twitter share facebook share ۱۳۹۸ شهریور ۱۶ 935

«رامیرز» 17 ساله به همراهی برادر و یکی از دوستان خود، به خانه دوست دختر سابقش رفت و محکم به در چوبی منزل کوبید. دوست دخترش «لوبیا پرز» یک ماه قبل او را به دلیل خشونتی که علیه وی روا می داشت ترک کرده و به خانه والدینش در جنوب گواتمالا بازگشته بود. او که 16 سال بیشتر نداشت، باردار بود و از این می ترسید که به دلیل ضرب و شتم رامیرز جنین خود را سقط کند.

لوبیا و مادرش از خانه خارج شده و به او التماس کردند که برود، اما التماس ها موثر واقع نشد و رامیرز مادر لوبیا را کشت. با فریادهای لوبیا، پدر خود را سراسیمه رساند و دخترش را درحالی دید که چندین مرد روی او نشسته و صورتش را با چاقو زخمی می کنند.

برای دادستان ها و قضات و وکلای مدافع در گواتمالا، این پرونده یکی از هزاران نمونه خشونت خانگی نهادینه شده علیه زنان در کشور است که از احساس مالکیتی که مردان در خصوص زنان دارند سرچشمه می گیرد و جای خالی مجازات های سخت و بازدارنده علیه مجرمان به شدت احساس می شود. در این پرونده نیز رامیرز تنها به چهار سال حبس محکوم شد؛ حالا با گذشت سه سال از حبس وی، او که اکنون 21 ساله است بهار آینده آزاد می شود و چه بسا این آزادی زودتر از موعد به وقوع پیوندد. جالب انکه طبق قانون گواتمالا، رامیرز پس از آزادی حق دیدار با فرزند خود را نیز دارد.

چشم انداز فردای آزادی و بازگشت رامیرز، پدر لوبیا را بر آن داشت که خانه خود را فروخته و با پرداخت پول به قاچاقچیان، خود و خانواده اش را به آمریکا برساند. او که در نزدیکی سان فرانسیسکو زندگی می کند، امید داشت که با پذیرش درخواست پناهندگی، خانواده اش را در امنیت قرار دهد، اما این امید هم اکنون دورتر از همیشه به نظر می رسد.

تصمیماتی که ترامپ در زمینه پذیرش پناهجویان اتخاذ کرده است، خانواده لوبیا و بسیار دیگری را که بدلیل تهدید و خشونت خانگی دست به مهاجرت زده اند تحت تاثیر قرار داده است. شمار کسانی که آمریکای مرکزی را بدلیل خشونت ترک می کنند رو به افزایش است و در این میان ترامپ هم می کوشد تا به هر طریق ممکن پناهجویان را از مرزهای آمریکا دور نگاه دارد.

قتل و جنایت در تمام کشورهای امریکای لاتین همه گیر است و تقریبا سالانه 100 هزار نفر کشته می شوند. بیشتر این جنایت ها در حاشیه شهرها و در شرایطی رخ می دهد که باندها و کارتل ها در ضعف و فقدان نیروهای دولتی، زمام امور را به دست گرفته و نقش آفرینی می کنند. چنین وضع خطرناک و آشفته ای است که میلیون ها نفر را مجبور کرده است از شهر و دیار خود آواره شوند و رو به ایالات متحده بیاورند.

اما در افزایش این سیل مهاجرت، عامل موثری که غالبا نادیده گرفته می شود خشونت علیه زنان و خشونت خانگی است. در میان 25 کشوری که خطرناک ترین و مرگبارترین کشور برای زنان هستند، 14 کشور از حوزه امریکای لاتین و کارائیب به چشم می خورد و امریکای مرکزی که بیشترین متقاضیان پناهندگی در آمریکا از آنجا هستند، در کانون این بحران قرار دارد.

آمار قتل زنان در گواتمالا بیش از سه برابر میانگین جهانی است و در السالوادور نزدیک به شش برابر؛ در هندوراس نیز که در شمار کشورهای نخست از حیث خشونت علیه زنان قرار دارد آمار قتل زنان 12 برابر میانگین جهانی می باشد. میزان خشونت در آمریکای مرکزی به حدی است که به گفته سازمان ملل زندگی در آنجا به اندازه زندگی در مناطق جنگی خطر آفرین است.

به گفته «آنجلا می» رییس مرکز تحقیقات بخش مواد مخدر و جرائم سازمان ملل، گرچه روند مهاجرت با خطراتی همراه است اما این خطرات در مقابل خطر مرگی که مردم در موطن خود با آن مواجه هستند بسیار ناچیز است. با این وجود ژنرال «جف سشنز» دادستان پیشین آمریکا که موافق طرح دولت ترامپ در بستن مرزهای جنوبی کشور به روی مهاجران است، سال گذشته تلاش زیادی کرد تا مانع از پذیرش درخواست پناهندگی قربانیان خشونت خانگی شود.

برای پذیرش درخواست پناهندگی، متقاضیان باید به روشنی بیان کنند که به چه دلیل تحت آزار و شکنجه و تعقیب قرار دارند؛ آیا این امر ریشه در مسائل نژادی دارد یا به دلایل مذهبی، وابستگی های سیاسی و عضویت در گروههای خاص اجتماعی است. وکلا در خصوص زنانی که تحت خشونت طاقت فرسا قرار دارند وابستگی و عضویت در گروه خاص اجتماعی را مطرح کرده و به پرونده ای استناد می کنند که طی آن یک زن گواتمالایی موفق شد در سال 2014 بدلیل خشونت خانگی از آمریکا پناهندگی بگیرد. اما آقای سشنز با بیان اینکه چنین زنانی عضو یک گروه اجتماعی محسوب نمی شوند، درخواست انها را رد کرد و با این تصمیم آنچه را که پیشتر در دادگاههای پناهندگی به رویه تبدیل شده بود به چالش کشید. ماه گذشته نیز دادستان کل جدید «ویلیام بار» شرایط را برای افرادی همچون خانواده لوبیا سخت تر کرد و بر تصمیم دادستان قبلی در رد استدلال عضویت در گروههای اجتماعی مهر تایید گذاشت.

با شیوع خشونت علیه زنان در کشورهای آمریکای لاتین و مرکزی، 18 کشور قوانینی را در حمایت از زنان وضع کردند که از جمله آن، تعیین جرمی تحت عنوان «قتل زنان» -مجزا از عنوان کلی قتل- بود، تا از این طریق توجهات بیشتری را به موضوع جلب کرده و مجازات های سنگین تر و ضمانت اجرای قوی تری بر آن وضع نمایند. اما علی رغم این تلاش ها، قوانین جدید در کاهش میزان کشتار زنان و دختران در منطقه مؤثر نیافتاد.

کارشناسان معتقدند برای اینکه قوانین جدید موثر واقع شود نیاز است که دولت ها از مجازات مجرمان فراتر رفته و به ایجاد تغییراتی در امر اموزش و پروش، گفتمان سیاسی، هنجارهای اجتماعی و روابط اعضای خانواده بپردازند. گرچه باندها و کارتل ها نقش اساسی را در اعمال خشونت در منطقه ایفا می کنند، اما اغلب زنان توسط عشّاق، اعضای خانواده، شوهر و شریک زندگی خود کشته می شوند؛ مردانی که از مشاهده استقلال زنان خشمگین شده یا دچار حسادت می شوند زیرا فکر می کنند نمی توانند زندگی زنان را تحت کنترل خود داشته باشند.

اکثر پرونده های قتل زنان در آمریکای مرکزی و لاتین، هیچگاه مورد رسیدگی قضایی قرار نمی گیرد. به گفته محققان، در گواتمالا تنها 6% جرایم در دادگاه طرح و بررسی می شود و در این موارد نادر نیز همچون پرونده لوبیا می بینیم که مجرمان به صورت جدی تحت پیگرد و مجازات قرار نمی گیرند. وکلای مدافع معتقدند که رامیرز گرچه هنگام ارتکاب جرم زیر سن قانونی بود اما با این وجود باید بابت اتهامی که قانونگذاران تحت عنوان «قتل زنان» جرم انگاری کرده اند، مورد محاکمه قرار می گرفت و چندین سال دیگر در زندان می ماند. حال آنکه آزادی او نشان می دهد که گرچه سیستم حقوقی کشور کوشیده است گام های بیشتری در حمایت از زنان بردارد، اما این تلاش ها تاکنون راه به جایی نبرده و به شکست انجامیده است.

«جالاپا» یکی دیگر از شهرهای بزرگ گواتمالاست که نابرابری جنسیتی و کشتار و آزار زنان در آن بیداد می کند. به گفته «مینور کارا» رییس دانشگاه جالاپا «در اینجا با زنان همچون کودک رفتار شده و خشونت علیه انها امری پذیرفته شده است»

آزار خانگی امری عادی است و از دهها شکایتی که هر هفته دادگاهها دریافت می کنند، نیمی از آن را خشونت علیه زنان تشکیل می دهد. آنگونه که «الیزابت منسون» دادستان پرونده های مربوط به زنان می گوید «خشونت برای زنان در اینجا مثل غذاست که هر روز، صبح و ظهر و شب باید بخورند». اما به اعتقاد قاضی «ادواردو الفونسو» مشکل این است که مردان حاضر به فهم این مطلب نیستند که رفتار و اعمالشان خطاست؛ لذا خشونت علیه زنان به راحتی و با قانونگذاری و اعمال زور حل نمی شود؛ زیرا چنین ذهنیتی از کودکی در پسرها ایجاد شده و در طول زمان تقویت می شود. وی ادامه می دهد: «وقتی بچه بودم، مادر و خواهرم برایم غذا و نوشیدنی می آوردند؛ پس از آنکه از خوردن دست می کشیدم، خواهرم میز را تمیز می کرد و لباسهایم را می شست؛ اگر آب می خواستم، او هرجا که بود باید بلند می شد و برایم آب می آورد. ما مردان آموخته ایم که زنان باید به ما خدمت کنند و وقتی این امر به طور کامل محقق نشود، خشونت آغاز می گردد»

مترجم: فاطمه رادمهر

https://www.nytimes.com/2019/08/18/world/americas/guatemala-violence-women-asylum.html

نظر شما