twitter share facebook share ۱۴۰۴ شهریور ۱۰ 648
اسرائیل به تنهایی قادر به واداشتن چین نیست و دولت آمریکا نیز بعید است همکاری موشکی پکن با تهران را به اولویت اصلی خود تبدیل کند. با این حال، راه‌هایی برای فشار بیشتر واشنگتن بر چین وجود دارد تا از برنامهٔ موشکی ایران دور بماند

اواسط ماه اوت، رسانهٔ اسرائیلی یدیعوت آحرونوت به نقل از منابع ناشناس اطلاعاتی غربی گزارش داد که چین «در حال بازسازی» زرادخانهٔ موشکی ایران پس از «جنگ دوازده‌روزه» است. این گزارش جزئیاتی ارائه نکرده و دولت چین نیز آن را تأیید ننموده است، اما از آن زمان این ادعاهای ناشناس در روزنامه‌های غربی تکرار شده‌اند. همین امر گمانه‌زنی‌هایی را دربارهٔ چرایی دخالت چین در مناقشه‌ای که به نظر می‌رسید مشتاق پرهیز از آن است، برانگیخته است.

در واقع، مشارکت چین در برنامهٔ موشکی ایران چیز تازه‌ای نیست. این همکاری به آغاز برنامهٔ موشکی ایران پس از جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۸ برمی‌گردد؛ زمانی که حکومت تهران تولید موشک را در اولویت قرار داد. ایران پس از سال‌ها تحمل حملات موشک‌های اسکاد عراق به شهرهایش، تصمیم گرفت موشک‌ها را به بخش محوری راهبرد نظامی خود تبدیل کند. برای تحقق این هدف، کشور به شرکای خارجی، به‌ویژه کره شمالی و چین، متوسل شد تا به فناوری دست یابد و مهندسانش را آموزش دهد. چین در نهایت موشک‌های بالستیک کوتاه‌برد، موشک‌های کروز و موشک‌های ضدکشتی در اختیار ایران گذاشت. پکن نه تنها در آن زمان به برنامهٔ موشکی ایران کمک کرد، بلکه در همان سال ۱۹۸۸ موشک‌های بالستیک میان‌برد DF-3 را نیز به عربستان سعودی فروخت.

با این حال، ایران خیلی زود تلاش کرد صنعت دفاعی بومی خود را برای توسعه و تولید موشک پایه گذاری نماید. در نتیجه، حضور مستقیم چین در این حوزه نسبتاً محدود ماند. پکن بیشتر بر انتقال دانش علمی و قطعات مشخص به مجموعهٔ نظامی ـ صنعتی ایران تمرکز داشت تا فروش «سامانه‌های آمادهٔ مصرف». به طور خاص، چین به مهندسان ایرانی برای پیشرفت در زمینهٔ پیشران‌ها و سامانه‌های هدایت موشکی کمک کرد. تحلیلگران نظامی برآورد می‌کنند که موشک‌های ایرانی مانند شهاب-۳ یا فاتح-۱۱۰ به قطعات چینی متکی بوده‌اند. در واقع، برخی از موشک‌هایی که ایران در اختیار حزب‌الله لبنان و حوثی‌های یمن گذاشت، احتمالاً نسخه‌های کپی‌شده از موشک‌های چینی C-704 و C-802 بودند. در ازای این کمک‌های فنی، چین نفت ایران را با تخفیف دریافت می‌کرد.

به دلیل نوع همکاری (انتقال دانش فنی و قطعات پراکنده)، کشف و ردیابی آن برای دستگاه‌های اطلاعاتی غربی بسیار سخت‌تر از کشف و شناسایی صادرات یک محموله موشک یا سلاح کامل به ایران بود. انتقال دانش یا فناوری‌های دوگانه نیز کمتر توجه عمومی را جلب می‌کرد و اطلاع‌رسانی و اثبات چنین معاملاتی را برای افکار عمومی دشوارتر می‌ساخت. دولت‌های آمریکا، از دوران بیل کلینتون در دههٔ ۱۹۹۰، پشتیبانی پکن از برنامهٔ موشکی ایران را محکوم کردند، اما این موضوع هرگز به مسئله‌ای مهم در دستور کار واشنگتن بدل نشد.

می‌توان گفت این تحولات مربوط به سه دهه پیش‌اند؛ زمانی در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ که چین هنوز به قدرت جهانی امروز تبدیل نشده بود. کشتار میدان تیان‌آن‌من در سال ۱۹۸۹ تصویر بین‌المللی پکن را مخدوش کرده بود و تعاملش با جامعهٔ جهانی محدود بود. برای نمونه، چین عضو «رژیم کنترل فناوری موشکی» نبود (و هنوز هم نیست) و تنها در سال ۱۹۹۲ به پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) پیوست.

با این حال، باید یادآور شد که همکاری موشکی چین و ایران هرگز به طور کامل متوقف نشد. در حقیقت، در اواخر آوریل ۲۰۲۵ ـ یعنی تنها یک ماه پیش از آغاز کارزار هوایی اسرائیل علیه ایران ـ وزارت خزانه‌داری آمریکا شش نهاد و شش فرد چینی را به اتهام تأمین «مواد پیشران» برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که در تولید سوخت جامد موردنیاز موشک‌ها به کار می‌رود، در فهرست تحریم قرار داد. باز هم به دلیل ماهیت فنی این مبادلات، این بیانیه بازتاب گسترده‌ای در افکار عمومی نیافت.

در زمینه گزارش‌های تازهٔ رسانه‌های اسرائیلی در مورد همکاری چین و ایران، باید گفت که این گزارش ها نقطهٔ عطفی را در مشارکت چین با ایران نشان نمی‌دهند؛ اما زمان‌بندی انتشارشان از چند جهت اهمیت دارد. نخست آن‌که نیاز حیاتی ایران برای بازسازی زرادخانهٔ موشکی‌اش پس از جنگ دوازده‌روزه را برجسته می‌کند. پیش از حملهٔ حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل و جنگ منطقه‌ای پس از آن، راهبرد نظامی ایران و ابزار بازدارندگی اش در برابر اسرائیل، بر موشک‌های بالستیک و شبکهٔ نیابتی‌اش در سراسر خاورمیانه (از جمله حزب‌الله، حوثی‌ها، جهاد اسلامی فلسطین و دیگران) تکیه داشت. امروز اما عملیات نظامی اخیر اسرائیل بخش زیادی از این بازیگران غیردولتی را تضعیف کرده و آن‌ها دیگر توان تأمین عمق راهبردی پیشین تهران را ندارند. در نتیجه، کارآمدترین راه برای سپاه پاسداران جهت بازگرداندن بازدارندگی علیه اسرائیل، بازسازی موجودی موشکی‌اش است.

با توجه به خسارت ناشی از حملات هوایی اسرائیل به انبارها و کارخانجات موشکی، روند تسلیح مجدد تهران طولانی و پرهزینه خواهد بود. کارشناسان برآورد می‌کنند که ایران دست‌کم یک سال زمان نیاز دارد تا به سطح پیش از جنگ دوازده‌روزه بازگردد. برای این کار، تهران به پشتیبانی خارجی نیازمند است. روسیه بدیهی‌ترین گزینه است؛ چرا که مسکو مدت‌هاست سامانه‌های پدافند هوایی به ایران فروخته و همکاری نظامی میان دو کشور در دو سال اخیر شدت گرفته است، به‌ویژه زمانی که ایران پهپادها و هواپیماهای بدون سرنشین برای کمک به ارتش روسیه در اوکراین فراهم کرد. اما جنگ فرسایشی با کی‌یف بخش اعظم منابع روسیه را تحلیل برده و صنعت دفاعی این کشور توان پاسخ‌گویی به نیازهای ایران را ندارد. از این رو، مجموعهٔ نظامی ـ صنعتی چین از موقعیت بهتری برای تأمین نیازهای سپاه پاسداران برخوردار است.

فراتر از سنجش دامنهٔ همکاری کنونی پکن و تهران، زمان‌بندی انتشار این گزارش‌ها به‌ویژه به دلیل گمانه‌زنی‌ها دربارهٔ احتمال وقوع جنگ تازه میان ایران و اسرائیل مهم است. افشای ارزیابی‌های اطلاعاتی اسرائیل پیامی به پکن منتقل می‌کند: در فضای پس از ۷ اکتبر، اسرائیل دیگر چنین فعالیت‌هایی را تحمل نمی‌کند و ممکن است در برابر آن واکنش نشان دهد. این پیام می‌خواهد چین را متقاعد کند از روند تسلیح مجدد ایران فاصله بگیرد.

اسرائیل به تنهایی قادر به واداشتن چین نیست و دولت آمریکا نیز بعید است همکاری موشکی پکن با تهران را به اولویت اصلی خود تبدیل کند. با این حال، راه‌هایی برای فشار بیشتر واشنگتن بر چین وجود دارد تا از برنامهٔ موشکی ایران دور بماند. در چارچوب مذاکرات تجاری جاری میان پکن و واشنگتن، تعلیق همکاری نظامی چین و ایران می‌تواند شرط دسترسی شرکت‌های چینی به فناوری‌های آمریکایی، مانند ریزتراشه‌های Nvidia، قرار گیرد.

اگر این خواسته‌ها برآورده نشوند، آمریکا می‌تواند با برجسته‌تر کردن و رسانه‌ای کردن اقدامات چین در برابر شرکای خاورمیانه‌ای، فشار بیشتری بر پکن وارد کند. چنین افشاگری‌هایی نشانگر نقش نظامی چین در منطقه خواهد بود؛ نقشی که با ادعاهای رسمی پکن در تضاد است. مقامات چین در دورهٔ شی جین‌پینگ همیشه گفته‌اند که قصدی برای دخالت در درگیری‌های منطقه ای ندارند و به طرف‌های درگیر سلاح نمی‌فروشند. آن‌ها تأکید کرده‌اند که روابطشان با کشورهای منطقه بر پایهٔ تجارت سودمند برای هر دو طرف است. حتی در سند سیاست عربی سال ۲۰۱۶ نیز چین بر «نتایج برد ـ برد» تأکید کرده و «مداخلهٔ خارجی» را محکوم کرده بود.

اما تاریخچهٔ دخالت چین در برنامه‌های موشکی در خلیج فارس این روایت را تضعیف کرده و تناقض‌های سیاست موشکی چین در منطقه را آشکار می‌سازد. گزارش شده است که شرکت‌های چینی از تولید موشک در عربستان حمایت می‌کنند. همچنین قطر در رژهٔ نظامی روز ملی ۲۰۱۷ یک موشک بالستیک کوتاه‌برد چینی را به نمایش گذاشت. این انتقال‌ها می‌تواند پیامدهای شدیدی داشته باشد: در سال ۲۰۱۶، یک شناور نیروی دریایی امارات متحدهٔ عربی هدف موشکی قرار گرفت که ایران به حوثی‌ها داده بود و به احتمال زیاد نسخهٔ کپی‌شده از موشک چینی بود.

سیاست بی‌محابای چین در انتقال موشک، به مسابقهٔ تسلیحاتی منطقه‌ای دامن می‌زند و در نهایت بر منافع امنیت ملی متحدان آمریکا، مانند اسرائیل و کشورهای خلیج فارس، تأثیر می‌گذارد. با توجه به این‌که خطر وقوع جنگی تازه میان ایران و اسرائیل همچنان واقعی و فوری است، چین شاید ناچار باشد از خود بپرسد: آیا ارزش دارد همکاری نظامی با ایران را به بهای از دست دادن دیپلماسی به‌اصطلاح «برد ـ برد» در خلیج فارس ادامه دهد؟

منبع: شورای آتلانتیک



نظر شما