twitter share facebook share ۱۳۹۹ بهمن ۲۵ 962

11 فوریه، چهل و دومین سالگرد انقلاب 1979 ایران بود که طی آن ایرانیان به امید رسیدن به استقلال و آزادی، رژیم سلطنتی و استبدادی شاه را برکنار کردند. اما بسیاری از آرزوهای آنها برآورده نشد و مردم مجبور شدند که تحت حکومت جدید نیز به تلاش های خود ادامه دهند.

مشکل این است که تلاش آنها تحت تأثیر روایت نادرستی که مخالفان مذاکره ایران و آمریکا تبلیغ می کنند قرار گرفته و تضعیف شده است؛ این روایت نزدیکی جمهوری اسلامی به فروپاشی است.

گرچه مبارزات سیاسی ایرانیان امر جدیدی نبود و دهه ها ادامه داشت –از انقلاب مشروطه در سال 1906 گرفته تا جنبش مصدق در دهه پنجاه و گروههای معارض متعددی که شاه در دهه های شصت و هفتاد سرکوب کرد- اما جهان از سرنگونی رژیم شاه شوکه شد، زیرا کمتر از 14 ماه پیش از انقلاب، رئیس جمهور وقت آمریکا کارتر ایران را جزیره ثبات نامیده بود. وقتی به گذشته نگاه می کنیم می بینیم که این نگاه کارتر بیش از انکه از یک تحلیل دقیق و واقع گرایانه نشأت گرفته باشد، مبتنی بر افکار و آرزوهای برخی افراد بود.

در 42 سال گذشته، مفسران و تحلیلگران –اغلب با انگیزه های سیاسی شخصی- به اشتباه در همان دام افتاده اند و آرزوی خود را که فروپاشی جمهوری اسلامی است با واقعیت خلط می کنند. اگر انقلاب 79 تنها یک درس به ما آموخته باشد، این است که فهم و درک ناقص ما نباید شکل دهنده تصمیمات سیاست خارجی آمریکا باشد.

یکی از مهمترین شخصیت هایی که اندیشه نزدیک بودن فروپاشی جمهوری اسلامی را تبلیغ و ترویج می کند، رضا پهلوی بزرگترین فرزند شاه سابق ایران است. آقای پهلوی در بین گروههای ضد ایران و نئوکان های واشنگتن توجهات زیادی را به خود جلب کرده است و ادعای او مبنی بر اینکه ایران در آستانه فروپاشی است، توسط هواداران سلطنت تکرار می شود. وی سال 1989 در دانشگاه جورج تاون در جمع حاضران گفت «شکی ندارم که مردم ایران دارند نخستین گام ها را برای سرنگونی جمهوری اسلامی بر می دارند، اکنون بسیاری از ایرانیان معتقدند که رژیم خمینی به پایان عمر خود رسیده است». حالا از آن سخنان که وی با اطمینان بر زبان راند 32 سال گذشته و جمهوری اسلامی همچنان پابرجاست.

اما این نظر که جمهوری اسلامی نفس های آخر خود را می کشد، تنها مختص پهلوی نیست. یکی دیگر از گروههای مخالف که پیشتر در لیست گروههای تروریستی آمریکا قرار داشت، مجاهدین خلق است که همین دیدگاه را ترویج و تبلیغ می کند و از مقامات آمریکایی می خواهد فشار را بر جمهوی اسلامی افزایش دهند. وجه اشتراک سلطنت طلبان و مجاهدین این است که ارتباط هر دو با مردم و جامعه ایران قطع است، حال آنکه مردم و جامعه در این چهار دهه تغییرات بسیاری کرده اند. این دو گروه غالبا جنبش ها و بازیگران سیاسی داخل ایران را نادیده می گیرند و به این واقعیت که میلیون ها ایرانی در انتخابات شرکت می کنند و نتایج انتخابات را بر زندگی روزانه خود مؤثر می دانند، وقعی نمی نهند.

فهم اینکه چرا گروههای معارض، این عقیده را که جمهوری اسلامی در آستانه سقوط است، تبلیغ و ترویج می کنند، ساده است. سالهاست که این گروهها می کوشند از اینکه آمریکا در مواجهه با ایران، گزینه تحریم و تهدید نظامی را از روی میز بردارد و از دیپلماسی استفاده کند، جلوگیری نمایند و برای این منظور دائما می گویند ایران در آستانه سقوط است و دیپلماسی سبب نجاتش می شود.

در ژوئن 2019 وقتی از رضا پهلوی سؤال شد که آیا آمریکا و اسرائیل باید در ایران مداخله نظامی کنند؟ وی پاسخ داد «اگر در زمان فعلی فشار کافی برای فروپاشی رژیم وجود نداشته باشد، در نظر گرفتن سایر گزینه ها اجتناب ناپذیر است». این سخنان نشان می دهد، اصرار آنها بر نزدیک بودن فروپاشی ایران، به منظور تحقق اهداف سیاسی شان صورت می گیرد.

اما تصمیماتی که در حوزه سیاست خارجی آمریکا گرفته می شود، نباید بر اساس برنامه های سیاسی هیچ گروهی باشد؛ به ویژه اگر این گروهها صرفا به منافع خود نگاه کرده و منافع آمریکا را در نظر نگرفته باشند. ما برای اتخاذ تصمیمات سیاسی آگاهانه، باید بین آرمان های ایدئولوژیک و واقعیت های موجود تمایز قائل شویم. دولت ترامپ با وجود فشار حداکثری بر روی ایران که چهار سال ادامه یافت و شامل تحریم های بی سابقه، ترورهای غیرقانونی، خرابکاری در تأسیسات هسته ای، تهدید و سخنان جنگ طلبانه بود، موفق به اسقاط نظام ایران نشد؛ جمهوری اسلامی –همانگونه که طی دهه ها در برابر فشارهای سخت مقاومت کرد و دوام آورد- هنوز پابرجاست و جنبش هایی که در راستای دفاع از حقوق بشر در داخل ایران وجود داشت تضعیف شد. همچنین درحالیکه تحریم ها زندگی را برای میلیون ها شهروند ایرانی به شدت سخت کرده است، مقامات ایران متحمل هیچ زیانی نشدند.

شاید برخی از گروههای مخالف حکومت، دوست داشته باشند که خصومت بین ایران و آمریکا همچنان برقرار بماند و حتی به سوی جنگ پیش رود تا جایی که جمهوری اسلامی فروبپاشد؛ اما این مسئله قطعا خواسته مردم آمریکا نیست. لذا با شکست سیاست فشار حداکثری ترامپ، وقت آن است که راهی جدید را در پیش گیریم: دیپلماسی حداکثری.

*این مقاله صرفا ترجمه ای از مقاله اصلی است و انتشار آن به معنای تأیید مطالب گفته شده نمی باشد

*منبع: responsiblestatecraft

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما