجاد(ع) نیز تعبیر مشابهی در صحیفه سجادیه دارند: «أَنْتَ الّذِی تَسْعَى رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ»؛ «ای خدایی که پیوسته رحمت تو پیشاپیش غضبت در حرکت است». 

این موارد نشان می دهد که مکتب و معارف ما سرشار از این تأکیدات است اما دلیل اینکه چرا انقدر نگاه ما نسبت به انسان، سرنوشت و عاقبت انسان ها منفی است، به این امر برمی گردد که ما با این معارف آشنا نیستیم، ذهن ما را افکار دیگری پر کرده است. نگاه ما نگاه زلال به انسان ها نیست، ما در یک دنیای بسیار کوچک و حقیری زندگی می کنیم لذا داوری ما درباره انسان ها، داوری های مخدوشی است.

نظر شما