طبیعی به نظر میرسید که افراد یک قشر خاص همگی رفتار و سیمای مشابهی داشته باشند. در دوره پیشامدرن، عموماً خودابرازی و جلب توجه و تأیید دیگران مستلزم «تفاوت» نبود. یعنی اگرچه انسانها در آن دوره نیز به دنبال نمایش خود، جاذبه داشتن و کسب تحسین دیگران بودند اما شیوهها و استراتژیهای آنان برای رسیدن بدین اهداف بسیار به یکدیگر شبیه بود. معیارهای زیبایی، برازندگی، جذابیت و... معیارهایی جمعی و به غایت عمومی بودند. اما چه چیزی رخ داده که امروزه شاهد انتخاب شیوههای متفاوت و غریب پوشش و پیرایش هستیم؟ چرا در جامعه ما بخش مهمی از دغدغه جوانان و حتی میانسالان به مدیریت ظاهرشان معطوف شده است؟ آیا صرفاً بالا رفتن آگاهی و مطالبهگری افراد نسبت به بدیهیترین مایملک خویش (یعنی بدنشان) چنین تغییر فرهنگیای را در پی داشته است؟ آیا رواج مدگرایی به افزایش فردیت میانجامد و انتخاب مد انتخابی فردی است؟!
مد و مدگرایی را می توان مولود مدرنیسم دانست؛ زیرا مدرنیسم، نگاه نو به عالم و آدم است؛ نگاه و شناختی که برخاسته از زیستن در اکنون و گسستن از گذشته است و صریحاً با مفهوم سنّت در تقابل می افتد. مدرنیته که شکل عینیت یافته فرهنگ مدرن است همراه و همزاد با گذر از گذشته به حال، نوآوری، تجدّد و سلیقه و مد است. از این رو مدرنیته همواره خود را در ستیز و چالش با کهنگی، رکود، قدمت و سنّت و پیروی از هنجارهای پایدار قرار می دهد و کشش و تمایل آن به سوی تجدّد و نوآوری در فرهنگ و ارزش های اجتماعی است. بنابراین، مدگرایی و نوآوری در تفکر و رفتار به عنوان نماد و اندیشه مدرنیسم قلمداد می شود و از آن جا که جوامع غربی موطن و مظهر مدرنیته و مدرنیسم بوده اند، فرایند مدرنیزاسیون و اشاعه طرح ها و مدهای نو، در واقع با غربی سازی و غرب گرایی کاملاً هم افق و بلکه معادل خواهد بود، و این، خود می تواند از زاویه دیگر، رابطه مدگرایی و غرب گرایی را نشان دهد.
افراد با خریدن و پوشیدن لباسهای مد روز هم آگاهی و اطلاع خود را از جریانها و گرایشهای اجتماعی به یکدیگر نشان میدهند و هم همراه با آن نشان میدهند که با تلقیهای مربوط به وجهه و مقبولیت جمعی آشنا هستند، و در همان حال برای خود هویتی فردی خلق میکنند تا خود را از توده جماعت متمایز کنند. بی گمان یکی از خصوصیات انسانی میل به متفاوت بودن و تمایز از دیگران بخصوص در دوران نوجوانی و جوانی است و این در جلوه های انسانی به صورت خودنمایی، تنوع طلبی و نوگرایی بروز و ظهور می کند.
ضعف اراده و اختیار بر تصمیم و پایداری و کنترل هیجانات، عواطف و بیان اندیشه ها، افراد را به سوی نوعی از خودبیگانگی و بی هویتی سوق می دهد و گرایش به همرنگی، مدگرایی را در افراد تقویت می کند.
گئورگ زیمل، جامعهشناس معروف، معتقد است مد کارکردی دوگانه دارد. مد معمولاً آفریده فرد نیست و همواره بیش از چند نفر بدان گرایش پیدا میکنند، در واقع مد امری گروهی به شمار میآید و نه فردی. پیوستن فرد به مدی گروهی، ازسویی موجب تفاوتیابی او از جامعه میشود و از سوی دیگر وی را به سایر افراد پذیرنده مد شبیه میسازد. بنابراین هنگامی که فردی عادی به مدی خاص گرایش پیدا میکند، او از یک شیوه اجتماعی بسیار عمومی به شیوه اجتماعی کمتر عمومی (که فقط میان پذیرندگان مد مشترک است) انتقال پیدا میکند. از نظر زیمل، این فرآیند با ماهیت بشر همخوان است، زیرا بشر هم به متفاوتشدن و هم به تقلید گرایش دارد و هردو را در مدگرایی کسب میکند.
به گفته زیمل، مد نشانه بصری روابط قدرت در سطح اجتماع است. طبق نظر زیمل مد عملا به بیان بصری ثروت و منزلت تبدیل میشود و افراد به این طریق عضویت خود را در گروه اجتماعی معین و طبقه اجتماعی مشخص ابراز میکنند و افراد طبقات بالا با پوشیدن لباسهای گرانقیمت مارکدار و مد روز فاصله خود را از افراد طبقات پایینتر نشان میدهند. البته طراحان مد بعد از جنگ جهانی اول، ابتدا جوانان را بهعنوان طیف وسیع مصرفکنندگان خود قرار دادند، اما در حال حاضر با بحران بیکاری که در بسیاری از کشورها میبینیم دیگر جوانان امروزی مانند جوانان دهههای 20 تا 50 مصرفکنندههای پولدار نیستند، به همین دلیل طراحان مد به سمت تولید لباسهایی رفتند که طیف وسیعتری از مصرفکنندگان را داشته باشند.
مدگرایی نمود بیرونی استقلال طلبی، تنوّع دوستی، هیجان خواهی، نقد گذشته و نوگرایی است که موجب شکستن قالب های موجود، فاصله گرفتن از هنجارهای پیشین و رسیدن به هویتی متمایز از کسانی که پیش از او بوده اند و همچنین گرایش به فاصله گرفتن از والدین می شود.
برای پیدایش مد، تنها «میل افراد تفاوتطلب» کافی نبوده است، رواج این امر نیازمند مواد اولیه، طراحی و ایدهپردازی و تولید و توزیع انبوه بوده است. برای اینکه کالاها و روشهای جدید مورد استقبال اعضای جامعه قرار گیرند نیز باید نوعی زمینهسازی فرهنگی انجام میگرفت. حتی در صورت تحقق یافتن تمام این موارد، تا زمانی که قشر قابل توجهی از اعضای جامعه بسیاری از ساعات فعال خود را در محل کار میگذراندند و اوقات فراغت اندکی داشتند، رواج و فراگیری مدگرایی ممکن نبود.
مناسبات اقتصادی دوران مدرن به گونهای پیش رفت که از طرفی میزان ساعات کار هر فرد کاهش یافت و اوقات فراغت بسیاری به اقشار مختلف جامعه به ویژه زنان داده شد. سیستمهای مسلط اقتصادی-سیاسی بخوبی بر این واقعیت آگاه بودند که اگر اوقات فراغت مردم به حال خود رها شود، امکان شکلگیری و همپیوندی اندیشههای انتقادی علیه ظلمهای رایج سیستم بیشتر میشود. راهحل رندانهای که آگاهانه یا غیرآگاهانه به کار گرفته شد، تنظیم اوقات فراغت بود؛ به گونهای که دغدغهها و نیازهای بیخطر توسط بمباران رسانهای در افراد ترویج داده شود تا آنها بیشتر اوقات فراغت خود را صرف این دغدغهها کنند. این موفقیت روی دیگری نیز داشت: مصرفکنندگانی بسیار برای تولیدات این سیستم فراهم کرد. افراد از سویی در فرآیند تنظیمشده تولید، کالاها را میساختند و از سوی دیگر ثروت جامعه را به خرید کالاهای تبلیغ و ترویج شده همان سیستم اختصاص میدادند.
بنابراین مد پیش از اینکه امری فرهنگی یا روانشناختی باشد، با اقتصاد سیاسی جوامع مرتبط است. یعنی با شیوههایی که ارزش تولید شده توسط کارکنان مختلف را در دو مقطع «کار» و «اوقات فراغت» از آنان اخذ نموده، به تملک سرمایهداران درمی آورد و علاوه بر این هم و غم افراد در حال گذراندن اوقات فراغت را، به جای ایجاد هویت واقعاً آزادیخواه و استقلالطلب به آزادی و استقلالی صوری (مد) معطوف میسازد؛ البته این فرآیند در کشورهای توسعهنیافته روایت دقیقاً مشابهی ندارد، زیرا بخش عمدهای از مدهای رایج در آن کشورها وارداتی هستند. اما مدگرایی، به هر روی، در خدمت فرآیندهای اقتصادیای است که هم خواهان فروش کالاهای خویش و هم خواهان تغییرات فرهنگی در روحیه و سلیقه افرادند، تغییراتی که آنها را نسبت به سیستم اقتصادی تقریباً مسلط جهانی منفعل و پیرو سازد و نیز از سنت و فرهنگ پیشین خویش متمایز کند.
علل و عوامل پيدايش مد
مدگرايی در بين جوانان از يک سری اصول و سازههای روانشناختی تبعيت ميکند و با انگيزهها و نيازهای چندی در ارتباط است.
1. تنوع طلبی و نوگرايی
انسانها فطرتاً تنوع طلب هستند. در اين ميان جوانی، فصل تازهای در زندگی و سرآغاز ورود انسان به جهان پرشور و رنگارنگ است که غرايز طبيعی در شکلدهی آن، نقش اصلی را بر عهده دارند. تنوّع دوستی و نوگرايی در دوره جوانی به اوج خودش ميرسد. تنوعطلبی بيشتر در جنبههای زيبا شناختی زندگی جاری است. از اين رو تنوعطلبی از علل و منشاءهای اصلی مد به حساب ميآيد.
2. همانند سازی
از آغاز زندگی و تقریبا سال هایی که آدمی خود را می شناسد، ناخودآگاه به تقلید از رفتار و عملکرد دیگران می پردازد. و متعاقب آن، بخش هایی از شخصیت دیگران را که مورد توجه او قرار می گیرد، به عنوان الگو و سرمشق می پذیرد.
همانند سازی در مکتب روان تحليلگری به فرايندی ناهشيار اطلاق ميشود که فرد، طی آن، ويژگيها، نگرشها و الگوهای رفتاری فرد ديگری را برای خود سرمشق قرار ميدهد و با تقليد از نگرش ها و ويژگی رفتاری وی احساس ميکند که مقداری از قدرت و کفايت او را نيز به دست آورده است. منبع اصلی همانند سازی در دوران کودکی والدين هستند؛ زيرا کودک، اولين و بيشترين برخورد را در زندگی با والدين خود دارد؛ اما در دوران نوجوانی که فرد از والدينش فاصله ميگيرد، الگوهايی دیگر جایگزین می شود. اين شخصيتها ميتوانند شخصيتهای معروف، هنر پيشههای سينما، نوازندگان و آوازخوانان، و يا گروههای مختلفی مانند «هيپی»ها باشند و فرد، خود را از نظر ظاهری شبيه آنها ساخته، در شيوه لباس پوشيدن و طرز رفتار با آنان همانندسازی کند.
3. مدگرايی و تشخّص طلبی
برتريجويی و تشخّصطلبی از ديگر عوامل پيدايش مد در بين جوانان است. افرادی که خود را برتر از ديگران و مربوط به قشر مرفّه جامعه ميدانند، سعی ميکنند اين برتری را در گويش، لباس پوشيدن، محيط آرايی و سبک آرايش و زيور آلات خود نشان دهند و لذا مدهای جديد را مطرح ميکنند.
تورشتاين وبلن مد را وسيلهای برای اين که افراد، نشان دهند ثروتمند و با شخصيت و يا دارای انديشهای خاص هستند، ميداند؛ لذا به محض اين که مدی در جامعه گسترده شد، اشرافزادگان و ثروتمندان به سراغ اين مد جديد ميروند؛ زيرا مد قديمی ديگر آنها را از طبقات ديگر جامعه متمايز نميکند.
از طرف ديگر در پديده مدگرايی گاهی افراد سعی ميکنند ظاهر خود را همانند طبقات بالای جامعه جلوه دهند و متعاقب اين قضيه قشر بالا برای حفظ موقعيت و فاصله قبلی به سرعت معيارها و ارزشهای خود را تغيير ميدهد تا برترياش از بين نرود. تداوم اين جريان، چرخهای دائمی را سبب ميشود که قشر پايين و متوسط همواره در حال تبعيت از قشر بالا و قشر بالا در حال تغيير معيارهای خود است، يعنی طبقه بالا پديد آورنده مد و طبقات متوسط و پايين مصرف کننده آن هستند.
4. مدگرايی و التزام ناشی از دوستی
يکی از عوامل پيروی از مد در بين جوانان و نوجوانان، ترس و نگرانی از مجازاتهای خصوصاً غير رسمی از سوي دوستان است. لذا تحقير و تمسخر، پوزخند زدن و متلک گفتن اطرافيان و ترس از آن، باعث ميشود که جوانان و نوجوانان از مدهای رايج پيروی کنند.
5. مدگرايی و جلب توجه ديگران
افرادی هستند که با تعويض و تغيير هر روزه لباس و آرايش خود و خريدن لباسهای گران قيمت و مد روز، درصدد جلب توجه ديگران بر ميآيند.
6. رقابت و چشم و همچشمی با ديگران
انگيزه رقابت و چشم و همچشمی با ديگران، از ديگر عوامل پيروی از مد در بين جوانان و نوجوانان محسوب ميشود. اين انگيزه، در همه افراد وجود دارد و به گونههای مختلف بروز ميکند. رقابت اگر در زمينههای مثبت جهت داده شود، باعث پيشرفت و رشد و تکامل معنوی فردی ميشود؛ اما اگر جهتگيری آن به سوی امور مادّی و مدپرستی باشد و فرد، سعی کند از لحاظ ظاهری (و مثلاً در سبک و شيوه لباس پوشيدن) از ديگران عقب نماند، سرانجام خوبی نخواهد داشت.
مدگرایی و آشفتگی ذهنی
وقتی مد محور اصلی زندگی فرد باشد تمام مدت به زندگی دیگران چشم دوخته است تا وسایل جدید را شناخته و تهیه کند و اگر این امکان برایش فراهم نشود، مشغولیت ذهنی شدیدی پیدا می کند و این حس حسادت امان او را می برد بخصوص که جریان مد و تغییرات آن بسیار سریع و کوتاه مدت است و این فواصل کم باعث ایجاد فشار مالی و ذهنی زیاد به فرد می شود.
مدگرایی همچنین موجب از بین رفتن اراده مدگرایان می گردد. آنان از خود، اختیاری در انتخاب نوع پوشش و مد ندارند. کاملاً مطیع مد و مدسازان جهانی اند و مقلدانی بیش نیستند. هر چیزی که تبدیل به مد شد ـ زشت یا زیبا فرقی ندارد ـ آنان را در بند خود می سازد.
راهکارها
معمولاً انسانهايی که به لحاظ درونی و فکری پر نيستند، دچار مدگرايی افراطی ميشوند. چون ميخواهند خلاء روحی خود را با ظواهر و زينت های ظاهری پر کنند. به نظر می رسد ارتقاء فکری از طريق مطالعه و تفکر می تواند باعث ارتقای شخصيت بشود و ديگر فرد سراغ مد گرايی افراطی نرود.
جوان باید علاوه بر اطلاع از ماهیت و علل گرایش به مد، حد معقول و متعادل آن را با توجه به فرهنگ جامعه خود بشناسد و اهداف فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی بیگانگان و ابزارها و شیوه های گوناگون آنان را در زمینه ترویج مدگرایی به خوبی تشخیص دهد.
پی ریزی بینش صحیح و تقویت باورهای دینی و ارزش های اجتماعی و چگونگی رعایت آن ها و وجود الگوهای مناسبی که با فرهنگ و ارزش های پذیرفته شده جامعه سازگاری دارند از دیگر راهکارهای مناسب در این زمینه است. پرکردن خلأ فرهنگی با ابداع مدهای جدید با حفظ اصول و فرهنگ دینی، و ارائه زیبایی های پنهان در مقولههای اسلامی و ملی و دینی می تواند در این زمینه موثر واقع شود.
همچنین تلاش خانواده برای تربیت و پرورش فرزندان و بالا بردن سطح آگاهی خود و نظارت صحیح بر اوقات فراغت و معاشرت آنان، آگاه سازی و آموزش استفاده صحیح از وسایل ارتباطی (ویدئو، ماهواره، کامپیوتر، اینترنت و ...) توسط رسانه های جمعی، تحول در آموزش و پرورش و درک شرایط موجود جامعه و اهمیت به خواست ها و نیازهای قشر نوجوان، فرهنگ سازی درست و شناساندن هویت اجتماعی به فرزندان از دیگر راهکارهای موثر در این زمینه است.
نظر شما