twitter share facebook share ۱۳۹۵ بهمن ۳۰ 716

موفقیت در رسیدن به جایگاهی عالی و کسب محبوبیت نزد مردم در گرو سه اصل کلی است: خردورزی، مطالعه و به کارگیری تجربیات دیگران در زندگی. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «اگر مؤمنی را یافتید که بسیار کم حرف است به او نزدیک شوید و با او ارتباط برقرار کنید چرا که او در حال فراگیری حکمت می باشد». این حدیث بدان معناست که برای افزودن فهم و دانش، سکوت و گزیده گویی امری ضروری است. انسان در سکوت اندیشه این فرصت را می یابد تا پیرامون زندگی و حوادث جهان به تفکر پرداخته و به عوامل پیشرفت و عقب ماندگی ملل مختلف بیندیشد، درحالیکه پر حرفی امکان فکر کردن درباره مسائل دیگر را از انسان می ستاند و تنها دغدغه فرد پرحرف چگونگی بیان کلمات است.

عقل ابزار گرانقدر آدمی است تا به مدد آن به علل موفقیت دیگران اندیشیده، از آنان الگو گیرد و اسباب رشد و پیشرفت خویش را در زمینه های گوناگون علمی، اقتصادی، اجتماعی و دینی فراهم سازد. انسان خردمند همواره بدنبال حکمت اندوزی است و در این میان حتی از کسب تجربه ی دشمن خود نیز غافل نمی گردد چرا که به خوبی می داند دشمن دانا به از دوست نادان است. چه بسا دوست نادان او را به پرتگاه هلاکت و گمراهی افکند و دشمن دانا اسباب رشد و بالندگی وی را فراهم نماید.

آنچه جوامع مترقی و پیشرفته را از سایر جوامع متمایز می کند استفاده بهینه و مطلوب از قدرت عقل است. به عبارت دیگر هوش و خرد از ویژگی های فطری انسان بوده، منحصر به نژاد و ملیتی خاص نیست اما کشورهای توسعه یافته با بهره گیری از این استعداد خدادادی موفق شدند قله های دانش مهندسی، پزشکی، هسته ای و ارتباطات را یکی پس از دیگری فتح کنند.

 

عقل چیست؟

تعابیر مختلفی در تعریف عقل از جانب اندیشمندان بیان شده است. گروهی عقل را روح بلند مرتبه و مقدسی می دانند که هیچ نقصی در آن راه ندارد، برخی آن را به نفس بشر تعبیر می کنند که روز به روز در حال پیشرفت است تا زمانیکه متکامل شود و دیگر نسبت به چیزی جاهل نماند، دسته ای دیگر نیز معتقدند نفس انسان در ابتدا همه چیز را می دانسته ولی فراموش کرده است و حال آنها را به یاد می آورد.

آیت الله سید محمد شیرازی در یکی از سخنرانی های خود به این نکته اشاره دارد که «دعوت انسان به اندیشه، نشان دهنده روشی است که انسان می تواند با تکیه بر آن کمال بهره را ببرد». این تعریف از عقل، تعریفی الهی است که در داستان حضرت ابراهیم به خوبی نمایان شده است؛ آنجا که حضرت در اثبات وجود خداوند با استدلالی عقلی مقام الوهیت ستاره، ماه و خورشید را یکی پس از دیگری نفی می کند و با بیان لزوم تبعیت همه مخلوقات از یک قدرت لایتغیر و نامتناهی به خداوند یکتا رسیده، از او می خواهد: «...لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ؛...اگر خداوند مرا هدایت نکند از گمراهان خواهم بود» و این هدایت چیزی نیست جز همان نور اندیشه که بر زبان ابراهیم نبی تبلور یافت و او را به اثبات خالق هستی راهنما شد.

در تعریف دیگری که قرآن از عقل ارائه می دهد گفته شده است که عقل میزان و معیاری است که برای ارزیابی افعال و کردار آدمی به آن مراجعه می کنیم و حکمت همچون پلی است بین عقل و علم که خیر و شر، فضیلت و پستی را به انسان نشان می دهد. بنابراین عقل و حکمت است که آدمی را به صداقت، وفاداری و امانتداری رهنمون می شود و از دروغ، نیرنگ و خیانت باز می دارد. از این روست که اسلام عقل حکیم را به عناون رسول باطنی در کنار پیامبران ظاهری، هادی انسان به صراط مستقیم معرفی کرده است.

 

نقش کدام در رشد دانش بیشتر است؛ دولت یا ملت؟

در بسیاری از کشورهای اسلامی دیدگاه غالب آن است که دولت را مسئول ارتقای سطح فکر و رشد عقلی مردم می دانند و برای اثبات این نظر با استناد به تعداد پرشمار دانشمندان و مبتکران کشورهای غربی این پیشرفت را محصول توجه حکومت ها به امر دانش بر می شمارند و معتقدند اهمیتی که دولت ها برای مقوله علم قائل شده اند موجب گشته است مهندسان و مخترعان و صاحبان صنایع پیشرفته نیازهای خود را نه در کشور خود که در کشورهای دیگر تأمین شده دیده، دست به مهاجرت زنند.

گرچه نمی توان نقش دولت ها را در ارتقای دانش و پیشرفت جامعه مورد انکار قرار داد اما نکته ای که در این بینش مغفول مانده، آن است که رشد و باروری عقل و اندیشه برای رسیدن به اختراعات و اکتشافات بیش از آنکه وابسته به رویکرد دولت ها و نحوه عمل آنها باشد، بسته به تلاش و پشتکار فرد است. چنانکه کاوش زندگینامه بزرگان و اندیشمندان مغرب زمین به خوبی نشان می دهد آنچه که موفقیت انان را رقم زده، تلاش و فعالیتی سخت و جانکاه بوده است و نه آزمایشگاههای پیشرفته و مجهز. طرفه آنکه گاه جامعه و حکومت ندای مخالفت با آنان سرداده و از هرگونه همراهی و همدلی دریغ می ورزیدند؛ چنانکه نه پاستور پس از کشف باکتری و نه ماری کوری به هنگام کشف اشعه نوری مورد تشویق قرار نگرفتند.

بنابراین دولت با تمام سرمایه و امکاناتی که در اختیار دارد تنها می تواند موانع کار و تحقیقات علمی را از پیش روی دانشجویان و دانش پژوهان بردارد و راه رسیدن به قله های موفقیت را بر ایشان هموار سازد. حال اگر انسان فضای مناسبی را که دولت فراهم نموده است غنیمت شمرده، نیروی اندیشه را بکار گیرد بی گمان به افق های روشنی از علم و حکمت و تجربه دست خواهد یافت. از این رو پیامبر اکرم(ص) مکررا مسلمانان را تشویق به خردورزی و علم اندوزی نموده، در سخنی چنین می فرمایند: «اُطلبوا العلم‌ ولو بالصين‌؛ علم بیاموزید گرچه در چین باشد».

مخاطب این سخن محدود به قشر و طبقه خاصی نیست و همه مسلمین را در بر می گیرد. منظور از چین نیز نه یک کشور خاص که هر نقطه و مکان دوردستی است که می توان در آن به دانش و حقیقت رسید و به بیان دیگر استفاده از عقل برای دستیابی به حقایق و اکتشافات علمی محدود به مکان و زمان خاصی نیست.

سخن آخر آنکه خردورزی آثار و نتایج مثبت بسیاری به دنبال دارد که بهره گیری از آن محتاج صبر و مرور زمان است. همانگونه که فعالان اقتصادی برای سودآوری باید شکیبایی نموده، منتظر فرارسیدن زمان مناسب باشند؛ برای بهره مندی از ثمره اندیشه نیز باید صبر نمود و با در نظر گرفتن هدف والای خویش، با امید به موفقیت از عقل و دانش خود بهره برد تا سرانجام به مقصود رسید.

نویسنده: محمد علی جواد تقی

مترجم: محمد منوری

نظر شما