twitter share facebook share ۱۳۹۷ تیر ۰۶ 2178

تقیّه ازمهم ترین عواملی است که سبب شد شیعیان در طول تاریخ خونبار خود به حفظ مکتب و عقایدشان پرداخته و آن را به دست ما برسانند. به همین جهت، یکی از معتقدات کلامی ـ فقهی شیعه و عملکردهای تاریخی آن برای حفظ موجودیّتش در برابر اکثریت غیر شیعه یا غیر مسلمان محسوب می گردد.

نکته قابل توجّه دیگر، آن است که تقیّه یک رفتار عقلی و طبیعی بشری است و در عرف اکثر اقوام و ملل در سراسر تاریخ سابقه دارد و مخصوص مذهب شیعه نبوده است؛ بلکه واکنش فرد یا قوم مقهور یا در اقلیت است که توان رویارویی و مبارزه مستقیم را نداشته یا اصولاً چنین مبارزه ای به صلاحشان نبوده و موجودیّت آنها را تهدید می نموده یا می نماید. نتیجه آن که، تقیّه سپری است که عقل در مقام خطرهای مهلک از آن بهره می گیرد و علاوه بر این که جواز اجتماعی و عرفی دارد، شرع نیز ـ که عقل کل است ـ آن را امضا نموده و وظیفه دانسته است.

دلایل شرعی تقیه

قرآن کریم و روایات و احادیث معصومین علیهم السلام به موضوع تقیه اشاره و بر آن تاکید دارند. برای نمونه در آیه 28 سوره آل عمران چنین آمده است: «لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ في‏ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصير؛ افراد با ايمان نبايد به جاى مؤمنان، كافران را دوست خود انتخاب كنند و هر كس چنين كند، هيچ رابطه ‏اى با خدا ندارد (و پيوند او به كلّى از خدا گسسته مى‏ شود) مگر اين كه از آن‌ها بپرهيزيد (و به خاطر هدف‌هاى مهمترى تقيّه كنيد). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، بر حذر مى‏ دارد و بازگشت (شما) به سوى خداست.»

و نیز در آیه 106 سوره نحل می خوانیم: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمانِ وَلكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ؛ كسانى كه بعد از ايمان كافر شوند- به جز آن‌ها كه تحت فشار واقع شده‏ اند در حالى كه قلبشان آرام و با ايمان است- آرى، آن‌ها كه سينه خود را براى پذيرش كفر گشوده‏ اند، غضب خدا بر آن‌ها است و عذاب عظيمى در انتظارشان‏.»

اين آيه در باره جماعتی از مسلمانان از جمله: عمار و پدر و مادرش ياسر و سميه، صهيب، بلال و خباب نازل شد كه كفار قريش آن‌ها را به خاطر اسلام آوردنشان به سختی شكنجه مي‌كردند؛ تا اين كه ياسر و همسر او از شدت شكنجه جانشان را از دست دادند و نخستين شهدای اسلام لقب گرفتند. اما عمار كه در آن زمان جوان بود، بر اثر شكنجه‌های طاقت فرسا، طاقتش طاق شد و بالأخره هر آن چه را كه كفار مي‌خواستند به زبان آورد و جانش را حفظ كرد. عمار با چشم گريان خدمت رسول خدا رسيد و قصه را بازگو كرد. رسول خدا فرمود: اگر بار ديگر نيز تو را مجبور كردند، همين كار را انجام بده. اين جا بود كه اين آيه نازل شد و كار عمار ياسر مورد تأييد خداوند قرار گرفت.

اما مشهورترین روایتی که از ائمه علیهم السلام به دست ما رسیده و در همه بحث ها و گفت و گوهایی که پیرامون تقیه انجام می شود مورد استناد قرار می گیرد، این سخن امام باقر(علیه السلام) است که می فرماید: «التَّقِيَّةُ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَه؛ تقیه‏ جزء دین من، و دین پدران من است و کسی که تقیه ندارد، ایمان ندارد».

تقیه تنها محدود به شیعیان نیست بلکه در کتب اهل سنت نیز بدان پرداخته شده است چنانکه فخر رازی در خصوص آیه 106 سوره نحل که پیشتر بدان اشاره کردیم می نویسد: «ظاهر آيه دلالت مي ‌كند كه تقيه فقط از كفار مشروع باشد؛ اما مذهب شافعی بر اين است كه اگر در ميان مسلمانان نيز همان حالتی كه ميان مسلمان و مشرك است، پيش بيايد، تقيه به خاطر حفظ جان جايز است»

همچنین محمد بن اسماعيل بخاری در صحيحش مي‌نويسد: از عائشه همسر رسول خدا (ص) روايت شده است که آن حضرت فرمود: آيا نمي‌دانی که قوم تو وقتی کعبه را ساختند آن را از پايه‌هائی كه حضرت ابراهيم قرار داده بود کوچک تر گرفته‌اند؟ گفتم: چرا شما آن را به حالت اول باز نمي‌گردانيد؟ فرمود: اگر قوم تو تازه مسلمان نبودند (ايمانشان قوی بود) چنين می‌کردم (اما به جهت تقیه نمی کنم) (صحيح البخاري، ج 2، ص 573 ح 1506 و ج 3، ص 1232، ح 3188 و ج 4، ص1630، ح4214).

انواع تقیه

تقیه را به دو نوع تقسیم بندی نموده اند که نخستین آن تقیه خوفیه است یعنی زمانی که انسان برای حفظ عقیده، جان، مال و یا آبروی خود از گزند مخالفان مجبور شود سخنی بگوید و یا عملی مرتکب شود که در باطن بدان اعتقاد ندارد.

نوع دوم تقیه را می توان تقیه زمانی خواند با این توضیح که فقها با استناد به روایات و تعالیم ائمه علیهم السلام زمان غیبت حضرت ولیعصر(عج) را دوره مهادنه و تقیه می نامند و در این دوران بدون آنکه حکام جائر را تأیید نموده یا مردم را دعوت به تسلیم نسبت به آنها کنند، بنای خود را بر تعامل و مدارای مذهبی می گذارند تا عصر حضور فرا رسد. این نوع از تقیه در برخی از کتب فقهی با عنوان تقیه مداراتی نامگذاری شده است.

صاحب جواهر از فقیهان برجسته تاریخ شیعه از دو نوع تقیه صحبت می کند: یک تقیه شخصی است یعنی یک شیعه از یک حاکم که از نظر اعتقادات برخلاف اوست، تقیه کند و مذهب خود را کتمان نماید. تقیه در این مورد بسته به شرایط تغییر می کند. نوع دوم تقیه یا هدنه مربوط به شرایط خاص نیست و به معنی تحمل و خویشتنداری و تعامل کردن با گروه های دیگر مسلمان است و این تا زمان امام زمان(عج) ادامه دارد؛ در این نوع دوم، با تقیه نمی خواهیم، مذهب خود را مخفی کنیم، بلکه می خواهیم روابط خوب و مسالمت آمیز داشته باشیم.

همچنین شیخ محمدتقی شیرازی در کتاب مکاسب می فرماید: از زمان بعد از امام حسین(ع) زمان هدنه بین ما و مخالفین شروع شده است تا زمانی که امام زمان(عج) بیایند و دوره فرج برسد. عین عبارت این بزرگوار این است: «ان جمیع ازمنه الائمه من السجاد زمان هدنه بیننا و بین المخالفین الی زمان الفرج»(حاشیه مکاسب، ص ۵۵)

به عقیده حجت الاسلام سروش محلاتی در طول تاریخ تشیع آنچه اکثر قاطع علما می فهمیدند و عمل می کردند این بود که ما در دوره غیبت و در زمانی که پیروان مکتب اهل بیت در مقایسه با مذاهب دیگر اسلامی در اقلیت هستند، وظیفه مان مدارا کردن است لذا باید تحمل و خویشتنداری داشته باشیم و از درگیری پرهیز کنیم ما به عنوان گروهی که اقلیت هستیم باید خودمان را حفظ کنیم و حفظ خود، مذهب، مکتب و آرمان ما به این است که بتوانیم با قدرت هایی که کم و بیش هستند، مدارا و تعامل نماییم و خود را در معرض خطر کمتر قرار دهیم تا این دوران بگذرد، همان کاری که ائمه(ع)، بعد از امام حسین(ع) انجام دادند، یعنی به صورت آشکار و علنی با حکومت ها درگیر نمی شدند، بلکه مدارا می کردند.

از جمله روایاتی که به تقیه در زمان غیبت اشاره می کند روایتی از حضرت رضا(ع) است که در وسائل شیعه نقل شده است؛ ایشان می فرمایند: با تقواترین شما که در نزد خدا گرامی ترند، کسانی هستند که بیشتر و بهتر به تقیه عمل می کنند. به حضرت عرض شد تا کی تحمل کردن و تقیه کردن؟ حضرت فرمودند: تا امام زمان بیایند. سپس حضرت فرمودند: هر کسی تقیه را قبل از خروج امام زمان ترک کند و درگیر شود او از ما نیست، اصلی که ما ارایه کردیم او رعایت نکرده و زیر پا گذاشته است. کسی که با ماست باید تقیه را رعایت کند. «ان اکرمکم عندالله اعملکم بالتقیه، قیل: الی متی؟ قال: الی قیام القائم، فمن ترک التقیه قبل خروج قائمنا فلیس منّا»

روایت دیگری را مرحوم کلینی در کافی از امام صادق(ع) نقل کرده است که ایشان می فرمایند: از پدرم شنیدم، روی زمین هیچ کاری بهتر از تقیه نیست، «وَ اللَّهِ مَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ شَیْ ءٌ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنَ التَّقِیَّهِ» سپس امام صادق اضافه کردند: مردم در عصر و دوره مدارا به سر می برند. «إِنَّ النَّاسَ إِنَّمَا هُمْ فِی هُدْنَهٍ فَلَوْ قَدْ کَانَ ذَلِکَ کَانَ هَذَا»

حجت الاسلام محلاتی در ادامه هفت مورد از احکام خاص دوره هدنه و مدارای زمان غیبت را مورد اشاره قرار می دهد:

1. مساله ازدواج با فرق مختلف مسلمان؛ بسیاری از فقها معتقدند مسلمان بودن برای ازدواج کافی است و شیعه بودن شرط نیست. چرا که ما اکنون در زمان هدنه زندگی می کنیم و قرار نیست مرزبندی بین شیعه و سنی به وجود بیاید و در واقع وصلت ها در جامعه شیعی به خودشان اختصاص پیدا کند.

2. مساله ساب نبی؛ از نظر فقهی خون کسی که سب به پیامبر و ائمه می کند، مباح است، اما سوال این است که این حکم برای زمان هدنه هم هست؟ مرحوم صاحب جواهر می فرماید: شما اگر دیدید که کسی به امام علی(ع) و ائمه(ع) و حضرت زهرا(س) ناسزا گفت چون در زمان هدنه هستید، سزاوار نیست که خودتان را در معرض خطر قرار دهید: «لاینبغی التعزیر بالنفس فی زمان الهدیه»

3. مساله اموال کافر حربی؛ آیا می توان اموال کافر حربی را تصرف کرد؟ فتوای فقها در این زمینه این است که اگر در زمان هدنه باشید حق ندارید اموال کافر حربی را تصرف و تملک کنید. متن کلام محقق در شرایع این است: «ما یؤخذ غیله من أهل الحرب إن کان فی زمان الهدنه أعید علیهم»

4. بحث ذبیحه؛ بعضی از مسلمانان ناصبی هستند و یا از خوارج اند و عناد نسبت به ائمه دارند، ذبیحه این افراد را می شود استفاده کرد؟ امام صادق(ع) فرمودند: بخور و اطمینان داشته باش و شک و تردید نکن تا امام زمان(عج) بیایند و دوره هدنه بگذرد و نوبت به زوال تقیه برسد و بتوان حق را به صراحت آشکار کرد: (روضه المتقین ج ۷، ص ۴۳) «کُلْ وَقِرَّ وَ اسْتَقِرَّ حَتَّی یَکُونَ ما یَکُون» (مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه)

5. درگیری و مجازات افرادی که ما با آنها تقابل مذهبی داریم؛ فرض بگیرید کسی مواد مخدر توزیع کرده است این فرد مفسد فی الارض محسوب می شود، حال شیعه یا کافر یا سنی باشد. در اینگونه از مجازات ها و کیفرها ما پای دین و مذهب را اصلا به میان نمی آوریم ولی در برخی از مسایل جرم اصلا جنبه دینی دارد. مثلا شخصی جرمش ارتداد است.

بدون در نظر گرفتن مساله ای که علما بیان می دارند مبنی بر اینکه حدود در عصر غیبت اجرا نشود. حال سوال این است که وقتی در دوره هدنه و تقیه زندگی می کنیم آیا واقعا مجازات ها و درگیری هایی که ریشه های عقیدتی دارد قابل اجراست؟

از امام صادق(ع) و از امام رضا(ع) نقل شده که می فرمایند: در شرایط تقیه احدی از کفار و احدی از نصّاب همان هایی که عناد با اهل بیت دارند، به قتل نمی رسند و نباید با آنها درگیر شد مگر کسی که قاتل باشد یا سعی در فساد فی الارض کند. این مجازات به ملاحظه اعتقادات دینی آنها اتفاق نمی افتد و اعتقادات در دوره تقیه جرم تلقی نمی شود. «لا یحلّ قتل احد من الکفار و النصاب فی التقیه الّا قاتل او ساع فی فساد … و استعمال التقیه فی دار التقیه واجب» (رسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۱۰)

6. امر به معروف و نهی از منکر؛ آیا امر به معروف و نهی از منکر در زمان غیبت تعطیل است؟ باید گفت که امر به معروف در زمان غیبت تعطیل نمی شود ولی امر به معروفی که ایجاد درگیری می کند، تعطیل است چون ما در زمان هدنه هستیم و بنا نیست که با کسی درگیر شویم. در جلد پنجم کافی آمده است: امر به معروف کار هر کسی نیست؛ شرط امر به معروف و نهی از منکر این است که شخص قوی باشد، دارای نفوذ باشد، سخن و اقدام او تأثیرگذار باشد. سپس حضرت در ادامه این جمله را فرمودند: کسی که توجه به شرایط دارد و مقتضیات را می داند در حالی که در وضع هدنه قرار دارد، نباید خود را تحت فشار قرار دهد و خود را به زحمت بیاندازد بلکه باید مدارا کند. «و لیس علی من یعلم ذلک فی هذه الهدنه من حرج…) در حقیقت تذکر دادن و نصیحت کردن مقداری که می توان تاثیر گذاشت بر سر جای خودش هست اما این امر به معروف و نهی از منکر نباید با اصل مدارا ناسازگار باشد.

7. خوش رفتاری با پیروان مذاهب و فرق مختلف؛ در کافی آمده که مرحوم کلینی می فرماید: از خدا پروا داشته باشید شما در هدنه هستید. به عبارتی اقتضائات دوره هدنه و مدارا را رعایت کنید و امانت از هر کسی هست به او بدهید و روابط اخلاقی را کاملا حفظ کنید؛ ولو اگر از خوارج و شامی هستند. زمانی می رسد که تفکیک صورت می گیرد و گروه های مختلف با عقاید مختلف از هم جدا می شوند، آن مرزبندی ها برای زمان دیگری است و فعلا بنا نیست چنین تفکیکی صورت بگیرد. «فاتقوا الله عزوجل فانکم فی هدنه و ادّوا الامانه فاذا تمیز الناس فعند ذلک ذهب کل قوم بهواهم…» (کافی، ج ۸، ص ۲۳۶)

ایرادات وارد بر تقیه

1. تقیه نوعی دروغ است که با عصمت ائمه علیه السلام منافات دارد؛

در پاسخ باید گفت که تقيه در بسیاری از موارد مصداق دروغ و مستلزم گفتار کذب نيست؛ بلکه گاهی به صورت «سکوت» و گاهی مصداق «توریه» است. توريه (بر وزن توصيه) به سخنى گفته مى ‏شود كه شنونده از آن چيزى مى ‏فهمد و گوينده از آن چيز ديگرى را اراده مى‏ كند، يا به تعبير ديگر سخنى است دو پهلو، كه عبارت تاب هر دو معنى را دارد. مثلا در آیه 70 سوره یوسف، جمله‏ «إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ»؛ (شما دزد هستيد) كه به برادران يوسف گفته شد، معنى ابتدايى آن همان «سرقت فعلى» است، ولى تاب اراده «سرقت قبلى» (سرقت كردن يوسف را از پدر) نيز دارد.

مشهور در ميان فقهاى ما اين است كه در مواردى كه دروغ بخاطر ضرورتى تجويز مى ‏شود از «توريه» بايد استفاده كرد و تا توريه ممكن است نبايد دروغ صريح گفت. ضمن اینکه هر عمل و موضوعی مشمول دو نوع حکم «اولیه» و «ثانوی» است:

«احكام اوليه»، احكامى هستند كه بر موضوعات معينى قرار داده شده ‏اند، قطع نظر از عوارض و حالات ثانوى كه بر آن موضوع، عارض مى‏ شود مانند وجوب نماز و روزه و حج يا طهارت آب كر و جارى. «احكام ثانوى»، احكامى هستند كه به جهت عروض بعضى حالات خاص، وضع مى ‏شوند مانند موارد عسر و حرج و ضرر و يا «تقيه» كه بعضى از احكام را تغيير مى ‏دهد. در اين گونه موارد، احكام‏ ثانويه‏، احكام اوليه را تحت تأثير قرار مى‏ دهد و به حكم ديگرى مبدل مى ‏سازد.

خداوند در آیه 173 سوره بقره مى ‏فرمايد: «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ (خداوند [خوردن گوشت] مردار، خون، گوشت خوک و حیوانى که نام غیر خدا [به هنگام ذبح] بر آن گفته شود، حرام کرده است. ولى آن کس که ناچار شود، در صورتى که ستمکار و متجاوز نباشد، گناهى بر او نیست؛ زیرا خداوند آمرزنده مهربان است). در اين آيه حكم تحريم ميته به دليل «اضطرار» برداشته شده است

«تقیه» - چه مسلتزم دروغ باشد یا نباشد- عملی مبتنی بر «اضطرار» و تابع «حکم ثانوی» و موافق با «تکلیف» مکلّف است. در مقام تقیه، وظیفه مکلّف «تغییر» یافته و حکم خدا «موافق تقیه» قرار می گیرد. تکلیف جدید یک حکم ثانوی و جایگزین حکم اوّلى است. این حکم از قواعد فقهی مانند «نفى ضرر، نفى حرج، اضطرار و اکراه و...»، استفاده می شود. در تمام این حالات حکم جدید «وظیفه» به حساب مى ‏آید و هر مسلمانی باید رفتار خود را با این حکم تطبیق دهد.

ضمن اینکه حتی اگر «تقیه مستلزم دروغ باشد»، علاوه بر قواعد فقهی نفى ضرر، نفى حرج، اضطرار و اکراه، به حکم قواعد فقهی دیگری مثل «اهم و مهم» و یا «دفع افسد به فاسد» و در مواردى استثنائی مثل اصلاح ذات البین، اغفال دشمن در میدان جنگ، دفع شرّ ظالمان، نجات جان و ناموس و... جایز است.

در موارد فوق راست گفتن كار غلطى است و هيچ عاقلى نمى‏ تواند بگويد در چنين موردى هم بايد راست گفت. اين يك قانون مسلم عقلى است كه هرگاه فساد چيزى از اصلاح آن بيشتر باشد، ما بايد از آن چيز بپرهيزيم.

عصمت امام از «علم الهی» او نشأت می گیرد و به معنای «عمل و پرهیز مبتنی بر آگاهیهای الهی» می باشد. شخص معصوم باید طبق همان علم و حکم الهی که مناسب هر مقامی است عمل کند؛ اگر امام در حالتی که لازم است تقیه کند، کاری غیر از آن را انجام دهد، عصمت او مخدوش خواهد شد. بر این اساس، در شرایط «اضطرار»، عمل درست عمل بر اساس «تقیه» است، نه خلاف آن.

2. مخالفان تقیه معتقدند در اجرای این حکم آنچه در اولویت قرار می گیرد مصلحت فرد است؛ به عبارت دیگر تقیه نوعی ریاکاری است که به منظور بیشینه‌سازی سود شخصی و کمینه‌سازی هزینه فردی انجام می شود. بنابراین تقیه با اخلاق فضیلت گرا در تضاد بوده و سبب رواج ناراستی و تظاهر و ریا در جامعه می شود.

همانگونه که می بینیم طرفداران این دیدگاه به غلط رواج دروغ، نفاق و تزویر را به تقیه نسبت می دهند؛ حال آنکه فقه اسلامی تقیه را قاعده مند نموده و از اینکه عده ای بدون اینکه در خطر قرار گرفته باشند، تنها برای کسب منفعت دست به پنهان کاری و دروغ گویی زنند، نهی می کند. بنابراین آنچه امروزه به گسترش بی اخلاقی در جامعه دامن زده است نه تقیه که مشکلات و پدیده های سیاسی و اجتماعی از جمله ساختار قانونی، شهرنشینی، گسترش ناامنی، عدم اعتماد و استبداد می باشد.

نظر شما