twitter share facebook share ۱۳۹۶ مهر ۱۰ 813

فاضل میبدی سخنان خود را با اشاره به دردناک بودن واقعه کربلا آغاز کرد و گفت: در تاریخ بشریت و در تاریخ اسلام، هیچ رویدادی اسفناک تر، غمبارتر و پر مصیبت تر از واقعه کربلا نبوده و این داستان در تاریخ سایر ادیان کم نظیر و در تاریخ اسلام بی نظیر است. با این حال رویدادی با این اهمیت، از هر رویدای در تاریخ بشریت بیشتر دستخوش تحریف قرار گرفته و حشو و زوائد زیادی بر آن افزوده شده است؛ به همین دلیل این حادثه ای است که باید واکاوی شود، چرا که متاسفانه غالب ما مبلّغین، مداحان و مرثیه سرایان، بیشتر بر روز عاشورا تاکید کرده ایم نه بستر های ایجاد آن.

وی ادامه داد: این نوع پیشامدهایی که در تاریخ بشر رخ میدهد و عده ای مظلومانه در برابر یک جریان ظلم قرار می گیرند و تا لحظات آخر حیاتشان مردانه می ایستند، مقاومت میکنند و شهید می شوند، طبعا بعد عاطفی و احساسی بالایی دارند. به این خاطر است که ما معمولا به بعد عاطفی ماجرا توجه بیشتری می کنیم. ما جریان عاشورا را تا اندازه ای آسمانی کرده ایم، که گویی هیچ تاثیری بر آدمیان روی زمین ندارد. اما زاویه و بعد دیگری که باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد، بعد عقلانیت داستان است.

فاضل میبدی در ادامه با اشاره به فسلفه قیام عاشورا گفت: هر تاریخی یک فلسفه تاریخی دارد. انسان اندیشمند و خردمند این سوال را مطرح میکند که چرا پس از گذشت 48 یا 49 سال از مرگ پیامبر خدا، بایستی فرزندان او در دشت کربلا به دست کسانی که خود را خلیفه خدا میدانند، با فجیع ترین وضع شهید شوند؟ چرا چنین جریانی باید پیش آید؟ در پاسخ به این سوال شاید عده ای رخ دادن چنین واقعه ای را به خواست خدا مرتبط بدانند، اما با این نگاه نمیتوان ابعاد عاشورا را بررسی کرد.

وی افزود: نسبت به رهبران دینی ما، از خود پیامبر(ص) تا ائمه(ع) دو نوع نگاه وجود دارد. یک نگاه تاریخی است که بیانگر زمان تولد، ازدواج، تعداد اولاد و... است. بعد دیگری که باید در مورد آنها مورد بررسی قرار گیرد، اسوه بودن این افراد در زندگی امروز ماست. امام فقط امام تاریخی نیست، پیغمبر فقط پیغمبر در تاریخ نیست، امام و پیغمبر اسوه هستند. اما اسوه بودن به چه معناست؟ یعنی باید در متن زندگی ما قرار گیرند نه فقط چهره ماورایی داشته باشد.

فاضل میبدی با توضیح معنای اسوه ادامه داد: اسوه بودن یعنی کسی که در هر لحظه، هر زمان، هر مکان و برای هر انسان بتواند الگوی اخلاقی، ارزشی و اجتماعی شود. اگر پیغمبر(ص) یا امام حسین(ع) به گونه ای مورد تفسیر قرار گیرد که به درد امروز بشریت نخورد، به این معناست که شأن و مقام آنها پایین آمده و این یعنی نازل کردن شخصی که در نگاه اسلام امام بشریت است. این اجحاف و ظلمی که نسبت به پیامبر(ص) و ائمه(ع) صورت گرفته است. ما آنها را از زندگی بشر برداشته ایم و به آسمان برده ایم، غافل از اینکه چنین عملی پایین آوردن شأن آنهاست.

وی افزود: ما باید آسیب شناسی کنیم که چرا این جریان پیش آمده است. پس از آن باید به دنبال فهم این مسئله باشیم که چه کنیم زندگی ما زندگی یزیدی نباشد و زندگی حسینی داشته باشیم. تاریخ جنبه عبرت دارد. همانگونه که امام علی(ع) در نهج البلاغه تاریخ را مایه عبرت دانسته اند. همچنین ایشان به فرزند خود توصیه میکنند که در احوال گذشگان سیر کنند و عبرت های تاریخی را در زندگی خود پیاده کنند.

این استاد دانشگاه ادامه داد: ایشان همچنین می فرمایند، عبرت های تاریخی بسیار اند اما عبرت گیران کم اند. حال باید دید این جمله به چه معناست، عبرت در فارسی به معنای پند گرفتن است. در معنای عربی به معنای عبور کردن است. عبور کردن به چه معناست؟ ما در قرآن دو شخص صالح و فاسد داریم که نماد فرد صالح موسی و نماد فساد فرعون است، اما اینها به معنای دو جریان عمده در تاریخ هستند، نه دو شخص. تاریخ به این معناست که در احوال گذشتگان بگردیم و عناصر فاسد و صالح را کشف کنیم.

وی افزود: حال در واقعه عاشورا باید دید چه عنصر فاسدی بعد از پیامبر(ص) زمینه ساز ایجاد جریان عاشورا شد. کشف آن عناصر مهم است. به قول فردوسی، جهان تماما حکمت و عبرت است. حکمت به معنای کشف عناصر صالح  و عبرت به معنای شناخت عناصر فاسد در تاریخ است. کلمه عبرت به معنای عبور کردن است. حال سوال این است که از چه باید عبور کنیم؟ یعنی اگر الان در زندگی من صفتی پیدا شد که شبیه صفت فرعون یا یزید بود، بایستی خودم و جامعه ام را از این صفت عبور دهم. این به معنای اعتبار و عبرت گیری است. اما متاسفانه ما حکمت و عبرت را کنار گذاشته ایم و به جای آن غفلت آمده است.

فاضل میبدی با توضیح عناصر فاسد زمینه ساز قیام عاشورا گرفت: حال به اصل داستان برمی گردیم. باید ببینیم چه اتفاقاتی پیش از عاشورا رخ داده و آن عناصر را بازشناسی کنیم که به درد امروز ما بخورد و بتوانیم عبرت بگیریم. در هر واقعه ای دو نوع جریان وجود دارد. یکی جریان کسانی است که بر سر قدرتی که از آن واقعه به جای مانده دعوا می کنند. یعنی  یک انقلاب و رخدادی اتفاق افتاده است و بازماندگان آن انقلاب یا رخداد بر سر سفره آن نشسته بر سر قدرت دعوا و سهم خواهی میکنند. تاریخ اسلام از این صفت مضموم بی نصیب نیست، به گونه ای که اولین دعوا و اختلافی که بعد از وفات پیامبر ایجاد میشود، دعوا بر سر کم و زیاد کردن نماز، روزه و ذکات نیست، بلکه اختلاف بر سر قدرت است.

وی در توضیح جریان قدرت طلب گفت: در آن زمان عده ای ازمهاجرین قدرت را از آن خود می دانستند، انصار هم متقابلا با استدلال هایی میگفتند قدرت برای ماست. در نهایت هم قدرت از دست انصار گرفته شد و به دست مهاجرین افتاد. عجیب اینکه قرآن میگوید پیامبران آمدند تا در جامعه دفع اختلاف کنند، اما هنوز کفن پیامبر خدا(ص) خشک نشده بود مسلمانانی که تا دیروز پشت پیامبر نماز میخوانند؛ به خاطر قدرت با یکدیگر به منازعه برخاستند.

فاضل میبدی در اشاره به جریان دوم نیز گفت: در کنار این اختلاف عنصر دومی وجود دارد که عبارت از پیدایش یک طبقه جدید است، یعنی کسانی که منافع آنها ضربه خورده، الان از راه های غیر مستقیم وارد میشوند و طبقه جدیدی تشکیل میدهند. چرا این طبقه جدید تشکیل میشود؟ این طبقه نه در مکه سابقه همراهی با پیامبر دارد و نه در مدینه، بلکه آدم های جدیدی هستند به سودای شرکت وارد شده و طبقه جدیدی شکل داده اند. این طبقه در بطن بنی امیه ایجاد شد. حال چرا طبقه جدید درست شد؟ یک اتفاق سومی بعد از مرگ پیامبر(ص) افتاد که اهمیت زیادی داشت.

وی ادامه داد: اتفاق سوم چه بود؟ کشورگشایی خلفا. ایران، حوزه شامات و کشورهای دیگر فتح شد. پس از فتح این کشور ها سیل ثروت ها و غنیمت ها به پایتخت اسلام سرازیر شد. طبیعی است که ثروت هرکجا باشد به ندرت انسانی پیدا میشود که بخواهد خود را در برابر آن حفظ کند. در آن جامعه ثروت های بادآورده مکررا افزوده شد تا آنکه در زمان خلیفه سوم به اوج رسید.

وی افزود: اما یک رخداد دیگری ایجاد شد. عده ای آمدند و این ثروت ها را در دست افراد خاصی قرار دادند. نتیجه این عمل، ایجاد جامعه طبقاتی است. یک طبقه ضعیف و محروم و یک طبقه هم مانند خاندان ابی العاص ثروتمند میشود. این ثروت های بیشمار در دست این عده میماند و به بطن مردم نمیرسد. این افراد به جای آنکه گره ای از کار مردم بگشایند، ثروت را در دست خود جمع کردند. اینها عناصر تشکیل دهنده عاشورا بودند.

وی در ادامه گفت: با این وصف جامعه ای درست شده که بر سر قدرت و ثروت آن دعوا بود و از آن بدتر، جهالت مذهبی مردم آن جامعه به این مشکلات دامن زد. اولین کسی هم که در اینجا فدا شد امام علی (ع) بود. من بارها گفته ام هیچ چیز بدتر از شورش از جانب فقرای جامعه نیست. در زمان خلیفه سوم، با آنهمه ثروتی که وجود داشت، عده ای به دلیل فقر شورش کردند و خلیفه را کشتند. انقلاب مردم به این خاطر نبود که چرا علی(ع) بر سر قدرت نیست و عثمان هست، یا دعوا بر سر این نبود که چرا نقش مساجد کمرنگ است. دعوا بر سر این بود که چرا خلیفه با وجود این همه ثروت بادآورده، یک عده از جامعه را مرفه کرده و سایر مردم در گرسنگی و فقر به سر میبرند.

فاضل میبدی ادامه داد: از امام علی(ع) سوال شد که چرا حکومت عثمان به اینجا انجامید. حضرت پاسخ دادند که اشتباه خلیفه این بود که استیثار کرد. یعنی منافع خود، اقوام و اطرافیانش را بر منافع مردم مقدم داشت. واژه استیثار با ایثار از یک ریشه اما متفاوت است. ایثار به این معنی است که من منافع خود را فدای منافع جامعه کنم. استیثار یعنی منافع مردم را فدای منافع خود کنم. اینجاست که عنصری به نام فقر و محرومیت ایجاد میشود. در اینجا دیگر مشکل مردم خدا و پیغمبر نیست، بلکه بحث گرسنگی مطرح است. به قول مولانا آدمی اول حریص نان بود.  

وی همچنین در توضیح سایر مشکلات جامعه اسلامی گفت: کمی به عقب برگردیم. با مشکلی که در جامعه اسلامی پس از مرگ پیامبر خدا(ص) به وجود آمده چگونه باید برخورد کرد؟ معمولا برای حل، کنترل یا سرکوب مشکل سه راه وجود دارد. یکی از راه ها گفت و گو کردن است. اگر سیره گفت و گو و تحمل از جانب صاحبان قدرت به جامعه تزریق شود، اکثر مشکلات حل می شود. گفت و گو کردن تا آنجا میتواند حلال مشکلات باشد که خدا در قرآن میفرماید شما اگر با دشمنان خود هم بنشید بحث و گفت و گو کنید، نتیجه آن ایجاد یک دوستی صمیمانه است.

وی افزود: با وجود آن همه سفارش و توصیه اسلام متاسفانه گفت و گو از جامعه ما رخت بر بسته است. چرا باید ما همه چیز را با تیغ قانون، دادگاه، پرونده و محاکمه و...حل کنیم. این ها آخرین راهی است که باید برویم. اگر قبل از هر چیز باب گفت و گو را باز کنیم، حتی به قول قرآن خشونت ها به دوستی ختم میشود. بنابراین اولین راه حل هر مشکلی باب گفت و گو و صحبت است.

این استاد دانشگاه در توضیح راه دوم و سوم گفت: راه دوم، راه خشونت است. اگر من با مشکلی مواجه شدم با ضربه، نیزه و خصم و خشونت بخواهم مشکل را حل کنم. راه سوم نیز راه فریب و کلاه گذاشتن سر مردم است. تا زمان خلیفه دوم تا اندازه ای راه گفت و گو باز بود. به گونه ای که خلیفه صحبت میکرد، مردان از پای منبر خلیفه یا زنان از پشت پرده اعتراض و انتقاد خود را اعلام میکردند. اما از زمان خلیفه سوم دیگر باب گفت و گو بسته شد. به طور مثال عبدالله بن مسعود، صحابی پیامبر پای منبر خلیفه سوم اعتراض میکند. اعتراض هم راجع به نماز وحجاب و ...نیست، بلکه درمورد عزل و نصب های خلیفه است. وی را از مسجد بیرون می کنند و کتک میزنند.

وی ادامه داد: در آن زمان جامعه به دو قطب تقسیم شده بود. بخشی از آن نخبگان بودند که می فهمیدند و درک میکردند؛ با این بخش از جامعه با خشونت و سرکوب رفتار می شد. مثلا حجر بن عدی و یارانش به خاطر اعتراض به خلیفه سرکوب و کشته میشوند. ابوذر غفاری به دلیل اعتراض تبعید میشود. در آن زمان جای نخبگان تبعیدگاه ها و زندان ها بود.

همچنین ادامه داد: اما عامه مردم چه؟ عامه مردم را فریب می دادند. چون می شود به راحتی سر مردم را کلاه گذاشت. با انداختن سایه جهالت مذهبی  بر مردم آنها را فریب دادند. حال این کار چه سرمایه ای میخواهد؟ یک مشت علما و ملایان در باری استخدام کردند که از قول پیامبر حدیث جعل کنند و مردم را فریب دهند.

فاضل میبدی با توضیح جریان فریب مردم گفت: این جریان در کجا کشف شد؟ در سال 58 هجری، یعنی 48 سال بعد از مرگ پیامبر خدا(ص)، امام حسین(ع) در ایام حج به منا رفته بود. در آن زمان و مکان مقدس، جمعیت زیادی نیز در آنجا جمع شده بودند. ایشان برای سخنرانی به منبر رفتند، 200 نفر از مستمعین رو به روی امام حسین(ع) از اصحابی بودند که پیامبر خدا(ص) را دیده بوند. 600 نفر از آنها از تابعین بودند که پدرشان پیامبر(ص) را دیده بودند، یعنی نسل دوم صحابی. امام حسین(ع) در آنجا چه می گویند؟ آغاز سخن امام حسین(ع) خطاب به علما است که به گفته امام علی(ع) آنها عالم نما هستند و برای مردم دام پهن کرده اند.

وی ادامه داد: امام حسین(ع) علما را توبیخ میکنند. ایشان می گویند: ای مردم عبرت بگیرید از آن آیه قرآن که خداوند عالمان یهود و مسیحیت را توبیخ میکند. چرا این آخوند های یهودی و مسیحی در برابر دو چیز در جامعه بی تفاوت نشسته اند؟ این دو پدیده یکی گفتار گناه آلود، یعنی سخنان بی پایه و غیر مسئولانه است که تنها جامعه را منحرف میکند. چرا آنها در برابر قول گناه عرف مشخص می کنند؟ چرا آنها در برابر سخنان غیر مسئولانه سکوت اختیار کرده اند؟

وی افزود: گناه دیگری که در آن جامعه رخ میداد، خوردن از راه غیر مشروع بود. یعنی در جامعه ای بودند که رد و بدل ثروت های جامعه مشروع نبود. یکی از جاهایی که خدا لعن میکند، به آدم های بی تفاوت و غیر مسئولی است که در برابر سخنان و خوراک گناه آلود بی تفاوت نشسته اند.

فاضل میبدی در پایان به نقل سخنان امام حسین(ع) در منا پرداخت و بر عبرت گیری از آن جامعه تاکید کرد: ای علما، مردم به نام دین از شما حساب می برند و احترام می گذارند و شما را بر خودشان ترجیح می دهند. در حالی که هیچ فضیلتی، بر آنها ندارید و هیچ خدمتی به این مردم نکرده اید. و مردم مجانی برای شما احترام قائل اندو شفاعت شما را می پذیرند، و شما به نام دین است که اعتبار و نفوذ کلمه دارید. در خیابان ها و کوچه ها مثل شاهان راه میروید و با هیبت و کبکبه راه میروید. به راستی چگونه به این احترام و اعتبار اجتماعی رسیده اید؟ فقط به این علت که مردم از شما توقع دارند که به حق خدا قیام کنید. اما شما از انجام وظیفه کوتاهی کرده و حق مستضعفان و طبقات محروم جامعه را تضییع کرده اید. میبینید که پیمان های خدا در این جامعه نقض میشود و آرام نشسته اید و فریاد نمیزنید، اما همین که به یکی از میثاق های پدرانتان بی حرمتی شود داد و بیداد به راه می اندازید. در راه ماندگان، کوران، فقرا و بیچارگان در سرزمین های اسلامی بر روی زمین رها شده اند و بی پناه اندو کسی به آنها رحم نمیکند. شما می بایست این ستم گران و فاسدان را نهی میکردید و نکردید و مصیبتتان از همه بالاتر است.

وی همچنین سخنان خود را با نقل قولی از شهید مطهری پایان داد: ایشان میگفت امروزه فرهنگ امام حسین(ع) از خود امام حسین نزد ما مهجورتر و مظلوم تر است. از بس که فرهنگ عاشورا تحریف شده است. عزاداری کردن هدف نیست، وسیله است. چرا به ما گفته اند نسبت به امام حسین(ع) عزا بگیرید و درمورد سایر ائمه(ع) چنین سفارشی وجود ندارد؟ چرا که جریان کربلا جریان تقابل عقل و عدل و جهل است. به این دلیل باید جریان عاشورا را زنده نگهداریم که امروز در زندگی ما و سرنوشت ما و کل جامعه مسلمین تاثیر داشته باشد.

*جماران

نظر شما