twitter share facebook share ۱۳۹۷ تیر ۱۸ 1940

اما كسى كه هيچ بذرى نمى افشانَد و اميد نتيجه در دل مى پرورانَد احمقى بيش نيست، يا كسى كه كشت مى كند، ليك مقدمات آن را فراهم نمى آورَد و باز اميد به لطف خداوندى دارد يا دروغگوست يا فريب خورده.

هستى از قدرت كامل خداوند پديد مى آيد، ولى خدا خود، براى هر پديده اى اسباب و عواملى قرار داده است كه پاره اى از آنها در دسترس فرد و بخشى بيرون از اراده اوست، و شخص اميدوار همان كسى است كه به اسباب و عوامل در دسترس مى پردازد و آن گاه بر حَسَب معمول، جريان يافتن مقدرات را انتظار مى كشد تا هر چيز نتيجه خود را آشكار سازد و هر عاملى به ثمره خويش رسد.

اميد نسبت به مقامات والا و درجات بالاى آخرت نيز چنين است. براى مثال اگر فردى از اندوختن دانش دورى ورزد و آن گاه اميد بَرد كه دانشمند گردد حماقت كرده است، چنانكه سستى او در كار و اميد به پيشرفت، نشان دهنده نادانى اوست. عبادت نيز اين گونه است، پس كسى كه از خدا فرمان نبرد و پيش خود بينديشد كه از بهره مندان مقامات والاى درگاه الهى است يا نادان است يا فريفته. چنانكه اگر كسى توانش را به كار گيرد ولى اميدى در دل نداشته باشد از خوى و خِرَد دورى ورزيده است. اين هر دو از مرز عقل و شريعت، بيرون است: كسى كه اميد بَرد و تلاش نكند، و آن كه تلاش كند و نوميدى ورزد.

دو دسته آيه و حديث در اختيار ماست كه گروه نوميد و تنبل را تعديل مى كند.

خداى متعال مى فرمايد: (يَـعِبَادِىَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ); «اى بندگان من ـ كه در حقّ خويشتن زياده روى روا داشته ايد ـ از رحمت خدا نوميد مگرديد».

اميرالمؤمنين على(عليه السلام) به مردى كه ترس از گناهان فراوان، او را به نوميدى از درگاه خدا كشانده بود فرمود: «أيا هذا يأسك من رحمة الله أعظم من ذنوبك; هان، اين نوميدى تو از رحمت خدا، از گناهان تو بزرگتر است».

امام(عليه السلام) مردى را ديد كه هنگام جان كندن مى گفت: خود را مى يابم كه از گناهانم ترسانم و رحمت خدايم را اميد دارم. امام(عليه السلام) فرمود: «ما اجتمعا في قلب عبد في هذا الموطن إلاّ أعطاه الله ما رجاه و آمنه ممّا يخاف; هرگاه در دل بنده اى هنگام مرگ اين دو صفت (ترس و اميد) فراهم آيد، به يقين خدا آنچه را اميد داشته، عطايش كند و از هرچه مى ترسد ايمنش سازد».

امام باقر(عليه السلام) فرمود: در نامه على(عليه السلام) خوانديم كه: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بر منبر فرمود: «والّذي لا إله إلا هو ما أُعطي مؤمن قط خير الدنيا و الآخرة إلاّ بحسن ظنّه بالله و رجائه له و حسن خلقه و الكف عن اغتياب المؤمنين. و الّذي لا إله إلاّ هو لا يعذِّب الله مؤمناً بعد التوبة و الإستغفار إلاّ بسوء ظنّه بالله و تقصيره من رجائه و سوء خلقه و إغتيابه للمؤمنين و الذي لا إله إلاّ هو لا يحسن ظنّ عبد مؤمن بالله إلاّ كان الله عند ظنّ عبده المؤمن لأنّ الله كريم بيده الخيرات يستحيي أن يكون عبده المؤمن قد احسن به الظن ثم يخلف ظنّه و رجاءه فأحسنوا بالله الظن و ارغبوا إليه; سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست هرگز خير دنيا و آخرت به مؤمنى داده نشد مگر در پرتو خوش گمانىِ او به خدا و اميدش به پروردگار و اخلاق نيكوى او و دست شستن از غيبت مؤمنان. سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست خداوند هيچ مؤمنى را پس از توبه و طلب آمرزش، كيفر ندهد مگر به سبب بدگمانى او به خدا و كوتاهى او در اميد به پروردگار و بد اخلاقى او و غيبت مؤمنان، و سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست، گمان بنده مؤمن به خدا نيكو نمى گردد مگر آن كه خداى نزد گمان بنده مؤمن خود باشد، زيرا خدا بخشنده است و همه خيرها به دست اوست و شرم دارد از اين كه بنده مؤمن او بدو خوش گمان باشد و او گمان و اميد او را بر نياورَد، پس به خداى خوش گمان باشيد و به سوى او گراييد».

اين حديث و نظاير آن براى استوارى اميد در دلهاى سُست و نفسهاى ضعيفى رسيده است كه شيرينى اميد به رحمت خدايشان را نچشيده اند، امّا آن دسته از آيات و احاديثى كه جانهاى تنبل و ناپويا را مى نكوهد براى جلوگيرى از گمراهى و به منظور رهنمود شدن آنها به راه راست آمده است كه شمارى فراوان هم دارند. خداى سبحان اميد صحيح را در اين آيه آورده است: (إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ الَّذِينَ هَاجَرُوا وَ جَـهَدُوا فِى سَبِيلِ اللَّهِ أُولَـئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ); «آنان كه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد نموده اند، آنان به رحمت خدا اميدوارند».

چنانكه گروهى را كه بى هيچ عملى اميد در دل مى پرورانند با اين آيه نكوهش مى فرمايد: (فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَـبَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَـذَا الأَْدْنَى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا); «آن گاه بعد از آنان جانشينانى وارث كتاب ]آسمانى[ شدند كه متاع اين دنياى پست را مى گيرند و مى گويند: بخشيده خواهيم شد».

چنان كسى در زبان پيامبر(صلى الله عليه وآله) (نادان) ناميده مى شود. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «الكيّس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت و الأحمق من اتّبع نفسه هواها و تمنّى على الله الجنّة; زيرك، كسى است كه جانش رام شد و براى جهان پس از مرگ كوشيد، و نادان، كسى است كه جان خويش را پيرو هوسش گردانيد و از خداى اميد بهشت داشت».

چگونه چنين كسى احمق نباشد و حال آن كه بدون نشاندن درختى اميد ميوه مى بَرد.

به امام صادق(عليه السلام) عرض شد: گروهى گنه مى كنند و مى گويند به لطف خداى اميدوارند و همچنان مى مانند تا آنها را مرگ بربايد؟ امام(عليه السلام) فرمود: «هؤلاء قوم يترجّحون في الأماني كذبوا ليسوا براجين إنّ من رجا شيئاً طلبه و من خاف من شيء هرب منه; اينان كسانى اند كه در آرزو به سر مى برند، آنها دروغ مى گويند و اميدوار نيستند، زيرا كسى كه چيزى را اميد مى بَرد آن را مى طلبد و هركه از چيزى بترسد از آن مى گريزد».

امام(عليه السلام) راست فرمودند، هركه منصبى را اميد بَرد هنگامى بدو اميدوار گفته مى شود كه آن را بجويد، و هركه آن را بخواهد و آرزو كند دروغگويى غير اميدوار است، و هركه از شير بهراسد از آن مى گريزد و اگر كسى بگويد كه من از شير مى هراسم و خود را در پيش روى او قرار دهد دروغگويى بيش نيست، و هركه بگويد: من از گناهان مى هراسم و باز آنها را مرتكب شود دروغگوست، و هركه بگويد من رحمت خدا را اميد مى برم و بر خلاف آن گام بردارد فريفته است.

امام صادق(عليه السلام) ملاك ترس و اميد را با اين سخن بيان فرمود: «لا يكون المؤمن مؤمناً حتّى يكون خائفاً راجياً و لا يكون خائفاً راجياً حتى يكون عاملا لما يخاف و يرجو; مؤمن، مؤمن نيست تا آن كه ترسان و اميدوار باشد و ترسان و اميدوار نيست مگر آن كه در راه آنچه مى ترسد يا اميد مى بَرد، بكوشد».

*برگرفته از کتاب ارزش ها در نگاه اسلام؛ نوشته آیت الله سید محمد شیرازی

messages.comments