محمد انور سادات، رئیس جمهور مصر، روز ششم اکتبر سال ۱۹۸۱ ترور شد. آن روز سالگردِ آخرين جنگ ميان كشورهاى عربى با اسرائيل (جنگِ «یوم کیپور» در سال ۱۹۷۳) بود. در مراسمِ گرامیداشتِ آن روز، سادات در حالی که از ارتشِ مصر سان میدید به دستِ خالد اسلامبولی، از اعضای گروهِ اسلامگرای «جهادِ اسلامی»، کشته شد. از آنجا که دربارهی کارنامهی سیاسیِ سادات اختلافِ نظر فراوان وجود دارد، در این مقاله قصد دارم کارنامهی او را بسنجم. پیش از هر چیز باید بگویم صرف نظر از اینکه سادات آدم درستی بود یا خير، به قتل رساندنش اقدامی تروریستی بود و به هيچ وجه نباید توجيه شود. اگر ما خود را پایبند به اصولِ انسانی میدانیم و مقرراتِ سازمان ملل را قبول داريم، نبايد با حذف فيزيكى سياستمداران كشورهاى ديگر موافق باشيم يا از آن استقبال کنیم.
اما در خصوص صلحِ سادات با اسرائیل که از آن به عنوان «سازشِ ذلتبار» ياد میشود، باید دلایل انجام اين كار را از منظر خودِ سادات و منافع كشورش مصر بررسی کرد، و نه از منظرِ منافع كشورهاى دیگر. مصر از زمان ملک فاروق و جمال عبدالناصر در پی چند جنگ مستقیم و کمرشکن با اسرائیل و در یمن دیگر قادر به حفظ منافع خود نبود و نمیخواست تا ابد حافظ منافع دیگر کشورها باشد.
در ضمن فراموش نكنيم در زمان جمال عبدالناصر مصر كانون مخالفان سياسىِ دیگر كشورهاى عرب بود و «إذاعة صوتالعرب» (رادیو صدای عرب) در مصر برنامههاى خود را بر اساس دخالت در امور داخلى كشورهاى ديگر سازماندهى كرده بود. حزب بعثِ دو كشورِ عراق و سوريه موفقيتشان در رسيدن به قدرت را مديون كمکهاى مالى و سياسى و رسانهاى جمال عبدالناصر مىدانستند كه روياى احياى ناسيوناليسم عربى را در سر مىپروراند.
پس از شكست عبدالناصر در «جنگ شش روزه» (۱۹۶۷) و كودتاى نافرجامِ مارشال عبدالحكيم عامر (وزير جنگ) علیه وی، مصر سياستِ جنگِ غيرمستقيم و فرسايشى عليه همسايه جديدالتاسيسش اسرائيل را در پيش گرفت. در آن زمان روابط مصر با اتحاد جماهير شوروى بسيار خوب بود و عبدالناصر تسليحات فراوان نظامى از مسكو وارد كرد. همچنين در پى توافق نظامى دو كشور هزاران كارشناس نظامى روس وارد خاک مصر شده بودند.
پس از خودكشى وزير جنگ، سادات كه مدتى رئيس پارلمان مصر بود، در سال ۱۹۶۹ به معاونتِ ریاستِ جمهوری برگزیده شد. يک سال بعد که عبدالناصر به دليل اشتباه پزشک معالجش درگذشت، سادات به قدرت رسید و در سياست خارجى مصر تغييرات گستردهاى داد و به دخالت كشورش در امور داخلى كشورهاى ديگر پايان بخشيد.
در آن زمان، مهمترين اقدام سادات پايان دادن به خدمت هفده هزار مستشار روسى بود كه عدم كارآيى آنها در جنگ فرسايشى چهارساله با اسرائیل ثابت شده بود. در اين جنگ نامنظم روسها چندين هواپيماى ميگِ مصری از دست داده بودند و نتوانسته بودند به برترى هوايى اسرائیل خاتمه دهند. همچنين سادات نمىخواست پيروزیِ احتمالیاش در جنگ به نام روسها ثبت شود. موفقيتِ آتیِ مصریها در غافلگير كردن دشمن خود و بازپسگيرى شبه جزيره سينا گواهى بود بر درستى تصميم سادات در اخراج كارشناسان روس.
با این وجود، پس از كمک فورى كشورهاى غربى و آمريكا به اسرائیل، سادات مطمئن شد كه هيچگاه برنده نهایى جنگ نخواهد شد؛ و براى همين به فكر منافع ملى كشورش افتاد و تصميم گرفت براى حفظ اعتبارِ مصر و متوقف كردن پيشروى اسرائيلىها كه روحيه خود را بازيافته بودند، دستِ صلح به سوی دشمنِ دیرینه دراز كند.
در آن سالها صلح «خیانت» به شمار میرفت؛ اما اکنون که صلح به عنوانِ نشانهی روشنفکری و انساندوستی تلقی میشود چه چیزی عوض شده است؟ این را هم فراموش نكنيم که همین امروز چند كشور عربى با اسرائيل روابط سياسى–اقتصادى دارند و برخى از شيخنشينها نه فقط دفتر نمايندگى تجارى اسرائيلی در خاک خود دارند كه با اسرائیل مراودات سیاسى نیز دارند. اما مصر هنوز کانونِ انتقادِ اسرائیلستیزانِ خاورمیانه است.
اقدام مهم ديگر سادات پايان دادن به نظام سوسياليستى كشورش بود. وى سرمايهدارى را آزاد كرد و يکى دو منطقه آزاد تجارى در كشورش احداث نمود. مخالفان وى مدعى هستند كه چنين اقدامى به نهضت صنعتى و اقتصادى كشور لطمه جبرانناپذيرى وارد کرد و باعث تغيير در ارزشهای فرهنگی، اجتماعى، و خانوادگى مردم مصر شد.
با این تفاصیل، اين سوال را مطرح مىكنم که آیا سادات «خوب» بود یا «بد»؟ پاسخ این است که از لحاظ سیاست خارجی خوب عمل کرد و امنیت را به منطقه آورد، اما از نظر سیاست داخلی ناموفق بود. سادات که دورنمای استقرار و ثبات کشورش را مد نظر داشت، با مخالفت گسترده روشنفکران و جریانهای چپ و لیبرال و همچنین جامعه مدنی مواجه شد. وی برای سرکوب مخالفان نه تنها آنها را زندانی کرد (بیش از ۱۵۰۰ روزنامهنگار، نویسنده، استاد دانشگاه، هنرمند و...) بلکه به جریانهای اسلامی پر و بال داد تا به مقابله با سکولارهای منتقد و مخالفِ دولت بشتابند. این همان اشتباهی بود که شاه ایران و دیگر دیکتاتورهای خاورمیانه هم مرتکب شدند و بعضا هنوز هم آن را تکرار میکنند. این سیاست اشتباه به قیمت جان سادات تمام شد؛ و خلفِ او، حسنی مبارک، مجبور شد فعالیتهای اسلامگرایان را محدود کند.
در پايان این را هم اضافه کنم که دليل اصلى تيره شدن روابط ايران با مصر اعطاى پناهندگى سياسىِ سادات به شاه بود. بر خلاف کارتر كه ظاهرا حامى شاه بود اما سرِ بزنگاه پشتِ او را خالی کرد، سادات هرگز به شاه خیانت نکرد و حاضر نشد وی را تحويلِ مقاماتِ جمهوری اسلامی بدهد تا اعدامش کنند.
استاد غسان حمدان مقاله فوق را به مناسبت سالگرد ترور سادات منتشر کرده است. سادات در ششم اکتبر 1981 توسط گروه های موسوم به جهاد اسلامی ترور شد. شایان ذکر است ایده ها و تفکرات جهادی و اسلامی آنان سنگ بنای گروه های تکفیری در دهه های بعدی شد. از دل تفکر آنان القاعده و داعش بیرون آمد. هم چنین دستان این گروه های جهادی در مصر به خون افراد بسیاری آغشته است. از سوی دیگر با عملکرد نامناسب شان در حوزه عمومی، بهانه لازم را به حکام عرب منطقه دادند تا استبدادی سکولار و خشن را حاکم و کلیه نهادهای مدنی را سرکوب و کنترل کنند.
کانال مطالعات جهان عرب/ دکتر محمد جواد خلیلی
messages.comments