سال 1398 برای ایرانیان با سیل شروع و با اپیدمی کرونا در حال پایان است. این سال فراموش نمی شود زیرا سال حوادث یا بلایای طبیعی بود. با انتشار ویروس مرگبار کرونا از قم، ذهن آحاد جامعه ایران آماج سوال‌های مختلف قرار گرفت که در فضای مجازی شاهد بحث‌های داغ آن هستیم.

در پاسخ به این شبهات طی جلساتی همراه با سید جعفر حسینی شیرازی به بحث و گفتگو نشستیم و ایشان با دیدگاهی فقیهانه مسائل را مورد نظر قرار دادند که تفصیل این جلسات خدمت شما خواننده گرامی تقدیم می‌گردد.

سؤال: آیا حوادث طبیعی «بلا» و حاصل گناه انسان‌ها است؟

آیا تعبیر «بلا» از حوادث طبیعی تعبیر درستی است؟ در جوامع سنتی چنین پنداشته می‌شود که این مخاطرات حاصل خشم خدایان است، یا عصیان آسمان‌ها؛ که گاه ناشی از گنه‌کاری انسان قلمداد می‌شود و رنجی که باید در پاسخ به گنه‌کاری تحمل کند و گاهی هم تبیینی برای این اتفاقات نمی‌یابد پس انگشت، بر تقدیر بد اشاره می‌کند.

اقوام پیشین به سبب ترک فرامین الاهی بنابر آیات متعدد قرآن کریم مورد عذاب‌های طبیعی قرار گرفتند پس آیا در جوامع معاصر نیز این حوادث طبیعی حاصل گنه‌کاری آدمیان است؟

پاسخ: مصیبت‌ها (چه فردی و چه اجتماعی) و حوادثِ ناخوشایندِ طبیعی همچون سیل و زلزله همه به تقدیر و خواست خدای تبارک و تعالی حاصل می‌شود که اسباب مختلفی دارند، در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

۱. امتحان: بندگان به وسیله خالق خویش همواره در حال امتحان شدن هستند؛ گاه به خوشی و گاهی به عذاب و گرفتاری، تا خود دریابند چقدر در ادعا صادق‌اند.

{أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ}؛[1] «آیا مردم گمان کرده‌اند، همین که بگویند: ایمان آوردیم، رها می‌شوند و آنان [به وسیله جان، مال، اولاد و حوادث] مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟ * در حالی که یقیناً کسانی را که پیش از آنان بودند، آزمودیم [پس اینان هم بی‌تردید آزمایش می‌شوند]، و بی‌تردید خدا کسانی را که [در ادعای ایمان] راست گفته‌اند می‌شناسد، و قطعاً دروغگویان را نیز می‌شناسد».

۲. بلاء: آشکار شدن چهره واقعی مدعیان ایمان، که در شرایط سخت و بحرانی نمود می‌یابد، زیرا در روزگار نعمت و برکت همه در ظاهرِ مؤمن حقیقی ظاهر می‌شوند. در حقیقت خدا می‌خواهد باطن فردی، آشکار شود حتی اگر کس دیگری در بین نباشد. اصل ماده بلاء از (ب ل و) به معنای آشکار شدن است، از این‌رو پیراهن نخ‌نما را (ثوب بالی) می‌گویند زیرا ورای خود را آشکار می‌سازد.

{وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}؛[2] «برای آن‌که مؤمنان را به آزمونی نیکو از سوی خود بیازماید، که خدا شنوا و داناست».

۳. تمحيص: يعنی پاک کردن مؤمنان از گناهان. اصلِ ماده‌ی (م ح ص) به معنای انداختن طلا در آتش، برای جدا شدن ناخالصی از آن است.

خدا از روی لطفی که به بنده مؤمنِ گناه‌کار دارد گاهی او را گرفتار بیماری‌ها و مشکلات می‌کند تا وی با توبه، تضرع و استغفار، به سوی خدا بازگردد و یا لااقل با تحمل درد و مشقت بار گناهش سبک گردد و در برزخ، محشر و یا قیامت کمتر عقوبت شود یا درجاتش افزون گردد.

{إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ * وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ}؛[3] «اگر (در اُحُد) به شما آسیبی رسید، به دشمنان شما نیز (در بدر) آسیب رسید (پس مقاومت کنید). این روزگار را با (اختلاف احوال) میان خلایق می‌گردانیم تا خداوند مقام اهل ایمان را معلوم کند و از شما مؤمنان (آن را که ثابت است) گواهِ دیگران گیرد. و خدا ستمکاران را دوست ندارد. * تا آن‌که اهل ایمان را (از هر عیب) پاک کند و کافران را نابود گرداند».

۴. تمییز: یعنی جدا کردن مؤمن از غیر مؤمن وقتی که همه ادعای ایمان دارند تا مؤمنان واقعی از ظاهرسازان تمیز داده شوند.

{لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ}؛[4] «تا آن‌که خدا پلید را از پاکیزه جدا سازد و پلیدان را بعضی با بعضی دیگر درآمیزد و با هم گرد آورد آن‌گاه همه را در آتش دوزخ افکند، که آنها زیانکاران عالمند».

۵. تذکر: گاه سختی‌ها و مصائب روزگار برای تذکر و بازگشت به خویشتن است تا مردم با توبه به خود آیند و راه رفته را با عمل صالح جبران کنند.

{وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ}؛[5] و فرعونیان را سخت به قحط و تنگی معاش و نقص و آفت بر کشت و زرع مبتلا کردیم تا مگر متذکر شوند.

۶. عقوبت گناهان: گاهی هم خدا گناه‌کار را قبل از آخرت در همین دنیا عقوبت می‌کنند عقوبتی که مقدمه‌ی عذاب آخرت است.

{وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ}؛[6] «و خدا شهری را مثل زده است که امن و امان بود [و] روزیش از هر سو فراوان می‌رسید، پس [ساکنانش] نعمت‌های خدا را ناسپاسی کردند و خدا هم به سزای آنچه انجام می‌دادند، طعم گرسنگی و هراس را به [مردم] آن چشانید».

{فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ}؛[7] «پس هنگامی که آنچه را بدان تذکّر داده شده بودند، از یاد بردند، کسانی را که از [کار] بد باز می‌داشتند نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند، به سزای آن‌که نافرمانی می‌کردند، به عذابی شدید گرفتار نمودیم».

۷. ترفیع درجات: گاه امتحان و سختی برای ترفیع درجات بنده‌ای است که خدا او را دوست دارد و می‌خواهد مقامش را بالا ببرد. در واقع حکمت در این است که خود بنده نیز با صبر، شکر، دعا و طاعت سهمی در بالارفتن درجاتش داشته باشد. گرفتاری انبیاء و ائمه بیشتر از این قسم بوده است.

{وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}؛[8] «و (به یاد آر) هنگامی که خدا ابراهیم را به اموری امتحان فرمود و او همه را به جای آورد، خدا به او گفت: من تو را به پیشوایی خلق برگزینم».

{أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ}؛[9] «آیا گمان کرده‌اید که به بهشت داخل شوید بدون امتحاناتی که پیش از شما بر گذشتگان آمد؟ که بر آنان رنج و سختی‌ها رسید و همواره پریشان خاطر و هراسان بودند تا آن‌گاه که رسول و گروندگان با او (از خدا مدد خواستند و) گفتند: بار خدایا، کی ما را یاری کنی؟ (در آن حال خطاب شد: بشارت دهد که) هان! همانا یاری خدا نزدیک است».

۸. سوء عمل یا مدیریت: گاهی هم حوادث طبیعی به خاطر سوء عمل و ضعف مدیریت بر کام ما تلخ شده و همچون عذاب بر سرمان فرود می‌آیند. در چنین مواردی خدا غالباً اعجاز نمی‌کند و انسان‌ها را به حال خود وا می‌نهد.

{أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}؛[10] «آیا چون به شما [در نبرد احد] مصیبتی رسید ـ [با آن‌که در نبرد بدر] دو برابرش را [به دشمنان خود] رساندید ـ گفتید: (این [مصیبت] از کجا [به ما رسید] ؟) بگو: (آن از خود شما [و ناشی از بی‌انضباطی خودتان] است.) آری! خدا به هر چیزی تواناست».

و البته در این حالت ممکن است همه گرفتار شوند و تر و خشک به سوء تدبیر بسوزند، خدای متعال می‌فرماید: {وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}؛[11] «و از فتنه‌ای بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمی‌رسد (بلکه همه را فرا خواهد گرفت) و بدانید خداوند کیفر شدید دارد!».

غیر ظالم گرچه گناهی نکرده اما: آتش که به نی‌ستان فروزد / با هم تر و خوشک را بسوزد

در جنگ احد ۳۸ نفر از تیراندازها امر نظامی پیامبر(ص) را عصیان کردند و باعث شکست مسلمانان شدند. نافرمانی آنها ۷۰ نفر از مسلمانان را به کشتن داد در حالی که آن شهدا هیچ تقصیری در شکست ارتش اسلام نداشتند.

۹. سبب طبیعی: مانند زلزله در سرزمین‌های زلزله خیز. البته در چنین مواردی انسان‌ها می‌توانند به کمک فن‌آوری‌های جدید علمی از خسارت‌های طبیعی جلوگیری کنند و یا به حداقل ممکن برسانند.

۱۰. وغیره: ممکن است که اسباب دیگری هم باشد، یا در یک مصیبت چند سبب همراه شوند.

مثلاً در مورد شکست مسلمانان در جنگ احد، خداوند در سوره آل عمران چند سبب از اسباب فوق را بیان نموده است.

نتیجه

همچنان‌که گفته شد عوامل متعددی را می‌توان برای بلایای طبیعی و گرفتاری‌ها برشمرد و ما به حکمت خدا در تقدیر حوادث علم نداریم. اما مسئله برداشت دوگانه ماست؛ که اگر گرفتاری برای خودمان یا عزیزان‌مان پیش آید آن را حمل بر ترفیع درجات می‌کنیم اما گرفتاری دشمنان‌مان را به همان جنس مشکلات، حمل بر عقوبت و عذاب آنها می‌نماییم!!

به هر حال در هنگام مصایبِ عمومی بایستی به خدا توجه و تضرع کنیم که یا گرفتار نشویم و یا اگر گرفتار شدیم از نوع ترفیع درجات و یا پاک کردن گناهان باشد و اگر عقوبت بود خدا ما را ببخشد.

{وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ * فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}؛[12] «و به یقین، ما به سوی امّت‌هایی که پیش از تو بودند [پیامبرانی] فرستادیم، و آنان را به تنگی معیشت و بیماری دچار ساختیم، تا به زاری و خاکساری درآیند. * پس چرا هنگامی که عذاب ما به آنان رسید تضرّع نکردند؟ ولی [حقیقت این است که] دل‌هایشان سخت شده و شیطان آنچه را انجام می‌دادند برایشان آراسته است.

سؤال: مگر قم دارالامن و کانون نشر رحمت الاهی نیست پس چرا (آنطور که گفته می شود) از این شهر به همه جا بلا نازل شده؟

ویروسی از ذره کوچک‌تر باورهای سنتی و روایات دارالامن بودن قم را به چالش کشیده. این ویروس چرا در قم زاده شد و از این شهر به همه ایران و حتی کشورهای منطقه سرایت کرد؟ مگر این شهر که به وجود مقدس حضرت معصومه÷ تنور یافته و هزاران عالم و مجتهد را در خود جای داده، تا دیروز بلاگردان کشورمان نبود پس چرا امروز سبب نزول بلا بر کل ایران شد؟

پاسخ: در جواب پرسش دوم این سؤال مطرح است: اگر شهری مقدس بود اما مردم آن شهر یا برخی از آنان به انجام گناه و معصیت الهی پرداخنتند، آیا مقدس بودن مانع نزول عذاب بر آن سرزمین است؟

با مراجعه به قرآن کریم، روایات و تاریخ می‌بینیم که در موارد متعدد تقدس شهر، از نزول بلا بر ساکنان آن جلوگیری نکرده که در ادامه چند مثال از مقدس‌ترین اماکن می‌آوریم؛

مثال اول:

مکه از مقدس‌ترین اماکن اسلامی است تا جایی که خدا آن را حرم امن خواند و امر به تطهیر آن نمود:

{أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ}؛[13] «آیا ندیده‌اند که ما [برای آنان] حرمی امن قرار دادیم و حال آن‌که مردم از حوالیِ آنان ربوده می‌شوند؟».

{وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}؛[14] «و گفتند: (اگر با تو از [نورِ] هدایت پیروی کنیم، از سرزمین خود ربوده خواهیم شد.) آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی ـ که رزقی از جانب ماست ـ به سوی آن سرازیر می‌شود؟ ولی بیشترشان نمی‌دانند».

{وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ * وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}؛[15] «و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که: خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید * و (به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم عرض کرد: پروردگارا! این سرزمین را شهر امنی قرار ده! و اهل آن را ـ آنها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آورده‌اند ـ از ثمرات (گوناگون)، روزی ده! (گفت:) ما دعای تو را اجابت کردیم و مؤمنان را از انواع برکات، بهره‌مند ساختیم (اما به آنها که کافر شدند، بهره کمی خواهیم داد سپس آنها را به عذاب آتش می‌کشانیم و چه بد سرانجامی دارند).»

اما وقتی اهالی مکه ظلم ورزیدند خدا بر آنها بلا نازل کرد:

{الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيراً}؛[16] «همانان که می‌گویند: (پروردگارا، ما را از این شهری که مردمش ستم پیشه‌اند بیرون ببر، و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده، و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما)».

{سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِقِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}؛[17] «بزودی در دل‌های کافران ترس و وحشت می‌افکنم ضربه‌ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهای دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتان‌شان را قطع کنید! * این به خاطر آن است که آنها با خدا و پیامبرش دشمنی ورزیدند و هر کس با خدا و پیامبرش دشمنی کند، (کیفر شدیدی می‌بیند) و خداوند شدید العقاب است!».

مثال دوم:

مدینه شهری است که به میمنت وجود پیامبر اسلام و خاندان پاکش علیهم السلام تقدس یافت اما به دنبال مخالفت با خدا، پیامبر و معصومین در سقیفه، خدای قهار سال‌ها بعد از آنان انتقام سختی گرفت، روزی که لشکر یزید مدینه را اشغال کرد و حدود ده هزار نفر اهالی شهر، از جمله پانصد صحابی را کشتند، البته حضرت زهرا علیها سلام در خطبه‌ی معروف فدکیه هشدار به این عذاب دردناک داده بود: «أمَا لَعَمْرِي لَقَدْ لَقَحَتْ، فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتِجُ، ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلْأَ القَعْبِ دَمَاً عَبِيْطاً وَزُعَافاً مُبِيْداً؛[18] به جانم قسم که این کار شما آبستن حوادث شد کمی منتظر شوید که از آن به اندازۀ ظرف‌هاى بزرگ خون خالص و زهر مهلك بدوشید».

سؤال: حال آيا شهرهای مقدس را می‌توان مصون از ظلم ظالمین و یا حوادث طبیعی مانند سیل، زلزله و وبا دانست؟

پاسخ: با نگاهی به تاریخ گذشته و معاصر، خواهیم دید که شهرهای مقدسی همانند نجف و کربلا مدام درگیر حوادث طبیعی همچون؛ وبا و طاعون بوده‌اند و حتی در مواردی بیش از نصف مردم شهر مرده‌اند. همچنین گاهی ظالمین، مردم شهرهای مقدس را قتل عام کرده‌اند مثلاً در سال ۱۲۱۶ امیر سعود در رأس نیروهای بسیاری از مردم نجد، حبوب، حجاز و تهامه، به کربلا حمله کرد. پس از چندین روز محاصره، مقاوت مردم را در هم شکستند و وارد شهر شدند. مزار امام حسین علیه السلام را ویران کردند و صندوق روی قبر مبارک را که زمرد، یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده شده بود، برگرفتند و آنچه در شهر از مال، سلاح، لباس، فرش، طلا، نقره و قرآن‌های نفیس و جز آن‌ها یافتند، غارت کردند، نزدیک ظهر از شهر خارج شدند در حالی که قریب به ۲۰۰۰ تن از اهالی کربلا را کشته بودند.

در زمان معاصر در سال ۱۹۹۲ میلادی رژیم بعث، کربلا را از زمین و هوا مورد حمله قرار داد و ده‌ها هزار نفر از مردم شهر را کشت.

بر شهر قم نیز که محل سخن ماست حوادث متعددی رخ داده؛ مانند سیلی که در زمان شیخ عبدالکریم حائری در قم جاری شد و آن‌قدر ویرانی به بار آورد که ایشان اقدام به ساخت خانه برای مردم کرد، این مطلب بر سنگ مزار ایشان نوشته شده است. چندین بار زلزله آمد و به کشته شدن مردم قم و تخریب گلدسته های حرم حضرت معصومه علیهاسلام انجامید.

در سال ۹۸۹ قمری طاعون در قم شیوع یافت که عامل اصلی آن حمل اجساد تعدادی از قربانیان طاعون بود که برای تدفین از تبریز به قم آورده بودند. شیوع طاعون ظرف سه ماه چندین هزار نفر از اهالی قم را به کام مرگ کشید.

این حوادث با امنیتی که در برخی روایات راجع به قم آمده منافات ندارد که در ادامه توضیح خواهیم داد.

بررسی احادیثی که قم را دارالامن خوانده‌اند

اما برای فهم مقصود و معنای احادیث امنیت قم باید ابتدا این روایات را نقل کنیم و سپس بین آنها جمع نماییم زیرا که حدیث پیامبر و اهلبیت^ مانند قرآن است؛ عام وخاص، مطلق ومقید، محکم ومتشابه، قضیه‌ی حقیقیه و خارجیه و... دارد.

این روایات در جلد ۵۷ بحارالانوار صفحات 214 به بعد چاپ بیروت آمده است.

بحث اول: نقل روایات و دسته‌بندی آنها

دسته اول: روایات مطلق

[٢٦- ] عن أبي عبد الله علیه السلام قال: إذا عمت البلدان الفتن فعليكم بقم وحواليها ونواحيها، فإن البلاء مدفوع عنها.

امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامی که فتنه‌ها در شهرها فراگیر شد به قم و اطراف آن پناه ببرید زیرا که بلا از او دفع می‌شود.

دسته دوم: روایات مقید

[٤٩-] عن أبي عبد الله الصادق علیه السلام قال: تربة قم مقدسة وأهلها منا ونحن منهم لا يريدهم جبار بسوء إلا عجلت عقوبته ما لم يخونوا إخوانهم! فإذا فعلوا ذلك سلط الله عليهم جبابرة سوء! أما إنهم أنصار قائمنا ودعاة حقنا. ثم رفع رأسه إلى السماء وقال: اللهم اعصمهم من كل فتنة ونجهم من كل هلكة.

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: خاک قم مقدس است واهل قم از ما هستند وما از آنها، اگر ستم‌گری بخواهد که ضرری بر آنان وارد کند به سرعت عقوبت خواهد شد به شرط آنکه به برادران‌شان خیانت نکنند پس اگر خیانت کردند خدا ستمگران بد را بر آنان مسلط می‌کند.

سپس فرمود: اهل قم یاران قائم ما و دعوت‌گر به حق ما هستند.

پس حضرت سر را به آسمان برداشت و دعا کرد: بار خدایا آنان را از هر فتنه‌ای حفظ فرما و از هر هلاکتی نجات ده.

[٣١ -] عن أبي الحسن الأول علیه السلام قال: قم عش آل محمد ومأوى شيعتهم، ولكن سيهلك جماعة من شبابهم بمعصية آبائهم والاستخفاف والسخرية بكبرائهم ومشايخهم ومع ذلك يدفع الله عنهم شر الأعادي وكل سوء.

امام کاظم علیه السلام فرمودند: قم آشیانه‌ی آل محمد و پناهگاه شیعیان‌شان است. لکن گروهی از جوانان آنان به سبب معصیت پدران‌شان و سبک شمردن و مسخره‌کردن بزرگان ومشایخ‌شان هلاک خواهند شد. با این حال خدا شر دشمنان و هر بدی را از آنان کوتاه می‌کند.

در این دو حدیث شرط امنیت خیانت نکردن به برادران و نافرمانی از پدران ومسخره نکردن بزرگان و مشایخ ذکر شده.

دسته سوم: روایات در خصوص انتقام از ظالمینی که قصد سوء به قم دارند.

[۲۳- ] عن محمد بن جعفر، عن أبيه الصادق علیه السلام قال: إذا أصابتكم بلية وعناء فعليكم بقم، فإنه مأوى الفاطميين، ومستراح المؤمنين، وسيأتي زمان ينفر أولياؤنا ومحبونا عنا ويبعدون منا، وذلك مصلحة لهم لكيلا يعرفوا بولايتنا، ويحقنوا بذلك دماءهم وأموالهم. وما أراد أحد بقم وأهله سوءا إلا أذله الله وأبعده من رحمته.

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: اگر گرفتار بلا و سختی شدید بر شما باد که به قم بروید زیرا که پناهگاه فرزندان حضرت زهرا÷ و استراحت‌گاه مؤمنین است. زمانی خواهد آمد که اولیاء و دوستداران ما به قم کوچ می‌کنند و از ما دور می‌شوند که این دوری به مصلحت آنان است تا به ولایت ما شناخته نشوند و خون‌شان ریخته نشود و اموال‌شان حفظ شود. و هر کس بخواهد که به قم و اهلش سوئی برساند خدا او را ذلیل و از رحمتش دور می‌گرداند.

دسته چهارم: روايات قضيه خارجيه

يعنی روایاتی که برای زمان خاص بوده و عمومیت به همه زمان‌ها ندارند.

[۲۰-] سئل أبو عبد الله علیه السلام: أين بلاد الجبل، فإنا قد روينا أنه إذا رد إليكم الامر يخسف ببعضها.

فقال: إن فيها موضعا يقال له «بحر» ويسمى بقم وهو معدن شيعتنا، فأما الري فويل له من جناحيه، وإن الامن فيه من جهة قم و أهله.

قيل: وما جناحاه؟ قال علیه السلام: أحدهما بغداد، والاخر خراسان، فإنه تلتقي فيه سيوف الخراسانيين وسيوف البغداديين، فيعجل الله عقوبتهم ويهلكهم، فيأوي أهل الري إلى قم فيؤويهم أهله ثم ينتقلون منه إلى موضع يقال له «أردستان».

این حدیث اشاره به جنگ امین و مامون دو سلطان بنی عباس دارد که یکی از مهمترین مراحل آن جنگ در شهر ری بود. اهل ری به قم پناه بردند و ایمن شدند.

دسته پنجم: روایاتی که علت دوری بلا را بیان کرده.

[٤٥ -] وقال علیه السلام لزكريا ابن آدم القمي حين قال الشيخ عنده: يا سيدي إني أريد الخروج عن أهل بيتي، فقد كثرت السفهاء.

فقال: لا تفعل، فإن البلاء يدفع بك عن أهل قم، كما يدفع البلاء عن أهل بغداد بأبي الحسن الكاظم علیه السلام.

زکریا بن آدم به حضرت رضا علیه السلام گفت: که می‌خواهم از قم خارج شوم زیرا در قم سفیهان زیاد شده‌اند. حضرت به او فرمود: این کار را نکن زیرا خدا به وسیله‌ی تو بلا را از اهل قم دفع می‌کند همچنان که بلا را از اهل بغداد به برکت امام کاظم علیه السلام دفع می‌کند.

یعنی سبب دفع بلا از مردم قم وجود عالم ربانی (زکریا بن آدم مدفون در شیخان) است و بسی منزلت عظیمی دارد که امام علیه السلام دفع بلا از قم به وسیله‌ی او را تشبیه به دفع بلا از بغداد به وسیله‌ی حضرت کاظم علیه السلام نموده!

بحث دوم: فقه الحدیث

حال به بحث و بررسی فقهی این روایات می‌پردازیم:

اولاً: موضوع امنیت قم همانند بحث استجابت دعا، توسل و... در صورت نبودن مانع، نتیجه مطلوب حاصل می‌شود.

معمولاً اسباب شرعی مانند عوامل تکوینی مقتضی است نه علت تامه. اسباب تکوینی شرایط وجود معلول را فراهم می‌سازند و اگر موانع برطرف شود معلول پدیدار می‌گردد.

درمان دارویی، علت تامه بهبودی نیست لذا می‌بینیم در موارد زیادی بیمار به نسخه پزشک، عمل می‌کند یا زیر دست جراح می‌رود اما معالجه نمی‌شود، زیرا انجام سفارشات پزشکی مقتضی درمان است و مقتضی در صورتی تاثیر می‌گذارد که مانعی نباشد.

ثانیاً: وقتی عوامل متعددی در پدیدار شدن معلول واحد مؤثر باشند (یعنی مقتضیات متعدد) تزاحم پیدا می‌کنند در این صورت غلبه با قوی‌ترین آنها است.

مثلاً گاهی در روی بروشور داروها تداخلات دارویی نوشته می‌شود که نباید این دارو با فلان دارو استفاده شود وگرنه اثرش از بین می‌رود. یا هنگام استفاده از درمان نباید فلان غذا تناول گردد زیرا که اثر دارو از بین می‌رود. اسباب شرعی نیز اینگونه است یعنی اسباب شرعی متعدد، در اثرگذاری تزاحم می‌یابند و تاثیر با قوی‌ترین آنها خواهد بود.

دعا اقتضای استجابت دارد اما گاهی گناه باعث بالا نرفتن دعا و عدم تاثیر آن می‌شود؛ در دعای کمیل می‌خوانیم: «اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء».

امنیت قم نیز از این قانون مستثنی نیست؛ یعنی گاهی به خاطر انجام گناه و معاصی، اهالی قم سزاوار نزول بلا می‌شوند و چون نزول بلا با امان قم در تضاد است این دو با هم تزاحم پیدا می‌کنند که اگر حجم گناه به قدری زیاد باشد که بر اقتضای امان قم چیره شود باید منتظر نزول بلا حتی بر این شهر مقدس باشیم. همچنین بلا ممکن است به خاطر اسباب دیگری باشد که در قسمت اول توضیح دادیم.

ثالثاً: شاید مقصود از امنیت قم، نه امنیت تکوینی و نه امنیت تشریعی است، بلکه امنیت معنوی (که حفظ دین به وسیله‌ی علمای ربانی) و امنیت غیبی (که به معنای انتقام از ستمکارانی که قصد سوء به قم دارند) باشد که قبلا توضیح دادیم.

در پایان:

۱. باید آیات و روایات را با تفسیر و شرح بیان کرد تا این‌چنین شبهاتی که ناشی از عدم تأمل است اذهان را مشوه و مغشوش نکند.

۲. باید نحوه‌ی تاثیر عامل غیبی و نسبت آن با عوامل طبیعی (مانند علاج و شفا و رزق و کار و...) به درستی توضیح داده شود. در این حال دیگر یا شبهه نمی‌شود و یا شبهه تاثیر نمی‌گذارد.

 گرداورنده: سید هادی موسوی

........................................................
[1]. سوره عنكبوت، آيات: ٢ – ۳.
[2]. سوره انفال، آیه: ١٧.
[3]. سوره آل عمران، آیات: ۱۴۰-۱۴۱.
[4]. سوره انفال، آیه: ٣٧.
[5]. سوره اعراف، آيه: ١٣٠.
[6]. سوره نحل، آيه: ١١٢.
[7]. سوره اعراف، آیه: ۱۶۵.
[8]. سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
[9]. سوره بقره، آیه: ۲۱۴.
[10]. سوره آل‌عمران، آیه: ۱۶۵.
[11]. سوره انفال، آیه: ۲۵.
[12]. سوره انعام، آیات: ۴۲-۴۳.
[13]. سوره عنکبوت، آیه: ۶۷.
[14]. سوره قصص، آیه: ۵۷.
[15]. سوره بقره، آیات: ١۲۵–۱۲۶.
[16]. سوره نساء، آیه: ۷۵.
[17]. سوره انفال، آیات: ۱۲-١٣.
[18]. الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۸.

نظر شما