twitter share facebook share ۱۴۰۴ آبان ۰۴ 503
ظهور دوباره داعش در سوریه در فقدان نیروهای آمریکایی، افزایش احتمال حمله اسرائیل به لبنان با امتناع حزب الله از خلع سلاح، ابهام در بقای سیاسی پاشینیان و فرجام صلح بین ارمنستان و آذربایجان و ربودن جایگاه لاس وگاس توسط دبی را در ادامه می خوانید

وقتی دوبی از لاس‌وگاس پیشی می گیرد

اگرچه دوبی و لاس‌وگاس بیش از ۸ هزار مایل (۱۲٬۸۷۵ کیلومتر) از هم فاصله دارند، اما این دو شهر در زمینه گردشگری به‌طرز عجیبی شبیه هم می‌شوند. هر دو شهر با تکیه بر رویدادهای بزرگ و آب‌وهوای مطلوب زمستانی، سعی دارند گردشگران بیشتری را جذب کنند. صدور نخستین مجوزهای کازینو در دوبی نیز در راه است.

بر اساس داده‌های تازه‌ای که شرکت تحلیل املاک CoStar Group برای بلومبرگ گردآوری کرده است، شهر خاورمیانه‌ای دوبی اکنون از پایتخت تفریحی آمریکا از نظر تعداد اتاق‌های هتل پیشی گرفته است.

برای سال‌ها، دوبی به‌عنوان یک هاب انتقالی رونق داشت، شهری که مسافران از آن عبور می‌کردند اما در آن نمی‌ماندند. اما زیرساخت‌های هتلی امروز نشان می‌دهد این وضعیت تغییر کرده است. ترغیب مسافران به ماندن در شهر (به‌جای توقف کوتاه در فرودگاه بین پروازها) مستلزم ایجاد زیرساخت‌های مناسب بود، و دوبی در دههٔ گذشته تعداد تخت‌های هتلی خود را دو برابر کرده است.

اگر شهرهای چین را کنار بگذاریم—که به‌خاطر جمعیت عظیم و گردشگران داخلی خود جایگاه ویژه‌ای دارند—دوبی اکنون از نظر تعداد اتاق‌های هتل در سراسر جهان در رتبه دوم پس از لندن قرار دارد.

شباهت‌های دوبی و لاس‌وگاس از این هم فراتر می‌رود. تنها چند ماه پیش، یکی از کارشناسان لاس‌وگاس در راهنمای شهری Bloomberg Pursuits با شگفتی گفت که زادگاهش «واقعاً از هیچ ساخته شده، در دل بیابان.» همین توصیف دقیقاً دربارهٔ دوبی نیز صدق می‌کند و همان‌گونه که لاس‌وگاس توانسته ایده‌های موفق رستوران‌داری و آشپزی از سراسر جهان را شناسایی و در هتل‌ها و اقامتگاه‌های خود بازآفرینی کند، دوبی هم همین مسیر را پیموده است. (برای نمونه، به رستوران‌های تازه‌تأسیسی چون China Tang لندن، Bombay Club بمبئی و استیک‌هوس فرانسوی Le Relais de l’Entrecôte نگاه کنید.)

لاس‌وگاس در سال‌های اخیر با خرید تیم‌هایی در لیگ‌های NFL، WNBA و NHL، سرمایه‌گذاری خود بر ورزش را دوچندان کرده است؛ امارات نیز راه مشابهی را در پیش گرفته، چنان‌که ابوظبی میزبان مسابقات فرمول یک و بازی‌های پیش‌فصل NBA است که از دوبی به‌راحتی قابل دسترسی‌اند. مجموعهٔ این جاذبه‌ها باعث شده دوبی بیش از پیش به مقصدی برای تفریح و گردشگری تبدیل شود.

رونق ساخت هتل‌ها نیز از اقامتگاه‌های مقرون‌به‌صرفه تا تفریحگاه‌های مجلل پنج‌ستاره را دربرمی‌گیرد و هیچ نشانه‌ای از توقف ندارد. از جمله پروژه‌های در راه، برج سیل (Ciel Tower) است که پس از افتتاح در ماه نوامبر، عنوان بلندترین هتل جهان را از آن خود خواهد کرد؛ با ۱٬۰۰۴ اتاق و هشت رستوران در ۸۲ طبقه در منطقهٔ مارینای دوبی.

به گفتهٔ پژوهشگران صنعت گردشگری در شرکت Lodging Economics، این تنها یکی از ۵۶ هتل در دست ساخت در دوبی در ابتدای امسال است که در مجموع بیش از ۱۵ هزار اتاق جدید به ظرفیت اقامتی شهر خواهد افزود.

رستوران‌ها نیز مسیر مشابهی را طی می‌کنند. تنها در سال ۲۰۲۴، امارت دوبی ۱٬۲۰۰ مجوز جدید برای رستوران‌ها صادر کرده است، در حالی که کلاب‌های ساحلی در مناطق پالم جمیرا و مارینای دوبی محبوبیتی شدید یافته‌اند.

اما یک تفاوت قابل‌توجه میان دوبی و لاس‌وگاس وجود دارد: کسب‌وکار در دوبی رونق دارد، در حالی که در لاس‌وگاس در حال افول است. بنا بر داده‌های رسمی، میانگین نرخ اشغال هتل‌های دوبی میان ژانویه تا مه امسال ۸۳ درصد بوده، که نسبت به ۸۱ درصد در مدت مشابه سال گذشته افزایش نشان می‌دهد.

در مقابل، آمار CoStar نشان می‌دهد هتل‌های نوار اصلی لاس‌وگاس از فوریهٔ ۲۰۲۵ تاکنون، هر ماه بین ۱ تا ۵ درصد کاهش نرخ اشغال نسبت به سال قبل را تجربه کرده‌اند.

هر دو شهر با ژئوپولیتیک‌های پیچیده دست‌وپنجه نرم می‌کنند. عملکرد ضعیف لاس‌وگاس تا حدی ناشی از کاهش گردشگری بین‌المللی به آمریکا در پی تعرفه‌ها و تغییر شدید رفتار گردشگران کانادایی است.

در مقابل، موفقیت‌های دوبی در شرایطی رقم خورده که منطقه دچار بی‌ثباتی بوده است؛ از جمله جنگ ۱۲روزه اسرائیل و ایران در ژوئن که برای مدتی موجب بسته شدن حریم هوایی امارات شد.

پایداری دوبی در برابر چنین چالش‌های عمده‌ای، دست‌کم به اندازهٔ تعداد اتاق‌های هتلش، گویای آیندهٔ این شهر و جایگاهش در نقشهٔ جهانی گردشگری است.

منبع: بلومبرگ


بهای صلح در قفقاز

بقای سیاسی نیکول پاشینیان، نخست‌وزیر ارمنستان، چیزی کمتر از یک معجزه نبوده است. از زمانی که در جریان «انقلاب مخملی» سال ۲۰۱۸ به قدرت رسید، این نخست‌وزیر تحت فشار توانسته از پس بحران‌های پیاپی برآید: از پیامدهای جنگ ۲۰۲۰ قره‌باغ گرفته تا دشمنی آشکار کلیسای ارمنیِ تحت حمایت کرملین و حتی تلاش‌های ادعایی برای کودتا. تلاش او برای برقراری صلح با جمهوری آذربایجان و ایجاد روابط نزدیک‌تر با غرب، دشمنان نیرومندی برایش تراشیده است، از دولت روسیه گرفته تا سازمان‌های ارامنه خارج از کشور و رهبران پیشین ارمنستان.

اکنون که توافق صلح نهایی در افق دیده می‌شود و انتخابات پارلمانی سال آینده نیز در پیش است، میزان خطر و حساسیت به اوج خود رسیده است. اگر پاشینیان بتواند در قدرت بماند، شاید ارمنستان را به دوره‌ای از صلح پایدار و دیرانتظار هدایت کند. اما اگر سقوط کند، کشورش ممکن است همانند همسایه‌اش گرجستان، دوباره به مدار نفوذ مسکو بازگردد و این احتمال را تقویت کند که آتش درگیری‌ها در قفقاز جنوبی بار دیگر شعله‌ور شود.

در «نشست صلح واشنگتن» در تاریخ ۸ اوت، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، شجاعت پاشینیان را ستود. پس از ۳۰ سال منازعه تلخ بر سر قره‌باغ، پیگیری صلح با آذربایجان—به‌ویژه پس از پیروزی نظامی باکو—تصمیمی بسیار دشوار و پرهزینه از نظر سیاسی بود. اگر واشنگتن واقعاً می‌خواهد این صلح را تثبیت کند، باید بقای سیاسی پاشینیان را نیز تضمین نماید. با وجود آنکه او همچنان محبوب‌ترین سیاستمدار ارمنستان است، نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند میزان حمایت از او تنها ۱۷ درصد است؛ نشانه‌ای از سرخوردگی و بی‌تفاوتی گسترده در جامعه.

ایالات متحده می‌تواند با کمک به پاشینیان، نشان دهد که سیاست‌های او دستاوردهای ملموس به همراه دارد. سرمایه‌گذاری راهبردی در طرح «چهارراه صلح» ارمنستان و در بخش نوظهور هوش مصنوعی این کشور می‌تواند به رونق اقتصاد، ایجاد اشتغال، و تثبیت نقش ارمنستان به‌عنوان یک مرکز ترانزیتی کلیدی کمک کند. واشنگتن همچنین باید در برابر فشار گروه‌های ثروتمند ارمنیان برون مرزی مانند کمیته ملی ارمنی‌های آمریکا (ANCA) مقاومت کند؛ گروه‌هایی که با وجود آنکه پیامدهای جنگ تازه را متحمل نخواهند شد، با روند صلح مخالفت می‌کنند.

نشانه‌های امیدبخشی از ثمرات اولیهٔ این تلاش‌های صلح دیده می‌شود. این هفته، آذربایجان اعلام کرد که اجازه عبور کالا به مقصد ارمنستان را خواهد داد، و نخستین محموله گندم قزاقستان به‌زودی از خاک آذربایجان عبور خواهد کرد، گامی کوچک اما نمادین و مهم در جهت ادغام اقتصاد منطقه‌ای.

نقش ارمنستان به‌عنوان یک مرکز ترانزیتی اهمیتی مستقیم برای منافع آمریکا دارد. «کریدور میانی»—مسیر زمینی مهمی که شرق آسیا را به اروپا متصل می‌کند و روسیه و ایران را دور می‌زند—در حال حاضر از آذربایجان، گرجستان و ترکیه می‌گذرد. اما چرخش اخیر گرجستان به سوی مسکو، زیر رهبری حزب «رویای گرجی»، تردیدهایی دربارهٔ قابلیت اعتماد این مسیر ایجاد کرده است. در چنین شرایطی، ارمنستان می‌تواند جایگزینی حیاتی باشد.

پاشینیان این مسئله را پیش‌بینی کرده بود. او در اکتبر ۲۰۲۳، طرح «چهارراه صلح» (Crossroads for Peace) را آغاز کرد و ارمنستان را به‌عنوان پلی منطقه‌ای در نظر گرفت که از طریق بازسازی راه‌آهن‌ها، بزرگراه‌ها، خطوط لوله و شبکه‌های برق، کشورهای اطراف را به هم متصل کند. دهه‌ها انزوای منطقه‌ای ارمنستان ناشی از بسته بودن مرزهایش با ترکیه و آذربایجان به‌دلیل مناقشه قره‌باغ بود. اما اکنون، با توافق صلحی که احتمالاً به‌زودی این مرزها را باز خواهد کرد، ارمنستان فرصت بی‌سابقه‌ای دارد تا خود را به‌عنوان یک گذرگاه شرقی-غربی حیاتی تثبیت کند؛ به‌ویژه در زمانی که مسیرهای عبوری از روسیه، ایران و دریای سرخ به‌دلیل تنش‌های جهانی، بی‌ثبات شده‌اند.

با این حال، روسیه بعید است کنار بایستد. سرگئی کوپیرکین، سفیر روسیه در ایروان، صریحاً اعلام کرد: «روسیه نه‌تنها در حال ترک قفقاز جنوبی نیست، بلکه توجه خود را نسبت به وضعیت منطقه و روابطش با جمهوری ارمنستان، به‌عنوان کشوری برادر و متحد، کاهش نخواهد داد» و افزود که پایگاه نظامی شماره ۱۰۲ روسیه در گیومری، «مهم‌ترین ساختار پشتیبان امنیت ارمنستان» است. برای مسکو، ارمنستان از دیرباز بخشی از قلمرو نفوذش بوده و کرملین حاضر نیست این نفوذ را بدون مقاومت از دست بدهد.

در همین حال، ساموئل کاراپتیان، الیگارش روس-ارمنی، به اتهام دست داشتن در طرح کودتا بازداشت شده است، و این درحالی است که مقامات ارشد کلیسای رسولی ارمنی آشکارا برای سرنگونی دولت پاشینیان فعالیت می‌کنند. رابرت کوچاریان، رئیس‌جمهور پیشین و از حامیان ادغام ارمنستان با روسیه، به یکی از تندترین منتقدان پاشینیان تبدیل شده و خود را با کلیسا و کاراپتیان همسو کرده است. تبلیغاتچی‌های کرملین، از جمله مارگاریتا سیمونیان و ولادیمیر سولوویف، آشکارا خواستار برکناری پاشینیان و «حمایت روسیه از کاراپتیان» شده‌اند.

پاشینیان با پایگاه سیاسی‌ای به‌شدت تضعیف‌شده روبه‌روست. محبوبیت حزب او، «قرارداد مدنی»، از اوج ۸۲ درصدی در سال ۲۰۱۸ سقوط کرده است. جنگ دوم قره‌باغ در سال ۲۰۲۰ نقطهٔ عطفی بود: بازپس‌گیری بیشتر مناطق قره‌باغ توسط آذربایجان موجب خشم عمومی و تظاهرات گسترده شد، و معترضان او را «خائن» نامیدند. در سال ۲۰۲۳، تصرف آخرین مناطق ارمنی‌نشین قره‌باغ توسط باکو، به خروج گسترده ارمنی‌های قره‌باغ انجامید و ضربهٔ سیاسی دیگری به پاشینیان زد. سال گذشته نیز کلیسا علیه او بسیج شد و تظاهرات عظیمی در ایروان به راه افتاد.

با این حال، پاشینیان تنها کسی نیست که با سقوط محبوبیت روبه‌روست. روسیه، که زمانی متحدی حیاتی برای ارمنستان محسوب می‌شد، نیز با سقوط چشمگیر اعتماد عمومی مواجه شده است. در سال ۲۰۱۹، ۹۳ درصد از مردم ارمنستان روابط ایروان-مسکو را «خوب» ارزیابی می‌کردند. اما تا سپتامبر ۲۰۲۴، این رقم به ۳۵ درصد کاهش یافت، زیرا بسیاری روسیه را به «خیانت به ارمنستان در جریان درگیری قره‌باغ» متهم می‌کنند. شخصیت‌های طرفدار روسیه مانند کوچاریان وضعیتی حتی بدتر دارند و میزان محبوبیت او به حدود ۲ درصد رسیده است.

با وجود این، روسیه هنوز از میدان بیرون نرفته است. اگر مسکو موفق شود پاشینیان را کنار بزند، احتمالاً از ناخرسندی و ملی‌گرایی ارمنی‌ها بهره خواهد گرفت تا دوباره درگیری با آذربایجان را شعله‌ور کند و از این بی‌ثباتی برای بازی دادن هر دو طرف و حفظ وابستگی آن‌ها به نفوذ روسیه استفاده کند، همان‌طور که پیش‌تر در قره‌باغ چنین کرد.

برای واشنگتن، کمک به موفقیت پاشینیان تنها به معنای حفظ یک رهبر نیست؛ بلکه آزمونی برای اثبات امکان هم‌زیستی صلح و حاکمیت ملی در فضای پساشوروی است. آیندهٔ ارمنستان—و شاید ثبات کل قفقاز جنوبی—به همین مسئله وابسته است.

منبع: نشنال اینترست


در موضوع خلع سلاح حزب‌الله، اسرائیل سازش نخواهد کرد

در مراسم امضای توافق در شرم‌الشیخ، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، آتش‌بس غزه را «آغازی تازه برای کل خاورمیانه‌ای زیبا» توصیف کرد و پیش‌بینی نمود که دامنه «پیمان ابراهیم» به‌زودی گسترش خواهد یافت. با این حال، آتش‌بس میان اسرائیل و حماس چندان موفق پیش نمی‌رود. تنها چند ساعت پس از نشست شرم‌الشیخ، جوزف عون، رئیس‌جمهور لبنان، اعلام کرد که آماده گفت‌وگو با اسرائیل است؛ اظهاری که امیدها را برای پیوستن بیروت به قطار صلح برانگیخت. اما متأسفانه، این خوش‌بینی زودهنگام است و احتمال ازسرگیری جنگ با حزب‌الله بسیار بیشتر است.

آتش‌بس شکننده در لبنان زیر فشار قرار گرفته است

اسرائیل و لبنان در نوامبر ۲۰۲۴ توافق آتش‌بسی را برای پایان دادن به جنگ میان حزب‌الله و اسرائیل امضا کردند. همانند آتش‌بس غزه، این توافق نیز وضعیت خوبی ندارد. در چارچوب این توافق، بیروت متعهد شد حزب‌الله را در سراسر کشور خلع سلاح کند. در حال حاضر، ارتش لبنان (LAF) در جنوب کشور در حال جمع‌آوری سلاح‌ها و برچیدن زیرساخت‌های حزب‌الله است، اما دولت لبنان از اجرای تعهدات خود در شمال طفره می‌رود.

از زمان آغاز آتش‌بس، اسرائیل تقریباً هر روز مواضع حزب‌الله و انبارهای تسلیحاتی آن را هدف حمله قرار داده است. اگر در روند خلع سلاح پیشرفتی حاصل نشود، اسرائیل کارزار نظامی کامل خود علیه حزب‌الله را از سر خواهد گرفت.

حملات سنگین اسرائیل در سپتامبر و اکتبر ۲۰۲۴، توان نظامی حزب‌الله را به‌شدت تضعیف کرد. در پی آن، حزب‌الله با آتش‌بس موافقت کرد و پذیرفت که در جنوب لبنان عملاً از فعالیت نظامی بازایستد. با این حال، این گروه با خلع سلاح در شمال رود لیتانی مخالفت کرده و همین موضوع روند اجرای توافق را متوقف ساخته است.

در ماه اوت، تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا، برای فشار بر دولت لبنان جهت پیشبرد روند خلع سلاح، به بیروت سفر کرد. تحت این فشار، ارتش لبنان در اوایل سپتامبر یک طرح محرمانه برای خلع سلاح حزب‌الله را به کابینه ارائه داد. طبق این طرح، عملیات در جنوب تا آغاز سال جدید میلادی کامل می‌شد و سپس به شمال منتقل می‌گشت. اما اکنون روشن شده که نه ارتش و نه دولت لبنان، تمایلی واقعی به اجرای خلع سلاح ندارند.

برای ارتش لبنان و شماری از مقامات دولتی، خلع سلاح حزب‌الله بیش از حد خطرناک است. در اوت، نعیم قاسم، معاون دبیرکل حزب‌الله، تهدید کرد که اگر دولت به تلاش برای مصادره سلاح‌های حزب‌الله ادامه دهد، لبنان دوباره به جنگ داخلی ۱۵ ساله بازخواهد گشت. چند روز پیش از این تهدید، حادثه‌ای مرگبار یادآور خطر حزب‌الله شد: شش سرباز ارتش لبنان هنگام پاک‌سازی یک انبار مهمات حزب‌الله در نزدیکی شهر جنوبی صور کشته شدند؛ انفجاری که اکنون مشخص شده تله‌گذاری‌شده بوده است.

عون رویکردی تازه در پیش می‌گیرد

در پی ترس از بروز جنگ داخلی، عون به سیاستی تازه روی آورد. به‌جای خلع سلاح حزب‌الله، او شروع به صحبت دربارهٔ «مهار تسلیحات حزب‌الله در شمال رود لیتانی» کرد. عون هنگام مطرح‌کردن ایده گفت‌وگو با اسرائیل اظهار داشت: «مشکل اصلی سلاح‌ها نیست؛ بلکه نیتِ استفاده از آن‌هاست که اهمیت دارد.»

با توجه به سابقهٔ حزب‌الله در استفاده از این سلاح‌ها علیه اسرائیل و با در نظر گرفتن وعدهٔ عون در سخنرانی آغاز به کار خود مبنی بر «تضمین حق انحصاری دولت در نگهداری سلاح»، این عقب‌نشینی بسیار ناامیدکننده تلقی می‌شود.

در عوض، عون می‌کوشد از مذاکرات با اسرائیل برای پایان دادن به حملات نظامی مداوم اسرائیل به اهداف حزب‌الله و دستیابی به خروج کامل اسرائیل از خاک لبنان بهره گیرد. اسرائیل و لبنان سال‌هاست که از طریق میانجی‌گری سازمان ملل و ایالات متحده، گفت‌وگوهای غیرمستقیم داشته‌اند. این گفت‌وگوها در تعیین مرزهای دریایی موفق بود و احتمالاً می‌توانست در حل اختلافات مرزی زمینی نیز مؤثر واقع شود. گفت‌وگوهای مستقیم میان دو کشور می‌تواند پایه‌ای برای تماس‌های نظامی حرفه‌ای‌تر میان ارتش‌های دو کشور فراهم کند حتی اگر به صلح کامل منجر نشود.

برای اسرائیل، احتمال مذاکرات مستقیم با بیروت جذاب به نظر می‌رسد، اما در دنیای پس از ۷ اکتبر (حملات حماس)، اسرائیل دیگر حضور نیروهای نیابتی ایران در مرزهایش را تحمل نخواهد کرد. از این‌رو، تنها یک هفته پس از پیشنهاد لبنان، اسرائیل این پیشنهاد را رد کرد. یک روز بعد نیز، ارتش اسرائیل بار دیگر مواضع حزب‌الله و تسلیحات آن در لبنان را هدف حمله قرار داد.

آینده لبنان

نزدیک به یک سال پس از امضای آتش‌بس اسرائیل و لبنان، بیروت همچنان در قبال تعهداتش نسبت به خلع سلاح حزب‌الله دو دل و مردد است. البته دلایل قابل درکی برای این تردید وجود دارد از جمله سابقه خونین حزب‌الله در حذف فیزیکی مخالفان داخلی و نگرانی عمیق از بازگشت جنگ داخلی. اما بدون خلع سلاح حزب‌الله، هیچ صلح، حاکمیت ملی یا بازسازی واقعی پس از جنگ برای لبنان متصور نخواهد بود.

عون تنها کسی نیست که در مواجهه با حزب‌الله تردید دارد. برخی لبنانی‌ها، از بیم بی‌ثباتی و خشونت، خواستار رویکردی تدریجی‌تر هستند تا حزب‌الله به‌تدریج به حزبی صرفاً سیاسی تبدیل شود. اما نشانه‌ای در دست نیست که حزب‌الله علاقه‌ای به چنین تغییری داشته باشد. این گروه اکنون در ضعیف‌ترین موقعیت تاریخی خود قرار دارد، اما اگر دست‌نخورده باقی بماند، به‌طور حتم بازسازی خواهد شد.

در هر حال، روشن نیست که اگر ارتش لبنان اقدام به مصادره سلاح‌های حزب‌الله کند، حزب‌الله واقعاً به روی هم‌وطنان خود آتش بگشاید؛ چنین درگیری داخلی‌ای تنها موقعیت تضعیف‌شده حزب‌الله را بیش از پیش فرسایش خواهد داد.

تام باراک اخیراً نوشت: «اگر بیروت اقدامی نکند، حزب‌الله ناگزیر وارد درگیری عمده‌ای با اسرائیل خواهد شد.»

متأسفانه، با وجود امیدهایی که دولت جدید لبنان و تضعیف حزب‌الله برانگیخته‌اند، به نظر می‌رسد پیش‌بینی باراک درست است. اسرائیل آماده است در زمینه‌های گوناگون با لبنان مذاکره و حتی امتیاز بدهد. چنان‌که در توافق دریایی سال ۲۰۲۲، اسرائیل تقریباً با همه خواسته‌های بیروت موافقت کرد. اما در یک مورد، اسرائیل هیچ‌گونه سازشی نخواهد پذیرفت: خلع سلاح حزب‌الله.

منبع: نشنال اینترست


ظهور دوباره داعش در سوریه

دو سرباز کُرد، سوار بر وانت از کنار ردیفی از مغازه‌ها عبور می‌کردند که ناگهان افراد مسلح داعش سوار بر موتورسیکلت با سلاح‌های AK-47 به آن‌ها شلیک کردند و هر دو را کشتند.

صاحب مغازه‌ای نزدیک محل حادثه گفت این نخستین حملهٔ داعش در آن جاده بوده است. او که روز بعد از حمله هنوز به وضوح شوکه بود، گفت: «ما همه می‌ترسیم. آن‌ها به شهر ما برگشته‌اند.»

این سربازان از نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) بودند؛ ائتلافی تحت رهبری کردها که با پشتیبانی آمریکا توانست امپراتوری داعش را در سوریه و عراق از میان بردارد؛ امپراتوری‌ای که در اوج قدرتش میلیون‌ها نفر را در قلمرو خود داشت و سالانه صدها میلیون دلار از طریق اخاذی و مالیات جمع‌آوری می‌کرد.

شش سال بعد، آن پیروزی نادر و قاطع بر افراط‌گرایی در حال فرسایش است. داعش که اکنون به یک گروه شورشی سیّال و غیرمتمرکز بدل شده، از کاهش حضور آمریکا و فروپاشی حکومت بشار اسد در سوریه بهره می‌برد تا نیروهای تازه جذب کند و دامنهٔ نفوذش را گسترش دهد. این را فرماندهان نظامی آمریکا و کرد اعلام کرده‌اند.

این گروه در پی غارت انبارهای اسلحه در اواخر سال گذشته—پس از آن‌که شورشیان دمشق را تصرف کردند و ارتش اسد و متحدان ایرانی‌اش گریختند—دوباره تجهیز شده است. هرچند دیگر توانایی تصرف سرزمین ندارد، اما در ایجاد حس بی‌قانونی و ناامنی نقش دارد و به فشارها بر دولت جدید می‌افزاید.

بر اساس آمار SDF، داعش تا پایان ماه اوت ۱۱۷ حمله در شمال‌شرق سوریه انجام داده است؛ در حالی که این رقم در کل سال ۲۰۲۴ فقط ۷۳ حمله بود. همچنین، طبق گزارش دولت سوریه، این گروه طرح‌هایی برای حملات در پایتخت، در فاصلهٔ ۲۷۰ مایلی شرق (پایگاه‌های اصلی‌اش)، داشته است.

بسیاری از این حملات در استان دیرالزور رخ داده است؛ منطقه‌ای بیابانی به اندازهٔ ایالت مریلند که محل استقرار عمدهٔ حدود ۳۰۰۰ جنگجوی باقی‌ماندهٔ داعش است. یک سفر یک‌هفته‌ای در شهرهای این استان نشان داد که چگونه این گروه با تاکتیک‌های تازه می‌کوشد دوباره حضور خود را احساس‌پذیر کند: با کشتن نمایندگان حکومت کُرد منطقه، تجدید اخاذی‌های مالی، و گسترش رعب و وحشت.

گوران تل‌تمیر، یکی از فرماندهان ارشد SDF، گفت: «خروج نیروهای آمریکایی محرک داعش است. می‌بینیم که آن‌ها حملات بیشتری به ما می‌کنند. شکایت‌های مردم هم بیشتر شده است. این ما را در موقعیت دشواری قرار داده است.»

روز بعد از حمله، خبرنگار وال‌استریت ژورنال همراه کاروانی از بیش از ۲۰ خودروی زرهی SDF به فرماندهی تل‌تمیر به گشت در شهر حاجین رفت. کاروان در جاده‌ای پر از چاله به سمت این شهر کوچک شرقی حرکت کرد و در محل حمله توقف نمود. هنوز تکه‌های شیشهٔ شکسته بر سطح جاده پراکنده بود.

تل‌تمیر گفت: «افراد داعش شلیک می‌کنند و فرار می‌کنند.» با این حال، او افزود که داعش در شهرهای سنی‌نشینی مانند حاجین که زمانی از مراکز اصلی این گروه بود، همچنان از حمایت برخوردار است. وقتی کاروان SDF از برابر مغازه‌ها عبور می‌کرد، مردان و پسران از پشت ویترین‌ها به آنان خیره می‌نگریستند. زنان نیز چادر سیاه و نقاب به تن داشتند.

داعش پس از هرج‌ومرج عراق در پی حملهٔ آمریکا در سال ۲۰۰۳ پدید آمد و از بی‌ثباتی ناشی از بهار عربی در سوریه بهره برد تا بخش‌های وسیعی از سرزمین را تصرف کند. این گروه در سال ۲۰۱۴ خلافت خودخوانده‌ای اعلام کرد و در اوج قدرتش بین ۸ تا ۱۲ میلیون نفر را زیر سلطه داشت.

جنگجویان داعش صدها نیروی خارجی جذب کردند و به‌دلیل سر بریدن‌ها در ملأ عام و برده‌گیری زنان شهرت یافتند. در برخی شهرها وفاداری مردم میان داعش و شبه‌نظامیان مخالفش تقسیم شده بود.

در سال ۲۰۱۷، نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا و SDF پایتخت داعش، رقه، را آزاد کردند و بازماندگان گروه را به استان دیرالزور عقب راندند. پس از نبردهای بزرگ در حاجین و دیگر شهرها، هزاران جنگجوی داعش و خانواده‌هایشان تسلیم شدند. بسیاری هنوز در اردوگاه‌های بازداشت در آن منطقه نگهداری می‌شوند؛ دیگران در جوامع سنی محافظه‌کار نفوذ کردند و در حال بازسازی خود هستند.

در حالی که داعش دوباره جای پا پیدا می‌کند، آمریکا حضور خود را کاهش داده است. از آوریل تاکنون، واشنگتن حدود ۵۰۰ تن از ۲۰۰۰ سرباز خود را از سوریه خارج کرده و چندین پایگاه را بسته یا به SDF تحویل داده است. وزارت دفاع اعلام کرده که شمار نیروها ممکن است به کمتر از هزار تن کاهش یابد. بیشتر این خروج‌ها در شرق سوریه، به‌ویژه در دیرالزور، بوده است.

سخنگوی پنتاگون، شان پارنل، گفت این کاهش نیرو بازتاب موفقیت آمریکا در تضعیف داعش است.

اما طبق گزارش بازرس کل مأموریت ضد داعش در سوریه و عراق در ماه اوت، اگرچه آمریکا و متحدانش موفق شده‌اند مانع بازپس‌گیری سرزمین‌ها از سوی داعش شوند، اما این گروه می‌کوشد از آشفتگی و پراکندگی قدرت در سوریه برای بازسازی خود استفاده کند. وزارت امنیت داخلی آمریکا هشدار داده که داعش همچنان قصد دارد در خاک آمریکا حمله کند یا الهام‌بخش آن باشد.

در ماه مه، جنگجویان داعش ۲۰ گشت SDF را هدف قرار دادند که منجر به زخمی شدن ۱۵ سرباز و کشته شدن ۱۰ نفر شد؛ از جمله همان دو سربازی که در وانت بودند. فرماندهان SDF گفتند این مرگبارترین ماه برای نیروهایشان از سال ۲۰۱۹ بود، زمانی که داعش آخرین مناطق خود را از دست داد.

در اوت، دست‌کم هفت سرباز SDF کشته شدند، از جمله پنج نفر در یک روز. در نخستین هفتهٔ سپتامبر، فقط در دیرالزور هشت حمله رخ داد. روز دوشنبه، دو سرباز دیگر با انفجار مین کارگذاشته‌شده از سوی یکی از هسته‌های داعش جان خود را از دست دادند.

فرماندهان SDF گفتند تاکتیک‌های داعش تغییر کرده است: اکنون گروه در قالب سلول‌های خفتهٔ کوچک فعالیت می‌کند؛ گاه چند سلول در یک شهر که از وجود یکدیگر بی‌خبرند. دستورهایی برای کمین یا کارگذاری بمب‌های دست‌ساز در جاده‌ها می‌گیرند. این روش کم‌هزینه است و ریشه‌کن کردن آن دشوار است.

سی‌مند علی، سخنگوی یگان‌های مدافع خلق (اصلی‌ترین نیروی نظامی درون SDF)، گفت: «برای هر عملیات، گروه‌های کوچک چهار یا پنج‌نفره تشکیل می‌دهند. در این روش، هزینهٔ اندکی صرف می‌شود. هرکسی فقط یک کلاشنیکف و یک بمب دارد.»

افراد داعش دیگر یونیفورم نمی‌پوشند و پرچم سیاه معروفشان را حمل نمی‌کنند. بیشترشان تبعهٔ سوریه‌اند و به‌راحتی در میان مردم محل پنهان می‌شوند.

فرماندهان ارشد SDF از اهداف اصلی ترور داعش هستند. این گروه چندین تن از آنان را در سال جاری ترور کرده است.

خَبات شَیدی، فرماندهٔ شورای نظامی حاجین در SDF، در مارس در حال سرکشی از پست‌های بازرسی بود که افراد داعش از میان خانه‌ها سه نارنجک‌انداز آرپی‌جی شلیک کردند و فریاد می‌زدند «الله‌اکبر». دو تن از سربازانش به شدت زخمی شدند. پس از ده دقیقه درگیری، مهاجمان مجروح از رود فرات گذشتند و به مناطقی رفتند که در کنترل نیروهای دولت سوریه است، جاهایی که به گفتهٔ فرماندهان SDF، گشت‌زنی در آنجا ضعیف‌تر است.

ساعاتی بعد، شَیدی که جراحت سطحی برداشته بود، تماسی تلفنی دریافت کرد. صدایی گفت: «کافر! زنده ماندی، ولی دفعهٔ بعد می‌کشیمت»، و تماس قطع شد.

شَیدی، که خود سنی‌مذهب است، صدا را شناخت: یکی از افراد قبیله‌اش، آل‌شعیطات بود.

برای او، این حمله یادآور خاطرات تاریکی بود. قبیله‌اش در سال ۲۰۱۴ علیه سلطهٔ داعش شورید، اما با تیرباران‌ها و سر بریدن‌های دسته‌جمعی سرکوب شد و صدها نفر، از جمله برخی بستگان او، کشته شدند.

سال بعد، او و شماری از مردان قبیله‌اش به SDF پیوستند تا انتقام بگیرند و کنترل سرزمین‌هایشان را بازپس گیرند. اما دیگران مسیر مخالف را برگزیدند و به داعش پیوستند یا از سوی آن گروه به خدمت گرفته شدند.

امروز، به گفتهٔ محمد البوحرّدان، سرمایه‌گذار نفتی که هشت ماه پیش از شهر دیبان (در ۳۰ مایلی شمال حاجین) گریخته است، افراد داعش در خیابان‌های این شهر با موتورسیکلت آزادانه رفت‌وآمد می‌کنند.

او گفت: «روزی گروهی از آن‌ها تماس گرفتند و از من خواستند هزار دلار زکات بدهم.» این کار به گفتهٔ او در دیبان رایج است؛ شهری که داعش در آن هواداران زیادی دارد و با ارعاب نفوذ خود را حفظ می‌کند. مردی نقاب‌دار به خانه‌اش آمد و پول را گرفت.

البوحرّدان گفت: «آن‌ها مراقب همهٔ حرکات من بودند. همه چیز را دربارهٔ کار و خانواده‌ام می‌دانستند. نمی‌توانستم از پرداخت فرار کنم.»

دو ماه بعد، یکی از اعضای سلول دیگر داعش تماس گرفت و دوباره هزار دلار خواست. وقتی گفت قبلاً پرداخت کرده، او را دروغگو خواند و تهدید کرد اگر نپردازد، پالایشگاه نفتی کوچک و خانه‌اش را هدف می‌گیرد. البوحرّدان مودبانه امتناع کرد و شماره را مسدود نمود.

مدتی بعد، دو مرد موتورسوار را در برابر پالایشگاهش دید که سه کارگر داشت. «به‌محض دیدنشان، فهمیدم دنبال من‌اند. سریع برگشتم و فرار کردم. شروع به تیراندازی کردند.»

یکی از کارگرانش کشته شد. او پالایشگاه را بست و به حاجین گریخت. شماره تلفنش را عوض کرد، حساب‌های شبکه‌های اجتماعی‌اش را بست، و اکنون مسلح است. دو پسرعمویش نیز شبانه‌روز از او محافظت می‌کنند.

فرهاد شامی، سخنگوی SDF، گفت گزارش‌های مشابه زیادی از اخاذی‌های مشابه دریافت کرده‌اند.

اگرچه SDF بخش بزرگی از شمال‌شرق سوریه را کنترل می‌کند، اما نیروهایش پراکنده‌اند. علاوه بر گشت‌زنی، مسئول نگهبانی از اردوگاه‌ها و زندان‌هایی هستند که نزدیک به ۵۰ هزار نفر از اعضای سابق داعش و خانواده‌هایشان را در خود جای داده‌اند. SDF از کشورهای خارجی خواسته اتباعشان را بازگردانند، اما بیشتر آن‌ها امتناع کرده‌اند.

از زمان سقوط رژیم اسد، نیروهای کرد گهگاه نیز با شبه‌نظامیان تحت حمایت دشمن دیرینه‌شان، ترکیه، درگیر شده‌اند. در ماه اوت، درگیری‌هایی نیز میان آن‌ها و نیروهای مرتبط با دولت جدید سوریه رخ داد و اخیراً در شهر حلب دوباره درگیری‌هایی روی داده است.

دولت و SDF در ماه مارس توافق کردند که نیروهای تحت رهبری کردها در ارتش سوریه ادغام شوند، اما این توافق به‌دلیل بی‌اعتمادی دوطرف در حال فروپاشی است و همین خلأ فرصتی برای تقویت داعش ایجاد کرده است.

تل‌تمیر گفت: «این منطقه خیلی گسترده است و دولت دمشق توان کنترل آن را ندارد. داعش از این وضعیت بهره می‌برد.»

وزارت اطلاع‌رسانی سوریه نیز اذعان کرد که به‌دلیل کمبود نیرو و ناتوانی در کنترل همهٔ مناطق، «شکاف امنیتی» وجود دارد که به گروه‌های مسلح اجازه می‌دهد آزادانه‌تر حرکت کنند. با این حال، این وزارتخانه افزود که نیروهای امنیتی موفق شده‌اند هسته‌های داعش را در دمشق متلاشی کرده و طرح‌های حمله را خنثی کنند.

وزارتخانه تأکید کرد: «اگرچه داعش همچنان تهدیدی جدی است، دولت کاملاً متعهد به مهار و نابودی آن باقی مانده است.»

در دوران حکومت اسد، قبایل عرب و کردهای شمال‌شرق در مخالفت با رژیم علوی دمشق متحد بودند. اما اکنون برخی جوامع عرب سنی ترجیح می‌دهند زیر نظر رهبران جدید سوریه—که عمدتاً عرب سنی هستند—حکومت شوند تا دولت محلی تحت رهبری کردها.

احمد الشرع، رئیس‌جمهور جدید سوریه، زمانی با داعش هم‌پیمان بود، سپس به القاعده پیوست، و در نهایت از افراط‌گرایی اعلام برائت کرد و همراه نیروهایش برای کنترل کشور جنگید. با این حال، بی‌اعتمادی باقی است. برخی فرماندهان SDF تردید دارند که جهادگرایان سابق در دولت واقعاً از ایدئولوژی سخت‌گیرانهٔ خود دست کشیده باشند، و معتقدند که این وضعیت باعث می‌شود اعضای داعش به‌راحتی در مناطق تحت کنترل دولت تردد کنند.

وزارت اطلاع‌رسانی سوریه در پاسخ گفت: «این ادعاها سیاسی است و هیچ پایهٔ واقعی ندارد.»

طبق گزارش «شبکهٔ سوری برای حقوق بشر» در ماه اوت، SDF با بازداشت‌های خودسرانهٔ صدها غیرنظامی «در جریان عملیات‌های گسترده به بهانهٔ تعقیب سلول‌های داعش» موجب نارضایتی شده است.

ارتش آمریکا در مهار تنش‌های قومی و مذهبی نقش مهمی داشته است. این نیرو پس از آنکه دو سال پیش، بازداشت یک فرماندهٔ برجستهٔ سنی از سوی SDF موجب درگیری شد، میانجی آتش‌بس شد. گزارش بازرس کل در اوت هشدار داد که با کاهش حضور آمریکا، تنش‌ها احتمالاً بالا خواهد گرفت.

نیروهای آمریکایی همچنان با ارائهٔ فناوری، اطلاعات، و پشتیبانی هوایی به SDF کمک می‌کنند تا داعش را رهگیری کند. ارتش آمریکا اعلام کرده که در ژوئیه یکی از رهبران ارشد داعش و پسرانش را، و در اوت نیز یکی دیگر را کشته است.

با این حال، فرماندهان SDF در دیرالزور احساس می‌کنند جای خالی آمریکایی‌ها آشکار است. تل‌تمیر گفت اکنون به‌جای ارتباط مستقیم، باید درخواست‌هایشان را برای فرماندهان ارشد در صدها مایل دورتر بفرستند تا آن‌ها آن را به نیروهای آمریکایی منتقل کنند.

هنگامی که کاروان از حاجین به سمت پایگاه SDF بازمی‌گشت، از کنار اردوگاه‌های خالی آمریکایی گذشت که در دل بیابان، پشت دیوارهای بتنی و سیم‌خاردار رها شده بودند.

تل‌تمیر با حسرت گفت: «آمریکایی‌ها قبلاً هر روز گشت مشترک با ما داشتند. همین حضور باعث می‌شد داعش عقب‌نشینی کند و مردم احساس امنیت کنند.»

او افزود: «وقتی مردم اینجا آمریکایی‌ها را می‌بینند، احساس امنیت دارند.»

منبع: وال استریت ژورنال


نظر شما