برای شناخت جامعه ابتدا باید دانست که چگونه یک جامعه متولد می شود، به حیات خود ادامه می دهد، در فراز و نشیب می افتد و در نهایت از نظر کمی و کیفی دچار قوت و ضعف می گردد.

جامعه با تجمع افراد انسانی تشکیل شده، آیینه افراد خود بوده و حالات آنان را در خود منعکس می کند، به همین خاطر نقطه عزیمت ما در شناخت جامعه آن است که عوامل تأثیرگزار بر افراد جامعه را شماره و بررسی کنیم:

1. جسم: یعنی ابعاد ظاهری و محسوس یک فرد و ترکیب خاص بدن او از جمله عوامل مؤثر در سلوک و اعمال اجتماعی اوست. مثلا اگر بدن آدمی مانند بدن فیل، پرنده، ماهی یا مورچه بود، هرچند واجد تمام خصوصیات عقلانی و غریزی انسان فعلی هم می بود،به طور قطع جامعه انسانی صورتی دیگر می یافت.

2. غرایز: در سرشت هر انسانی غرایز قرار داده شده است، واقعیاتی درونی که بر اثر آن، صفات خاصی در آدمی بروز می یابند. قرآن کریم این غرایز را فطرت نامیده، در آیه 30 سوره روم می فرماید:«این فطرتی است که خدا انسان ها را بر آن آفریده».

آیا اینگونه نیست که صفاتی مانند: بخشندگی، شجاعت و رأفت از درون آدمی سرچشمه می گیرند؟

حیوانات نیز از غرایز گوناگونی برخوردارند، اما تفاوتی که میان انسان و حیوان وجود دارد آن است که تنها آدمی توان و قابلیت ایجاد تغییر در غرایز خویش را داراست.

3. عقل: یعنی آن نیروی ارزش یابی که انسان به هنگام درگیری درونی و در بسیاری از تصمیمات، میان گرایش به خیر یا شر آن را احساس می کند.

از حضرت امام باقر روایت شده است که می فرماید:« اولین چیزی که خدا آفرید عقل بود، سپس به آن فرمود: تنها بر اساس تو پاداش می دهم و تنها بر اساس تو مجازات می کنم ».

4. وراثت: صفات، شاخصه ها و ویژگی های موروثی آدمی در نحوه زندگی او تأثیر می گذارد. آدمی مانند دیگر حیوانات، بسیاری از آنها را از والدین خود به ارث می برد.

از حضرت علی علیه السلام وارد شده است که فرمود:«ریشه های نسبی تأثیرگزارند».

گروهی از دانشمندان بر تأثیرگزاری این عامل تأکید کرده اند و برخی از آنها نیز پارا فراتر نهاده، معتقدند که آدمی بخش عظیمی از صفات خویش را با وراثت دریافت می کند، هرچند ممکن است بسیاری از صفات موروثی تحت تأثیر جریان نیرومند عوامل تأثیرگزار دیگر و غلبه آنها بر عامل وراثت، به فعلیت نرسند و بروز نکنند.

5. قوم: برخی از جامعه شناسان این عامل را طبیعی دانسته و در مسائل اجتماعی مؤثر می دانند. منظور از این واژه معنای خاص آن است که از چارچوب وراثت گسترده تر است. مثلا در این دیدگاه فرزند، در عین حال که به والدین خویش شباهت دارد، شبیه قوم خود نیز هست. قائلان به این نظریه آن را واقعیتی می دانند که تاریخ گذشته و زمان معاصر پر از نمونه های آن است. مثلا بنی هاشم، بخشنده، بردبار و شجاع بودند، حال آنکه بنی امیه، خسیس، فرومایه و نیرنگ باز بودند.

البته روشن است که تأثیر قومیت، آداب، رسوم و عاداتی است که محصول تربیت اند و نه ریشه های نسبی، زیرا تربیت به عنوان یک عامل تأثیرگزار خارجی پیوسته مطرح بوده و هست، چندان که اگر انسانی از قومیت و نژاد دیگری در میان قوم و قبیله ای زندگی کند، از آداب و رسوم آنان برخوردار شده، اما از صفات وراثتی و ظاهری آنان بی بهره است.

6. دین: دین در میان عوامل مورد بحث، اهمیتی شگرف در تأثیرگزاری بر فرد و جامعه دارد؛ به همین خاطر است که تفاوتی عمیق میان جوامع معتقد به ادیان متفاوت یا میان جوامع دینی و غیردینی مشاهده می شود، هم از این روست که می بینیم برنامه های سازگار با یک جامعه، در جامعه دیگر سر ناسازگاری برداشته، کارایی خویش را ازدست می دهد.

در صورتی که در یک جامعه اسلامی مبتنی بر اصول، به روش ها و مکاتب غیر دینی عمل شود، دو حالت ممکن است رخ دهد: دین از سطح جامعه برچیده شود تا آن مسلک دیگر بتواند فضایی برای تنفس یافته، در جامعه نفوذ کند، یا آنکه در اثر تضاد ایجاد شده میان اصول دینی و مسلک دیگر، دیر یا زود آن مسلک شکست را پذیرا گردد.

7. فرهنگ: فرهنگ آموزگار مردم در شیوه زندگی است، فرهنگ می تواند از بسیاری خطاها پیشگیری کند و با ظرفیت های خود زندگی سعادتمندانه ای را برای آدمی فراهم آورد تا او در سایه آن به زندگی مترقی واصل شود. فرهنگی که منظور نظر ماست در خانه، مدرسه، سایر محیط ها و حتی در اثر تلاش فکری و تجربه شخصی به دست می آید.

8. الگو: آدمی اعمال ارادی خود را بر اساس الگوهایی انجام می دهد . دلیل اینکه صالحان از صالحان پیروی نموده و بدکاران راه بدکاران را دنبال می کنند، همین است. قرآن کریم در آیه 21 سوره احزاب می فرماید:« مسلما رسول خدا برای شما در زندگی سرمشق نیکویی است، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند».

شاید از این رهگذر است که پیامبر اکرم می فرماید:«هرکس سنت نیکی پایه گذاری کند، هم اجر خویش را می برد و هم اجر هرکسی که بدان عمل کند، و هرکس سنت ناپسندی پایه گذاری کند، هم گناه خویش را متحمل می شود و هم گناه هرکسی که بدان عمل کند».

9. محیط طبیعی: این عامل تأثیر بزرگی بر آدمی دارد و غالبا انسان ها زندگی خود را با محیط طبیعی منطبق و سازگار می کنند.

نمونه ای از تأثیر محیط طبیعی این است که در مناطق استوایی مزاج ها گرم و در مناطق قطبی مردم سرد مزاج اند. بیماری های مناطقی که از محیط طبیعی متفاوتی برخوردارند نیز متفاوت است.

10. محیط اجتماعی: نقش تعیین کننده محیط اجتماعی بر آدمی غیرقابل انکار است و هرچه جامعه از ابعادی بزرگتر برخوردار باشد، این تأثیر فزاینده تر می گردد. برخورداری جامعه و مجهز بودنش به ابزارهای جدید ارتباطی و ارتباط آن با سایر جوامع، ازجمله عوامل گسترش جامعه به شمار می روند.

درپایان به یک نکته اشاره می کنیم:

خودبینی و تعصب های قومی و جغرافیایی تنها انسان های رشد نایافته را در خود اسیر می کند. این دو، عامل عقب ماندگی بشرند. خود پرستی فردی و تعصب های قومی و جغرافیایی میان آدمی و مصالحش حائل می شوند.

دوراهی تعصب و عقل، در نحوه برخورد با علوم وارداتی یا افراد خارجی که در اصطلاح غیر اسلامی به آنها بیگانه می گویند نیز وجود دارد. در این مورد اگر درهای یک کشور به روی آنها بسته شود، این به خاطر پیروزی دیدگاه تعصب گراست.

نمونه دیگر، فردپرستی و تمامیت خواهی احزاب، سازمان ها و گروههاست؛ آنجا که افراد غیرخودی را هرچند شایسته طرد می کنند و تنها خویش را هرچند ناشایست می ستایند. به هر روی آیین اسلام در نفی دیدگاه خودبینی و تعصب گرایی، یعنی دیدگاهی که در نهایت به زیان فرد و جامعه تمام می شود، نصوص بسیاری دارد.

خداوند در آیه 8 سوره مائده می فرماید:«ای کسانیکه ایمان آورده اید!همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت گواهی دهید، دشمنی با جمعیتی شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. عدالت کنید که به پرهیزکاری نزدیکتر است و از معصیت خدا بپرهیزید، که خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.

برگرفته از کتاب اسلام و جامعه نوشته آیت الله سید محمد شیرازی  

messages.comments