twitter share facebook share ۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۲ 700

به نوشته روزنامه الشروق چاپ مصر اکثر مسلمانان جهان به‌خاطر انتخاب «صادق‌خان»، یکی از اعضای حزب «کارگر» بریتانیا، به شهرداری لندن خوشحال شدند. به‌ویژه که او توانسته بود از رقیب یهودی خود «جان اسمیت» که وابسته به حزب محافظه‌کاران بود، پیشی گیرد. منطق حکم می‌کند در رقابت‌های انتخاباتی ما کاری به دین افراد نداشته باشیم. اما دین در این رقابت نقش مهمی داشت و ازهمین‌رو می‌توانیم درک جدیدی را نسبت به مسئله برابری و شایستگی به دست آوریم.
بسیاری از ما مسلمانان شبانه‌روز از غرب انتقاد می‌کنیم. درست است موارد منفی در غرب وجود دارد، اما مسئله مهم‌تر آن است که غربی‌ها توانسته‌اند با همان اعتقادات و باورهایشان، نظامی عادلانه‌تر و بهتر از ما تشکیل دهند؛ نظامی که در اکثر موارد بر شایستگی افراد بدون توجه به دین، رنگ، نژاد و... تأکید دارد.
اگر این حق ماست که از انتخاب‌شدن یک مسلمان به‌عنوان شهردار لندن خوشحال شویم، این هم باید طبیعی باشد که به خاطر وضعیتی که در آن به‌سر می‌بریم، اندوهگین و ناراحت باشیم، زیرا وضعیتی که اکثر کشورهای اسلامی دارند درست عکس آنهاست؛ وضعیتی است که هرگونه شایسته‌سالاری را حتی از شهروندان اصلی خود سلب می‌کند و به آنها اجازه نمی‌دهد چنان‌که لیاقتش را دارند، به مقامات بالا دست پیدا کنند تا چه رسد به مهاجران یا آوارگانی که از کشورهای دیگر آمده باشند. یعنی کسانی که معمولا ما از آنها به‌عنوان «بدوها» یاد می‌کنیم و باوجود اینکه سال‌هاست در کشورهای ما زندگی می‌کنند، اما نه شناسنامه‌ای دارند و نه گذرنامه‌ای.

صادق‌خان، فرزند یک مهاجر پاکستانی بود که به‌عنوان راننده اتوبوس در لندن کار می‌کرد. او یک وکیل ٤٥ساله در زمینه دفاع از حقوق‌بشر است که روزی به وزارت کشور در دولت «گوردن براون» (سال ٢٠٠٨) رسید. پیش از آن نیز عضو مجلس عوام بریتانیا بود (٢٠٠٥).
مسئله حیرت‌آور اینکه خیلی‌هایی که از خبر پیروزی صادق‌خان خوشحال شدند، حتی برای یک دقیقه حاضر نیستند تأمل کرده و از خودشان بپرسند آیا ارزش‌هایی که به آنها باور دارند، اجازه می‌دهد یک مهاجر غیرمسلمان از هر یک از کشورهای آسیایی، اروپایی یا آمریکایی، روزگاری شهردار شهری در یکی از کشورهای عرب و مسلمان شود؟ بعضی‌مان به خاطر پیروزی صادق‌خان خوشحال شدیم اما از یاد می‌بریم اگر یک خارجی وارد کشور ما شود، با او چگونه برخورد می‌کنیم و تا کجا خودمان را از او برتر می‌دانیم. آیا ما انتظار داریم حاکمان کشورهای عرب  برای یک مهاجر بریتانیایی، یا آمریکایی یا روسی یا چینی و... حقی قائل شوند و اجازه دهند برای مثال به شهرداری قاهره، جده، بغداد و... برسند؟ ما مسلمانان معیارهایی خطرناک و دوگانه داریم. عجیب اینکه بعضی‌مان در لندن یا مراکز اروپایی زندگی می‌کنیم و در همان حال به غرب و تمدن غرب نفرین می‌فرستیم و خواستار انهدام آن هستیم. حال آنکه همین فرهنگ و ارزش‌های غربی بوده است که به ما اجازه داده تا به‌عنوان یک مهاجر در آنجا آزاد زندگی کنیم و حتی امکان آن را داشته باشیم که مخالفان اعتقادی‌مان را به قتل برسانیم. اگر ما می‌خواهیم واقعا از چنین اخباری خشنود باشیم باید برای ایجاد محیطی مناسب که به همه اجازه رقابت‌های عادلانه و برابر را دهد، تلاش کنیم. در غیراین‌صورت شادمانی ما امری ظاهری و حتی ریاکارانه خواهد بود.
پیروزی صادق‌خان در واقع افشاگر وضعیت ماست و ما را در برابر یک حقیقت تلخ قرار می‌دهد و آن اینکه ما درباره دین و دنیایمان شعارهای زیادی می‌دهیم بدون اینکه به این شعارها عمل کرده باشیم. حتی باید گفت این غرب است که به شعارهای ما عمل کرده و ما درعین‌حال شبانه‌روز آنها را به‌عنوان «کافر و منحرف» نفرین می‌کنیم. این در حالی است که برای هرچیزی از تسبیح و سجاده گرفته تا مواد خوراکی، پوشاک، دارو و همه ابزارهای تکنولوژیک جدیدی که استفاده می‌کنیم، به آنها وابسته‌ایم.

*شرق

messages.comments